نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار جامعه شناسی محیط زیست، گروه علوم اجتماعی- دانشکده علوم انسانی و اجتماعی- دانشگاه مازندران
2 دکتری بررسی مسائل اجتماعی ایران، گروه علوم اجتماعی، دانشکدۀ علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه مازندران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction:
Climate change (CC) is a phenomenon that rapidly occurs and the necessity of adaptation to it is crucial. Knowledge of climate change and having certainty towards its occurrence are critical to the empowerment of vulnerable groups. In other words, taking a scientific and proper approach to deal with the issue of global climate change (GCG) requires awareness towards this phenomenon which helps to make a proper and applicable policy. To address CC issues like environmental risks, we need to understand the causes, consequences, and potential solutions to CC. Because environmental issues of the 21st century are characterized by a high level of scientific and technical complexity, good citizens need to be well informed. Therefore, by arising knowledge of CC, individual behavioral changes directed towards combating the problem can be engendered. In recent years, many researchers have examined public knowledge of the greenhouse effect and ozone depletion. This field of study seems new. Iran is a signatory of the Kyoto Protocol, and according to this treaty, it is obliged to implement mitigation and adaptation policies to reduce greenhouse gases. The performance indicators reported by the German Institute for Climate Watch in 2011 reported that Iran’s ranking dropped 14 steps compared with the previous period based on the performance index of climate change. According to the enactment of the rules of procedure adopted Convention on Climate Change and the Kyoto Protocol in July 2009 by cabinet and the National Climate Change Committee and the Secretariat related to it in Iran's Environmental Protection Agency, it is expected Iran gets better grades in terms of reducing carbon emissions. The main purpose of the present study was to assess the level of adaptation of villagers of Babolsar city to climate change and its relationship with social factors.
Materials and Methods:
The present study utilized the survey method and the main tool for data collection was a questionnaire. The main focus of this study was assessing farmers’ knowledge and the unit of analysis in this study was farmers and the level of analysis was micro. Of 2877 total farmers of Babolsar, using Cochran's formula and multi-stage cluster sampling, 224 were selected as the sample. The questionnaire consisted of 64 questions. The questions were either open-ended or in multiple-choice format. The validity rate of questions was calculated as higher than 60%. Through this research, 4 hypotheses were examined. Data entry, editing, and final processing were performed by applying SPSS software. The initial analysis showed that the dependent variable had a normal distribution and the authors utilized parametric tests (e.g., Pearson Correlation Coefficient) for testing the hypotheses accordingly.
Discussion of Results and Conclusions:
The results of the study showed that the surveyed villagers are highly adaptable to climate change (mean = 4.00 of 5). The level of adherence of villagers to agricultural experts and local people in carrying out agricultural activities is moderate, while their effectiveness is low from the norms of the local council. The level of institutional trust by farmers has been moderate. Based on the results of bivariate analysis, the arable land area had the highest correlation with the adaptation of the villagers with the consequences of climate change (r = 0.20). There is no significant difference in the adaptation of the villagers with the consequences of climate change in agriculture by age and income. According to the research results, it can be suggested that to improve the adaptation of villagers to climate change and maintain their livelihood and prevent the negative consequences of climate change on agriculture (such as job change and migration), necessary measures are required to take place to increase the level of social trust of villagers towards government and relevant institutions. This training should be about recognizing and adapting to climate change, how to increase income as well as resilience to the negative consequences of climate change, and how to deal with it. To deal with the negative consequences of climate change (such as rising temperatures and lack of rainfall), the relationship between the Organization Agricultural Jihad experts and gardeners and farmers must be strengthened.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسئله
الریش بک[1]، جامعهشناس آلمانی، معتقد بود ما در حال انتقال به جامعهای با مخاطرات جهانی هستیم. این مخاطرات، هزینههای جانبی تجدد است و آنچه ما انتظارش را میکشیم، ظهور جامعۀ جدیدی است که ویژگی اصلی آن، آگاهی از مخاطرات و پرهیز از آن است (ساتن[2]، 1392: 145). یکی از این مخاطرات، تغییرات اقلیمی است که پیامدهای زیانبار آن، فرازمانی و فرامکانی است. تغییرات اقلیمی باعث گسترش مخاطرات طبیعی، ازجمله سیل، خشکسالی و گردوغبار میشود. گسترش آثار زیانبار تغییرات اقلیمی باعث شکلگیری دو سیاست کلان با نامهای «سازگاری و کاهش» شده است. سازگاری عبارت است از انطباق با سیستمهای محیط زیستی، اجتماعی یا اقتصادی در واکنش به تغییرات جوّی فعلی و تأثیرات آن. سازگاری موجب تغییر در فرایندها، عملکردها و ساختارهای تعدیل و کاهش مخاطرات بالقوه و بهرهگیری از فرصتهای ناشی از تغییرات اقلیمی میشود (IPCC, 2001: 879). اصطلاح کاهش نیز در مبانی نظری، مقابله با تغییرات اقلیمی به معنی اجرای سیاستها برای کاهش تولید گازهای گلخانهای و ایجاد و تقویت چاههایی برای جذب کربن است IPCC, 2001: 818)). سیاستهای کاهش باید بهگونهای باشد که موجب افزایش بهرهوری، کاهش تولید گازهای گلخانهای، جلوگیری از فرسایش خاک و افزایش قدرت باروری آن شود. سازگاری با تغییرات اقلیمی، معرف تعدیل درک و شناخت اقدامات داوطلبانه برای کاهش مخاطرات در حوزۀ زراعی است؛ به عبارت دیگر، اجتماعات درگیر با این مخاطرات، ازجمله روستاییان باید علل انسانی بروز تغییرات اقلیمی و اقدام برای کاستن از علل و پیامدهای آن را بشناسند. اهمیت توجه به سیاستهای سازگاری به این مسئله مربوط است که روستاییان از مهمترین گروههای آسیبپذیر در برابر تغییرات اقلیمی و در عین حال، ازجمله گروههای مهم سازگارشونده با تغییرات اقلیمی و نیز کاهشدهندۀ پیامدهای زیانبار آن هستند (Arbucle et al., 2013). تمایل روستاییان به مقابله با پیامدهای منفی تغییرات اقلیمی، فرایندی اجتماعی است که بر ساخت اجتماعی مخاطرات و آسیبهای ناشی از شرایط جوّی غیرمعمول مبتنی است. برخی از صاحبنظران معتقدند کشاورز در روند سازگاری با تغییرات اقلیمی، تصمیمگیرندۀ مهمی است (Adger, 2009; Arbucle et al., 2013). دانستن این مسئله مهم است که کدام گروهها، بیشترین آسیب ناشی از تغییرات اقلیمی را میبیند، چگونه این گروهها به این تغییرات واکنش نشان میدهند و چگونه با وضعیت جدید سازگار میشوند.
پیشبینی شده است در قرن بیستویکم، تولید محصولات کشاورزی بهطور متوسط در سطح جهان، بین 6 تا 18 درصد کاهش مییابد. این رقم برای ایران، 18 تا 29 درصد در مقایسه با سال پایه (یعنی 2003) گزارش شده است (Asfaw et al., 2013). بخش کشاورزی، بخش اصلی فعالیتهای اقتصادی استان مازندران را تشکیل میدهد و بیشتر روستاییان این استان نیز به فعالیت کشاورزی مشغول هستند. با این حال، بخش کشاورزی با مشکلات ساختاری بسیاری مواجه است (سلیمانی، 1399). بررسی دادههای اقلیمشناسی در سالهای اخیر نشان داده است دمای استان، تغییرات معنیداری داشته است (سلیمانی، 1399). استان مازندران، ازلحاظ بارندگی، روند ثابت نزول کمی دارد و شاخصهای اقلیمشناسی، نشاندهندۀ افت بارندگی در فصول خاص، افزایش درجۀ حرارت و وقوع خشکسالیهای زراعی است (سلیمانی، 1399). نمونهای از این تغییرات منفی در دو دهۀ گذشته در شرق استان مازندران رخ داده است و در این منطقه با افزایش سطح زیر کشت آبی و برداشت بیرویّه از آب زیرزمینی بهویژه با اضافه برداشت از چاههای مجاز یا بهرهبرداری از چاههای غیرمجاز، ذخیرۀ آبخوان بهویژه در دشت بهشهر- بندر گز کاهش داشته است (شرکت آب و فاضلاب استان مازندران، 1398). با توجه به بعد فرازمانی و فرامکانی آثار زیانبار تغییرات اقلیمی و مشهودشدن تأثیرات آن در استان مازندران، مسئولان و صاحبان منافع در بخش کشاورزی، مطابق با سیاستها و برنامههای دولت، تشویق میشوند از برنامهها و سیاستهای مناسب برای ایجاد تعهد و مشارکت کشاورزان در سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی استفاده کنند. تغییرات اقلیمی در یک جامعۀ روستایی، که به صنایع کشاورزی محلی بسیار وابسته است، هم یک تهدید (کمیابی منابع و مهاجرت اجباری) و هم یک فرصت بالقوه (نوسازی روستا، تقویت مشارکت مردم برای حفاظت از منابع طبیعی) است؛ از اینرو، اگر روستاییان، وقوع تغییرات اقلیمی را نپذیرند یا آن را فقط تهدیدی برای منافع خود تلقی کنند، اجرای سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی، ناممکن است یا حداقل، با چالشهای اساسی مواجه میشود. جامعۀ سازگار، جامعهای است که با ویژگیهایی مانند آگاهی از ارزشهای متنوع، درک و احساس آسیبپذیری و قابلیت تغییر در برابر تأثیرات و پذیرش برخی از زیانها در طول تغییر مشخص میشود (صالحی و پازوکینژاد، 1396). توانایی برای سازگاری تا حدودی به دسترسی به فنّاوری، ظرفیت و توان یادگیری بستگی دارد؛ اما هنجارها، ارزشها و باورهای اجتماعی نیز نقش مهمی در این زمینه دارد. با توجه به نقش و اهمیت عوامل اجتماعی در بحث تغییرات اقلیمی، پژوهش حاضر، رابطۀ عوامل اجتماعی با سازگاری روستاییان را با تغییرات اقلیمی بررسی میکند و به دو پرسش اساسی ذیل پاسخ میدهد:
1) میزان سازگاری روستاییان با تغییرات اقلیمی به چه میزان است؟
2) آیا بین عوامل اجتماعی با میزان سازگاری روستاییان، رابطۀ معناداری وجود دارد؟
در حالی که سازگاری با تغییرات اقلیمی، امری لازم و حیاتی است، ابعاد اجتماعی و فرهنگی سازگاری و مشارکت اجتماعات محلی در سطوح محلی، جایگاه خاصی دارد. در یک جمعبندی کلی، ابعاد اجتماعی سازگاری از درون جامعه و در تعاملات بین افراد و جامعه ایجاد میشود که جایگاه ویژهای برای اخلاقیات، نگرش به مخاطرات محیطزیستی، دانش و فرهنگ قائل است. بر این اساس، فرضیههای پژوهش را اینگونه میتوان مطرح کرد:
1) بین اعتماد نهادی و سازگاری روستاییان، رابطۀ معنیدار وجود دارد؛
2) بین فشار هنجاری و سازگاری روستاییان، رابطۀ معنیدار وجود دارد. در همین رابطه، به نظر میرسد:
2-1) بین فشار هنجاری کارشناسان کشاورزی و سازگاری روستاییان، رابطۀ معنیدار وجود دارد؛
2-2) بین فشار هنجاری افراد محل و سازگاری روستاییان، رابطۀ معنیدار وجود دارد؛
2-3) بین فشار هنجاری شورای محل و سازگاری روستاییان، رابطۀ معنیدار وجود دارد؛
3) بین کسب آگاهی از منابع اطلاعاتی و میزان سازگاری روستاییان، رابطۀ معنیدار وجود دارد؛
4) میزان سازگاری روستاییان با تغییرات اقلیمی برحسب متغیرهای زمینهای (سن، درآمد و مساحت زمین زراعی) متفاوت است.
پیشینۀ پژوهش
به برخی از پیامدهای تغییرات اقلیمی، مانند خشکسالی، ریزگردها و کمآبی در کنار نگرش به تغییرات اقلیمی در مبانی نظری داخلی توجه شده است؛ اما بررسیهای انجامشده در ایران نشان میدهد مطالعۀ ابعاد اجتماعی سیاستهای سازگاری در بین گروههای در معرض مخاطرۀ تغییرات اقلیمی، موضوع نسبتاً جدیدی است. در این بخش به پژوهشهایی اشاره میشود که به پیامدها و سازگاری با تغییرات اقلیمی روستاییان توجه کردهاند. ابراهیمخانی (1395) براساس چارچوب نظری و مطالعات تجربی پیشین، رفتار مشارکتی کشاورزان را در حمایت از سیاستهای منابع آب زیرزمینی بررسی کرد. نتایج نشان داد متغیرهای آگاهی و ارزشهای محیط زیستی، سرمایۀ اجتماعی و تعداد اعضای خانوار، ارتباط معنیداری با حمایت کشاورزان از سیاستهای حفاظت از منابع آب زیرزمینی دارد. میزان همبستگی سن با مشارکت در مدیریت منابع آبی، 19/0- و اعتماد نهادی، 17/0 بوده است. همچنین، نتایج تحلیل چندمتغیرۀ این پژوهش نشان داد از مجموع عوامل مختلف، فقط دو متغیر، یعنی تعداد اعضای خانوار و سرمایۀ اجتماعی بر حمایت افراد از سیاستهای حفاظت از منابع آب زیرزمینی مؤثر بوده است. در پژوهش دیگری، اسماعیلنژاد و پودینه (1396)، مسئلۀ سازگاری کشاورزان خردهپا با تغییرات اقلیمی را در مناطق روستایی استان خراسان جنوبی ارزیابی کردند. 87 درصد پاسخگویان اقدام به سازگاری با این شرایط را پذیرفته بودند و مهمترین واکنش اقتصادی آنها فروش دام، گرفتن وام و قرض از بستگان، کاهش کاشت و استفاده از نهادههای کشاورزی و انتخاب کسبوکار جدید و مهاجرت بود. علاوه بر این، نتایج نشان داد تسهیلات دولتی و بیمه (71/0)، مهارت و آموزش در کشاورزی (65/0) و تنوع شغلی (55/0)، بیشترین همبستگی را با توان سازگاری کشاورزان با تغییرات اقلیمی داشته است. در مقابل، آگاهی از خشکسالی و عضویت در نهادهای محلی با آن همبستگی نداشت. یزدانپناه و زبیدی (1396) در پژوهشی، شدت خطر تغییرات اقلیمی و باور به پیامدهای منفی آن را در بین کشاورزان استان خوزستان بررسی کردند. نتایج نشان داد اعتماد نهادی بر باور به وقوع تغییرات اقلیمی، تأثیری نداشت؛ اما بر باور به آثار تغییرات اقلیمی، مؤثر بود (بتا = 16/0). نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد اعتماد به رسانه (بتا= 25/0) و باور به علل تغییرات اقلیمی (بتا = 23/0)، قویترین پیشبینیکنندههای باور وقوع تغییرات اقلیمی بود. طولابینژاد و صادقی (1397)، راهبردهای کشاورزان در خراسان رضوی را در واکنش به پیامدهای خشکسالی و عوامل مؤثر بر آن بررسی کردند. نتایج نشان داد کاهش منابع آب (88/0)، کاهش سطح زیر کشت (73/0) و افزایش هزینههای زندگی (69/0)، مهمترین پیامدهای خشکسالی بود. متغیرهای سن، دانش بومی، نیروی کار، درآمد، تجربۀ کار کشاورزی و مساحت زمین زراعی با کاربرد راهبردهای مقابلهای، همبستگی مثبت داشت. در پژوهش دیگری، پازوکینژاد و باقریان (1397)، کارآفرینی در صنعت کشاورزی را بهعنوان راهکار سازگارشوندۀ کشاورزان با آثار زیانبار تغییرات اقلیمی مطرح کردند. نتایج این مطالعه نشان داد نگرش کشاورزان به کارآفرینی، مثبت بود و پذیرش هنجارهای اجتماعی و باورهای محیط زیستی، بیشترین تأثیر را بر گرایش کشاورزان به کارآفرینی در کشاورزی داشت. علاوه بر این، نتایج نشان داد افزایش آگاهی کشاورزان و وجود تسهیلات مالی، مهمترین دغدغۀ کشاورزان بود.
به نگرش کشاورزان به تغییرات اقلیمی و سیاستهای سازگاری با آن در مبانی نظری خارجی، توجه بیشتری شده است. در این بخش به پژوهشهایی اشاره میشود که در سالهای اخیر انجام شده است. نایارو[3] و همکاران(2020) میزان آسیبپذیری معیشتی روستاییان روآندا را مطالعه و بررسی کردند. نتایج نشان داد میزان آسیبپذیری معیشتی روستاییان با مساحت زمین کشاورزی، قیمت کودهای شیمیایی و آفتکشها، همبستگی مثبت و قوی داشت. هانگ فانگ[4] و همکاران (2018) سازگاری کشاورزان خردهپا با تغییرات اقلیمی را در ویتنام بررسی کردند. درآمد (17/0)، کسب آگاهی از منابع اطلاعاتی (26/0)، تعداد کارگران مشغول به کار در فعالیتهای کشاورزی (35/0) و مساحت زمین زیر کشت (36/0) با سازگاری با تغییرات اقلیمی، همبستگی معنیدار داشته است. جیمز[5] و همکاران(2018) عوامل مؤثر بر سازگاری کشاورزان خردهپا را با تغییرات اقلیمی در شمال کشور غنا بررسی کردند. یافتههای این پژوهش نشان داد اعتماد نهادی (به سازمان حفاظت از محیط زیست و وزارت غذا و کشاورزی) و کسب آگاهی از منابع اطلاعاتی، موجب دسترسی به اطلاعات دربارۀ تغییرات اقلیمی شده است. علاوه بر این، نتایج نشان داد آموزش کشاورزان دربارۀ راهکارهای سازگاری، توانایی آنها را در سازگاری با تغییرات اقلیمی بهبود بخشیده است. لی دانگ[6] و همکاران (2018) درک مفهومی برنجکاران ویتنامی از آسیبپذیری ناشی از پیامدهای منفی تغییر آبوهوا را بررسی کردند. براساس نتایج مدلسازی ساختاری مشخص شد هرچه برنجکاران، آسیب بیشتری از تغییرات اقلیمی بر معیشت خود احساس کنند و خودکارآمدی بیشتری از خود نشان دهند، خود را بهتر با پیامدهای منفی تغییر آبوهوا سازگار میکنند. همچنین، مشخص شد افزایش هزینههای برق، آب، سوخت و فشار هنجاری، تمایل به سازگاری را در برنجکاران افزایش داده بود.
مروری بر پژوهشهای انجامشده نشان میدهد پژوهشگران، مسئلۀ باورها و درک خطرات اقلیمی و تعیین عوامل مؤثر بر آن را بررسی کردهاند (Le Dang et al., 2018؛ یزدانپناه و زبیدی، 1396)؛ ولی مطالعهای یافت نشد که بهطور مشخص، به رابطهسنجی سرمایۀ اجتماعی و محیط زیست با تأکید بر سازگاری با تغییرات اقلیمی توجه کرده باشد؛ بهعنوان مثال، در پژوهشهای نایارو و همکاران (2020)، هانگ فانگ و همکاران (2018) و طولابینژاد و صادقی (1397) فقط به بررسی رابطۀ متغیرهای جمعیتشناختی با سازگاری اکتفا شد و رابطۀ سرمایۀ اجتماعی و سازگاری با تغییرات اقلیمی مطالعه نشد؛ بدینترتیب، نوعی خلأ علمی در این زمینه وجود دارد که پژوهش حاضر در پی پرکردن این خلأ است.
استان مازندران، بهعنوان یکی از استانهای شمالی کشور، ویژگیهای خاصی دارد. برخلاف ظاهر سرسبز این استان، شواهد علمی نشان میدهد استان مازندران نیز در دهههای گذشته دچار آثار زیانبار تغییرات اقلیمی شده است؛ بهعنوان نمونه، مدیر کل دفتر زیستگاهها و امور مناطق سازمان حفاظت محیط زیست در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم، اظهار داشت: اگر روند مدیریت منابع آبی به همین صورت ادامه یابد، تا 20 سال آینده، مازندران حتی به بیابان تبدیل میشود. وقتی استانی مثل مازندران تا این اندازه در معرض تهدید قرار میگیرد، طبعاً مناطق دیگر با شدت بیشتری در معرض خطر هستند. قوّتگرفتن پیامدهای زیانبار تغییرات اقلیمی با رفتارهای انسانی در مناطق روستایی و نگرش مردم به محیط زیست یا طبیعت، بیارتباط نیست. همانگونه که نتایج پژوهشهای پیشین نشان داد، سازگاری با تغییرات اقلیمی بهعنوان یک کنش، برحسب سن، درآمد یا مقدار اموال تحت اختیار متفاوت است. علاوه بر این، سایر ویژگیها مانند میزان مساحت زمین تحت اختیار برای کشت یا تعداد دام تحت مالکیت، بر رفتار سازگار با تغییرات اقلیمی، تأثیرگذار است. دربارۀ متغیر سن، این فرضیه مطرح است که رابطۀ سن و متغیرهای محیط زیستی، نتیجۀ فرایند بلوغ اجتماعی زیستی است. فرضیۀ سالمندی بر این دیدگاه مبتنی است که جوانترها پایبندی کمتری به نهادها و ارزشهای اجتماعی غالب دارند. نتایج این فرضیه، نشاندهندۀ رابطۀ مثبت سن و رفتار است؛ به عبارت دیگر، با افزایش سن افراد، رفتارها، نگرشها و ارزشهای طبیعتمحورانه افزایش پیدا میکند. در ایران، افراد مسنتر، دغدغههای محیط زیستی بیشتری نسبت به افراد جوانتر دارند (امامقلی، 1397). با افزایش سن، تجربه و مهارت کار کشاورزی نیز افزایش پیدا میکند. بهعلت افزایش تجربهاندوزی در کشاورزی، مقایسۀ شرایط آبوهوایی در گذشته و زمان حال بهتر انجام میشود؛ از اینرو، بر باور به تغییرات اقلیمی و دغدغۀ مقابله با آن تأثیر میگذارد؛ بنابراین، درک سیاستهای سازگاری با تغییرات اقلیمی ارتقا مییابد. رابطۀ درآمد و رفتار معنادار محیط زیستی را پژوهشگران پیشین مطالعه کردند و نتایج متناقضی به دست آوردند. فرانسیس[7] و بوردین[8] (1978) معتقدند اول اینکه، افراد با خودخواهی زیاد و جهتگیری رقابتی اجتماعی، رفتار مسئولانۀ محیط زیستی کمتری خواهند داشت و دوم اینکه، افرادی که از نیازهای شخصیشان رضایت دارند، احتمالاً بیشتر به بروز رفتار محیط زیستی گرایش دارند؛ زیرا کسانی که منابع بیشتری (زمان، پول و انرژی) در اختیار دارند، به رفتارهای کمتر شخصی و مسائل محیط زیستی مهمتر، تمایل بیشتری دارند (به نقل از امامقلی، 1397). البته دربارۀ مقابله و سازگاری با پیامدهای منفی تغییرات اقلیمی، درآمد اصولاً بر توانایی برای سازگاری، محافظت و تابآوری در برابر این پیامدها تأثیر دارد.
چارچوب نظری
سازگاری با تغییرات اقلیمی، بهتدریج بهعنوان عرصۀ سیاستی عمومی نوین در حال نمایانشدن است (Adger et al., 2009: 339). مخاطرات اقلیمی بهلحاظ فضایی، متنوع است. هیئت بینالدول تغییرات اقلیمی معتقد است این مخاطرات با کسانی ارتباط دارد که بهطور مستقیم از آن متأثرند. تحلیل جامعهشناختی با تفکر دربارۀ روشهایی که جوامع با آن سازمان مییابند، ارزشها، دانش، روابط بین افراد، نهادها و دولت آغاز میشود (Adger et al., 2009: 339). براساس این خوانش، این موضوع که چه چیزی موجب سازگاری و چه چیزی مانع سازگاری میشود، جستاری مشروط است؛ مشروط به اهداف، ارزشها، مخاطرات و انتخاب اجتماعی. سازگاری با تغییرات اقلیمی، ساختی چندگانه، ذهنی و اجتماعی دارد؛ به همین علت، آدگر[9] معتقد است این موضوع که چگونه سازگاری با تغییرات اقلیمی ساخت مییابد، بیشتر از این پرسش، اهمیت پژوهشی دارد که چگونه ساختها کشف میشود (Adger et al., 2009: 339). نگاه جامعهشناختی به مسئلۀ سازگاری با تغییرات اقلیمی، ما را به ابعادی هدایت میکند که نقشهایشان باید در ساخت اجتماعی سازگاری کشف و نمایان شود: اخلاق، دانش و فرهنگ. هر یک از این ابعاد، با واقعیتها و محدودیتهای برآمده از جهان مادی ما تعامل دارد که شامل اقلیم و تغییر فصلها، پیامدهای تغییر سیستم اقلیمی و تأثیرات بالقوۀ ناشی از این تغییرات میشود (Adger et al., 2009؛ صالحی و پازوکینژاد، 1396). بدینترتیب، گفتنی است رویکرد جامعهشناختی دربارۀ سازگاری بر ساخت آن در درون جامعه متمرکز است تا در خارج از آن (Adger et al., 2009)). بررسی نتایج پژوهشهای پیشین و مروری بر مطالعات گذشته نشان میدهد چهار دسته عوامل بهعنوان ابعاد اجتماعی در سازگاری مردم با تغییرات اقلیمی، نقش مهمی دارد: اعتماد نهادی، فشار هنجاری، کسب آگاهی از منابع اطلاعاتی و متغیرهای جمعیتشناختی. درادامه، هر یک از این عوامل بررسی میشود.
الف) اعتماد نهادی: اعتماد نهادی، مبیّن اعتماد بین افراد و مقررات اجتماعی غیرشخصی است. اعتماد نهادی در تغییر جهت از کنترل سازمان از سطح فردی به سطح تصمیمات جمعی ریشه دارد (خوشفر، 1395). پرسشی که مطرح میشود این است که فواید حاصل از اعتماد نهادی در کجا دریافت میشود؟ پاتنام استدلال میکند که شهروندان در اجتماعات برخوردار از اعتماد زیاد بر حکومت کارآمدتر تأکید میکنند؛ زیرا اگر حکومت، پاسخگوی نیازهایشان نباشد، آنها نمیتوانند در کنش جمعی درگیر شوند و حکومت از نمایندگی مجموعۀ شهروندان بهعنوان قانونگذاران بالقوه سود میبرد. شهروندان معتمد، ضرورت همکاری را درک و در رژیمی دموکراتیک مشارکت میکنند. اعتماد نهادی، تهدیدها را به فرصتها تبدیل میکند و مسئولیتپذیری اخلاقی، نقش مؤثری در افزایش کارایی و اثربخشی دارد. بهطور کلی، اعتماد، منبع اصلی جامعۀ مدنی و زمینهساز تعهد مدنی، تعهد سازمانی و دموکراسی به حساب میآید (پاتنام، 1380). به اعتقاد کلاوس اوفه[10]، کارکرد سازندۀ نهادها، توانایی آنها در شکلدادن به گرایشها و آگاهیدادن از گرایشهای رفتاری است. نهادها با داشتن دو کارکرد، اعتماد تولید میکنند. کارکرد اول آنها، تولید اعتماد به روشی است که به آن عمل میکنند و کارکرد دوم، کاستن از خطراتی است که فرد اعتمادکننده را تهدید میکند؛ به عبارت دیگر، نهادها باعث تسهیل اعتمادورزی با کاهش دغدغههایی میشوند که از اعتماد حتی به افراد غریبه ناشی میشود (موحد و همکاران، 1391). اعتماد، عاملی است که همکاری را به وجود میآورد و به عملکرد عالی گروه کمک میکند (عنایتی و حاجیزاده، 1394: 178). اعتماد اجتماعی بهعنوان یکی از ابعاد مهم سرمایۀ اجتماعی موجب کاهش پیچیدگی و ابهام در محیط اجتماعی میشود و در جامعۀ مدرن و مدیریت مخاطرات محیط زیستی، نقش مهمی دارد (صالحی و امامقلی، 1391). وجود اعتماد موجب میشود افراد بدون ترس و نگرانی از پیامدها، عمل کنند و سیاستهای مقابله با مخاطرات را بپذیرند یا از آن حمایت کنند (صالحی و پازوکینژاد، 1393). درواقع، این امر به اجرای سیاستهای حفاظت محیط زیست کمک میکند. اعتماد دربارۀ مسائل محیط زیستی، مانند حفاظت از منابع طبیعی مانند آب، که از تغییرات اقلیمی تأثیر میپذیرد، بر تصمیم به مشارکت یا ترک آن، تأثیر دارد (صالحی و پازوکینژاد، 1396). اعتماد برای تغییر رفتار مهم است؛ اما نقش آن در جهتدهی رفتار محیط زیستی مسئولانه، پیچیده است. نگرشها و مسئولیتپذیری افراد در برابر محیط زیست متأثر از طرز تلقی آنها از روابط اعتمادآمیز با سازمانها و نهادهایی قرار دارد که در برابر آن، مسئولیت رسمی دارند (صالحی و پازوکینژاد، 1398). فجایع محیط زیستی ممکن است کل زیستگاه کرۀ زمین را تهدید کند. این تهدید، اعتماد مردم به نهادها و توانایی آنها برای حفظ امنیت را دستخوش تغییر میکند (صالحی و پازوکینژاد، 1398: 81). بهطور کلی، تغییر رفتار، مستلزم این است که شخص از اعتماد به دیگران بهره ببرد. در این حالت، به اعتمادی نیاز است که تغییری مؤثر، ارزشمند و برابر ایجاد کند و انگیزۀ بهرهمندشدن از خدمات عمومی را به شخص انتقال دهد (صالحی و پازوکینژاد، 1396).
ب) فرهنگ: هیئت بینالدول تغییرات اقلیمی (2007) در گزارش خود اعلام کرد محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی سازگاری، بهخوبی شناختهشده نیست. فرهنگ، نقش مهمی در تعریف تغییرات اقلیمی بهعنوان مسئلهای اجتماعی دارد. شناسایی مخاطرات، تصمیمگیری دربارۀ واکنشها و اجراکردن تصمیمها، همگی از فرهنگ متأثر است. فرهنگها پویا و بازتابدهنده هستند و از اینرو، فرهنگ و تحلیل آن برای فهم علل و معنای واکنشهای انسانی دربارۀ تغییرات اقلیمی، اهمیت اساسی دارد (Adger et al., 2013). هالمی[11] (2008) معتقد است فرهنگ برای شناخت سازگاری با تغییرات اقلیمی مهم است و البته در چارچوببندی مسئلۀ تغییرات اقلیمی بهعنوان یک نوع دغدغه برای جامعه، تا حدودی نقش دارد. ازنظر اسویلدر[12] (1986) فرهنگ به معنی نمادها و سمبلهایی است که معانی را بیان میکند و شامل عقاید و باورها، مناسک و روایتهایی است که رویکردها و رفتارهای جمعی را ایجاد میکند. نگاه به ابعاد فرهنگی مسئلۀ تغییرات اقلیمی، بسیاری از پیشفرضهای بنیادین را به چالش میکشد که راهنمای پژوهشها دربارۀ سازگاری با تغییرات اقلیم است. درحقیقت، بسیاری از کوششها برای مرتبطکردن مسئلۀ سازگاری با مدلهای تغییرات اقلیمی فقط نوعی رابطۀ سادۀ علّی- معلولی میان مخاطرات محیط زیستی و واکنشها و پاسخهای اجتماعی برقرار کرد. آدگر و همکاران (2013) معتقدند دانش و اعمال محلی بر سازگاری با تغییرات اقلیمی تأثیر میگذارد؛ ولی زمانی که فرهنگها با تغییرات شدید یا غیرخطی مواجه میشوند، چندان کاربردی ندارد. تحولات ناشی از تغییرات اقلیمی در چارچوبهای فرهنگی، متفاوت تلقی میشود و پیشبینی اینکه کدام یک از این تحولات به ضرر و زیان در داراییهای فرهنگی ارزشمند جوامع منجر میشود، دشوار است (Adger et al., 2013). شواهد نشان میدهد هنگامی که مردم بهعلت آثار زیانبار تغییرات اقلیمی، مانند کمآبی یا خشکسالی، از مکانهای ارزشمند برای آنها آواره میشوند، ارزشهای فرهنگی تقویتکنندۀ حس تعلق مکانی آنها، کمرنگ میشود.در این حالت، در بیشتر مواقع، هیچ جایگزین مؤثری برای مکانهای از دست رفتۀ مهم یا جبران کافی برای آن وجود ندارد (Crate, 2008). اهمیت این تأثیرات با سطح دلبستگیای که افراد در محل زندگی خود تجربه میکنند، ارتباط مستقیم دارد(Sconnel and Gifford, 2013) . دلبستگی به مکان، مفهومی است که سطح ارتباط افراد را با دیگران و محیطهای زندگی آنها توصیف میکند (Twigger-Ross and Uzzell, 1996). چشماندازهای فرهنگی به تبیین وجود تفاوت در واکنش گروههای در معرض خطر کمک میکند. پژوهشهای اخیر نشان میدهد اطلاعات مربوط به تغییرات اقلیمی با همۀ فرهنگها و جهانبینیها ارتباط همسانی ندارد. مبانی نظری در حال ظهور نشان میدهد اختلاف در ارزشها ممکن است باعث ایجاد تنش یا اختلاف بین سازگاریهایی شود که دولتها و برنامهریزان، آنها را منطقی و مؤثر تلقی میکنند. سازگاری با تغییرات اقلیمی مبتنی بر ترجیحاتی در توسعۀ فرهنگ و سیاست است؛ برای نمونه، صدای چه کسانی شنیده شود، چه ارزشهایی به حساب آید و چه اطلاعاتی مشروع شناخته شود (Kothari, 2001 in Adger et al., 2013: 114). اهمیت ترجیحاتی که فرد با آنها به سیاستهای کاهش و سازگاری با تغییرات اقلیمی واکنش نشان میدهد، متفاوت است؛ برای مثال، آلا[13] و لاریو[14](2014) تأثیر ارزشها و هنجارهای اجتماعی در درک اولویتهای سیاستهای کاهش و سازگاری با تغییرات جهانی آبوهوایی را در 58 مطالعۀ بینالمللی بررسی کردند و دریافتند نزد گروههای مختلف، اقدامات کاهش بیشتر نسبت به اقدامات سازگاری برتر است و ترجیحات مربوط به سیاستهای تغییرات اقلیمی از نگرش به زمان و هنجارهای اجتماعی متأثر است. همچنین بررسی شیوا[15] (2009) نشان داد هنجارهای فرهنگی، که مانع تغییر و نوآوری است، در ایجاد بیمیلی به سازگاری با عملکردهای جدید و واکنش به آثار زیانبار و شوکهای اقلیمی تأثیر دارد. بدینترتیب، ملاحظه میشود هنجارهای اجتماعی، بهعنوان بخشی از فرهنگ، به فشار اجتماعی محسوس برای انجامدادن یا ندادن یک رفتار اشاره دارد. این فشار هنجاری، مانع کنترل رفتار توسط خود شخص و کنترل محسوس رفتار توسط دیگران میشود (به نقل از صالحی و پازوکینژاد، 1396).
پ) کسب آگاهی از منابع اطلاعاتی: عصر حاضر، دورانی است که جامعهشناسان معتقدند انسانها در حال ورود به دورهای با مشخصات مخاطرهآمیز هستند؛ بنابراین، باید زمان و انرژی خود را صرف شناخت خطرها و احتمالات ناشی از این خطرات کنند (آروین، 1393). برای این شناخت، به منابع اطلاعات نیاز است. همچنین، درک یافتههای علمی برای عموم دشوار است و به همین علت، علم باید در قالب نیازهای عموم و به زبان ساده تفسیر شود (صالحی و پازوکینژاد، 1396). وجود نظرات متفاوت دربارۀ تغییرات اقلیمی، علل بروز و راهکارهای مقابله با آنها، مردم را در دوراهی پذیرفتن یا نپذیرفتن قرار میدهد. شکاکیت دربارۀ تأثیرات تغییرات اقلیمی نزد مردم باعث میشود مسئلۀ تغییر اقلیم به دغدغۀ کماهمیتی تبدیل شود و این تصور شکل بگیرد که تغییرات اقلیمی، مخاطرهای است که بهلحاظ مکانی از آنها دور است یا در زمان آنها اتفاق نمیافتد (Pedgoen and Poortinga, 2003). با افزایش منابع اطلاعات محیط زیستی، سازمانهایی تشکیل شد که خود را مسئول تعیین معیارهای تشخیص حق از باطل و درست از نادرست میدانند. گواه این مدعا، اشکال نوین حاکمیت اطلاعات و ادعاهای علمی است و عامل مؤثر بر آن، ویژگیها و میزان اعتمادپذیری نهادهای اطلاعدهنده و بنگاههای تولید اطلاعات است، نه کیفیت ذاتی و درونی اطلاعات (McCright and Dunlap, 2011). همچنین، بسیاری از مخاطرات محیط زیستی آنچنان پیچیده و مبهم است که از دایرۀ فهم عمومی خارج است؛ بنابراین، مردم برای کسب اطلاعات و درک نشانههایی که تفسیر چنین فرایندهایی را امکانپذیر کند، بهناچار به نظامهای کارشناسی ملی و کارشناسی جهانی وابسته میشوند (صالحی و پازوکینژاد، 1396)؛ در حالی که برخی از عناصر ساخت مخاطره ممکن است در قلمرو عمومی، فراتر از شاخصهایش اتفاق بیفتد، مهمترین کنش در عرصههایی انجام میشود که اجتماع متخصصان حرفهای، مانند دانشمندان، مهندسان، حقوقدانان، پزشکان، مدیران شرکتها و کارگزاران سیاسی در آنجا حضور دارند (هانیگن، 1393). باران اسیدی، کاهش تنوع گونهها یا گرمایش جهانی، همگی نمونههایی از مخاطراتی است که درابتدا بهصورت مجموعهای از مشاهدات علمی مطرح شد. پالمند (1992)، شش نقش عمومی را در ارزیابی اجتماعی مخاطره پیشنهاد میکند که هر یک، برچسب خاص خودش را دارد: حاملان مخاطره، حامیان حاملان مخاطره، تولیدکنندگان مخاطره، محققان مخاطره، داوران مخاطره و مخبران مخاطره. محققان مخاطره، بهویژه دانشمندان حاضر در دانشگاهها، آزمایشگاههای دولتی و سازمانهای مردمنهاد، همچون کمککنندگانی توصیف میشوند که دربارۀ چرایی، چگونگی و چیستی شرایط تبدیلشدن چیزی به خطر، اینکه چه کسی در معرض مخاطره قرار دارد و چه زمانی مخاطره ممکن است پذیرفتنی باشد، شواهدی جمعآوری میکنند. گاهی اوقات، محققان مخاطره با تولیدکنندگان مخاطره یکسان تلقی میشوند؛ بهویژه اگر یافتههایشان از وضعیت قبلی حمایت کند (به نقل از هانیگن، 1393: 241-242). دربارۀ پژوهش حاضر، منابع اطلاعات در زمینۀ فعالیتهای کشاورزی، مانند کارشناسان جهاد کشاورزی، با برخورداری از اطلاعات مطمئن باعث ایجاد آگاهی بیشتر دربارۀ مسائل محیط زیستی میشوند و جامعۀ هدف (کشاورزان، باغداران، طیورداران، ماهیگیران) را به دانش کافی مجهز میکنند و آنها را به سوی فعالیتهای داوطلبانهای سوق میدهند که آثار پیشگیرانه دارد.
شکل 1- مدل نظری ارتباط عوامل اجتماعی و سازگاری با تغییرات اقلیمی (منبع: یافتههای پژوهش، 1398)
Fig 1- Theoretical framework of relationship between social factors and adaptation with climate change
روششناسی
پژوهش حاضر در چارچوب رویکرد کمّی و با روش پیمایش انجام شده است. جامعۀ آماری آن را کلیّۀ روستاییان ساکن در شهرستان بابلسر (واقع در استان مازندران) تشکیل میدهد. شهرستان بابلسر، 4 بخش، 8 دهستان و 93 روستا دارد (فرمانداری شهرستان بابلسر، 1392). با استفاده از شیوۀ نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای، 2 بخش (بخش بهنمیر و بخش مرکزی بابلسر)، 4 دهستان (بهنمیر، بابلرود، پازوار و ساحلی) و 7 روستا (بابلپشت، باقرتنگه، درزیمحله، سیدمحله، عربخیل و علیآباد) بهصورت مرحلهای انتخاب شد. حجم نمونه با استفاده از فرمول منطقی کوکران و به شرح ذیل تعیین شده است:
در نمونهگیری براساس فرمول منطقی کوکران، حد مطلوب اطمینان در این پژوهش، 95/0 در نظر گرفته شد و درنتیجه، سطح احتمال مد نظر (d) برابر با 05/0 و اندازة متغیر در توزیع طبیعی یا ضریب اطمینان (t) برابر با 96/1 است. احتمال داشتن صفت یا قرارگرفتن در نمونه (p) برابر 5/0 باشد. احتمال داشتن صفت یا قرارنگرفتن در نمونه (q) نیز برابر 5/0 تعیین شد. درنهایت، با 2877 نفر فرد روستایی بهعنوان جامعۀ آماری و با کمک از فرمول کوکران، حجم نمونه (n) برابر با 224 نفر گزارش شد. دامنۀ سنی پاسخگویان، 18 تا 87 سال بوده است؛ زیرا افراد مورد مطالعه باید با محیط طبیعی اجتماعی روستای خود آشنایی داشته باشند و علاوه بر این، میتوان انتظار داشت افراد در این دامنۀ سنی، درک درستی از پرسشها دارند و با برخورداری از دانش علمی میتوانند پاسخگو باشند. با کنارگذاشتن پرسشنامههای ناقص، 147 پرسشنامۀ تحلیلپذیر به دست آمد. نمونههای ارائهشده در جدول شمارۀ 1 مبتنی بر همان تعداد پرسشنامههای قابل اعتماد است که در هر روستا تکمیل و جمعآوری شد.
جدول 1- جامعۀ آماری و حجم نمونه
Table 1- Statistical population and sample size
نام روستا |
تعداد جمعیت |
تعداد نمونه |
بابلپشت |
393 |
20 |
باقرتنگه |
1198 |
35 |
درزیمحله |
137 |
17 |
سیدمحله |
399 |
25 |
عربخیل |
338 |
18 |
علیآباد |
412 |
32 |
جمع کل |
2877 |
147 |
در اینجا، متغیرهای اساسی پژوهش در قالب طیف لیکرت شاخصسازی شد. برای تأیید اعتبار صوری پرسشنامه، از نظرات 3 نفر از متخصصان دانشگاه علوم کشاورزی ساری استفاده شد و سپس با انجامدادن یک مطالعۀ راهنما، با تکمیل 20 پرسشنامه از افراد خارج از جامعۀ آماری، ضریب آلفای کرونباخ برای ارزیابی پایایی شاخصهای پژوهش به کار رفت که نتایج آن در جدول شمارۀ 2 نشان داده شده است.
جدول 2- تعداد گویهها و مقدار پایایی آن
Table 2- Items and reliability
عنوان مؤلفه |
تعداد گویه |
ضریب آلفا |
سازگاری با تغییرات اقلیمی |
7 |
62/0 |
فشار هنجاری |
5 |
82/0 |
اعتماد نهادی |
8 |
67/0 |
کسب آگاهی از منابع اطلاعاتی |
5 |
71/0 |
تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیر وابسته (سازگاری با تغییرات اقلیمی) و متغیرهای مستقل (فشار هنجاری، اعتماد نهادی و کسب آگاهی از منابع اطلاعاتی) به شرح ذیل است:
الف) سازگاری با تغییرات اقلیمی: سازگاری در نظامهای انسانی، فرایند انطباق با شرایط جوّی فعلی، آتی و تأثیرات آن تعریف میشود؛ بهگونهای که بتوان آسیبها را به حداقل رساند و یا از فرصتهای حاصل از آن با هدف افزایش امنیت انسانی، رفاه و کیفیت زندگی و داشتن توسعۀ پایدار بهرهبرداری کرد (Adger et al., 2013). در پژوهش حاضر، این متغیر با هفت گویه در قالب طیف لیکرت، تعریف عملیاتی شد (جدول شمارۀ 3).
ب) فشار هنجاری: هنجارها به بایدها و نبایدهایی گفته میشود که از افراد انتظار میرود رعایت کنند (صالحی و پازوکینژاد، 1396). در شرایطی، انسانها در خود، احساس اجبار یا میل به پیروی از برخی از هنجارها را دارند. این حالت را نیرو یا فشار هنجاری مینامند (رستمی و راد، 1398). ازنظر عملیاتی، در پژوهش حاضر برای سنجش میزان فشار هنجاری، از پاسخگو خواسته شد با در نظر داشتن سه گروه مرجع (کارشناسان ترویج، شورای محل و افراد محل)، مشخص کند چه اندازه اقدامات تعیینشده از سوی آنان را انجام میدهد (جدول شمارۀ 4).
ج) اعتماد نهادی: اعتماد، بستر تعاملات و روابط اجتماعی و کانون اصلی مفهوم سرمایۀ اجتماعی است. اعتماد در متن کنشهای انسانی نمود پیدا میکند؛ بهویژه در کنشهایی که جهتگیری معطوف به آینده دارد. در اینجا، اعتماد، رابطۀ کیفی است که به تعبیر کلمن، قدرت عملکردن را تسهیل میکند (صالحی و پازوکینژاد، 1396). در پژوهش حاضر، اعتماد نهادی در زمینههای مالی، نظارتی و مشاورهای برای سازگاری با تغییرات اقلیمی و تأثیرات آن بر کشاورزی در قالب طیف لیکرت سنجیده شد (جدول شمارۀ 5).
د) کسب آگاهی از منابع اطلاعاتی: منابع اطلاعاتی شامل پژوهشگران، متخصصان، کارشناسان دولتی یا فعالان محیط زیستی است که با کسب آگاهی از منابع اطلاعاتی، سازگاری با اطلاعات قطعی دربارۀ پیشبینی آینده را میسر و تسهیل میکند (Adger et al., 2009). در این پژوهش به گروههای حامی محیط زیست، کارشناسان جهاد کشاورزی و برنامههای تلویزیونی و رادیویی مرتبط با بحث کشاورزی و محیطزیست در صداوسیمای استانی، بهعنوان منابع اطلاعاتی توجه شد (جدول شمارۀ 6).
یافتههای پژوهش
الف)ویژگیهای جمعیتشناختی پاسخگویان
در پژوهش حاضر، میانگین سنی افراد مد نظر، 35 سال گزارش شد و ردۀ سنی 33-46 سال، بیشترین تعداد (47 نفر) و بیشترین درصد فراوانی (38 درصد) را داشت. از مجموع 147 نفر از روستاییان مد نظر، 108 نفر، مرد (77 درصد)؛ 29 نفر، زن (7/20 درصد) و 61 نفر (6/43 درصد)، بیپاسخ بود. ازنظر تحصیلات، 41 نفر (3/29 درصد)، مدرک دیپلم؛ 14 نفر (10 درصد)، مدرک فوق دیپلم و 37 نفر (4/26 درصد)، مدرک کارشناسی داشتند[16]. کمترین سطح درآمد، 2500000 ریال (3/7 درصد) و بیشترین سطح درآمد، 416000000 ریال (2/1 درصد) بود. متوسط درآمد سالیانه از فعالیت کشاورزی، 41600000 ریال (15 درصد) گزارش شد.
ب) سازگاری با تغییرات اقلیمی
جدول 3- توزیع فراوانی و آمارههای توصیفی متغیر سازگاری با تغییرات اقلیمی
Table 3- Frequency distribution and descriptive statistics of adaptation with climate change variable
گویه |
کاملاً موافقم |
تا حدودی موافقم |
بینظر |
تا حدودی مخالفم |
کاملاً مخالفم |
درصد موافقان |
میانگین |
انحراف معیار |
شیوههای آبیاری تحت فشار (بارانی و قطرهای) از روشهای مناسب بهرهگیری از آب است. |
4/41 |
6/43 |
6/13 |
7 |
7/0 |
85 |
24/4 |
76/0 |
در کشت و برداشت محصولات باید از ماشینآلات کشاورزی استفاده کرد. |
9/47 |
4/31 |
3/14 |
3/4 |
4/1 |
79 |
17/4 |
1 |
با گرمشدن هوا و کمبود آب، نوع کشت محصول را باید تغییر داد. |
20 |
45 |
7/20 |
1/7 |
5 |
65 |
61/3 |
16/1 |
روستاییان مانند سایر بخشها در کاهش باید نقش داشته باشند. |
3/24 |
35 |
6/33 |
3/4 |
4/1 |
59 |
72/3 |
01/1 |
از کودهای حیوانی باید بیشتر استفاده کرد. |
3/41 |
40 |
4/11 |
9/2 |
9/2 |
81 |
10/4 |
06/1 |
کاه را بعد از برداشت برنج نباید سوزاند. |
7/45 |
6/18 |
3/19 |
12 |
9/2 |
64 |
87/3 |
27/2 |
از لوازمی برای کشاورزی باید استفاده کرد که به خاک آسیب کمتری وارد کند. |
6/53 |
7/30 |
9/12 |
4/1 |
7/0 |
84 |
32/4 |
89/0 |
با توجه به جدول شمارۀ 3، گویۀ «با گرمشدن هوا و کمبود آب، نوع کشت محصول را باید تغییر داد» با میانگین 61/3 از 5 و گویۀ «از لوازمی برای کشاورزی باید استفاده کرد که به خاک آسیب کمتری وارد کند» با میانگین 32/4 از 5 بهترتیب، کمترین و بیشترین مقدار میانگین را دارند. بهطور کلی، روستاییان، سازگاری زیادی با تغییرات اقلیمی دارند (میانگین= 00/4 از 5). مقدار انحراف معیار گویهها نیز از عدد 1 کمتر است که نشاندهندۀ همگنی روستاییان در پاسخدادن است؛ یعنی نظرات روستاییان در سازگاری به یکدیگر نزدیک است.
ج) میزان فشار هنجاری
جدول 4- توزیع فراوانی و آمارههای توصیفی میزان فشار هنجاری
Table 4- Frequency distribution and descriptive statistics of normative pressure
میزان تابعیت روستاییان از گروههای متنفذ در روستا |
همیشه |
بیشتر اوقات |
گاهی |
بهندرت |
اصلاً |
میانگین |
انحراف معیار |
|
استفاده از کود حیوانی |
کارشناس کشاورزی |
6/8 |
20 |
5/25 |
9/20 |
4/19 |
73/2 |
26/1 |
افراد محل |
9/17 |
35 |
25 |
7/10 |
10 |
35/3 |
25/1 |
|
شورای محل |
10 |
7/15 |
6/18 |
7/20 |
9/32 |
42/2 |
39/1 |
|
مصرف کمتر کودهای شیمیایی |
کارشناس کشاورزی |
7/5 |
3/24 |
3/23 |
7/25 |
3/19 |
67/2 |
23/1 |
افراد محل |
9/17 |
3/39 |
4/21 |
10 |
10 |
40/3 |
25/1 |
|
شورای محل |
7/10 |
4/16 |
1/22 |
7/20 |
6/28 |
55/2 |
37/1 |
|
استفاده از زنبور تریگوکریما برای مبارزه با کرم ساقهخوار برنج |
کارشناس کشاورزی |
4/6 |
17 |
9/22 |
7/15 |
3/34 |
35/2 |
36/1 |
افراد محل |
3/9 |
4/21 |
7/25 |
3/14 |
7/25 |
63/2 |
39/1 |
|
شورای محل |
6/8 |
6/13 |
9/17 |
4/21 |
7/35 |
29/2 |
37/1 |
|
استفاده از آبیاری قطرهای |
کارشناس کشاورزی |
9/16 |
9/22 |
4/16 |
6/18 |
9/22 |
82/2 |
49/1 |
افراد محل |
9/17 |
30 |
9/17 |
4/16 |
15 |
10/3 |
42/1 |
|
شورای محل |
1/12 |
1/17 |
1/17 |
3/19 |
30 |
49/2 |
48/1 |
|
مقابله با فرسایش خاک |
کارشناس کشاورزی |
9/17 |
3/24 |
3/24 |
7/16 |
4/36 |
07/3 |
38/1 |
افراد محل |
7/15 |
3/34 |
1/27 |
4/11 |
10 |
30/3 |
23/1 |
|
شورای محل |
7/10 |
20 |
1/17 |
1/17 |
9/32 |
52/2 |
44/1 |
|
نسوزاندن کاه برای جلوگیری از رشد علفهای هرز |
کارشناس کشاورزی |
9/12 |
4/21 |
1/22 |
3/19 |
1/22 |
77/2 |
40/1 |
افراد محل |
3/19 |
1/27 |
3/24 |
1/12 |
7/15 |
17/3 |
37/1 |
|
شورای محل |
6/13 |
7/15 |
1/22 |
9/12 |
3/34 |
57/2 |
46/1 |
بررسی میانگین تأثیرپذیری از نظرات کارشناسان کشاورزی، 27/3 از 5؛ افراد محل، 17/3 از 5 و شورای محل، 47/2 از 5 است؛ بنابراین، میزان تبعیت روستاییان از نظرات کارشناسان کشاورزی و افراد محل در انجامدادن فعالیتهای کشاورزی در سطح متوسط قرار دارد؛ در حالی که میزان تأثیرپذیری آنها از هنجارهای شورای محل، کم است.
د) میزان اعتماد نهادی
جدول 5- توزیع فراوانی و آمارههای توصیفی میزان اعتماد روستاییان به دولت
Table 5- Frequency distribution and descriptive statistics of villagers' trust in the government
گویه |
کاملاً موافقم |
تاحدودی موافقم |
بینظر |
تاحدودی مخالفم |
کاملاً مخالفم |
درصد موافقان |
میانگین |
انحراف معیار |
دولت به نیازهای روستاییان توجه دارد. |
1/7 |
4/16 |
7/15 |
28 |
28 |
5/23 |
47/2 |
07/2 |
من به اطلاعات عوامل دولتی دربارۀ اعتماد دارم. |
9/12 |
1/32 |
30 |
18 |
5 |
45 |
23/3 |
16/1 |
اطلاعات کارشناسان دولتی، درست و حلال مشکلات است. |
9/12 |
3/34 |
6/28 |
7/15 |
7/5 |
2/47 |
24/3 |
20/1 |
نهادهای مربوط دولتی، عملکرد درستی برای مقابله با مشکلات زیستمحیطی روستاها (زبالههای شهری، قطع درختان، آلودگی رودخانهها) ندارند. |
7/25 |
25 |
27 |
4/16 |
6/3 |
7/50 |
46/3 |
25/1 |
دولت هزینۀ خرید کودهای ارگانیک را باید کاهش دهد. |
6/38 |
7/30 |
23 |
2 |
2 |
3/69 |
90/3 |
21/1 |
در تعیین قیمت محصولات کشاورزی، دولت، سیاست درستی اعمال نمیکند. |
6/43 |
9/32 |
7/10 |
3/9 |
6/3 |
77
|
4 |
22/1 |
دولت با ساخت سد و سیستم زهکشی، باید مانع آسیبهای ناشی از سیلاب بر محصولات شود. |
6/43 |
35 |
13 |
6/3 |
2 |
6/78 |
05/4 |
16/1 |
دولت بر خریدوفروش محصولات کشاورزی، نظارت کافی دارد. |
9/7 |
15 |
6/18 |
7/35 |
20 |
23 |
46/2 |
26/1 |
کارشناسان جهاد کشاورزی در بحث آبیاری، اصلاح بذر و مصرف کود به ما مشاوره میدهند. |
9/7 |
8/33 |
7/18
|
21
|
8/15
|
7/41 |
88/2
|
32/1
|
ستون میانگینهای جدول مذکور (شمارۀ 5) نشان میدهد گویۀ «دولت بر خریدوفروش محصولات کشاورزی نظارت کافی دارد» با میانگین 46/2 از 5 و گویۀ «دولت باید با ساخت سد و سیستم زهکشی، مانع از آسیبهای ناشی از سیلاب بر محصولات شود» با میانگین 05/4 از 5 بهترتیب، کمترین و بیشترین میانگین را داشت. اعتماد نهادی در سطح متوسط قرار دارد (29/3 از 5). کمبودن مقدار انحراف معیار نیز همگنبودن پاسخگویان در پاسخگویی را نشان میدهد.
ذ) کسب آگاهی از منابع اطلاعاتی
جدول 6- توزیع فراوانی و آمارههای توصیفی کسب آگاهی از منابع اطلاعاتی
Table 6- Frequency distribution and descriptive statistics Obtaining knowledge of information sources
گویه |
کاملاً موافقم |
تاحدودی موافقم |
بینظر |
تاحدودی مخالفم |
کاملاً مخالفم |
درصد موافقان |
میانگین |
انحراف معیار |
من به اطلاعات عوامل غیردولتی دربارۀ اعتماد دارم. |
6/8 |
6/18 |
43 |
7/20 |
7 |
27 |
94/2 |
1/1 |
بهنظر من، دانشمندان، شناخت دقیقی از گرمشدن جهانی دارند. |
4/16 |
40 |
4/21 |
7/10 |
4/6 |
4/56 |
34/3 |
3/1 |
دانشمندان میتوانند از میزان نگرانی ما دربارۀ خطر گرمشدن جهانی بکاهند. |
17 |
33 |
7/30 |
3/9 |
8 |
50 |
35/3 |
2/1 |
گروههای حامی محیط زیست، اطلاعات درستی دربارۀ تغییرات جوّی دارند. |
13 |
6/33 |
3/34 |
13 |
3/4 |
5/46 |
31/3 |
1/1 |
رسانههای استانی، اطلاعات مناسبی دربارۀ نقش کشاورزی در کاهش تغییر اقلیم به ما میدهند. |
4/16 |
4/31 |
6/28 |
6/13 |
8 |
8/47 |
28/3 |
2/1 |
من به برنامههای رسانۀ ملی دربارۀ تأثیرات منفی کشاورزی بر محیط زیست توجه میکنم. |
6/13 |
33 |
3/24 |
20 |
7 |
5/46 |
19/3 |
2/1 |
برای بهبود بهرهوریام در کشاورزی با کارشناسان مشورت میکنم. |
22 |
35 |
17 |
3/14 |
3/9 |
57 |
4/3 |
3/1 |
نتایج پژوهش حاضر نشان داد 4/56 درصد پاسخگویان معتقد بودند دانشمندان، شناخت دقیقی از گرمایش جهانی دارند و 50 درصد نیز بر این باور بودند که آنها از میزان نگرانی دربارۀ خطر گرمایش جهانی میکاهند. 57 درصد بیان کردند که برای بهبود بهرهوری در کشاورزی با کارشناسان جهاد کشاورزی مشورت میکنند؛ بنابراین، از دیدگاه کشاورزان مد نظر، کارشناسان جهاد کشاورزی، مهمترین منابع کسب اطلاعات دربارۀ تغییرات اقلیمی و سازگاری هستند. مقایسۀ میانگین گویههای مختلف در جدول شمارۀ 6 نشان میدهد گویۀ «برای بهبود بهرهوریام در کشاورزی با کارشناسان مشورت میکنم» با میانگین 40/3 از 5، بیشترین مقدار میانگین و گویۀ «من به اطلاعات عوامل غیردولتی دربارۀ تغییرات اقلیمی اعتماد دارم» با میانگین 94/2 از 5، کمترین میانگین را داشته است. میانگین کسب آگاهی از منابع اطلاعاتی، 25/3 بود؛ یعنی میزان آگاهی کشاورزان از منابع اطلاعاتی در سطح متوسط است. مقادیر انحراف معیار نیز نشاندهندۀ همگنی پاسخگویان در پاسخهاست.
ه) آزمون فرضیات
همانگونه که پیشتر مطرح شد، در پژوهش حاضر، چهار فرضیۀ اساسی مطرح شد که در اینجا، برای آزمون تجربی فرضیات پژوهش، رابطۀ متغیرهای مستقل و سازگاری با تغییرات اقلیمی بررسی میشود. این فرضیات عبارت بود از: 1- به نظر میرسد اعتماد نهادی با سازگاری، رابطۀ معنیدار دارد؛ 2- به نظر میرسد فشار هنجاری با سازگاری، رابطۀ معنیدار دارد؛ 3- به نظر میرسد کسب آگاهی از منابع اطلاعاتی با سازگاری، رابطۀ معنیدار دارد و 4- به نظر میرسد سازگاری روستاییان با تغییرات اقلیمی برحسب متغیرهای زمینهای (سن، درآمد و مساحت زمین زراعی)، متفاوت است.
در این قسمت، با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، شدت و نوع رابطۀ متغیرهای مستقل و متغیر وابسته، بررسی تجربی شده است.
جدول 7- رابطۀ متغیرهای مستقل و سازگاری با تغییرات اقلیمی
Table 7- Relationship between independent variables and adaptation to climate change
متغیرهای پژوهش |
مقدار آزمون |
سطح معناداری |
مساحت زمین زراعی |
20/0 |
01/0 |
کسب آگاهی از منابع اطلاعاتی |
18/0 |
03/0 |
اعتماد نهادی |
17/0 |
05/0 |
فشار هنجاری کارشناسان کشاورزی |
16/0 |
05/0 |
فشار هنجاری افراد محل |
16/0 |
05/0 |
فشار هنجاری شورای محل |
08/0 |
34/0 |
سن |
07/0 |
13/0 |
درآمد |
06/0- |
45/0 |
براساس یافتههای جدول مذکور (جدول شمارۀ 7)، مساحت زمین کشاورزی با سازگاری روستاییان، بیشترین رابطه را دارد. برای تعیین فشار هنجاری، میزان تبعیت روستاییان از تصمیمگیری سه گروه (کارشناسان کشاورزی، افراد محل و شورای محل) برای انجامدادن اقدامات مناسب در کشاورزی بهصورت جداگانه بررسی شد. فشار هنجاری از جانب کارشناسان کشاورزی و افراد محل بر روستاییان به یک اندازه گزارش شد؛ اما تأثیر فشار هنجاری شورای محل، معنیدار نیست. همچنین، بین سن و درآمد با سازگاری با تغییرات اقلیمی، رابطۀ معنیداری گزارش نشد.
نتیجهگیری و پیشنهادها
همانگونه که مطرح شد، هدف اصلی این پژوهش، سنجش سطح سازگاری روستاییان با تغییرات اقلیمی و رابطۀ آن با عوامل اجتماعی بود. یافتههای پژوهش با توجه به اطلاعات جدول شمارۀ 7 نشان داد سطح سازگاری روستاییان، مناسب بوده است (میانگین= 4 از 5). دربارۀ تأثیر فشار هنجاری یا گروههای مرجع (شورای محل، کارشناسان جهاد کشاورزی و افراد محل) در تصمیمگیری برای ارتقای کیفیت امور زراعی، یافتههای پژوهش در جدول شمارۀ 4 نشان داد روستاییان، تابع هنجارهای کارشناسان کشاورزی (میانگین= 27/3 از 5) و سپس هممحلیهای خود (میانگین= 17/3 از 5) بودند. علاوه بر این، نتایج جدول شمارۀ 5 نشان داد میانگین اعتماد نهادی، 27/3 از 5 بود که نشاندهندۀ اعتماد در سطح متوسط است. همچنین، یافتههای مربوط به کسب آگاهی از منابع اطلاعاتی نشان داد کشاورزان در زمینۀ سازگاری با تغییرات اقلیمی در سطح متوسط به این منابع (25/3 از 5) توجه کردند (جدول شمارۀ 6). همچنین، براساس رابطۀ متغیرهای مستقل پژوهش و سازگاری با تغییرات اقلیمی، مساحت زمین زراعی (20/0)، آگاهی از منابع اطلاعاتی (18/0) و اعتماد نهادی (17/0) بهترتیب، بیشترین ارتباط را با سازگاری از خود نشان داد (جدول شمارۀ 7).
نتایج نشان داد فرضیۀ اول مبنی بر اینکه «بین اعتماد نهادی و سازگاری روستاییان با تغییرات اقلیمی، رابطۀ معنیدار وجود دارد»، تأیید تجربی شد. این رابطه، رابطۀ مستقیم و مثبتی است. این نتیجه با نتایج پژوهشهای ابراهیمخانی (1395) و یزدانپناه و زبیدی (1396) همخوانی دارد. ابراهیمخانی (1395) در مطالعۀ خود در قزوین دریافت، اعتماد نهادی با سازگاری کشاورزان خردهپا، همبستگی مثبت دارد. یزدانپناه و زبیدی (1396) در خوزستان دریافتند اعتماد نهادی بر باور به آثار تغییرات آبوهوا مؤثر است. یکی از بهترین مدخلها در بحث محیطزیست در حوزۀ سرمایۀ اجتماعی، نظریۀ دوراهی اجتماعی است. یکی از عوامل مهمی که باعث میشود افراد در تعارض بین نفع فردی و جمعی به جمعگرایی روی بیاورند و از اهداف آنی و فردی خود برای نفع جمعی و طولانیمدت چشمپوشی کنند، وجود اعتماد بین آنهاست. از دیگر یافتههای این پژوهش این بود که اعتماد موجب افزایش سطح مشارکت و ارتقای سطح مسئولیتپذیری در برابر منابع محیط زیستی میشود. منظور از سرمایۀ اجتماعی بنا به اعتقاد نظریهپردازان اصلی آن عبارت است از: «مجموعهای از شبکههای روابط اجتماعی که مبتنی بر هنجارها و اعتماد بین فردی و بین گروهی است و به مشارکتکنندگان، این توانایی را میدهد که در تعاملی مؤثر به اهداف جمعی و فردی خود دست یابند». به اعتقاد پاتنام، اعتماد برای جامعه مؤثرتر است و افزایش مشارکتهای مدنی و گسترش شبکههای اجتماعی را از سازوکارهای تبدیل اعتماد خاص (شخصی) به اعتماد اجتماعی معرفی میکند. ازنظر وی، اعتماد اجتماعی به همان اندازه که نگرشی شخصی است، دارایی ضروریای برای نظام اجتماعی نیز است (پاتنام، 1380: 137). بهطور کلی، با توجه به یافتههای پژوهش حاضر میتوان پیشنهاد داد برای بهبود سطح حمایت روستاییان از سیاستهای سازگاری دولت همسو با حفظ معیشت روستاییان و ممانعت از پیامدهای منفی بر بخش کشاورزی مانند تغییر شغل و مهاجرت، اقدامات لازم برای افزایش سطح اعتماد اجتماعی روستاییان به دولت و نهادهای مربوط انجام شود. بهنظر برخی از صاحبنظران ازجمله سلیمانی، استاد اقلیمشناسی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری، روستاییان و کشاورزان به متخصصان دانشگاهی این حوزه اعتماد دارند؛ در حالی که بهنظر روستاییان، نهادهای مسئول در امر کشاورزی بهعلت نظام دیوانسالاری و دنبالهگیری سیستم برنامهریزی روستایی بالا به پایین یا سیر عمودی قدرت در ارتباط با اجتماع روستایی، کمتر قابل اتکا هستند (سلیمانی، 1399). اگر دولت به نیازهای روستاییان، مانند نظارت بر سیستم خریدوفروش محصولات، کاهش هزینۀ خرید کودهای ارگانیک، ساخت سد، ایجاد سیستم زهکشی و تدوین سیاستها برای مقابله با مشکلات محیط زیستی مناطق روستایی توجه کافی نشان دهد، اعتماد نهادی روستاییان و حمایت آنها از سیاستهای سازگاری نیز افزایش مییابد.
نتایج دیگر پژوهش حاضر نشان داد فشار هنجاری با سازگاری روستاییان با تغییرات اقلیمی، همبستگی مثبت داشت (جدول شمارۀ 7). بر این اساس، گفتنی است فرضیۀ دوم مبنی بر اینکه «فشار هنجاری با سازگاری، رابطۀ معنیدار دارد»، تأیید تجربی شد. این نتیجه با نتایج پژوهشهای پیشین همخوانی دارد؛ برای نمونه در بررسی پازوکینژاد و باقریان (1397) در ایران و لی دانگ و همکاران(2018) در ویتنام، فشار هنجاری با سازگاری کشاورزان، همبستگی مثبت داشت. آجزن (1991) در نظریۀ کنش برنامهریزیشده[17]، یکی از علل وجود شکاف بین نگرش و عمل را فشار هنجاری معرفی کرده است. هنجارهای اجتماعی، سنتهای فرهنگی و آدابورسوم خانوادگی بر نگرش مردم تأثیر میگذارد و حتی به آنها شکل میدهد؛ بهعنوان مثال، اگر فرهنگ مصرف در جامعه، بیشتر، سبک زندگی ناپایدار را ترویج کند، رفتار محیط زیستی، کمتر مسئولانه است؛ درنتیجه، نگرش و چگونگی رفتار شهروندان، همسویی لازم را ندارد. براساس نظریۀ کنش برنامهریزیشده، نیت فرد، تابعی از دو عامل تعیینکنندۀ اساسی است: نگرش به رفتار مانند ارزیابی مثبت یا منفی فرد از انجامدادن رفتار و هنجارها بهعنوان مثال، ادراک فرد از فشار اجتماعی است که او را به انجامدادن یا ندادن رفتار مد نظر وامیدارد. افراد دربارۀ خودشان و جهانی که در آن زندگی میکنند، عقایدی دارند؛ «عقاید هنجاری» که از عوامل تعیینکنندۀ هنجارهای ذهنی تشکیل میشود؛ بنابراین، تغییرات رفتاری، نتیجۀ تغییر در عقاید است. برای تأثیرگذاشتن بر رفتار، باید به افراد اطلاعاتی را بدهیم که تغییراتی در عقایدشان ایجاد کند. اگر نگرش و هنجار ذهنی تغییر نکند، نمیتوانیم انتظار تغییر در رفتار را داشته باشیم (Ajzen, 1991: 189). با توجه به نتایج پژوهش حاضر، گفتنی است برای تغییر نگرش و هنجارهای ذهنی، آموزش و دادن اطلاعات کافی از سوی نهادهای مرتبط، مانند جهاد کشاورزی ممکن است تأثیرگذار باشد.
همچنین، در این بررسی مشخص شد کسب آگاهی از منابع اطلاعاتی با سازگاری روستاییان با تغییرات آبوهوایی، همبستگی مثبت دارد (جدول شمارۀ 7). بر این اساس، گفتنی است فرضیۀ سوم مبنی بر رابطۀ معنیدار بین کسب آگاهی از منابع اطلاعاتی و سازگاری، تأیید تجربی شد. این نتیجه با پژوهش هانگ فانگ و همکاران (2018) در ویتنام همسوست. براساس عوامل مؤثر بر فعالسازی هنجارها، تأثیر احساس تعهد اخلاقی بر رفتار یک فرد متفاوت است. یکی از مهمترین عوامل، تمایل به آگاهشدن از عواقب رفتار فرد بر دیگران (آگاهی از پیامدها) است. فرد با آگاهی از پیامدها، به احتمال بیشتر، مطابق هنجارها رفتار میکند. ارزیابی تهدید، زمانی مطرح میشود که فرد تصمیم میگیرد با مخاطره مقابله کند. برای این تصمیمگیری به منابع اطلاعاتی معتبر نیاز دارد. این منابع تهدیدهای بالقوه، انتخابهای حفاظتی و علل مربوط به الزامداشتن یا نداشتن به یک رفتار حفاظتی را توضیح میدهند. مبتنی بر اطلاعاتی که فرد در طول زمان دربارۀ تهدیدهای بالقوه و واکنشهای حفاظتی به دست میآورد، باید این اطلاعات را ارزیابی کند تا مشخص شود آیا این اطلاعات، او را در مقابله با تهدید توانمند میکند (Clubb and Hinkle, 2015). افراد حتی ممکن است براساس یادگیری در سبک زندگیشان تغییراتی ایجاد کنند تا با مهربانی با طبیعت برخورد کرده؛ درنتیجه، از محیطزیست محافظت کنند. طرحهای بهسازی روستا (بازنشستگی اجتماعی، تنوع معیشت، بستههای حمایتی در زمان بحرانهایی مانند سیلاب و خشکسالی) باید به مردم روستا اطلاع داده شود. اطلاعات اقلیمشناسی پایداری یک سیستم جوّی، مانند افزایش دما، وقوع طوفان یا ریزش نزولات جوّی باید از طریق رسانهها در اختیار کشاورزان قرار بگیرد. کشاورزان، باغداران، دامداران، زنبورداران و سایر مشاغل کشاورزی با روشهای نوین فعالیتهای خود آشنا شوند تا در زمان وقوع حوادث جوّی یا آثار زیانبار تغییرات اقلیمی، مانند خشکسالی، کمآبی یا وقوع بیماریهای جدید ناشی از تغییرات اقلیمی، ضررهای خود را کاهش دهند. بیمۀ محصولات کشاورزی، بسیار مهم است؛ اما کشاورزان بهعلت نداشتن آیندهنگری، نداشتن درآمد کافی یا دور دانستن پیامدهای تغییرات اقلیمی، آن را پرهزینه تلقی میکنند. چنین نگرشهایی باید تغییر کند. اعتماد به منابع اطلاعاتی (مانند دولت و نهادهای مربوط در بخش کشاورزی) از میزان نگرانیها و دغدغههای آنان میکاهد.
نتایج پژوهش حاضر نشان داد از بین متغیرهای زمینهای، مساحت زمین زراعی با سازگاری روستاییان با تغییرات اقلیمی، همبستگی مستقیم داشت (جدول شمارۀ 7). این نتیجه نشان میدهد فرضیۀ چهارم مبنی بر تأثیر متغیرهای زمینهای، ازجمله تأثیر مساحت زمین زراعی بر سازگاری روستاییان با تغییرات اقلیمی، تأیید تجربی شد. این نتیجه با یافتههای مطالعات هانگ فانگ و همکاران (2018) در ویتنام، نایارو و همکاران (2020) در روآندا و طولابینژاد و صادقی (1397) در خراسان رضوی همسوست. علاوه بر این، نتایج نشان داد درآمد با تمایل روستاییان به سازگاری با تغییرات اقلیمی، رابطۀ معنیدار نداشت (جدول شمارۀ 7). این یافته با یافتههای پژوهشگرانی مانند طولابینژاد و صادقی (1397) در خراسان رضوی، هانگ فانگ و همکاران (2018) و لی دانگ و همکاران(2018) در ویتنام مغایر بود. این پژوهشگران دریافتند، درآمد با سازگاری، همبستگی مثبتی دارد؛ زیرا تأمین هزینههای سوخت، برق و آبیاری افزایش داشته است. به نظر میرسد ناسازگاری یافتههای این پژوهش با یافتههای پیشین، ناشی از موانع فرهنگی در جامعۀ روستایی، ازجمله نابرخورداری کشاورزان از دانش مسائل محیط زیستی (ناآشنایی با مسئلۀ تغییر اقلیم و علتهای وقوع آن)، ناآشنایی با مبانی نظری این حوزه (سازگاری با پیامدهای زیانبار تغییر اقلیم و کاهش این پیامدها)، وجود تصورات غلط دربارۀ تغییر اقلیم (مانند اشتباهگرفتن تغییر اقلیم با تغییرات فصلی سال) و تقدیرگرایی در بین روستاییان (نسبتدادن کمآبی یا خشکسالی به قضاوقدر) است. یکی از متغیرهای مد نظر در پژوهش حاضر، متغیر سن بود. نتایج نشان داد متغیر سن با سازگاری روستاییان با تغییرات اقلیمی، همبستگی معنیدار نداشت (جدول شمارۀ 7). در مطالعۀ ابراهیمخانی (1395) در قزوین، رابطۀ منفی و ضعیف بین سن با مشارکت در سازگاری با تغییرات اقلیمی (مقابله با کمآبی) گزارش شد. در حالی که در بررسی طولابینژاد و صادقی (1397) در خراسان رضوی، همبستگی مثبت بین سن با رفتار سازگاری گزارش شد.
بهبود دانش و مهارتهای کشاورزان دربارۀ تغییر اقلیم و آشناسازی آنها با راهبردهای سازگاری به اصلاح تصورات و باورهای غلط روستاییان کمک میکند. درواقع، آموزش از عوامل اصلی موفقیت عمومیسازی پذیرش تغییر اقلیم و گسترش هنجارهای مقابله با زیانهای ناشی از آن است؛ برای مثال، در پاییز سال 1397 کشاورزان با یخزدگی باغهای مرکبات خود در دمای زیر صفر در شب مواجه شدند؛ زیرا راهکار مقابله با آن را نمیدانستند؛ در حالی که در شبکۀ استانی، کارشناس جهاد کشاورزی، توصیههای لازم را کرده بود. برآوردهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پیامدهای تغییر اقلیم برای جامعۀ روستایی انجام میشود تا آنها پاسخ مؤثرتری به آثار زیانبار آن بدهند. در این زمینه، یکی از برنامههای سازگاری، توسعۀ کشاورزی پایدار است که باید آموزشهای لازم به کشاورزان داده شود. در خردادماه امسال (1399) بهعلت گرمای بیسابقه در مدت چند روز، بسیاری از باغداران دچار ضرر مالی شدند. داشتن پشتوانههای روانی و مالی و توانمندسازی کشاورزان با نهادهای مربوط سبب میشود توانایی و انعطافپذیری کشاورزان در تغییر محصول و راهبردهای مدیریت منابع (آب، خاک و نهادهها) بهبود پیدا کند.
سپاسگزاری
از کلیّۀ روستاییان ساکن در روستاهای مد نظر در پیمایش، که در این پژوهش همکاری داشتند، تشکر و قدردانی میشود.
[1] Ulrich Beck
[2] Sutton
[3] Nyairo
[4] Hong Phong
[5] James
[6] LeDang
[7] Francis
[8] Borden
[9] Adger
[10] Klause Uffe
[11] Hulme
[12] Swilder
[13] Alló
[14] Loureirio
[15] Shiva
[16]. این آمار براساس بیشترین فراوانی گروههاست.
[17] The theory of planned behavior (TPB)