نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار، گروه جامعهشناسی دانشگاه کردستان، ایران
2 کارشناس ارشد جامعهشناسی دانشگاه کردستان، ایران
چکیده
پدیده خشونت و روند افزایشی آن در میان دانشآموزان یکی از مسائلی است که امروزه سبب نگرانی خانوادهها و متولیان امر تعلیم و تربیت شده است. عوامل مختلف در سطوح فردی، رابطهای (خانواده و دوستان)، اجتماع محور و جامعهای در تکوین و تداوم خشونتورزی مؤثر است. در این تحقیق به منظور بررسی تأثیر این عوامل بر خشونتورزی دانشآموزان، از مدلهای اکولوژیکی استفاده شده است. این تحقیق از نوع پیمایشی است که در طی آن با 400 نفر از دانشآموزان دبیرستانهای دخترانه و پسرانه شهر سقز مصاحبه شده است. یافتهها نشان میدهد که میانگین خشونتورزی دانشآموزان معادل 39 درصد بود که بر مبنای یک مقیاس از صفر تا 100 پایین ارزیابی میشود. در میان ابعاد خشونت، نوع غالب خشونت کلامی بوده و خشونت فیزیکی شدید در پایینترین سطح قرار داشته است. تحلیل رگرسیونی چند متغیره نشان میدهد که خشونتورزی با متغیرهای قربانی خشونت شدن، شاهد خشونت بودن، بیعدالتی در مدرسه، توانایی حل مسالمتآمیز تضادها، میزان جرم در محله، نظارت والدین، پایبندی به دستورات اخلاقی، تنبیه در مدرسه، کنترل اجتماعی مرتبط است. متغیرهای مذکور در مجموع 40 درصد تغییرات خشونتورزی در بُعد کلامی و بیش از 70 درصد از تغییرات خشونتورزی دانشآموزان را در ابعاد فیزکی ملایم و شدید تبیین میکنند. در بخش پایانی مطالعه، دلالتهای یافتهها و نتایج تحقیق در زمینۀ سیاستگذاری اجتماعی و فرهنگی مورد بحث قرار گرفته است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Multilevel Analysis of Violence: Study Survey of Male and Female College Students of Saqqez
نویسندگان [English]
- Omid Ghaderzadeh 1
- Behrooz Ghaderi 2
1 Associate Professor, Department of Sociology, Kurdistan University, Iran
2 Master of Sociology, University of Kurdistan, Iran
چکیده [English]
Introduction
Despite the universality of the problem of violence among adolescents, intensity, type and frequency is different in different countries. world report on violence and health demonstrated the extent that the growing violence among adolescents and youth, especially in developing countries (2000: 25). Statistics and anecdotal evidence suggests that inschools,violence is increasingly spreading teenagers, as for as youth for self defense, instruments such as knives,machetes and carry(Nick Akhtar,1999; sakhavat,2000; LatifAbadi, 2001;Zareie, 2004; Lavasani et al., 2008; elmi et al,2008; Divband et al, 2011; Noah et al,2012; golchin and Heidari, 2012).
This is contrasts with the role and function of school as a learning environment safe. Violence at school compared with other areas of particular sensitivity; if the opportunity to go to school violence, tomorrow we have made society more violent than today's.because of this, the question of violence, typology, describe and analyze the roots, and providing integrated scientific strategies for seeking remedy and prevent it in order to remove barriers to social and economic development necessary appears.
This study deals students violence in the context of ecological model,sFoshee, Rockville and Jordan of ecological approach.It can be said based on this model that at the individual level, the factors leading to violence, including biological aspects of psychological and behavioral characteristics is. These factors appear in childhood or adolescence and fall ander the influence of close relationship with the family, friends and peers.
In addition to individual factors, the violence is effective by communicational factors too; interpersonal adolescents with family (lack of parental supervision and corporal punishment) and at the same time with peers and friends on predatory acts of violence. In this meantime can not be neglected the influence of social contexts(communities, such as local community, school and neighborhood environments). Fourth level, refers to a broad community factors that will help to create the conditions and environment that promotes violence or deterrence. Variables of macro level, affect on the otherlevels.
Matherial& Methods
The method used in this research is quantitative.Among the various methods that can be used for the quantitative researches,we will benefit from the survey method. A questionnaire was used for data collection and the data obtainedthe style of self-reportedsurveys. To collect data on independent variables from the questionnaire and the dependent variable of violencefrom the scale conflict (CTS) was used.The data was analyzed using quantitative techniques. The sample consisted of second and third grade students are high school boys and girls in the 92-93 academic year in one of the high schools in the city of saqqez have been studying turpentine. To select a sample of stratified sampling method was used. To increase reliability, the validity of the questions taking advantage of the views and advice of professors and doctoral students was investigated. Moreover, as far as possible attempt that in formulation the questions or items of the main scales be used of similar questions that was used in internal and external comprehensive questionnaire.
Discussion of Results and Conclusions
Based on the findings,the average student violence, was equivalento 39 percent, that based on a scaleof zero to 100 lown evaluated. In the midst of violence,verbal violence is the dominant type and severe physical violence has been at the lowest level. Multivariate regression analysis is shows that violence is associated with variables victims of violence, observer of violence, injustice at school, the ability to peaceful resolution of conflicts, crime rate in the neighborhood, parental supervision, adherence to ethical rules, punishment in school, social control. In total, 40 percent of the variance of verbal violence and more than 70 percent of the variance of dimensions of violence, is explained by these variables.
کلیدواژهها [English]
- violence
- abuse victims of violence
- parental control
- Social Control
- the ability to resolve conflict
مقدمه و بیان مسأله
اگرچه خشونتهای سطحی و غیر مداوم بخشی از ویژگیهای دوران نوجوانی به شمار میرود اما زمانی که این مسأله تداوم و گسترش داشته باشد، میتواند جامعه را با چالش مواجه سازد. خشونتها و رفتارهای انحرافی در بزرگسالی، غالباً با خشونتها و پرخاشگریهای دوران نوجوانی در ارتباط هستند. با وجود جهانی بودن مسألة خشونتورزی در میان نوجوانان، شدت، نوع و بسامد آن در کشورهای مختلف متفاوت است؛ تا جایی که گزارش جهانی خشونت و بهداشت حاکی از رشد روز افزون خشونت در میان نوجوانان و جوانان، خصوصاً در کشورهای درحال توسعه است (World report of violence and health, 2000:5).
تحقیقات اخیر در ایران نیز نشان میدهد که گسترش دامنة خشونت و پرخاشگری، یکی از جدیترین آسیبهای اجتماعی به شمار میرود (لطیف آبادی، 1381 :12؛ توسلی و فاضل، 1382: 115). این در حالی است که در کشور ما بخش بزرگی از این ردة سنی در مدرسه مشغول به تحصیل هستند.آمارها و شواهد نشان میدهند که در مدارس کشور، خشونت به صورت روزافزونی در میان نوجوانان گسترش یافته است؛ تا جاییکه نوجوانان برای دفاع از خود، آلاتی همچون چاقو، قمه و ... به همراه دارند (نیکاختر، 1378؛ سخاوت، 1381؛ لطیف آبادی، 1381؛ زارعی، 1383؛ لواسانی و همکاران، 1387؛ علمی و همکاران، 1387؛ دیوبند و همکاران، 1388؛ نواح و همکاران، 1391؛ گلچین و حیدری، 1389). این موضوع با نقش و کارکرد اصلی مدارس به عنوان محیطی آموزشی و امن در تقابل است. با وجود آن که مدارس امنتر از خیابان و حتی خانه به ویژه برای کودکان و نوجوانان تلقی میشوند، لیکن بروز خشونتها و گسترش روز افزون آن، احتمالاً به معنای نقض فرضیة بالا است. خشونتورزی در مدرسه در مقایسه با مکانهای دیگر از حساسیت ویژهای برخوردار است؛ اگر به بروز خشونت در مدرسه فرصت و امکان بدهیم موجب شدهایم جامعة فردا، خشنتر از امروز شود.
تحقیقات اخیر در مدارس استان کردستان نشان میدهد که آمار رفتارهای خشن در مدارس دخترانه و پسرانه، در مقایسه با کشور در سطح بالایی قرار دارد؛ به طوریکه 9/22 درصد از دانشآموزان از چند بار در ماه تا چند بار در هفته قربانی خشونت دیگر دانشآموزان میشوند. 3/10درصد از دانشآموزان نسبت به دیگران خشونت میورزند. انواع خشونتهای کلامی اعم از فحاشی (3/75 درصد)، مسخره و توهین به شخصیت فرد (2/70 درصد)، برچسب زدن و القاب زشت (59 درصد)، خشونتهای فیزیکی اعم از کتک زدن (1/42 درصد)، تنهزدن و هلدادن (2/56 درصد)، سیلی، مشت و لگد زدن (9/43 درصد)، پس گردن زدن یا تیک پازدن (2/42 درصد)، خشونتهای روانی- اجتماعی مانند وادار کردن قربانی به انجام تکالیف و وظایف خود یا واداشتن به انجام کاری بر خلاف میلش (9/34 درصد) اتفاق افتاده است. همچنین درصد زیادی از دانشآموزان توسط معلمان مورد خشونتهای مختلف کلامی و فیزیکی قرار گرفتهاند (بلندهمتان، 1388: 92-90). در چند سال اخیر، روند افزایشی رفتارهای خشونتآمیز در میان دانشآموزان دبیرستانی شهر سقز، متولیان تعلیم و تربیت و خانوادهها را با چالش بزرگی مواجه ساخته است. در میان رفتارهای خشونتآمیز میتوان به خشونتهای کلامی، درگیریهای فیزیکی و همچنین مواردی چون زورگویی، باجگیری، تخریب و آسیب رساندن به اموال عمومی، وسایل و تجهیزات مدرسه اشاره کرد. این خشونتها میتوانند به دلایل مختلف فردی، خانوادگی، مدرسهای و اجتماعی بروز نمایند. در چنین فضایی شاید مدرسه دیگر نتواند به وظایف اصلی خود در رابطه با جامعه عمل کند و به ناچار در فعالیتهایی درگیر شود که جزء وظایف تعریف شدة آن نیست. تداوم خشونتهای نوجوانان علاوه بر گسترش خشونت در سطح جامعه، میتواند در مسیر تحولات اجتماعی چالش برانگیز باشد و مانع تحقق اهداف فردی و اجتماعی شود و نیز ارزشهای اجتماعی را با تهدید مواجه سازد. همچنین میتواند پیامدهای مختلفی بر عامل خشونت، قربانی خشونت و دیگران (به عنوان نظارهگر یا میانجی) داشته باشد. از دیگر پیامدهای این نوع مشکلات میتوان به هزینههای مادی و غیرمادی اشاره کرد که جامعه با آن گریبانگیر است. حال آن که میتوان این هزینهها را در راه اعتلای روحیات سازندگی و خلاقیت نوجوانان به کار گرفت. آنچه ضرورت انجام پژوهشهایی از این دست را مسجل میسازد، آسیبهایی است که انسانها از خشونت دیدهاند و بواسطة آن تضعیف و تحقیر شدهاند. انسانها از تبعات و عوارض ناشی از خشونت رنج میبرند و سلامت عقل، تعادل عاطفی، روانی و اجتماعی آنها به خطر میافتد و دولتها نیز با مشکلات اقتصادی، فرهنگی و خدماتی روبه رو میشوند. به همین دلیل، طرح مسأله خشونت، سنخشناسی، توصیف و تحلیل ریشهها، و ارائه راهکارهای جامع و علمی برای چارهجویی و پیشگیری از آن به منظور برطرف نمودن موانع توسعة اجتماعی و اقتصادی ضروری به نظر میرسد. بنابراین مسأله اصلی پژوهش حاضر این است که میزان خشونتورزی در دانشآموزان مقطع متوسطة شهر سقز چگونه است؟ کدامیک از ابعاد خشونت از فراوانی بیشتری برخوردار است؟ عوامل مؤثر بر خشونتورزی دانشآموزان کدامند؟ و کلام آخر آن که، بر مبنای یافتههای تحقیق حاضر، برای کاهش یا پیشگیری از خشونت ورزی در میان نوجوانان چه راهکارهایی را میتوان ارائه داد؟
مرور منابع تجربی
خشونت در علوم انسانی و اجتماعی از منظرها و رهیافتهای عدیدهای مفهوم سازی شده است که در این میان میتوان به رهیافت های زیستشناختی، روانشناختی و جامعهشناختی اشاره نمود. مروری بر ادبیات تجربی مرتبط با خشونت نشان می دهد که رهیافت زیستشناختی در مفهوم پردازی خشونت مورد توجه تحقیقات داخلی قرار نگرفته است. این در حالی است که جرمشناسان غربی پژوهشهای قابل توجهی در این حوزه به انجام رساندهاند (به نقل از ویلسن روس، 1377: 144؛ فالکس کیث، 1381: 233 و گیدنز، 1387: 238).
در پژوهشهای تجربی با رویکرد روانشناختی همانند پژوهشهای زیستشناختی، به بررسی همآیندی خشونت با انواع خاص شخصیت پرداخته شده است. تیلور در مطالعات خود بر روی زندانیان به این نتیجه رسید که افرادی که دارای ویژگیهای روان رنجوری هستند گاهی مرتکب جرایم خشن میگردند (تیلور،1982؛ به نقل از گیدنز،1387: 157). بر مبنای نتایج مطالعۀ حسینی و همکاران (1390)، میزان خشم، هیجان خواهی، برونگرایی نوجوانان بزهکار بیشتر از نوجوانان عادی است. جامعۀ آماری اغلب این پژوهشها، زندانیان و اماکن بازپروری است و همین مسأله تعمیم پذیری یافتهها را به همه نوجوانان و جوانان خدشهدار مینماید.
پژوهشهای با رویکرد جامعهشناختی، عمدتاً معطوف به بررسی محیط های فرا فردی از جمله محیط خانواده، همالان و مدرسه و تأثیر آن بر خشونتورزی نوجوانان و جوانان بوده است ( برای مثال، اِورت و پریک[1]، 1995؛ فیجلمن[2] و همکارانش، 2000؛ هرن کول[3] و همکارانش، 2001؛ بِندا و کوروین[4]، 2002؛ هووارد[5] و همکارانش، 2002؛ لاوید[6] و همکارانش، 2002؛ وارنر و فولر[7]، 2003؛ کرسول[8]، 2005؛ رایتز و فیتز پاتریک[9]، 2006؛ هابس، 2008؛ شیری، 1375؛ نیکاختر، 1378؛ سخاوت، 1380؛ رئیسی، 1382؛ زارعی، 1383؛ مظفری، 1384؛ لواسانی و همکاران، 1387؛ علمی و همکاران، 1387؛ دیوبند، 1388؛ بلندهمتان، 1388؛ برهانی، 1388؛ نواح و همکاران، 1391؛ گلچین و حیدری، 1391). زارعی (1383) در پژوهشی با عنوان «عوامل مؤثر بر خشونت دانشآموزان دبیرستانهای پسرانة شهر تهران» به بررسی خشونت دانشآموزان در سطوح مختلف فردی، روابطی، محیطی و فرهنگی پرداخته است. نتایج تحقیق حکایت از آن دارد که متغیرهای داشتن دوستان بزهکار، تماشاگر خشونت بودن، تنبیه در مدرسه، ناکامی، سختگیری والدین، نظارت والدین، دلبستگی به والدین و پایبندی به دستورات اخلاقی بر خشونت دانشآموزان تأثیر مثبتی داشتهاند که قویترین پیشبینیکننده، متغیر داشتن همالان بزهکار بوده است. جامعۀ آماری پژوهش مذکور معطوف به دانشآموزان پسر بوده است. در مطالعۀ دیگری علمی و همکاران (1387) نشان دادهاند که بین باور به دستورات اخلاقی، دلبستگی به والدین، نظارت والدین و میزان خشونت همبستگی معکوس وجود دارد. همچنین، متغیرهای داشتن دوستان بزهکار، سختگیری و بدرفتاری والدین با فرزندان و تضاد والدین، تنبیه و بیعدالتی در مدرسه و میزان خشونت در دانشآموزان نیز همبستگی مستقیم وجود دارد.جامعۀ آماری پژوهش مذکور دانشآموزان پسر و دختر بوده است. ضمن آنکه در این پژوهش نیز به سنجش متغیرها در سطح اجتماعی پرداخته شده است. در میان تحقیقات خارجی میتوان به مطالعۀ اِورت و پریک[10] (1995) اشاره کرد. در این تحقیق با عنوان «درک دانشآموزان از خشونت در مدارس عمومی آمریکا» نشان داده شده است که عضویت در گروهها و باندهای تبهکار، فقدان نظارت والدین، فقدان انگیزه برای یادگیری و تحریک شدن توسط دیگران، تأثیرپذیری از همسالان، فقر خانوادگی، بازنمایی خشونت در رسانههای جمعی از عوامل اصلی اثرگذار بر ارتکاب خشونت است. این تحقیق معطوف به سنجش متغیرها در سطوح روابطی، محلی و فرهنگی بوده است. فیجلمن[11]و همکارانش (2000) تحقیقی در مورد عوامل محیطی و روانشناختی مرتبط با خشونت جوانان شهری آمریکاییهای آفریقایی تبار انجام دادند. بر مبنای نتایج تحقیق، متغیرهای سن، قربانی شدن خشونت، تماشاگر خشونت بودن، ریسکپذیری، نفوذ همالان و عضویت داشتن در باندهای جنایتکار با ارتکاب خشونت جوانان رابطة مستقیم و معنیدار دارد. داشتن روابط باز خانوادگی و نظارت والدین با خشونت جوانان رابطة معکوس دارد. همچنین، متغیرهای جنسیت، توانایی حل مشکل، مشارکت و درگیر شدن در مسائل خانواده، روابط مشکلدار خانوادگی و محدودیت رفت و آمد فرد در خانواده با خشونت جوانان رابطهای نداشته است. در این تحقیق در سطح محیطی به عوامل مدرسهای اعتنایی نشده است.
از مجموع ادبیات موجود میتوان نتیجه گرفت که در بخش اعظم مطالعات موجود از رویکردی جامع و چند وجهی در تبیین، مفهوم سازی و عملیاتی کردن خشونت بهره گرفته نشده است.در همین راستا مطالعۀ حاضر در تلاش است تا با بکارگیری مدل چندوجهی اکولوژیک و با اذعان به ماهیت پیچیده و چند بُعدی خشونت به مفهومسازی آن در سطوح فردی، تعاملی، بسترها و زمینههای اجتماعی و جامعهای در میان دانشآموزان دختر و پسر بپردازد. مضافاً این که در خصوص میدان مورد مطالعه، پژوهش تجربی صورت نگرفته است.
مرور دیدگاههای نظری
مروری بر ادبیات نظری مرتبط با خشونت نشان میدهد که موضوع مذکور در رویکردهای بیولوژیکی، روانشناختی و جامعهشناختی (ساختی- کارکردی، خرده فرهنگی، تضاد و فرایند اجتماعی) فرموله شده است. بر مبنای رهیافت بیولوژیکی انسان به دلیل طبیعت زیستی به خشونت مبادرت میورزد. انسان مانند بسیاری دیگر از انواع حیوانی دارای سائق فطری برای دست یازیدن به خشونت و پرخاشگری است که تنها هراس از تنبیه آن را مهار میسازد. رهیافت بیولوژکی در قالب چند تئوری به تبیین منشأ خشونت و پرخاشگری انسان پرداخته است که مهمترین آن تئوری رفتار غریزی است (محسنی تبریزی و رحمتی، 1381:130). همچنین از نظریههای مطرح در این زمینه میتوان به نظریههای لمبروزو، شلدون، کین برگ و ... اشاره کرد.
نظریههای روانشناختی مانند تبیینهای بیولوژیک، رفتار انحرافی را با انواع خاص شخصیت (نقص شخصیت) تبیین میکنند. نظیر رویکرد بیولوژیک، کانون توجه و سطح تحلیل فردی است. برخی از روانشناسان معتقدند که بعضی از انواع شخصیت بیشتر از انواع دیگر به انحراف گرایش دارند. از نظریههای عمدۀ این رهیافت میتوان به نظریههای فروید، دولارد، نظریههای تکامل شناختی، ناهماهنگی شناختی، مبادله، ناکامی- پرخاشگری و ... اشاره کرد.
بیشترین مطالعات در زمینۀ تبیین خشونت از آنِ جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی است. این گروه عوامل اجتماعی و محیطی را در بروز رفتارهای خشونتآمیز مؤثر میدانند. از نظریههای عمدۀ این رهیافت میتوان به نظریههای یادگیری اجتماعی، فشار اجتماعی، کنترل اجتماعی، تئوریهای انحراف فرهنگی، بیسازمانی اجتماعی، تضادگرایان متقدم و جدید، و ... اشاره کرد.
مرور رویکردها و دیدگاههای نظری نشان میدهد که هر کدام از این رویکردها با توجه به زمینههای اجتماعی در بررسی پدیدۀ خشونت یا به یک عامل توجه نمودهاند و یا از میان متغیرهای مختلف، نقش یک عامل را اساسی دانستهاند. نظریههای بیولوژیکی، خشونت را مقولهای غریزی قلمداد نموده و از تأثیر نهادهای پرورشی جامعه و شکلگیری و نفوذ فرهنگ خشونت در جامعه غفلت میورزند. تبیینهای روانشناختی نیز همانند تبیینهای بیولوژیک، با اتکای به سطح فردی تحلیل، بر این پیش فرض متکی هستند که خشونتورزان از بقیۀ افراد جامعه متفاوت هستند. اما واقعیت این است که انسان هرگز نمیتواند به عنوان موجود منزوی در نظر گرفته شود؛ بلکه شناخت انسان مستلزم درکی همه جانبه است که دنیای اطراف و ارتباطات درون آن را مد نظر داشته است. بنابراین، برای درک پدیدۀ خشونت بهتر است به تبیینهایی روی آورد که این کلیت و بر هم کنش عوامل مختلف را فرموله کردهاند. یکی از تلاشهای چشمگیر در این زمینه، رویکرد اکولوژیک (بومشناسی) است که خشونت را به عنوان یک پدیدۀ چند بعدی در نظر میگیرد که با آن میتوان تشخیص داد که هر فرد در چارچوب شبکۀ پیچیدهای از زمینههای فردی، خانوادگی، اجتماعی و محیط زندگی خود عمل میکند. این رهیافت چند بُعدی برای اولین بار برای بررسی علل کودکآزاری استفاده شد. سپس نظریهپردازان مختلف و اخیراً توسط پژوهشگران سازمان بهداشت جهانی در چهار سطح تحلیل فردی، رابطهای (خانواده و دوستان)، اجتماع محور و جامعهای برای بررسی خشونت نوجوانان پیشنهاد شده است ( Foshee & et al., 2001; Rockvill, 2001; Jordan, 2001).
رویکرد اکولوژیک، مشتمل بر چهار سطح تحلیل است: سطح اول، مشتمل بر عوامل تاریخ بیولوژیکی و فردی است که بر رفتار فردی و افزایش احتمال خشونتورزی و یا قربانی خشونت شدن تأثیر میگذارد. در این میان میتوان به مشخصههای جمعیتی (سن، تحصیلات، درآمد) اختلالات روانی یا شخصیتی، تاریخچه انجام اعمال پرخاشگرانه یا تجربۀ خشونت و تعرض اشاره نمود. سطح دوم، ناظر بر مناسبات و روابط نزدیک نظیر روابط با خانواده، دوستان و همسالان است و بر این مسأله معطوف است که چگونه مناسبات مذکور انجام اعمال پرخاشگرانه یا تجربۀ خشونت و تعرض را افزایش میدهد. برای مثال، در خشونتورزی جوانان، داشتن دوستانی که مشوق خشونت بوده و یا به انجام اعمال خشونتآمیز مبادرت میورزند، احتمال خشونتورزی یا قربانی خشونت شدن را افزایش میدهد. سطح سوم (اکوسیستم)، مشتمل بر آن بسترها و زمینههای اجتماع است که در آن مناسبات اجتماعی به وقوع میپیوندد؛ نظیر، مدرسه، محل کار و همسایگی. در این سطح عواملی چون تحرک و جابجایی محل سکونت، مناسبات همسایگی و شدت روابط محلهای، تراکم جمعیت، سطوح بالای بیکاری، خرید و فروش مواد مخدر در اجتماعات مذکور بر خشونتورزی مؤثر است. سطح چهارم، ناظر بر عوامل جامعهای گستردهای است که به ایجاد اوضاع و فضایی یاری میرساند که مروج و یا بازدارندۀ خشونت است. این عوامل شامل دسترسی به اسلحه و هنجارهای اجتماعی و فرهنگی تسهیل کنندۀ خشونت است. هنجارهایی نظیر، ارجحیت حقوق والدین بر رفاه کودکان، تلقی خودکشی به مثابه یک مسأله فردی، هنجارهای مقوم سلطه مردانه بر زنان و کودکان، قواعد حمایت از به کارگیری نیروی قهریۀ پلیس علیه شهروندان، هنجارهای مروج منازعات اجتماعی و سیاسی. همچنین عوامل جامعهای کلان نظیر سیاستهای سلامت، اقتصادی، آموزش و اجتماعی که به قوام نابرابری اقتصادی و اجتماعی در بین گروههای مختلف اجتماعی یاری میرساند (World report of vioience and health, 2002: 9-10). در همین راستا، فوشی و همکاران، در مدل خود پیشبینی کنندههای خشونت نوجوانان و جوانان را در شش بعد مقولهبندی کردهاند: سه بعد اول شامل پیشبینی کنندههای محیطی- اجتماعی (محیط همالان، خانواده و هنجارهای اجتماعی) و سه بعد دیگر شامل پیشبینی کنندههای شخصی (قابلیتهای شخصی، درگیر شدن در دیگر رفتارهای مشکلدار و ویژگیهای جمعیتی) است (Foshee & et al., 2001:129).
فوشی و راکویل، ضمن تأکید بر نقش حمایتی قابلیتهای شخصی (عزت نفس بالا، حل موفقیتآمیز تضادها، مهارتهای ارتباطی موفقیتآمیز، مهارت قوی روابط شخصی، تعهد به مدرسه و تحصیل) در پیشگیری از رفتارهای مشکلدار و خشونتآمیز، معتقدند بچههایی که این قابلیتها را در سطح بالا دارا هستند، خطر کمتری برای ارتکاب بسیاری از رفتارهای مشکلدار از قبیل رفتارهای خشونتآمیز و پرخاشگرانه دارند (Foshee & et al., 2001:130-131; Rovkville, 2001:4-5). مشاهده و تجربة رفتارهای خشونتآمیز که دامنة آنها میتواند از اعمال انضباطی و تربیتی سخت و تنبیه بدنی گرفته تا بدرفتاری در نوسان است و همچنین مواردی از قبیل تجربة جنگ و خشونت سیاسی سبب میشود که جوانان قابلیت و تواناییهای بسیار ضعیفی از خود نشان دهند و خود را به عنوان افراد فاقد قدرت تصور کنند. از نظر فوشی و همکاران، علاوه بر قابلیتهای شخصی و درگیر شدن در رفتارهای مشکلدار، ویژگیهای جمعیتی (جنس، سن، نژاد و طبقة اجتماعی)، اجتماعی شدن افراد و تجربیات زندگی، در معرض خشونت قرار گرفتن نوجوانان را تحت تأثیر قرار میدهد (Foshee & et al., 2001:130).
عوامل محیطی (فرهنگ و ساختار جامعه) جداگانه و یا در تعامل با همدیگر زمینههای مساعده کننده خشونت را فراهم میکنند. مثلاً نگرشها و هنجارهای سطح جامعه و همچنین استفاده بیش از حد از زور توسط دستگاههای برقراری نظم و امنیت در جامعه نقش مهمی در ایجاد شرایطی بازی میکنند که میتواند به فرهنگ خشونت در میان گروه ویژهای از مردم منجر شود. برخی از نیروهای ساختاری از جمله فقر یا فقدان فرصتها، شرایطی را ایجاد میکنند که درنهایت به خشونت یا جرم و جنایت منجر میگردد. همچنین تغییرات سریع اجتماعی، جمعیتی، شهرنشینی، مهاجرت، افزایش نابرابریها، بازنمایی خشونت در رسانهها و آزادی عمومی جوانان و مواردی از این قبیل به عنوان متغیرهای تأثیرگذار بر خشونت مطرح هستند (Rockville, 2001:1-3).
چارچوب نظری
به دلایلی چند، مدلهای بومشناسی فوشی، راکویل و جُردن از رویکرد اکولوژیک چارچوب نظری این پژوهش را تشکیل میدهد: نخست، خشونت پدیدهای چند لایه و متأثر از عوامل مختلف در سطوح فردی، رابطهای (خانواده و دوستان)، اجتماع محور و جامعهای است و سطوح مختلفی از تحلیل را میطلبد که رویکرد اکولوژیک مدعی انجام این مهم است. دوم، اعتبار تجربی و بیرونی رویکرد مزبور به دفعات در پژوهشهای مرتبط با خشونت مورد ارزیابی و تأیید قرار گرفته است و از قابلیت تبیین انواع خشونت برخوردار است. سوم، این نظریهها معطوف به نوجوانان بوده و با موضوع و جامعۀ آماری پژوهش حاضر مناسبت دارد. چهارم، این مدلها در تحقیقات مربوط به خشونت نوجوانان در ایران مورد آزمون تجربی قرار نگرفته است. بنابراین، در این مقاله با رجوع به این دیدگاهها و همچنین بهرهگیری از منابع تجربی مرتبط، چارچوب نظری تدوین و در قالب آن فرضیات پژوهش استخراج و مدل زیر طراحی شده است.
بر اساس این مدل میتوان گفت در سطح فردی، عوامل مؤثر در خشونتورزی، شامل ویژگیهای بیولوژیک و خصوصیات روانی و رفتاری است. این عوامل در کودکی یا نوجوانی ظاهر و تحت تأثیر روابط و مناسبات نزدیک با خانواده، دوستان و همسالان فرد قرار میگیرد. بنابراین، علاوه بر عوامل فردی، عوامل ارتباطی نیز در خشونتورزی مؤثر است؛ روابط بین فردی نوجوانان با خانواده (ضعف نظارت والدین و تنبیه بدنی) و همزمان با همسالان و دوستان بر کنشهای خشونتورزانه نوجوانان مؤثر است. در این میان نمیتوان از تأثیر بسترهای اجتماعی (اجتماعاتی نظیر اجتماع محلهای، محیط مدرسه و محیط همسایگی) غفلت ورزید. حضور در مدرسه، شبکههای روابط اجتماعی در اجتماع محلهای، همبستگی اجتماعی، نظارت غیر رسمی افراد محله بر رفتار یکدیگر و به طور کلی سازمان اجتماعی محله از مؤلفههای اثرگذار هستند. سطح چهارم، ناظر بر عوامل جامعهای گستردهای است که به ایجاد اوضاع و فضایی یاری میرساند که مروج و یا بازدارندۀ خشونت است. متغیرهای سطح کلان، دیگر سطوح را تحت تأثیر قرار میدهد. متصلب شدن آن دسته از هنجارها و قواعد اجتماعی که دشواریهایی را بر سر تحقق خواستههای افراد قرار میدهند، وضعیت اعتماد اجتماعی و مشاهدة صحنههای خشن در عرصههای عمومی و رسمی، میتواند توجیه کنندۀ خشونتورزی برخی از نوجوانان به مثابه سازوکار مواجهه با دشواریهای پیش رو است.
نمودار 1- مدل اکولوژیکی خشونتورزی
فرضیههای تحقیق
1- به نظر میرسد بین عوامل فردی (قربانی خشونت شدن، پایبندی به دستورات اخلاقی، توانایی حل تضادها) و میزان خشونتورزی رابطه وجود دارد.
2- به نظر میرسد عوامل ارتباطی (تعامل با همسالان بزهکار، مناسبات خانوادگی) و میزان خشونتورزی رابطه وجود دارد.
3- به نظر میرسد بین بسترهای اجتماعی (اجتماع مدرسهای و همبستگی اجتماعی محلهای) و میزان خشونتورزی رابطه وجود دارد.
4- به نظر میرسد بین عوامل جامعهای (اعتماد اجتماعی، شاهد خشونت بودن) و میزان خشونتورزی رابطه وجود دارد.
5- به نظر میرسد بین جنسیت و میزان خشونتورزی دانشآموزان تفاوت وجود دارد.
روششناسی پژوهش
روش تحقیق
این پژوهش در چارچوب روششناسی کمّی و با استفاده از روش پیمایشی به انجام رسیده است. از نظر زمانی، مقطعی و از نظر دامنۀ تحقیق، پهنانگر و از نظر وسعت، خرد و از نظر هدف، کاربردی است. برای گردآوری دادهها از پرسشنامه استفاده و دادهها به شیوة پیمایش خود اظهاری[12] به دست آمده است. برای گردآوری دادهها دربارۀ متغیرهای مستقل از پرسشنامه محقق ساخته و در مورد متغیر وابستة خشونت از مقیاس تضاد (CTS) استفاده شد. میزان شاخص ترکیبی از طریق جمع ابعاد گوناگون خشونت به دست آمده است. طبق فرمول زیر جمع نمرات گویهها نمرهای را به دست میدهد که در دامنه صفر تا 100 متغیر است. صفر عدم خشونت و 100خشونت کامل محسوب میگردد.
دادههای مورد نیاز با استفاده از تکنیکهای کمّی مورد تحلیل قرار گرفته است؛ به طوری که پس از توصیف متغیرهای مستقل و وابسته، با استفاده از تکنیکهای تحلیل چند متغیره (تحلیل رگرسیون)، سهم هر یک از متغیرهای مستقل در تبیین و پیشبینی متغیر وابسته تعیین و مشخص شده است[13].
جامعه آماری و روش نمونهگیری
در این پژوهش، جامعة آماری شامل دانشآموزان پایههای دوم و سوم دختر و پسر مقطع متوسطه است که در سال تحصیلی 93-92 در یکی از دبیرستانهای سطح شهر سقز مشغول به تحصیل بودهاند. باتوجه به اینکه جامعه آماری شامل 4287 نفر است برای محاسبه حجم نمونه از فرمول کوکران (با دقت برآورد 05/0= d و حداکثر واریانس 25/0 = pq) 352 نفر انتخاب شد. به دلیل مقابله با نقص پوشش، به400 نفر (220 نفر پسر و 180 نفر دختر) افزایش یافت. برای انتخاب حجم نمونه از روش نمونهگیری طبقهای استفاده شد. بدین ترتیب که جامعه آماری برحسب جنس به دو طبقة دختر و پسر تقسیم شد. سپس مدارس برحسب نوع مدرسه به دو طبقه مدارس دولتی و غیرانتفاعی تقسیم شده است. در مرحلة بعد مدارس بر اساس رشتههای تحصیلی به متوسطه نظری انسانی، تجربی، ریاضی، فنی حرفهای و کار دانش طبقهبندی شده است. بعد از میان مدارس به روش تصادفی10 مدرسة دخترانه و 10 مدرسة پسرانه جمعاً 20 مدرسه انتخاب شدند. در مدارس نیز با تشخیص پرسشگر و با همکاری مسؤولان مدارس از هر مدرسه با توجه به رشتههای موجود جمعاً 22 نفر (در مدارس پسرانه) و (18 نفر در مدارس دخترانه) از روی چارچوب نمونهگیری انتخاب شدند. در تمام مراحل متناسب با توزیع عددی دانشآموزان در طبقات مختلف، نمونهها انتخاب شدند. یعنی ابتدا به درصدگیری از تعداد دانشآموزان دختر و پسر اقدام شد. حجم نمونۀ دختران 45 درصد و حجم نمونۀ پسران 55 درصد انتخاب شد؛ زیرا تعداد دانشآموزان پسر 2395 نفر و تعداد دختران 1892 نفر از کل جامعة آماری را شامل میشود.
تعاریف نظری و عملیاتیسازی متغیرها
خشونت
خشونت: رفتاری است که برای آسیب رساندن به دیگری از کسی سر میزند و دامنة آن از تحقیر و توهین، تجاوز، ضرب و جرح تا تخریب اموال و دارایی و قتل گسترده است (صدیق سروستانی، 1387: 113). بر اساس مطالعات تجربی موجود، خشونت در مدارس تعریف وسیعی را میطلبد که بتواند درک کاملی از وسعت و ماهیت انواع مختلف خشونت را فراهم آورد. در این پژوهش برای سنجش خشونت از مقیاس تاکتیکهای تضاد( CTS)[14] استفاده شده است. این مقیاس از سال ۱۹۷۲ در مطالعات متعددی به کار گرفته شده و اعتبار روایی و ساختار عاملی این مقیاس تأیید شده است. در این مقیاس، خشونت در ابعاد کلامی، فیزیکی ملایم و فیزیکی شدید مفهومسازی شده است. این مقیاس در ایران توسط زارعی (1383) ترجمه و روایی آن بر روی ۶۰۰ نفر از جوانان شهر تهران صورت گرفته که آلفای کرونباخ آن ۰/۸۷۵ بوده است. پاسخگویان باید بعد از مطالعه هر کدام از این گویهها یکی از گزینههای هرگز، 2-1 بار، 5-3 بار، 10-6 بار و بیش از 10 بار را در یک سال گذشتة خود علامت بزنند. حاصل جمع امتیازات پاسخگو، میزان خشونت در آن بعد را نشان میدهد. خشونت کلامی از طریق معرفهای دشنام دادن، داد و فریاد کردن و تمسخر دیگران مفهومسازی و عملیاتی شده است. خشونت فیزیکی ملایم هم با استفاده از معرفهای هُل دادن، تنه زدن، سیلی زدن، مشت زدن، لگد زدن، پرتاب کردن اشیا به قصد آسیب رساندن، کتک زدن، گلوی کسی را فشردن، دست به یقه شدن با دیگران و شرکت در دعواهای گروهی مفهومسازی و عملیاتی شده است. خشونت فیزیکی شدید نیز از طریق معرفهای تهدید دیگران با چاقو، استفاده از چاقو در دعواها و وادارکردن دیگران به انجام کار با استفاده از زور و تهدید سنجیده شده است.
عوامل فردی: مراد از عوامل فردی، آن دسته از صفات فردی و بیولوژیکی است که بر رفتار فردی و افزایش احتمال خشونتورزی و یا قربانی خشونت شدن تأثیر میگذارد. در پژوهش حاضر، عوامل فردی از طریق معرفهای پایبندی به دستورات اخلاقی، توانایی حل تضادها، قربانی خشونت شدن در سطح ترتیبی سنجش شده است.
عوامل ارتباطی: ناظر بر مناسبات و روابط نزدیک نظیر روابط با خانواده، دوستان و همسالان است و بر این مسأله معطوف است که چگونه مناسبات مذکور انجام اعمال پرخاشگرانه یا تجربۀ خشونت و تعرض را افزایش میدهد. در پژوهش حاضر، عوامل ارتباطی از طریق معرفهای تعامل با همالان بزهکار و عوامل خانوادگی (نظارت والدین، سختگیری والدین، دلبستگی به والدین، بدرفتاری والدین و تضاد والدین) در سطح ترتیبی سنجش شده است.
بسترهای اجتماعی: مشتمل برآن بسترها و زمینههای اجتماع است که در آن مناسبات اجتماعی به وقوع میپیوندد؛ نظیر، مدرسه، محل کار و همسایگی. این متغیر چند بعدی در سطح ترتیبی و به میانجی معرفهای اجتماع مدرسهای (تنبیه و بیعدالتی در مدرسه) و همبستگی اجتماعی محلهای (کنترل اجتماعی غیر رسمی، همبستگی اجتماعی و میزان جرم در محله) در سطح ترتیبی عملیاتی شده است.
عوامل جامعهای: ناظر بر هنجارهای اجتماعی و فرهنگی تسهیل کنندۀ خشونت است. در پژوهش حاضر این متغیر در سطح ترتیبی و از طریق معرفهای اعتماد اجتماعی، بیعدالتی اجتماعی، شاهد خشونت بودن در سطح ترتیبی سنجش میشود.
اعتبار و پایایی ابزار گردآوری دادهها
برای بالا بردن اعتبار پرسشنامه، ابتدا اعتبار صوری سؤالات با بهره گرفتن از نقطه نظرات و مشاورت برخی از اساتید و دانشجویان دکترا مورد بررسی قرار گرفت. علاوه براین، حتیالامکان سعی گردید تا در تدوین سؤالات یا گویههای مقیاسهای اصلی از سؤالات مشابهی که در پرسشنامههای فراگیر داخلی و خارجی استفاده شده است. برای تحلیل پایایی مقیاسهای پرسشنامه از ضریب پایایی یا آلفا استفاده شد. همانطور که در جدول 1 ملاحظه میشود کلیۀ سازههای مورد بررسی از پایایی لازم برخوردارند.
جدول 1- نتایج تحلیل پایایی متغیرهای اصلی تحقیق
نام شاخص |
تعداد گویهها |
آزمون پایایی |
نام شاخص |
تعداد گویهها |
آزمون پایایی |
خشونت |
17 |
928/0 |
سختگیری والدین |
5 |
786/0 |
اعتماد اجتماعی |
5 |
740/0 |
بدرفتاری والدین با فرزند |
8 |
871/0 |
همبستگی اجتماعی |
8 |
788/0 |
تضاد والدین با همدیگر |
5 |
759/0 |
کنترل اجتماعی غیر رسمی |
4 |
729/0 |
همالان بزهکار |
9 |
915/0 |
میزان جرم در محله |
7 |
812/0 |
پایبندی به دستورات اخلاقی |
4 |
697/0 |
تماشاگر خشونت بودن |
6 |
797/0 |
توانایی حل تضادها |
3 |
895/0 |
قربانی خشونت شدن |
5 |
859/0 |
تنبیه در مدرسه |
9 |
802/0 |
دلبستگی به والدین |
7 |
871/0 |
احساس بیعدالتی در مدرسه |
5 |
745/0 |
نظارت والدین |
3 |
724/0 |
|
|
|
یافتههای پژوهش
ویژگیهای جمعیتی و موقعیت اجتماعی پاسخگویان
از تعداد400 نفر پاسخگو، 220 نفر (55 درصد) پسر و 180 نفر (45 درصد) دختر بودند. میانگین سنی پاسخگویان، 88/16 است.نیمی از جمعیت نمونه در پایة دوم و نیم دیگر در پایة سوم مشغول به تحصیل هستند. 8/92 درصد دانشآموزان در دبیرستانهای دولتی و 7 درصد در دبیرستانهای غیر انتفاعی به تحصیل اشتغال داشتند. میانگین معدل دانشآموزان 88/15 است. به لحاظ محل سکونت، 8/80 درصد در شهر و 2/19 درصد ساکن روستا بودند. از نظر وضعیت اقتصادی، 17درصد در وضعیت پایین، 8/77 درصد در وضعیت متوسط، 5 درصد در وضعیت اقتصادی بالا قرار داشتهاند. 5/92 درصد پاسخگویان با پدرو مادر خود زندگی میکردند و مابقی هم به دلیل فوت یکی از والدین یا طلاق با یکی از والدین زندگی می کردند.
توصیف آماری شاخص و ابعاد متغیر وابسته
جدول 2 میانگین و انحراف معیار ابعاد خشونت را نشان میدهد. بر مبنای نتایج به دست آمده در میان ابعاد خشونت، خشونت کلامی جایگاه اولیهای داشته و پس از آن خشونت فیزیکی ملایم، و شدید قرار گرفتهاند.
جدول 2- آمارههای شاخص تشکیلدهنده خشونت
ابعاد خشونت |
آماره ها |
|
میانگین (در مقیاس صفر تا100) |
انحراف معیار |
|
کلامی |
73/52 |
80/2 |
فیزیکی ملایم |
15/39 |
58/8 |
فیزیکی شدید |
29/29 |
899/3 |
توصیف آماری شاخص و ابعاد متغیرهای مستقل
جدول3، میانگین و انحراف معیار شاخص و ابعاد متغیرهای مستقل را بر اساس یک مقیاس صفر تا 100 نشان میدهد. نتایج به دست آمده نشان میدهد که در میان متغیرهای فردی، توانایی حل مسالمتآمیز تضادها و پایبندی به اخلاق در میان پاسخگویان در حد متوسط است. همچنین، پاسخگویان به میزان پایینی قربانی خشونت بودهاند.
در بعد ارتباطی، پاسخگویان تعامل پایینی با همسالان بزهکار داشتهاند. همچنین، میزان نظارت و سختگیری والدین و دلبستگی پاسخگویان به والدین متوسط به بالا است. با این وصف، میزان تضاد والدین و بدرفتاری با فرزندان در سطح پایین است.
در بعد بسترهای اجتماعی، از نظر پاسخگویان میزان تنبیه در مدرسه در سطح پایین و میزان بیعدالتی در مدرسه در حد متوسط است. علاوه براین، از نظر پاسخگویان میزان همبستگی اجتماعی و کنترل اجتماعی غیر رسمی در سطح متوسط است.
در بعد جامعهای، از نظر پاسخگویان بیعدالتی اجتماعی در سطح متوسط و میزان اعتماد اجتماعی در سطح پایین است. همچنین پاسخگویان به میزان پایینی شاهد خشونتورزی در عرصههای عمومی بودند.
جدول 3- توزیع فراوانی و درصد شاخص متغیرهای مستقل
سطوح |
ابعاد |
آمارهها |
متغیرها |
ابعاد |
آمارهها |
||
میانگین |
انحراف معیار |
میانگین |
انحراف معیار |
||||
فردی |
پایبندی به اخلاق |
13/51 |
769/3 |
بسترهای اجتماعی |
تنبیه در مدرسه |
38/38 |
96/6 |
بیعدالتی در مدرسه |
13/49 |
341/4 |
|||||
توانایی حل تضادها |
23/54 |
56/3 |
همبستگی اجتماعی |
39/48 |
177/5 |
||
قربانی خشونت شدن |
3/29 |
22/4 |
کنترل اجتماعی غیر رسمی |
88/58 |
60/4 |
||
میزان جرم در محله |
91/35 |
38/5 |
|||||
ارتباطی |
تعامل با همسالان بزهکار |
01/31 |
60/8 |
جامعهای |
بیعدالتی اجتماعی |
74/56 |
67/7 |
بدرفتاری والدین با فرزندان |
38/36 |
22/7 |
|||||
سختگیری والدین |
79/45 |
025/3 |
اعتماد اجتماعی |
73/44 |
236/3 |
||
تضاد والدین |
46/37 |
06/4 |
شاهد خشونتورزی در عرصههای عمومی |
22/38 |
46/5 |
||
دلبستگی به والدین |
94/62 |
55/6 |
|||||
نظارت والدین |
72/62 |
81/2 |
تحلیل دو متغیره
رابطة بین جنسیت و ابعاد خشونت
جدول 4 مربوط به آزمون یومن ویتنی است، نشان میدهد که تفاوت معناداری بین دو گروه دانشآموزان دختر و پسر از لحاظ ابعاد خشونت وجود دارد. این امر مؤید این واقعیت است که ابعاد خشونت برخلاف دیدگاههای زیستی- روانی و روانشناختی بیشتر تحت تأثیر شرایط و بافت اجتماعی است و لذا پدیدهای اکتسابی بهشمار میآید. در میان ابعاد خشونت، تفاوت معناداری بین دو گروه دختر و پسر از لحاظ میزان خشونت در ابعاد فیزیکی ملایم (000/0=sig و 848/3- = z) و شدید (000/0=sig و 958/4- = z) وجود دارد. این تفاوت در بعد خشونت کلامی (062/0=sig و 869/1- = z) معنادار نیست.
جدول 4- آزمون یومان ویتنی برای سنجش معناداری تفاوت نمرات ابعاد خشونت در دوگروه دانشآموزان دختر و پسر
میانگین رتبه |
تعداد |
جنس |
||||
خشونت فیزیکی شدید |
خشونت فیزیکی ملایم |
خشونت کلامی |
خشونت فیزیکی شدید |
خشونت فیزیکی ملایم |
خشونت کلامی |
|
82/205 |
88/215 |
55/209 |
211 |
218 |
220 |
پسر |
34/183 |
44/178 |
44/189 |
179 |
179 |
180 |
دختر |
16/389 |
32/394 |
99/398 |
390 |
397 |
400 |
جمع |
خشونت کلامی Z= 869/1- sig =062/0 خشونت فیزیکی ملایمZ = 3- sig =000/0 خشونت فیزیکی شدید Z = 958/4- sig =000/0 |
رابطة بین متغیرهای مستقل و خشونت
بر اساس نتایج تحلیلهای دومتغیره در جدول 5، ابعاد خشونت با متغیرهای مستقل در سطح فردی همبستگی معناداری دارد که در این میان متغیر قربانی خشونت شدن بیشترین همبستگی مثبت و متغیرهای توانایی حل تضادها و پایبندی به دستورات اخلاقی بیشترین همبستگی منفی با خشونت فیزیکی شدید دارد. به عبارت دیگر، هرچه فرد بیشتر توسط دیگران مورد تهدید، تعرض، کتک کاری و دیگر رفتارهای خشونتآمیز قرار گیرد، احتمال افزایش خشونت بیشتر میشود.
در سطح ارتباطی، متغیرهای مستقل در سطح خانوادگی (سختگیری والدین، بدرفتاری والدین، تضاد والدین، نظارت والدین و دلبستگی به والدین) و تعامل با همسالان بزهکار با خشونت کلامی و فیزیکی شدید همبستگی معناداری دارند که در این میان، بیشترین همبستگی مثبت مربوط به متغیر بدرفتاری والدین با فرزندان و تعامل با همسالان بزهکار و بیشترین همبستگی منفی مربوط به نظارت والدین و دلبستگی به والدین است. به بیان دیگر، با افزایش نظارت والدین و دلبستگی فرزندان به والدین و با کاهش ارتباط با همسالان بزهکار و میزان بدرفتاری والدین با فرزندان از میزان خشونت دانشآموزان کاسته میشود.
در میان متغیرهای مستقل در سطح بسترهای اجتماعی، تجربۀ تنبیه در مدرسه همبستگی مثبت و معناداری با خشونت دارد که در این میان بیشترین همبستگی مثبت مربوط به متغیر سابقه و تجربه تنبیه شدن در مدرسه و میزان جرم در محله و بیشترین همبستگی منفی مربوط به متغیر کنترل اجتماعی غیر رسمی در محله است. در سطح جامعهای نیز، بجز متغیر اعتماد اجتماعی سایر متغیرهای مستقل در سطح جامعهای با خشونت همبستگی معناداری دارند که در این میان، بیشترین همبستگی مثبت مربوط به متغیر شاهد خشونتورزی در عرصههای عمومی و احساس بیعدالتی است. به بیان دیگر، با افزایش خشونتورزی در عرصههای عمومی و تقویت و احساس بیعدالتی بر میزان خشونت افزوده میشود. بر اساس دادههای جدول، بیشترین ضریب همبستگی مربوط به متغیر قربانی خشونت بودن با خشونت فیزیکی شدید و خشونت کلامی است. همچنین متغیر تنبیه در مدرسه بیشترین همبستگی با خشونت فیزیکی ملایم دارد.
تحلیل رگرسیونی چند متغیره عوامل مرتبط با ابعاد خشونت
تحلیل رگرسیونی چند متغیره عوامل مرتبط با خشونتورزی کلامی
در تحلیل رگرسیون انجام شده با استفاده از متغیرهای مستقلی که در تحلیل دو متغیری با خشونتورزی کلامی پاسخگویان رابطة معناداری داشتند، ضریب تعیین برای خشونتورزی کلامی 402/0 به دست آمد. به بیان دیگر، این متغیرها در مجموع 40 درصد از واریانس خشونتورزی کلامی را تبیین کردهاند. بر اساس دادههای جدول 6، از میان متغیرهای مستقل متغیر «قربانی خشونت شدن» بیشترین مقدار از تغییرات خشونتورزی کلامی پاسخگویان آن را تبیین میکند. متغیر مستقل بعدی که وارد معادله شده است، «شاهد خشونت بودن» است. با اضافه شدن این متغیر به معادله رگرسیون، ضریب تعیین از 306/0 به 356/0افزایش یافته است. متغیر مستقل بعدی بیعدالتی در مدرسه است. با اضافه شدن این متغیر به معادله رگرسیون، ضریب تعیین از 356/0 به 380/0 افزایش یافته است؛ یعنی این سه متغیر با هم حدود 38 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تببین میکنند. متغیرهای توانایی حل مسالمتآمیز تضادها و میزان جرم در محله در مراتب بعدی اهمیت و اثرگذاری قرار گرفتهاند. این پنج متغیر با هم 40 درصد از تغییرات خشونتورزی کلامی دانشآموزان را تبیین میکنند.
جدول 5- ضرایب همبستگی متغیرهای مستقل با خشونت و ابعاد آن
ابعاد |
|
خشونت کلامی |
خشونت فیزیکی ملایم |
خشونت فیزیکی شدید |
||||||
|
متغیرها |
کندال تاوبی |
گاما |
سطح معناداری |
کندال تاوبی |
گاما |
سطح معناداری |
کندال تاوبی |
گاما |
سطح معناداری |
فردی |
قربانی خشونت بودن |
418/0 |
774/0 |
000/0 |
011/0 |
025/0 |
830/0 |
789/0 |
964/0 |
000/0 |
توانایی حل مسالمتآمیز تضاد |
228/0- |
383/0- |
000/0 |
116/0- |
214/0- |
026/0 |
341/0- |
706/0- |
000/0 |
|
پایبندی به دستورات اخلاقی |
218/0- |
351/0- |
000/0 |
158/0- |
288/0- |
001/0 |
280/0- |
538/0- |
000/0 |
|
ارتباطی |
تعامل با همسالان بزهکار |
276/0 |
480/0 |
000/0 |
020/0 |
042/0 |
680/0 |
351/0 |
615/0 |
000/0 |
سختگیری والدین |
109/0 |
181/0 |
013/0 |
054/0 |
101/0 |
276/0 |
136/0 |
275/0 |
007/0 |
|
دلبستگی به والدین |
168/0- |
285/0- |
000/0 |
105/0- |
205/0- |
035/0 |
276/0- |
528/0- |
000/0 |
|
تضاد والدین |
116/0 |
187/0 |
008/0 |
087/0 |
160/0 |
063/0 |
169/0 |
339/0 |
000/0 |
|
بدرفتاری والدین |
260/0 |
459/0 |
000/0 |
046/0 |
096/0 |
352/0 |
509/0 |
876/0 |
000/0 |
|
نظارت والدین |
190/0- |
310/0- |
000/0 |
198/0- |
367/0- |
000/0 |
239/0- |
454/0- |
000/0 |
|
اجتماعی |
تنبیه در مدرسه |
319/0 |
505/0 |
000/0 |
151/0 |
278/0 |
009/0 |
403/0 |
701/0 |
000/0 |
بیعدالتی در مدرسه |
229/0 |
374/0 |
000/0 |
127/0 |
236/0 |
002/0 |
165/0 |
347/0 |
000/0 |
|
همبستگی اجتماعی |
115/0- |
187/0- |
012/0 |
124/0- |
226/0- |
014/0 |
219/0- |
451/0- |
000/0 |
|
میزان جرم در محله |
104/0 |
163/0 |
019/0 |
103/0 |
184/0 |
036/0 |
229/0 |
454/0 |
000/0 |
|
کنترل اجتماعی |
155/0- |
246/0- |
001/0 |
124/0- |
225/0- |
012/0 |
221/0- |
428/0- |
000/0 |
|
جامعهای |
اعتماد اجتماعی |
087/0- |
142/0- |
061/0 |
123/0- |
226/0- |
012/0 |
109/0- |
212/0- |
037/0 |
بیعدالتی اجتماعی |
086/0 |
157/0 |
062/0 |
142/0 |
285/0 |
006/0 |
084/0 |
203/0 |
080/0 |
|
شاهد خشونت بودن |
349/0 |
563/0 |
000/0 |
126/0 |
241/0 |
012/0 |
552/0 |
859/0 |
000/0 |
جدول 6- ضرایب تحلیل رگرسیونیگامبهگامخشونتورزی کلامی
نام متغیر مستقل |
مقدار ضریب F |
مقدارضریب Beta |
سطح معناداری |
مقدار R square تجمعی |
قربانی خشونت شدن |
711/152 |
553/0 |
000/0 |
306/0 |
شاهد خشونت بودن |
600/95 |
310/0 |
000/0 |
356/0 |
بیعدالتی در مدرسه |
426/70 |
161/0 |
000/0 |
380/0 |
توانایی حل مسالمتآمیز تضادها |
110/55 |
112/0- |
000/0 |
391/0 |
میزان جرم در محله |
027/46 |
121/0- |
000/0 |
402/0 |
تحلیل رگرسیونی چند متغیره عوامل مرتبط با خشونتورزی فیزیکی ملایم
بر اساس دادههای جدول 7، ضریب تعیین برای خشونتورزی فیزیکی ملایم 739/0 به دست آمد. این متغیرها در مجموع 74 درصد از واریانس خشونتورزی فیزیکی ملایم را تبیین کردهاند. از میان متغیرهای مستقل مورد بررسی در این پژوهش، متغیر «شاهد خشونت بودن» بیشترین مقدار از تغییرات خشونتورزی فیزیکی ملایم را تبیین میکند. متغیر مستقل بعدی «قربانی خشونت شدن» است. با اضافه شدن این متغیر به معادله رگرسیون، ضریب تعیین از590/0 به 707/0افزایش یافته است. متغیر مستقل بعدی که وارد معادله شده است، نظارت والدین است. با اضافه شدن این متغیر به معادله رگرسیون، ضریب تعیین از 707/0 به 728/0 افزایش یافته است.یعنی این سه متغیر با هم حدود 73 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تببین میکنند. متغیرهای پایبندی به دستورات اخلاقی و تنبیه در مدرسه در مراتب بعدی اهمیت و اثرگذاری قرار گرفتهاند. این پنج متغیر با هم 74 درصد از تغییرات خشونتورزی فیزیکی ملایم دانشآموزان را تبیین میکنند.
جدول 7- ضرایب تحلیل رگرسیونیگامبهگامخشونتورزی فیزیکی ملایم
نام متغیر مستقل |
مقدار ضریب F |
مقدارضریب Beta |
سطح معناداری |
مقدار R square تجمعی |
شاهد خشونت بودن |
892/519 |
768/0 |
000/0 |
590/0 |
قربانی خشونت شدن |
428/434 |
443/0 |
000/0 |
707/0 |
نظارت والدین |
354/320 |
154/0- |
000/0 |
728/0 |
پایبندی به دستورات اخلاقی |
428/249 |
100/0- |
000/0 |
736/0 |
تنبیه در مدرسه |
355/202 |
079/0 |
000/0 |
739/0 |
تحلیل رگرسیونی چند متغیره عوامل مرتبط با خشونتورزی فیزیکی شدید
در تحلیل رگرسیون انجام شده ضریب تعیین برای خشونتورزی فیزیکی شدید 777/0 به دست آمد. به بیان دیگر، این متغیرها در مجموع نزدیک به 78 درصد از واریانس خشونتورزی فیزیکی شدید را تبیین کردهاند. بر اساس دادههای جدول 8، از میان متغیرهای مستقل مورد بررسی در این پژوهش، متغیر«قربانی خشونت شدن» بیشترین مقدار از تغییرات خشونتورزی فیزیکی شدید پاسخگویان را تبیین میکند. متغیر مستقل بعدی «شاهد خشونت بودن» است. با اضافه شدن این متغیر به معادله رگرسیون، ضریب تعیین از740/0 به 760/0افزایش یافته است. متغیر مستقل بعدی، پایبندی به دستورات اخلاقی است. با اضافه شدن این متغیر به معادله رگرسیون، ضریب تعیین از760/0 به 767/0 افزایش یافته است. این سه متغیر با هم حدود 77 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تببین میکنند. متغیرهای بیعدالتی در مدرسه، توانایی حل مسالمتآمیز تضادها و کنترل اجتماعی در مراتب بعدی اهمیت و اثرگذاری قرار گرفتهاند. بدین ترتیب، از فرضیههای اصلی مطرح شده، شش متغیر مستقل با هم 78 درصد از تغییرات خشونتورزی فیزیکی شدید دانشآموزان را تبیین میکنند.
جدول 8- ضرایب تحلیل رگرسیونیگامبهگامخشونتورزی فیزیکی شدید
نام متغیر مستقل |
مقدار ضریب F |
مقدارضریب Beta |
سطح معناداری |
مقدار R square تجمعی |
قربانی خشونت شدن |
604/992 |
860/0 |
000/0 |
740/0 |
شاهد خشونت بودن |
614/550 |
193/0 |
000/0 |
760/0 |
پایبندی به دستورات اخلاقی |
848/379 |
087/0- |
000/0 |
767/0 |
بی عدالتی در مدرسه |
311/291 |
070/0- |
000/0 |
771/0 |
توانایی حل مسالمت آمیز تضادها |
572/236 |
063/0- |
000/0 |
774/0 |
کنترل اجتماعی |
954/199 |
063/0 |
000/0 |
777/0 |
نتیجه
در این نوشتار بر مبنای آثار تجربی و نظری (دستگاه نظری بومشناسی و مدلهای فوشی، راکویل و جردن) مرتبط با خشونت، متغیرهای تحقیق در سطوح فردی، تعاملی، بسترهای اجتماعی و جامعهای و در قالب 5 فرضیه اصلی و 18 فرضیه فرعی مطرح و مورد آزمون قرار گرفت. فرضیات تحقیق در مرحلۀ اول بررسی مورد تأیید قرار گرفتند، هرچند برخی متغیرها رابطة ضعیفی با خشونتورزی دانشآموزان نشان دادند. فرضیات مذکور در مرحله دوم تبیین؛ یعنی بررسی رابطۀ متغیرهای مستقل با ابعاد خشونت به وسیله تحلیل رگرسیونی چند متغیره بررسی شدند. نتایج نشان دادند که در سطوح چهارگانۀ فردی (قربانی خشونت شدن، توانایی حل مسالمتآمیز تضادها، و پایبندی به دستورات اخلاقی)، تعاملی (نظارت والدین)، بسترهای اجتماعی (کنترل اجتماعی) و جامعهای (خشونتورزی در عرصههای عمومی) تنها 6 فرضیه رابطۀ مستقل و معنادار قابل قبولی با خشونتورزی دانشآموزان دارند. طبعاً برای مبنای این تحلیلها این مسأله مطرح میشود که تا چه اندازه دستگاه مفهومی و نظری در تبیین خشونتورزی دانشآموزان از قدرت تببین برخوردار است؟ البته باید در نظرگرفت که سطح تحلیل در این تحقیق، خرد و واحد تحلیل آن فرد بوده و نظریهها و فرضیات مطرح شده نیز در این سطح بودهاند.
یکی از فرضیههای تحقیق، مربوط به رابطة بین جنسیت و خشونتورزی بود. در مدلهای اکولوژیک بر تأثیر عوامل بیولوژیکی در اجتماعی شدن، کسب تجربیات متفاوت در زندگی، خشونتورزی و در معرض خشونت قرار گرفتن تأکید شده است (Foshee & et al., 2011:31). نتایج حاصله نشان داد که بین جنسیت و خشونتورزی در ابعاد خشونت فیزیکی ملایم و خشونت فیزیکی شدید، رابطة معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر؛ دختران کمتر از پسران مرتکب خشونت فیزیکی ملایم و شدید میشوند. اما در بعد خشونت کلامی بین دو جنس رابطة معناداری مشاهده نشده است. به عبارت دیگر، دختران در خشونتورزی کلامی با پسران وضعیت مشابهی دارند. ساترلند و کرسی اختلاف مورد بحث را ناشی از موقعیت اجتماعی دو جنس میدانند (کینیا،1370: 156 و دانش، 100:1366). در بیشتر مطالعات انجام شده (رئیسی، 1382؛ Feigelman, 2004; Benda & Crowyn, 2002) هم این رابطه تأیید شده است. در توضیح این موضوع باید گفت که در چارچوب مدل اکولوژیک، سطوح چهارگانۀ فردی، تعاملی، بسترهای اجتماعی و عوامل جامعهای حلقههای متداخلی متصور میشود که عوامل هر سطح به وسیله عوامل سطوح دیگر تقویت و یا مورد جرح و تعدیل قرار میگیرد. بر این اساس میتوان گفت، علاوه بر عوامل بیولوژیک، هنجارها و باورداشتهای سنتی نیز سبب تفاوت در اجتماعی شدن دوجنس شده است و این باورداشتها غالباً به وسیلة خانوادهها و مدارس نهادینه میشود. در جامعه پسرها احساس آزادی عمل بیشتری در خشونتورزی میکنند. دخترها سعی میکنند که در تعارضات حل نشدة خود بیشتر به خشونت کلامی متوسل شوند تا خشونتهای فیزیکی. از طرفی با توجه به دیدگاه اکولوژیک، ساختار فیزیولوژیک و بیولوژیک دختران میتواند توجیهگر این موضوع است. چرا که دختران در کنترل خشم خود موفقتر عمل میکنند و به اصطلاح درونگرا هستند.
توانایی حل مسالمتآمیز تضادها یکی دیگر از فرضیههای فرعی تحقیق در سطح فردی است. در قالب این متغیر، قابلیتها و مهارتهای شخصی برای برقراری ارتباط با دیگران و حل تضادهای بین شخصی مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس مدل فوشی و همکاران، اگر فرزندان، مهارتها و خصوصیاتی که به عنوان قابلیتهای شخصی تعریف میشود را در سطح بالا دارا هستند، احتمال کمتری دارد که مرتکب رفتارهای خشونتآمیز و پرخاشگرانه شوند (Foshee & et al., 2011:130-131). با تأیید رابطۀ این متغیر با خشونت در مرحلۀ اول و دوم تبیین، مشخص شد که بین توانایی حل مسالمتآمیز تضادها و خشونتورزی رابطۀ معکوس و معناداری وجود دارد. به بیان دیگر، با بالا رفتن توانایی دانشآموزان در حل مسالمتآمیز تضادها میزان توسل به خشونت کلامی و فیزیکی کاهش مییابد. یافتۀ حاضر مؤید دیدگاه نظری فوشی و جردن و مطالعات تجربی زارعی (1383) است اما با یافتههای فیجلمن (2000) همخوانی ندارد.
یکی دیگر از فرضیههای فرعی تحقیق در سطح فردی، پایبندی به دستورات اخلاقی بود. فوشی، هنجارهای اخلاقی را به مثابه استانداردهایی برای رفتارهای قابل پذیرش در نظر میگیرد که تأثیر مهمی بر رفتارهمنوایانه دارد (Foshee & et al., 2011:130). در این پژوهش، این متغیر در قالب مؤلفههایی نظیر تمایل به تقلب در کارها، بیان حقایق، صداقت و امانتداری سنجیده شد. تأیید این رابطه مؤید مطالعات تجربی هرن کول و همکاران (2001)، زارعی (1383) و علمی و همکاران (1387) است.
بر اساس مدل اکولوژیک، خانواده و گروههای همسالان به مثابه سطح تعاملی در شکلدهی نگرش فرد به خشونت مؤثر است و ارزشهای مرتبط با مشروعیتبخشی خشونت به عنوان تنها استراتژی حل تضادها و یا رسیدن به اهداف شخصی را به فرد انتقال میدهد. نوجوانان خشونتورزی را از والدین و همسالانشان تقلید یا مدلسازی میکنند (Foshee & et al., 2011:129-130; Rockvill, 2001:4; Jordan, 2001:18-19). از دیگر فرضیههای فرعی تحقیق در سطح تعاملی، رابطه با همسالان بزهکار بود. نتایج حاصله مؤید مطالعات اورت و پریک (1995)، بندا و کوروین (2002)، فوشی و همکاران (2001)، هرن کول و همکاران (2001)، لاوید و همکاران (2002)، فیجلمن و همکاران (2000)، هابس (2008)، رئیسی (1382)، زارعی (1383)، علمی و همکاران (1387)، دیوبند و همکاران (1388) و برهانی (1388) است.
بر اساس مدل اکولوژیک، وضعیتهای متفاوتی که افراد در آنها درگیر هستند نقش مهمی در افزایش یا کاهش خشونتورزی دارند. افراد انواع مختلفی از خشونت را در محیطهای خانوادگی، همسالان، مدرسه، محله و جامعه تجربه و مشاهده میکنند که دامنة آن از اعمال انضباطی و تربیتی سخت و تنبیه بدنی تا بدرفتاری در نوسان است. افراد همچنین مواردی از قبیل جنگ و خشونت سیاسی، خشونت رسانهای و پلیسی را (در قالب قربانی یا شاهد) تجربه میکنند. مورد بدرفتاری واقع شدن در دراز مدت با افسردگی، خشونت نسبت به خود (خودکشی) و ناتوایی در برقراری روابط صمیمانه با دیگران همراه است. تجربه کردن و تماشاگر خشونت بودن بخشی از چرخه خشونت بین نسلی است. به عبارت دیگر، رفتارهای خشونتآمیز از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود (Jordan, 2001:18-23). تأیید رابطۀ بین شاهد خشونت بودن و قربانی خشونت شدن با خشونتورزی مؤید مطالعات تجربی اورت و پریک (1995)، بندا و کوروین (2002)، هووارد و همکاران (2002)، فیجلمن و همکاران (2000) و زارعی (1383) است.
فوشی، راکویل و جردن خانواده را واحد اصلی جامعه تلقی مینمایند. در خانوادههایی که نکوهش، طرد، دلبستگی پایین و شیوههای تربیتی خشن مسلط است، روند جامعهپذیری باخلل روبه رو میشود و فرزندان به راحتی نمیتواند خود را با انتظارات جامعه وفق دهند. از طرفی ناسازگاری والدین با همدیگر سبب میشود که آنان نتوانند بر رفتار و اعمال فرزندان خود نظارت کنند که این شرایط میتواند احتمال وقوع خشونت را افزایش دهد (Foshee & et al., 2011:129-130; Rockvill, 2001:4; Jordan, 2001:18-19). با تأیید رابطۀ عوامل خانوادگی (نظیر تضاد والدین، نظارت والدین، دلبستگی فرزندان به والدین وبدرفتاری والدین) با ارتکاب به خشونت فرزندان در مرحلۀ اول تبیین و تأیید رابطۀ نظارت والدین با ارتکاب به خشونت در تحلیل رگرسیونی چند متغیره مشخص شد که عوامل خانوادگی (غیر از سختگیری والدین) هم به طور مستقیم و هم به طور غیر مستقیم در ارتکاب به خشونت دانشآموزان اثر می گذارد. در اکثر مطالعات انجام شده این رابطه مورد تأیید قرار گرفته است (Everett & Price, 1995; Benda & Crowyn, 2002; Foshee & et al., 2001; Howard & et al., 2002; Lavoid & et al., 2002; Feigelman & et al., 2000; Carswell, 2005؛ رئیسی، 1382؛ زارعی، 1383؛ علمی و همکاران، 1387و دیوبند، 1391) است.
در سطح بسترهای اجتماعی، ضعف کنترل اجتماعی به انزوای اجتماعی و کاهش هرچه بیشتر الزام آور بودن مدلهای نقشها منجر میشود که تأثیرات زیادی بر افزایش جرم در محله دارد. همچنین هرچه میزان جرم و فقر در یک محله بیشتر است، افراد سلب اعتماد میشوند و گرایش به خشونت بیشتر میشود (Jordan, 2001:20). یافتههای این مطالعه نشان داد که بین بسترهای اجتماعی نظیر همبستگی اجتماعی محله، اعتماد اجتماعی، کنترل اجتماعی غیر رسمی و فراوانی خشونتورزی در عرصههای عمومی با ارتکاب به خشونت دانشآموزان رابطۀ معکوس و معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر، با افزایش همبستگی اجتماعی محله، اعتماد اجتماعی و کنترل اجتماعی غیر رسمی، میزان خشونت کاهش مییابد. بر طبق نظریة بیسازمانی اجتماعی، پایین بودن کنترل اجتماعی غیر رسمی در محلات، کاهش همبستگی اجتماعی، عدم اعتماد اجتماعی و میزان بالا بودن جرم در محله، موجب افزایش جرم و خشونت میشود.
با تأیید رابطۀ بسترهای اجتماعی با ارتکاب به خشونت در مرحلۀ اول تبیین و تأیید شدن رابطۀ کنترل اجتماعی با ارتکاب به خشونت در تحلیل رگرسیونی چند متغیره مشخص شد که عوامل اجتماعی هم به طور مستقیم و هم به طور غیر مستقیم در ارتکاب به خشونت دانشآموزان اثر میگذارد. تأیید رابطۀ کنترل اجتماعی با ارتکاب به خشونت همسو با مطالعات تجربی اورت و پریک (1995)، وارنر و فولر (2003) و برهانی (1388) و ناهمسو با یافتههای زارعی (1383) است.
بر مبنای نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره، متغیرهای سطح فردی (نظیر قربانی خشونت شدن، توانایی حل مسالمتآمیز تضادها و پایبندی به دستورات اخلاقی)، ارتباطی (نظارت والدین) و اجتماعی (تنبیه و بیعدالتی در مدرسه) و جامعهای (شاهد خشونتورزی در عرصههای عمومی و میزان جرم در محله) بیشترین تغییرات خشونتورزی را در بین دانشآموزان تبیین نموده است. تحقیقات نشان دادهاند که بسیاری از الگوهای رفتارهای مخاطرهآمیز از درون به هم وابسته هستند اگرچه الزاماً پیش فرض همدیگر نیستند (Jordan, 2001:21-22). البته باید این نکته را به خاطر داشت که در دیدگاه اکولوژیک تغییرات در سطوح پایین متأثر از تغییرات سطوح بالاتر است.
برمبنای نتایج تحقیق، به منظور مدیریت مسالمتآمیز زمینهها و عوامل خشونتورزی دانشآموزان، موارد زیر پیشنهاد میشود:
الف) پیشگیری و کاهش خشونت در سطح کلان (جامعه)
1- اصلاح نگرشها و تغییر هنجارهای ناکارآمد
2- خشونتزدایی از عرصههای عمومی و مدیریت مسالمتآمیز، منطقی و عالمانۀ تضادهای اجتماعی
3- کاهش نابرابریهای اجتماعی و بسط عدالت اجتماعی
ب) پیشگیری و کاهش خشونت در سطح اجتماع (با تأکید بر مدرسه و محله)
1- برخورد یکسان و مساوات طلبانه معلمان و عوامل اجرایی مدارس با دانشآموزان
2- افزایش بکارگیری روشهای ادغامی در محیط مدرسه و تنبیه زدایی در محیط مدرسه
3- بازسازی مناسبات و شبکههای اجتماعی محلهای با هدف تقویت نظارت اجتماعی غیر رسمی
پ) پیشگیری و کاهش خشونت در سطح تعاملی (با تأکید بر خانواده و همسالان)
1- برقراری روابط عاطفی و تعامل مناسب و سازنده در خانواده به منظور پیشگیری از نفوذ همسالان بزهکار
2- کاهش تضادهای خانوادگی و به ویژه تضاد والدین با هم
3- پرهیز از سختگیریهای افراطی و تلاش برای اعمال نظارت منطقی در حدی که فرزندان به فکر جبههگیری نیافتند.
4- نظارت بر تعاملات فرزندان با همسالان در سطح محله، مدرسه و سایر مکانها
ت) پیشگیری و کاهش خشونت در سطح فردی
1- تقویت روحیه خود باوری، توانایی بحث و گفتگو در دانشآموزان به منظور توانمند سازی در حل تضادها.
2- نهادینه کردن ارزشهای اخلاقی در دانشآموزان
3- دوری جستن دانشآموزان از موقعیتهای خطر آفرین و تنشزا
4- افزایش آستانۀ تحمل و مدارا
[1] Everett and Pric
[2] Feigelman
[3] Herren Kohl
[4] Benda & Corwyn
[5] Howard
[6] Lavoid
[7]Warner and Fowler
[8]Carswell
[9]Wright and Fitzpatrick
[10] Everett and Pric
[11] Feigelman
[12]Self-reported survey
[13] به منظور سنجش متغیرها در مقیاس صفر تا 100، ابتدا میانگین نمرۀ کل پاسخگویان در پاسخ به گویههای متغیر مورد نظر محاسبه شده است. با توجه به تعداد گویهها و طیف 5 قسمتی، هر متغیری دارای حداقل و حداکثر نمره است. نمرۀ میانگین کل پاسخگویان بر مجموع حداقل و حداکثر نمرهها تقسیم و سپس در 100 ضرب شده است.
[14] Conflict Tactics Scale