نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
گروه مهندسی شهرسازی، واحد سنندج، دانشگاه آزاد اسلامی، سنندج، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction
Having a sense of security as one of the obvious human needs has been endorsed and accepted by many international organizations and has led their attention toward ways of promoting it, especially in the public space of cities. Urban planners are trying to restore this important quality to the urban environment through optimal design and reduce the possibility of crime and delinquency in public spaces. Due to the importance of social components of urban neighborhoods that are in line with physical components in affecting levels of security, this research focuses on both subsets of this approach. In this way, both physical and social components of the environment would be examined. The present study tries to investigate the safety of Sanandaj's worn out neighborhoods by recognizing the environmental and social components (environmental based), in order to identify their weaknesses and strengths and try to provide optimal solutions.
Materials and Methods
The statistical population of this research is people aged between 18 and 65 years old living in Sanandaj's worn out neighborhoods. The sample size of this study was calculated using the Cochran formula and numbered 383 people. The required data was collected in a questionnaire consisting of different dimensions of first and second generations of the CPTED index. It is applied in a descriptive-analytical method based on library information and field statistics questionnaires distribution. According to the research questions and goals, various statistical analyzes have been selected. The Kolmogorov-Smirnov test was used to assess the reliability of the research tool (questionnaire), To investigate the normality of the research variables, the Kolmogorov Smirnov test was used. After obtaining positive results, one-way ANOVA was used to examine differences between the physical security level in the studied neighborhoods and the differences between the CPTED factors among them. Then, using regression analysis, we measured the level of effectiveness of each of the independent variables and those with highest and lowest levels of effectiveness were identified. Then, using Tukey's test in SPSS software, we compared the average follow-up of the physical qualities affecting environmental security as well as the overall level of environmental security. Finally, using the results of the comparison of the averages, GIS software has been proposed to provide security zoning for the worn-out urban neighborhoods of Sanandaj.
Discussion of Results and Conclusion
Based on the analysis, there is a meaningful relationship between the physical factors assessed in the research and the crime and delinquency in the target areas. In this way, the qualitative weaknesses of the examined physical factors are effective on the occurrence of crimes and have made the inhabitants of the neighborhoods vulnerable to crime. Therefore, it can be concluded that organizing the environmental quality of public spaces has a clear effect on reducing crime and increasing the sense of security of citizens, and by applying a series of environmental and physical interventions, the crime rate was reduced. The results show that, although target neighborhoods are all in a homogeneous texture, the difference in environmental quality has led to different levels of perceived security. Ghatarchian neighborhood with variance of 2.82 and a significant level of 0.000 has the highest perceived security, and Ghalachovarlan neighborhood with variance of 2.82 and a significant level of 0.000 has the least perceived security among their residents. The results also show that activity support with a beta coefficient of 0.265 and significant value of 0.000, and natural monitoring with a beta coefficient of 0.167 and significant value of 0.000 of the first generation, and threshold capacity with a beta coefficient of 0.24 and significant value of 0.000, and community culture with a beta coefficient of 0.246 and significant value of 0.000 of the CPTED second generation are the most effective factors and they are quiet necessary to being paid more attention in order to ensuring the necessary security in selected neighborhood spaces.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسئله
داشتن احساس امنیت، پدیدهای روانی و اجتماعی است که مجموعهای از متغیرهای مختلف بر آن اثرگذارند. این حس در نتیجۀ تجارب مستقیم و غیرمستقیمی حاصل میشود که افراد دربارۀ محیط به دست میآورند (Pourmohammadi & Ghorbanian, 2014: 157). اهمیت این موضوع تا جایی است که یکی از اصلیترین معیارهای تعیینکنندۀ کیفیت فضاهای شهری، ادراک شهروندان از امنیت دانسته شده است و طراحان و برنامهریزان شهری در تلاشاند با طراحی بهینه و مطلوب، این کیفیت مهم را به فضای شهرها بازگردانند و امکان وقوع جرم و بزهکاری را در فضاهای عمومی کاهش دهند (عباسزادگان و همکاران، ۱۳۹۵: 51؛Çamur et al., 2017). اهمیت این موضوع موجب شده است صاحبنظران بسیاری راهحلهای کارآمد و بهینه ارائه کنند که یکی از این راهحلها، رویکرد پیشگیری از جرم ازطریق طراحی محیطی است (Ha et al., 2014). بر طبق تعریف مؤسسۀ ملی پیشگیری از جرم، این رویکرد بر این اصل استوار است که میتوان با طراحی یا بازطراحی بهینۀ محیط، میزان وقوع جرم و ترس از وقوع جرم را کاهش داد (Fennelly, 2012). اگرچه وقوع جرم و جنایت از عوامل اقتصادی، اجتماعی و رفتاری مختلفی تأثیر میگیرد (Banerji & Ekka, 2016: 27)، دیدگاه اکولوژیکی انسان بر این باور است که بسیاری از آسیبهای اجتماعی و رفتارهای نامطلوب انسانی را میتوان اثرپذیر از شرایط کالبدی محیط مصنوع دانست و با توجه به مورفولوژی شهری آن را توجیه کرد (Behzadfar et al., 2013: 119). در همین رابطه و بهویژه از دیدگاه طراحی شهری، پژوهش حاضر در تلاش است با شناخت مؤلفههای محیطی و اجتماعی (محیط مبنا) اثرگذار، میزان امنیت محلههای بافت فرسودۀ شهر سنندج را بررسی و ضعفها و قوتهای آنها را شناسایی و راهحلهای بهینه را ارائه کند.
مبانی نظری و پیشینۀ پژوهش
بررسی تأثیر محیط بر میزان امنیت در نظریههای مختلفی از جانب نظریهپردازان بسیاری ارائه شده است؛ مانند نظریۀ فضاهای قابلدفاع «اسکار نیومن» (1972)، نظریۀ پیشگیری از جرم ازطریق طراحی محیطی «جفری» (1971)، نظریۀ فعالیتهای روزمرۀ «کوهن» (1979) و جرمشناسی محیطی «برانتینگام» (1981). آنچه همۀ این نظریهها بر آن اتفاق نظر دارند این است که ایمنی و امنیت، بخش جداییناپذیری از طراحی محیطاند و اعمال اقدامات مثبت و مؤثر میتواند به جامعه در کاهش جرم و جنایت یاری رساند (in: Cozens et al., 2018; Banerji & Ekka, 2016). نظر به اهمیت چشمگیر امنیت محیطی بر رضایت شهروندان و بهطور کلی میزان رضایت آنها از زندگی، لازم است عوامل تأثیرگذار بر سطوح مختلف این کیفیت شناسایی و در فضاهای شهری تقویت شوند. در همین رابطه، مطالعات مختلفی کیفیتهای تأثیرگذار محیطی بر این مهم را سنجیدهاند و شناسایی کردهاند و هر کدام با توجه به موقعیت و محدودۀ هدف به نتایج مختلفی دست یافتهاند که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
چو و همکاران[1] (2019) در پژوهشی که با هدف بررسی میزان روشنایی محیطی و نحوۀ طراحی معابر درونمحلهای بر میزان امنیت ادراکشدۀ ساکنان و فعالیت آنها در هنگامۀ تاریکی انجام شده است، نشان دادهاند فضاهایی بیشتر بهمنزلۀ فضاهای جرمخیز مطرحاند که علاوه بر نداشتن نور و روشنایی کافی، هندسۀ نامنظمی دارند و ساکنان آنها از وجود گوشههای جرمخیز و پنهان و معابر باریک و بدون دید به اطراف اعلام هراس بیشتری داشتهاند.
کندو و همکاران[2] (2018) در مطالعهای که با هدف بررسی ارتباط بین بزهکاری و خشونت در دو بازۀ زمانی قبل و بعد از بازطراحی انجام شده است، نشان دادهاند نحوۀ طراحی محیط و اعمال مجموعهای از مداخلات برای بازآفرینی فضاهای عمومی موجود میتواند تا حدود بسیار زیادی بر کاهش جرمخیزی محلات و افزایش ادراک ساکنان از امنیت محل سکونت خود اثرگذار باشد.
لی و همکاران[3] (2016) در مطالعهای که با هدف بررسی تأثیر اقدامات کاهش جرم ازطریق طراحی محیطی و زندگی فعال و ترس از وقوع جرم در شهر سئول کره انجام شده است، نشان دادهاند روشنایی معابر و حفاظت و نگهداری نقش ویژهای را در کاهش ترس از وقوع جرم دارند. این مطالعه بر تأثیر مثبت دیوارنگاریها، نحوۀ کفسازی معابر، وجود پارکها و فضاهای عمومی در کاهش جرمخیزی و در پی آن کاهش ترس از وقوع جرم اتفاق نظر دارد.
فاستر و همکاران[4] (2014) نشان دادهاند میزان بروز جرم و جنایت و ترس از جرم بهطور بالقوه از محیط و نحوۀ طراحی جرمگریز یا جرمپذیر فضاهای عمومی تأثیر میپذیرد. این پژوهشگران همچنین میزان بروز جرم را به حضورپذیری و پیادهمداری محیط نیز ارتباط دادهاند و نشان دادهاند این دو فاکتور ارتباط معکوسی با یکدیگر دارند و محیطهای کمتر پیادهمدار بستر وقوع جرمهای بیشتریاند.
بهزادفر و همکاران[5] (2013) در مطالعهای که دربارۀ دهکدۀ فرحزاد با استفاده از اصول CPTED انجام شده است، نشان دادهاند قلمروگرایی و کنترل دسترسی در سطح ارزشگذاری محیط و حمایت از فعالیتها، مدیریت و نگهداری و کنترل دسترسی در کاهش جرمخیزی فضای شهری تأثیری بالقوه دارند.
هاروبین و فیپس[6] (2014) با استفاده از شاخصهای پیشگیری از جرم ازطریق طراحی محیطی (CPTED)، امنیت محلههای مختلف را برای بررسی مقایسهای آنها سنجیدهاند. نتایج بهدستآمده از این پژوهش نشان دادهاند بهطور کلی میزان امنیت گزارششده در محلههای بافتهای قدیمیتر - در هر دو بازۀ زمانی روشنی و تاریکی - بسیار پایینتر از بافتهای جدیدتر بوده است که از دلایل آن ویژگیهای محیطی و نحوۀ طراحی شهری این بافتها بوده است.
منتظرالحجه و همکاران (1397) در پژوهشی که دربارۀ سنجش عوامل کالبدی مؤثر بر حس امنیت در فضاهای شهری از دیدگاه سالمندان انجام دادهاند، با بررسی کیفیتهای کالبدی مؤثر و سنجش میزان اثرگذاری آنها بر امنیت ادراکشده نشان دادهاند ایمنی، نور و روشنایی و بافت شـهری بـه ترتیـب مهمترین مؤلفههای کالبدی مؤثر بر احساس امنیت سالمندان در فضاهای شهریاند.
سجادزاده و همکاران (1397) مطالعهای با هدف سنجش عوامل محیطی مؤثر بر احساس امنیت ساکنان سکونتگاههای غیررسمی شهر همدان انجام و نشان دادند ساماندهی کیفیت محیطی فضاهای عمومی، تأثیر روشنی بر کاهش وقوع جرم و افزایش احساس امنیت شهروندان دارد.
صادقیانی و همکاران (1395) در مطالعهای که با استفاده از نظریۀ CPTED بر معیارهای تأثیرگذار بر امنیت اجتماعی در بافتهای فرسوده انجام دادهاند، نشان دادهاند کیفیتهای محیطی بر میزان امنیت محیط تأثیر بالقوه دارد و رویکرد بهرهگیری از طراحی کالبدی برای ارتقای سطح امنیت اجتماعی یکی از مؤثرترین روشها برای حفظ و ارتقای امنیت است.
ایزدی و حقی (1394) در مطالعهای با هدف بررسی میزان امنیت فضاهای عمومی شهری در میدان امام شهر همدان، با تأکید بر نقش محیط در میزان امنیت ادراکشده، نشان دادند سه فاکتور پیادهمداری، زیباییشناسی و امنیت شبانه از مهمترین کیفیتهای اثرگذار بر ادراک امنیت در محدودۀ مطالعهشده بودهاند. جدول (1) مفاهیم مرتبط با امنیت شهری را نشان میدهد:
جدول 1- مفاهیم مرتبط با امنیت شهری
|
مفاهیم |
پژوهشگر |
تعریف ارائهشده |
|
امنیت |
(Tiwari, 2015) |
امنیت یکی از نیازهای اولیۀ انسان و از اصلیترین و مهمترین کیفیتهای طراحی شهری به شمار میرود که بهطور بالقوه بر حضورپذیری شهروندان تأثیر میگذارد. این مؤلفه به تهدیدها و بزهکاریهایی اشاره دارد که علیه اشخاص و اموال آنها صورت میگیرد و بر آنها بهصورت بالقوه و بالفعل تأثیر میگذارد. |
|
(صادقی و همکاران، ۱۳۹۴) |
امنیت در لغت به معنای نداشتن ترس، دغدغه و دلهره است؛ بنابراین، امنیت در معنای لغوی خود به معنی رهایی و آزادی از هرگونه مخاطراه، تهدید، آسیب و اضطراب و در مقابل وجود آسایش و آرامش روانی، امنیت و اعتماد است. |
|
|
جرم |
(TavanaeiMarvi & Behzadfar, 2015) |
در فرهنگ لغت آکسفورد، جرم اقدامی مجازاتپذیر ازطرف قانون تعریف شده است که به موجب آسیبرسانی به رفاه عمومی، مشمول ممنوعیت و مجازات میشود. جرم و بزهکاری پدیدههای پیچیدهای هستند که اثرات نامطلوب اجتماعی، روانی و مالی نظیر از دست دادن اموال، عدالت، قربانیشدن و از بین رفتن امنیت را با خود بههمراه دارند. وقوع جرم و ترس از روبهرو شدن با آن، دلایل مختلف و پیچیدۀ اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دارند. پژوهشهای مختلف جرمشناسی نشان دادهاند مجرم، قربانی و محل وقوع جرم سه رکن اصلی وقوع جرماند که وقوع جرم ناشی از همزمانی هر سه رکن است و نبودن هر یک از آنها میتواند از وقوع جرم جلوگیری کند. |
|
(Sohn, 2016) |
مطالعه دربارۀ توزیع جغرافیایی جرم و بزهکاری و تعیینکنندههای محیطی آن همواره از موضوعات مهم در حوزههای جرمشناسی، روانشناسی و طراحی و برنامهریزی شهری بوده است. از دیدگاه روانشناسی محیط، جرم نوعی از رفتار است که از ویژگیهای محیطی تأثیر بالقوهای میپذیرد. |
|
|
(صادقیانی و همکاران، ۱۳۹۵) |
نظریهپردازان بر این باورند که مکان، انسان و زمان از عوامل اصلی شکلگیری جرم به شمار میروند؛ بهطوری که بزهکاران در انتخاب مکان برای اعمال جرم سنجیده عمل میکنند و بهطور معمول مکانهایی را انتخاب میکنند که انجام جرم در آنها آسانتر است و بدون هیچ تهدید خارجی اقدام به بزهکاری کنند و در صورت مشاهدۀ خطر، راحتتر بتوانند از محل جرم بگریزند؛ به بیانی دیگر، جرائم همواره ظرف زمانی و مکانی خاصی دارند که همین آنها را از یکدیگر متمایز میکند. |
|
|
فضای شهری امن |
(پاکنژاد، ۱۳۹۳) |
داشتن حس امنیت در فضای شهری یا بروز جرم و جنایت از عوامل متعددی سرچشمه میگیرد که یکی از آنها عوامل کالبدی است. این فضا میتواند موجب بروز حس گمگشتگی یا آرامش خاطر شهروندان شود و مردم میتوانند آن را بستری مناسب برای زندگی اجتماعی خود تلقی کنند. امن به نظر رسیدن فضا دو زیرمجموعۀ ایمنی و امنیت را دارد. مؤلفۀ ایمنی، به عوامل محیطی و اطراف اشاره دارد که در صورت تأمیننشدن آن بهصورت مطلوب، خطرات بالقوه جان و مال شهروندان را تهدید خواهد کرد. |
|
(عباسزادگان و همکاران، ۱۳۹۵) |
امنیت از مهمترین کیفیتهای فضاهای شهری است. |
|
|
(Algahtany & Kumar, 2016) |
یک فضای شهری امن فضایی است که در آن ارتباطات بین توسعۀ شهری و مکانهای جرمخیز شناسایی و اقدامات لازم برای رفع آنها انجام شده باشد. |
مطالعات بسیاری توسعههای شهری و جرم و نبودن امنیت را به یکدیگر مرتبط دانستهاند و نشان دادهاند کیفیتهای کالبدی طراحی شهری پتانسیل لازم برای اثرگذاری بر میزان جرمخیزی محیط را دارند؛ اما با مروری بر پژوهشهای انجامشده مشخص میشود تنها تعداد بسیار محدودی از مطالعات موجود بر هر دو نسل از رویکردهای CPTED تأکید داشتهاند و آنها را بررسی کردهاند. با توجه به اهمیت مؤلفههای اجتماعی محلههای شهری که همسو با مؤلفههای کالبدی میتوانند بر سطح امنیت یک محدوده تأثیر بگذارند و برخلاف پژوهشهای پیشین، در این پژوهش بر هر دو نسل از این رویکرد تأکید شده است تا در کنار مؤلفههای کالبدی محیط، مؤلفههای اجتماعی آن نیز بررسی شوند.
رویکرد CPTED در خلق فضاهای امن شهری _نسل اول و دوم
نسل اول رویکرد CPTED
از زمان انتشار کتاب جین جیکوبز با نام مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی در سال 1961، رابطۀ بین جرم و کیفیتهای محیطی در زمینۀ طراحی و برنامهریزی شهری بهطور گستردهای بررسی شده است. او در این کتاب به تنوع و گوناگونی کاربریها و توانایی بالای محیط در جذب شهروندان به درون فضاهای عمومی شهر اشاره کرده و با به کار بردن عبارت «چشمان خیابان» در بیان نظارت اجتماعی بر کاهش وقوع جرم و جنایت، از آنها بهمنزلۀ مهمترین شاخصههای تعیینکنندۀ امنیت محیطی نام برده است. او بر این باور بود که وجود فضاهای باز عمومی در بخشهای مختلف شهر میتواند موجب افزایش نظارتهای غیررسمی و عمومی در سطح شهر شود که همین امر ممکن است سبب کاهش و خنثیکردن وقوع جرم و جنایت درون فضای شهر شود (in: Lee et al., 2016: 2; Greenberg & Rohe, 2007: 48). اسکار نیومن نیز رویکرد متفاوتی را برای راه حل این موضوع ارائه کرد. اگرچه او نیز با جین جیکوبز در تأکید بر نظارت در محلهها همعقیده بود، پیشنهاد او ایجاد فضاهای قابلدفاع بود که از شاخصههای آن، تراکم پایین، محیطهای با غلبۀ کاربری مسکونی و همراه با محدودیت دسترسی برای غریبهها بود. از دیدگاه نظریۀ فضاهای قابلدفاع، حضور پرتعداد افراد درون یک فضا، توانایی ساکنان را در شناخت غریبهها کاهش میدهد (in: Hillier & Sahbaz, 2008). در ادامۀ این نظریهها، نتایج کار جیکوبز و نیومن، مبنای مفهومی ظهور رویکرد جدید دربارۀ کنترل جرم و بزهکاری با عنوان «پیشگیری از جرم ازطریق طراحی محیطی[7]» شد (Kyttä et al., 2014: 311). ابتدا جفری در سال 1969 این مفهوم را مطرح و به طراحی مناسب و مطلوب و استفادۀ بهینه از محیط مصنوع برای کاهش میزان جرم و جنایت اشاره کرد (Scott et al., 2015; Armitage, 2017; Wright & Ribbens, 2016). در این رویکرد اصول پنجگانۀ قلمروگرایی، نظارت طبیعی، حمایت از فعالیتها، کنترل دسترسیها و مدیریت و نگهداری بهمنزلۀ مفاهیم کلیدی برای رسیدن به این مهم مطرح شدهاند (Tomuta & Dang, 2017; Kajalo & Lindblom, 2015: 277; TavanaeiMarvi & Behzadfar, 2015: 412؛ جلالیان و همکاران، 1396: 14). از میان اصول یادشده، اصل قلمروگرایی به یک مفهوم، طراحی است که فضای خصوصی را از عمومی متمایز میکند و موجب ایجاد حس مالکیت و تعلق میشود؛ به این معنا که افراد نسبت به فضایی که از آن خود میدانند مراقبت میکنند و آن را از تجاوز بیگانگان درامان میدارند. یکی از مزیتهای این اصل در نحوۀ صحیح شناسایی مزاحمان و افراد غریبه است که تأثیر بسیاری بر کاهش جرم دارد. اصل نظارت طبیعی نیز به نحوۀ استقرار و توزیع بازشوها در نمای ساختمان، روشنایی فضاها، طراحی و محوهسازی اشاره دارد. بهطوری که امکان نظارت بر فضا وجود داشته باشد؛ مفهومی که جین جیکوبز از آن بهمنزلۀ چشمان خیابان نام برده است. هدف اصلی از اعمال این اصل، افزایش نظارت بر افراد حاضر در فضا و کاهش پتانسیل جرم درآنهاست (B.C. Housing, 2014).
حمایت از فعالیتهای متنوع نیز به تنوعی از فعالیتهای جاذب مردم در فضاهای باز اشاره دارد که با برنامهریزی صحیح و تبدیل فضاهای عمومی به فضاهایی ایمن دسترسیپذیر باشند. اعتقاد بر این است که فعالیتهای سالم افراد معمولی را بهسمت خود جذب میکنند و همین افراد میتوانند گردانندگان اصلی نظارت طبیعی باشند (Lee et al., 2016: 2).
آخرین اصل نیز کنترل دسترسیها با هدف کاهش فرصتهای جرم و بزهکاری ازطریق کاهش دسترسی مجرمان به فرصتهای ایجاد جرم است؛ درواقع، هدف اصلی این اصل، کاهش جرم با استفاده از موانع نمادین یا واقعی است. براساس آنچه نیومن (1982) مطرح کرده است این اصل با اتکا بر عناصر فیزیکی همچون دروازه، حصار و منظرسازی و محدودکردن ورود افراد غریبه و غیرمجاز به داخل محله یا ساختمان، از ورود آنها جلوگیری و موجبات افزایش امنیت را فراهم کرد. راهبردهای کنترل دسترسی در محلههای شهر اقداماتی نظیر طراحی مطلوب خیابانهای داخل محلهای را شامل میشود؛ بهطوری که تنها ترافیک مقصدی را در خود جای دهد و طراحی ورودی محلهها با رویکرد غریبگزی و... را شامل شود (in: Lee et al., 2016: 2; Behzadfar et al., 2013: 122).
نسل دوم رویکرد CPTED
اصول رویکرد CPTED بهطور عمده براساس اصلاحات کالبدی و اعمال مداخله در محیط مصنوع همراه بودند و به سایر جنبههای روانی و اجتماعی محیط توجه چندانی نشده بود. به همین دلیل در سال 1997، گروهی از متفکران با انتقاد بر نادیده گرفته شدن نظریۀ «چشمان ناظر» جین جیکوبز، آنچه را که نظریهپردازان این رویکرد بر آن استوار بودند، بازبینی کردند. این گروه با سرلوحه قراردادن «نظریۀ چشمان خیابان» به دیگر جنبههای روانی و اجتماعی محیط نیز توجه ویژهای کردند. این گروه رویکرد خود را با عنوان «نسل دوم رویکرد CPTED» معرفی کردند و رویکرد پیشین را «نسل اول رویکرد CPTED» نام نهادند. به گفتۀ نیومن، مردم محلی میتوانند محیط فضای عمومی را در کنترل خود درآوردند، آن را متعلق به خود بدانند و نسبت به آن احساس تعلق کنند؛ درواقع، این بدان معنی است که ساختار کالبدی و فیزیکی بر ارتباطات و روابط اجتماعی بین مردم، فرهنگ محلی و اکولوژی اجتماعی بین محلهها تأثیر میگذارد. گرد هم آوردن گروهی از افراد با هدف واحد برای تقویت حس مکان و تعلق مکانی در آنها، موجب افزایش آگاهی آنها نسبت به افراد غریبه و مجرمان احتمالی، میتواند فرصتهای جرم را بهطور بالقوهای کاهش دهد. ازجمله مواردی که متفکران این رویکرد - گرگوری سویل و گری کلیولند - به موارد پیشین اضافه کردند، آستانۀ ظرفیت، همبستگی اجتماعی، ارتباط با خارج از محله و فرهنگ جمعی بود (غفاری و همکاران، 1392: 9).
همبستگی اجتماعی: همانگونه که در نسل اول، اصل قلمروگرایی فاکتور اصلی قلمداد شده است، همبستگی اجتماعی اساسیترین اصل نسل دوم به شمار میرود که به میزان اتحاد و انسجام و احترام متقابل بین تفاوتهای موجود در ساکنان محدودهای اشاره دارد که مطالعه میشود. این مفهوم بهطور عمده به چگونگی شکلگیری یک دید مشترک و حس تعلق مکان اشاره دارد که میتواند سبب مشارکت جمعی ساکنان شود و حس مسئولیتپذیری و نگهداری از مکان را بههمراه داشته باشد. همچنین میتواند با ایجاد سرای محله، برنامههای درونمحلهای، آموزش شهروندی و... عملی شود (غفاری و همکاران، 1392: 9؛ CDE, 2019; Coznes & Love, 2017: 1).
آستانۀ ظرفیت: این مفهوم به ظرفیتها، تواناییها و پتانسیلهای یک محله برای فعالیتهای و کاربریهایی اشاره دارد که به حفظ اکوسیستم محلی و حفظ تعادل محلی کمک میکنند. آستانۀ ظرفیت به این معنی است که کاربریها و فعالیتها درون محله نیز از سطح معینی پیش برود؛ آنگاه از حالت تعادل خارج میشود و تأثیر منفی و مخربی روی محله میگذارد. از آنجا که محلهها نیز مانند هر اکوسیستم دیگری به اختلاط متعادل افراد و فعالیتها نیاز دارند، این مفهوم ظرفیت محدود و مشخصی را برای فعالیتها و عملکردهای محله در نظر دارد (غفاری و همکاران، 1392: 9؛Coznes & Love, 2017: 1).
ارتباط با خارج محله: مفهوم ارتباط با خارج نیز به روابط و برهمکنشها با خارج محله اشاره میکند. روشن است که قابلیت برقراری ارتباط یک مکان با دیگر اماکن و فضاها، شاخصۀ اصلی گسترش روابط و ارتباطات است. ساکنان هیچ محدده و محلهای نباید بهصورت جدا از دیگر محلهها و سازمانها عمل کنند. از مفاهیم اصلی نهفته در این اصل این نکته است که یک جامعۀ قدرتمند و یکپارچه، خودنظارتی و حامی، فعالیتهای اجتماعی را ارتقا خواهد بخشید (EJBAPPP, 2017; CDE, 2019).
فرهنگ جمعی: نباید فراموش کرد که ساکنان یک محله به نگهبان نیاز ندارند؛ بلکه باید با ایجاد حس جمعی دربارۀ مکانی که در آن سکونت دارند، خودشان مراقب اشخاص و اشیا و بهطور کلی محلۀ خود باشند. یک محله زمانی پیشرفت خواهد کرد که افراد در آن حس مکان قوی داشته باشند که این حس تنها در مکان دارای هویت به وجود خواهد آمد (غفاری و همکاران، 1392: 10؛ EJBSPPP, 2017).
روششناسی پژوهش
پژوهش حاضر بهلحاظ هدف، کاربردی است و با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و مبتنی بر اطلاعات کتابخانه و آمار و اطلاعات میدانی، حضور در محل و توزیع پرسشنامه انجام شده است. براساس آنچه از اصول نسل اول و دوم رویکرد CPTED مطرح شد، پژوهش حاضر با در نظر گرفتن معیارهای هر دو نسل یادشده، میزان امنیت محیط را بررسی کرده است. با توجه به اینکه طرح پژوهش بهصورت مقایسهای و بین ده گروه مستقل انجام شده است، ابتدا آزمون معنادار بودن تفاوت بین گروههای مستقل انجام شده است. از آنجا که همۀ بررسیهای موجود براساس فاکتورهای نسل اول و دوم CPTED انجام شدهاند، میزان کلی امنیت محیطی بهمنزلۀ متغیر وابسته بررسی شده است و متغیرهای مستقل پژوهش نیز فاکتورهای نسل اول و دوم نظیر قلمروگرایی، کنترل و نظارت فضا، کنترل دسترسی، نگهداری از فضا، فعالیت و کاربریهای پشتیبان، آستانۀ ظرفیت، همبستگی اجتماعی، ارتباط با خارج محله و فرهنگ جمعی لحاظ شدهاند که در چارچوب شاخص CPTED، تعیینکنندۀ میزان کلی امنیت محیطاند. سنجههای بررسیشده برای هر یک از متغیرهای تعیینشده به قرار زیر (جدول 2) هستند (in: Lee et al., 2016; Gibson, 2016; Horrbin & Phipps, 2014).
جدول 2- مؤلفههای پژوهش و سنجههای هر یک از آنها
|
قلمروگرایی |
چگونگی تفکیک حریم پیاده و سواره، چگونگی تفکیک حریم فضاهای عمومی و خصوصی، شکل، ابعاد و نحوۀ نورپردازی و روشنایی تابلوهای راهنمایی شهری، راهنمایی و رانندگی در ساعات مختلف روز و شب |
|
نظارت طبیعی |
وضعیت نورپردازی در شبهنگام، وجود گوشههای پنهان و جرمخیز، جهتگیری ساختمانها و پارکینگها، میزان قابلرؤیت بودن فضای محله و بهویژه پارکینگها، فضاهای تعاملاتی و پارکها از جدارههای شیشهای و شفاف، تعداد کاربریهای اداری و نیمهوقت در بدنههای معابر درونی و بیرونی محلهها |
|
کنترل دسترسی |
برخورداری پارکها، پارکینگها، بازارچهها و... از ورودیهای مختلف و متعدد، چگونگی ادراک محله برای عموم، سهولت دسترسی وسایل نقلیۀ امدادی، کیفیت کف معابر بهلحاظ همواربودن و شیببودن، وجود فضاهای متروکه و مخروبه، ممانعت از حضور موتورسیکلت در فضاهای پیادهرو |
|
مدیریت و نگهداری |
تنوع شکل و ابعاد ساختمانها، وجود فضاهای گنگ و نامفهوم، کیفیت بازسازی، مرمت و احیا در محله، مقاومت چراغهای روشنایی، میزان نظافت و پاکیزگی محله، رنگ، مصالح و کیفیتهای زیباییشناسی |
|
حمایت از فعالیتها |
حضور کاربریهای 24ساعته، تسهیلات و خدمات محله نظیر پارکها، فضاهای سبز، کاربریهای خدماتی و...، تنوع و انعطافپذیری در کاربریهای محله، کاربریهایی که موجب ورود افراد غریبه به محله میشوند، کاربریها و فعالیتهای مزاحم و دارای ناهنجاری اجتماعی |
|
آستانۀ ظرفیت |
رعایت مقیاس انسانی در بناها، حمایت محله از فعالیتها و کاربریهای سازگار، میزان ترجیحات افراد به ادامۀ سکونت در محلۀ کنونی |
|
همبستگی اجتماعی |
میزان ارتباط ساکنان با همسایگان خود، احساس صمیمیت با همسایگان، میزان مشورت با دیگر اعضای محله، وجود فضاهایی برای گرد هم آمدن اعضای محله و گذراندن اوقات فراغت آنها، وجود سرای محله، نزاع و درگیری بین ساکنان محله |
|
ارتباط با خارج محله |
میزان ارتباط با خارج محله، رضایت از امکانات و حملونقل کافی برای رفتن به محلههای همجوار، مشارکت اعضای محله با شرکتها و بنگاههای دولتی |
|
فرهنگ جمعی |
احساس تعلق، برگزاری مراسمهای آیینی و فرهنگی، وجود گروه، انجمن یا شورای متشکل از اعضای محله، وجود یک شخصیت مهم در گذشته یا حال که موجب افتخار ساکنان باشد، عمومیتداشتن فضاهای عمومی و همگانی برای همۀ اعضای محله |
مطابق با سؤالات و اهداف پژوهش، تحلیلهای آماری مختلفی برای انجام بررسیهای لازم انتخاب شدهاند؛ بهطوری که برای سنجش میزان پایایی ابزار پژوهش (پرسشنامه)، آزمون آلفای کرونباخ به کار رفته است. در ادامه برای بررسی نرمالبودن متغیرهای پژوهش از آزمون کلموگروف اسمیرنوف استفاده شده است. پس از انجام بررسیهای مذکور و حاصلشدن نتایج مثبت، از آزمونهای آماری واریانس یکطرفۀ Annova برای بررسی تفاوت میان سطح امنیت کالبدی در محلههای بافت فرسودۀ شهر سنندج و تفاوت موجود بین فاکتورهای CPTED در میان آنها استفاده شد؛ سپس با استفاده از تحلیل رگرسیون سطح اثرگذاری هر یک از متغیرهای مستقل سنجیده شد و متغیرهایی با بیشترین و کمترین سطح اثرگذاری شناسایی شدند؛ سپس با استفاده از آزمون Tukey در نرمافزار SPSS، اقدام به مقایسۀ تعقیبی میانگین کیفیتهای کالبدی تأثیرگذار بر امنیت محیطی و سطح کلی امنیت محیطی شد. در پایان، با استفاده از نتایج حاصل از بررسی میانگینهای مقایسهشده، در نرمافزار سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) پهنهبندی امنیت محلههای بافت فرسودۀ شهر سنندج ارائه شد.
در نمودار زیر الگوی مفهومی پژوهش - مبتنی بر هر دو نسل یادشده - ارائه شده است.
نمودار 1- الگوی مفهومی پژوهش
جامعۀ آماری و حجم نمونه
جامعۀ آماری این پژوهش افراد 18 تا 65 سالۀ ساکن محلههای بافت فرسودۀ شهر سنندج است. حجم نمونه نیز با استفاده از فرمول کوکران، تعداد 383 نفر محاسبه شده است. با توجه به ردۀ سنی منتخب و سطح سواد ساکنان و احتمال اینکه تعداد زیادی از پرسشنامهها نادرست باشند یا قابلیت ارزیابی نداشته باشند، تعداد 400 پرسشنامه به روش طبقهای، بهصورت تصادفی و با مراجعه به درب منازل توزیع شد که از این میان تعداد 386 پرسشنامه قابلیت و اعتماد لازم را داشت و از آنها در انجام بررسیهای پژوهش بهره گرفته شد.
گردآوری دادهها
دادههای موردنیاز در قالب پرسشنامهای متشکل از ابعاد مختلف موجود در هر دو نسل اول و دوم شاخص CPTED جمعآوری شدند؛ سپس پاسخهای ارائهشده در مقیاس لیکرت ارزشگذاری و به اطلاعات موردنیاز برای تحلیلها و آزمونها تبدیل شدند.
محدودۀ پژوهش
پژوهش حاضر در شهرستان سنندج از استان کردستان انجام شده است. محدودۀ بررسیشده محلههای بافت فرسودۀ شهر سنندج به نامهای آغهزمان، قطارچیان، چهارباغ، تازآباد، پیرمحمد، سپورآباد، قلاچوارلان، فیضآباد، جورآباد و سرتپوله است که بهصورت محدودهای متصل و یکپارچه در بخش مرکزی شهر سنندج و در مناطق یک و دو شهری سنندج واقع شدهاند. از اصلیترین مشخصات محلههای این بافت که تاحدودی به مشکلات عمدۀ امنیتی و جرمخیزی در این محدوده دامن زدهاند، عبارتاند از: کوچهها و معابر کمعرض با هندسۀ نامنظم، زمینها و بناهای مخروبۀ رهاشده، وجود فضاهای بیدفاع، حضور پرتعداد کاربریهای ناسازگار و فعالیتهای نامتجانس با بافت محلۀ مسکونی، وجودنداشتن سلسلهمراتب دسترسی و تداخل حرکتی سواره و پیاده.
از دلایل انتخاب این محدوده برای محدودۀ هدف پژوهش، آمار زیاد جرم و بزهکاری این محلهها هم در اسناد مکتوب و هم در اذهان عمومی است. نبودن روشنایی در معابر، کوچههای بنبست و پرپیچوخم، حضور پرتعداد بناهای متروکه و مخروبه و سکونتناپذیر و تبدیلشدن آنها به مکانهای بدون دید و پناهگاهی مناسب برای مجرمان و بزهکاران، فضاهای خلوت و پنهان و بسیاری دیگر از موارد در این بافت سبب شده است مجرمان در آنها بهراحتی پناه بگیرند. شکل (1) موقعیت محدودۀ مطالعهشده را نشان میدهد.
شکل 1- موقعیت محدودۀ مطالعهشده
بنابراین روشن است تا زمانی که عوامل زمینهساز جرم شناسایی و حذف نشوند، این محدودهها بهمنزلۀ پتانسیل جرمخیزی در شهر عمل خواهند کرد و مجالی برای اجتماع بزهکاران و بستری برای رفتارهای مجرمانۀ آنها خواهند بود؛ بنابراین، روشن است که حذف این فضاها با بهرهگیری از نظریات پیشگیری از جرم ازطریق طراحی میتواند بهطور بالقوه سبب کاهش میزان انواع جرم شود.
پرسشهای پژوهش
- آیا محلههای مختلف بافت فرسوده سطوح مختلفی از امنیت را دارند؟
- آیا کیفیتهای کالبدی (نسل اول) و اجتماعی (نسل دوم) محیط بر ادراک ساکنان از ناامنی تأثیرگذارند؟
- کدام مؤلفههای نسلهای اول و دوم این رویکرد، بیشترین میزان اثرگذاری بر امنیت را دارند؟
جدول 3- نتایج پایایی و قابلیت اطمینان ابزار پژوهش با استفاده ازآزمون آلفای کرونباخ
|
متغیر |
آلفای کرونباخ |
پایایی |
|
قلمروگرایی |
70/0 |
پذیرفتنی |
|
نظارت طبیعی |
76/0 |
پذیرفتنی |
|
کنترل دسترسی |
83/0 |
پذیرفتنی |
|
مدیریت و نگهداری |
89/0 |
پذیرفتنی |
|
حمایت از فعالیتها |
88/0 |
پذیرفتنی |
|
آستانۀ ظرفیت |
71/0 |
پذیرفتنی |
|
همبستگی اجتماعی |
83/0 |
پذیرفتنی |
|
ارتباط با خارج محله |
98/0 |
پذیرفتنی |
|
فرهنگ جمعی |
88/0 |
پذیرفتنی |
نتایج پژوهش
نتایج آزمون آلفای کرونباخ در جدول (2) آورده شده است. این نتایج نشاندهندۀ پذیرفتنیبودن و پایایی ابزار پژوهش و متغیرهای قیدشدهاند؛ پس از به دست آوردن اطمینان از پایایی ابزار پژوهش، برای بررسی متغیرهای وابستۀ پژوهش نیز از آزمون کولموگروف اسمیرنوف بهره گرفته شد. نتیجۀ بهدستآمده از این آزمون نیز نشاندهندۀ نرمالبودن همۀ مؤلفههای پژوهش (سطح معناداری بیشتر از 05/0) است.
در ادامه، برای رسیدن به پاسخ پرسش اول مبنی بر بررسی تفاوت محلههای بافت فرسودۀ شهر سنندج، بهلحاظ مؤلفههای امنیت کالبدی و اجتماعی، آزمون واریانس یکطرفه مطابق با جدول زیر ارائه شده است.
جدول4- نتایج آزمون واریانس یکطرفۀ Annova به تفکیک محلهها و مؤلفههای بررسیشده
|
آمارۀ f |
سطح معنیداری |
جورآباد |
سرتپوله |
تازآباد |
قلاچوارلان |
فیضآباد |
پیرمحمد |
سپورآباد |
آغهزمان |
چهارباغ |
قطارچیان |
|
|
نسل اول |
||||||||||||
|
21.83 |
000/0 |
08/2 |
08/2 |
23/2 |
75/2 |
33/3 |
2 |
66/1 |
33/2 |
41/2 |
5/2 |
کنترل دسترسی |
|
16.67 |
000/0 |
81/1 |
61/1 |
98/2 |
08/2 |
68/2 |
25/2 |
37/1 |
95/1 |
81/1 |
61/2 |
نظارت طبیعی |
|
30.90 |
000/0 |
37/2 |
5/1 |
2 |
25/2 |
2 |
37/2 |
5/1 |
87/1 |
50/1 |
37/2 |
قلمروگرایی |
|
9.84 |
000/0 |
28/2 |
5/2 |
5/2 |
57/3 |
14/3 |
64/2 |
95/1 |
71/2 |
5/2 |
07/3 |
مدیریت و نگهداری |
|
18.59 |
000/0 |
06/3 |
91/2 |
90/2 |
25/2 |
08/2 |
5/2 |
16/2 |
16/3 |
3 |
41/2 |
حمایت از فعالیتها |
|
نسل دوم |
||||||||||||
|
12.69 |
000/0 |
25/2 |
75/2 |
25/2 |
37/1 |
25/2 |
37/2 |
66/1 |
75/2 |
87/2 |
25/3 |
آستانۀ ظرفیت |
|
11.96 |
000/0 |
50/2 |
2 |
80/2 |
20/1 |
20/2 |
90/2 |
30/2 |
70/2 |
50/2 |
40/2 |
فرهنگ جمعی |
|
42.86 |
000/0 |
57/2 |
42/2 |
92/2 |
78/1 |
35/2 |
42/3 |
5/2 |
71/2 |
64/2 |
42/2 |
همبستگی اجتماعی |
|
2.42 |
000/0 |
33/4 |
16/4 |
92/2 |
16/3 |
33/4 |
33/4 |
23/3 |
5/4 |
83/3 |
33/4 |
ارتباط با خارج محله |
|
8.62 |
000/0 |
58/2 |
43/2 |
703/2 |
27/2 |
705/2 |
75/2 |
58/2 |
74/2 |
60/2 |
82/2 |
CPTED |
براساس جدول (3)، نتایج حاصل از آزمون واریانس و آمارۀ F تحلیل نشان میدهند هم در قالب تکتک مؤلفههای امنیت محیطی و هم در قالب سطح کلی امنیت کالبدی محلههای بافت فرسوده، تفاوت معناداری در امنیت ادراکشدۀ ساکنان وجود دارد. بهطوری که محلۀ قطارچیان با آمارۀ واریانس 82/2 و سطح معنیداری 000/0 بیشترین میزان امنیت ادراکشده و محلۀ قلاچوارلان با آمارۀ واریانس 27/2 و سطح معنیداری 000/0 کمترین امنیت ادراکشده را داشته است. در شکل (2) این تفاوتها بهصورت واضحتری ارائه شدهاند.
شکل 2- تفاوت امنیت ادراکشده در محلههای هدف به تفکیک مؤلفههای بررسیشده
با توجه به مقدارهای حداقلی و حداکثری طیف لیکرت که 1 تا 5 در نظر گرفته شدهاند، میانگین هر یک از مؤلفهها که به عدد 5 نزدیکتر باشد، نشاندهندۀ میزان بالاتری از وجود آن کیفیت است. در اینجا چون همۀ محلههای هدف از بافت فرسوده انتخاب شدهاند، بهطور کلی، با وجود تفاوت معنادار در میزان کلی امنیت ادراکشدۀ آنها (سطح معنیداری کمتر از 05/0 است)، همگی آنها سطح پایینی از امنیت را داشتهاند.
در این بخش از پژوهش و در پاسخ به پرسشهای دوم و سوم مبنی بر چگونگی تأثیرپذیری امنیت ادراکشدۀ ساکنان از کیفیتهای محیطی، سطح اثرگذاری و شناسایی بیشترین و کمترین کیفیتهای اثرگذار بر امنیت محیطی ادراکشده بررسی خواهد شد. برای انجام این هدف، از آزمون رگرسیون بهره گرفته شده است. نتایج این آزمون در جدول (5) آورده شده است.
جدول 5- نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چندمتغیره برای تبیین رابطۀ بین کیفیتهای محیطی - کالبدی با سطح کلی امنیت ادراکشده در محدودههای هدف
|
الگو |
ضرایب غیراستاندارد |
ضرایب استاندارد |
آمارۀ T |
سطح معنیداری |
||
|
ضریب رگرسیون |
خطای معیار ضریب رگرسیون |
ضریب بتا |
||||
|
1 |
مقدار ثابت |
221/0 |
034/0 |
- |
57/6 |
000/0 |
|
کنترل دسترسی |
102/0 |
012/0 |
177/0 |
28/8 |
000/0 |
|
|
نظارت طبیعی |
086/0 |
009/0 |
167/0 |
91/9 |
000/0 |
|
|
قلمروگرایی |
084/0 |
011/0 |
105/0 |
81/7 |
000/0 |
|
|
مدیریت و نگهداری |
084/0 |
009/0 |
120/0 |
46/8 |
000/0 |
|
|
حمایت از فعالیتها |
126/0 |
011/0 |
265/0 |
53/11 |
000/0 |
|
|
آستانۀ ظرفیت |
120/0 |
007/0 |
280/0 |
33/17 |
000/0 |
|
|
فرهنگ جمعی |
147/0 |
016/0 |
246/0 |
32/9 |
000/0 |
|
|
همبستگی اجتماعی |
124/0 |
016/0 |
187/0 |
76/7 |
000/0 |
|
|
ارتباط با خارج محله |
070/0 |
011/0 |
135/0 |
193/6 |
000/0 |
|
*مقدار آمارۀ دوربین واتسون در فاصلۀ استاندارد 5/1 تا 5/2 قرار دارد؛ بنابراین، میتوان ادعا کرد که نتایج این رگرسیون اتکاپذیر است و همین امر نشاندهندۀ تصادفیبودن و نرمال و مستقلبودن باقیماندههای الگوی رگرسیونی است. با توجه به شاخصهای ذکرشده، الگو کفایت لازم را دارد.
مطابق نتایج ارائهشده از آزمون رگرسیون که در
جدول (4) آمده است، نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون برای بررسی سؤال دوم پژوهش دربارۀ تأثیر کیفیتهای محیطی بر سطح کلی امنیت ادراکشدۀ ساکنان نشان دادهاند در سطح اطمینان 95% اثر همۀ متغیرهای مستقل (کیفیتهای محیطی - کالبدی) بر این مهم معنیدار است؛ به این معنی که ارتباط روشنی بین کیفیتهای محیطی در ده محلۀ بررسیشده و میزان امنیت احساسشده ازطرف ساکنان وجود دارد.
در پاسخ به سؤال سوم پژوهش مبنی بر میزان اثرگذاری متغیرهای بررسیشده بر احساس امنیت ساکنان و با توجه به آمارههای ارائهشده در جدول (5)، بدیهی است مؤلفههای حمایت از فعالیتها با ضریب بتای 265/0 و سطح معنیداری 000/0 و نظارت طبیعی با ضریب بتای 167/0 و سطح معنیداری 000/0 از فاکتورهای نسل اول و آستانۀ ظرفیت با ضریب بتای 280/0 و سطح معنیداری 000/0 و فرهنگ جمعی با ضریب بتای 246/0 و سطح معنیداری 000/0 از فاکتورهای نسل دوم CPTED بیشترین میزان اثرگذاری را داشتهاند و همین امر، در بررسیهای بعدی لزوم توجه به این مؤلفهها را برای برقراری بیشتر امنیت در محلههای هدف آشکار میکند.
در ادامه برای روشنتر شدن تفاوت کالبدی بین محلههای هدف، از آزمون Tukey برای نمایش زیرگروههای همگن استفاده شده است؛ سپس نتایج حاصل از این تحلیل آماری در نرمافزار GIS وارد و نقشۀ پهنهبندی امنیت محلههای هدف براساس مؤلفههای شاخص CPTED و با استفاده از طیف رنگی ارائه شده است.
جدول 6- نتایج حاصل از پهنهبندی امنیت محیطی محلههای بررسیشده و زیرگروههای همگن
نتایج حاصل از جدول (6) از نمایش زیرگروههای همگن بهروشنی نشان میدهند هر یک از محلههای بررسیشده به تفکیک مؤلفههای CPTED، سطوح مختلفی از امنیت محیطی ادراکشده را دارند. زیرگروههای همگن ارائهشده از شاخص CPTED نیز نشان میدهند بهطور کلی، محلۀ قلاچوارلان پایینترین میزان و محلۀ قطارچیان بیشترین میزان امنیت را داشته است که در بررسی زیرگروههای همگن، محلههای قلاچوارلان و سپورآباد به ترتیب نسبت به سایر محلهها، کمترین میزان و محلههای قطارچیان، پیرمحمد و آغهزمان به ترتیب، بالاترین میزان امنیت را دارند.
نتیجه
داشتن حس امنیت از نیازهای بدیهی انسان است که بسیاری از سازمانهای بینالمللی آن را تأیید کردهاند و پذیرفتهاند. همین امر موجبات توجه جوامع مختلف را به روشهای ارتقای آن بهویژه در فضای عمومی شهرها فراهم کرده است. مفهوم امنیت ابعاد عینی و ذهنی دارد که در بعد عینی آن با شمارش تعداد جرمهای اتفاقافتاده و مجرمان بررسی میشود. ازطرف دیگر، ابعاد ذهنی آن از ابعاد و عوامل روانشناختی و سنجش ادراکات شهروندان اثرپذیری بالقوهای دارد.
شناسایی و تحدید محدودههای جرمخیز و ناامن این امکان را برای جوامع فراهم میکند تا نسبت به انجام اقدامات بیشتر و سریعتر در محدودههای پرخطر واکنش نشان دهند و برای رفع مشکلات اقدام کنند. در همین راستا، در پژوهش حاضر، برای رسیدن به اهداف مدنظر، با اتکا بر روش پیشگیری از جرم ازطریق طراحی محیطی، از مؤلفهها، شاخصها و زیرشاخصهای امنیت محیطی برای بررسی میزان امنیت محلههای مختلف بافت فرسودۀ شهر سنندج به روش ذهنی و استفاده از پرسشنامه بهره گرفته شد. براساس تحلیلهای انجامشده، میان عوامل کالبدی سنجیدهشده در پژوهش و وقوع جرم و بزهکاری در محلههای هدف، ارتباط معناداری برقرار است؛ بهگونهای که ضعف کیفی عوامل کالبدی بررسیشده بر وقوع جرائم مؤثر است و ساکنان محلههای بررسیشده را نسبت به جرم و جنایت آسیبپذیر کرده است؛ بنابراین، میتوان اینگونه نتیجه گرفت که ساماندهی کیفیت محیطی فضاهای عمومی، تأثیر روشنی بر کاهش وقوع جرم و افزایش احساس امنیت شهروندان دارد و با اعمال مجموعهای از مداخلات محیطی و کالبدی و بهطور کلی کاهش جرمخیزی محلهها میتوان اقدام به کاهش میزان جرم کرد. این نتیجه با مطالعۀ مانچاک و همکاران (2018)، حسینیدیوشلی و کریمیآذری (۱۳۹۷) و سجادزاده و همکاران (۱۳۹۷) همسوست.
نتایج این پژوهش همچنین بر لزوم توجه به مسئلۀ کنترل دسترسیها، غریبگز بودن محلهها و حمایت از فعالیتها، اختلاط کاربریها و حمایت از فعالیتهای خدمترسان در همۀ ساعات روز و تا پاسی از شب تمرکز دارد.
براساس آنچه از تحلیلهای آماری و پهنهبندی نتایج پژوهش حاصل شد و به تفکیک مؤلفههای رویکردCPTED ، هر یک از محلهها سطوح مختلفی از امنیت کالبدی و اجتماعی را داشتهاند که همین تفاوت در سنجش میزان کلی امنیت ادراکشدۀ محیط (نقشۀ مربوط به رویکرد CPTED) کاملاً مشاهده میشود. بهطور کلی نتایج بهدستآمده با نتایج حاصل از پژوهشهای هاروبین و فیپس (2014)، صادقیانی و همکاران (۱۳۹۵) و نظری (۱۳۹۵) همسو هستند و آنها را تأیید میکنند.
براساس آنچه حاصل شد، برای افزایش امنیت محیطی در محلههای بررسیشده و اعمال رویکرد طراحی محیطی برای کاهش جرم و جنایت بهویژه در محلههای قلاچوارلان و سرتپوله که پایینترین میزان امنیت محیطی را دارند، به ترتیب سطح امنیت راهکارهای زیر پیشنهاد میشود:
- حذف گوشههای پنهان و جرمخیز نظیر زمینها و بناهای مخروبه و بهسازی و نوسازی بافت فرسوده برای کاهش زمینه برای وقوع جرم، بهویژه در محلههایی که شدت جرمخیزی کالبدی و هندسۀ محیطی، زمینه را برای وقوع جرم افزایش داده است (محلههای با طیف رنگی قرمز و نارنجی).
- اجرای طرح تعریض معابر و کوچههای داخل بافت تا از این طریق بتوان هم گوشههای جرمخیز با دید کور را حذف کرد و هم دامنۀ دید به اطراف را گسترش داد (محلههای با طیف رنگی قرمز و نارنجی).
- پراکنش و توزیع زمانی 24 ساعتۀ فعالیتهای سازگار و سالم در نقاط مختلف محله بهگونهای که در ساعات مختلف فعالیتهای فعال وجود داشته باشند؛ به این صورت که با ایجاد نظارت طبیعی و بهرهگیری از اصل حضور، بتوان میزان جرمخیزی محلهها را کاهش داد (در محلههای با طیف رنگی سبز و آبی که ناامنی ادراکشدۀ محیطی در ساعات پایانی روز و شبهنگام، به نسبت بیشتری عابران را تهدید میکند).
- باتوجه به وجودنداشتن فضاهای ویژۀ اوقات فراغت درونمحلهای، در همۀ محلههای هدف (همۀ طیفهای رنگی)، افزایش سرانههای ورزشی و تفریحی در فضای درون محلهها برای افزایش حضورپذیری و افزایش نظارت طبیعی پیشنهاد میشود.
- ایجاد مراکزی نظیر سرای محله با هدف ایجاد فضاهایی برای اجتماعات غیررسمی، گردهمایی افراد محله در ساعات مختلف روز و افزایش همبستگی و تعلق افراد به محله (بهویژه در محلههای با طیف رنگی آبی و سبز).
- با توجه به نورپردازی و روشنایی نامناسب و کاهش امنیت شبهنگام در همۀ محلههای هدف پژوهش، یکی از مهمترین مؤلفههایی که میتواند موجب بهبود، حفظ و ارتقای امنیت شبانه در محلهها شود، بهبود وضعیت روشنایی معابر و نورپردازی است که در تداوم حیات شبانه نیز نقش بالقوهای دارد.
- از آنجا که محیط، مجرم و امکان وقوع جرم سه رکن اصلی انجامشدن جرماند، میتوان با افزایش اشرافیت ساختمانهای تشکیلدهندۀ جدارۀ کوچهها و معابر به داخل فضاهای باز و عمومی، اقدام به افزایش چشمان خیابان و نظارت طبیعی کرد و با ایجاد فضایی که ساکنان بر آن دید دارند، از امکان وقوع جرم جلوگیری کرد(این مهم بهویژه در محلههای با طیف رنگی آبی و سبز پیشنهاد میشود).
- تعبیۀ فضاهای ویژۀ بازی کودکان در محله میتواند از اقدامات اساسی برای کاهش جرمخیزی باشد. با ایجاد چنین فضاهایی میتوان انتظار افزایش توقف و حضور والدین این کودکان در محیط را نیز داشت و بهطور طبیعی موجب افزایش نظارت اجتماعی شد (با توجه به نبودن این کیفیت در فضای همۀ محلههای پژوهش، این مسئله در همۀ محلههای هدف با همۀ طیفهای رنگی پیشنهاد میشود).