زیست‌جهان مقاوم در آستانۀ جوانی، مطالعۀ فرایند شکل‌گیری انتظارات فزاینده در جوانان

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی کارشناسی‌ارشد پژوهش علوم اجتماعی، گروه جامعه‏ شناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران

2 دانشیار، گروه جامعه‏ شناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران

چکیده

کشور ایران در حال تجربۀ فرایندها و تحولات پیچیدۀ ارزشی، نگرشی و رفتاری است. بسیاری از این تحولات و فرایندها توسط نسل‌های جوان‌تر پیگیری و دنبال می‌شوند. زیست‌جهان جوانان، به‌طور ویژه جوانان در آستانۀ جوانی همراه با انتظارات فزاینده و مقاومت‌های فعال در راستای دفاع از زندگی روزمره است. در این ‌میان، مسئله‌ای که در مرکز قرار می‌گیرد و پروبلماتیک می‌شود، مسئلۀ انتظارات و رشد فزایندۀ آن در بین نوجوانان در آستانۀ جوانی است. در همین راستا پژوهش پیش ‌رو با استفاده از رویکرد کیفی و بهره‌گیری از نظریۀ زمینه‌ای، مسئلۀ انتظارات جوانان را بررسی کرده است. داده‌های پژوهش با استفاده از مصاحبه‌های عمیق با 20 نفر از نودانشجویان 18 تا 19 سال (براساس ملاک‌های شمول) به دست آمد و با استفاده از کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل و پردازش شد. یافته‌ها در قالب 12 مقولۀ اصلی ازجمله فاصلۀ نسلی ارزشی، پروبلماتیک حمایت خانواده، محدودیت بر زیست‌جهان، مقایسۀ تحقیرآمیز، انتظارات چندگانه و عادی‌سازی جرئت‌ورزانه ارائه شد. مقولۀ هسته با عنوان انتظارات فزاینده/ زیست‌جهان مقاوم استخراج و براساس آن مدل پارادایمی و نظریۀ زمینه‌ای ارائه شد. نتایج حاکی از آن است که انتظارات فزاینده، آنها را از سوژه‌هایی منفعل به سوژه‌هایی اجتماعی و مقاوم بدل می‌کند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Resistant Life-World at the Threshold of Youth: Studying the Formation Process of Exceeding Expectations in Young Adults

نویسندگان [English]

  • Shakila Moradi 1
  • Ali Ruhani 2
1 M.A. Student in Social Research, Department of Sociology, Faculty of Social Sciences, Yazd University, Yazd, Iran
2 Associate Professor, Department of Sociology, Faculty of Social Sciences, Yazd University, Yazd, Iran
چکیده [English]

Introduction
In all historical periods, special types and forms of concerns have appeared for young people at the community level. With changes in social structures and occasions, not only these concerns, but also their meanings for young people undergo changes and transformations. Social and economic conditions, technological progress, emergence of numerous fields of study and new specializations, and lengthening of the period of education at the beginning of the 20th century have created a context in need of special attention to be paid to the youth period. Some theorists have considered youth to be full of excitement and enthusiasm with many tensions and pressures. Adolescents face changes and transformations that cause swings in their behaviors and feelings, besides encountering contradictions in their feelings and physiological and hormonal stimulations. Accordingly, the youth period is a difficult and conflicting period of life. Young people face physical, psychological, and cognitive changes in their behaviors in addition to undergoing general changes. There is a lot of pressure and worry in the youth period because  young persons show some kinds of reaction to natural changes and developments during this exciting period. Many behavioral and social deviations of people start from this period and become more stable and difficult to be modified with aging. Parents’ information about psychological, social, maturity, and adolescence characteristics can create a suitable relationship between them and the young people. In this research, by examining different backgrounds, some sensitive concepts were selected for acquiring a theoretical sensitivity. The first concept was the life-world. It is clear that the life of young people redefines their life-worlds in an interaction with their expectations. Therefore, their actions for building their life-worlds in the research field were investigated by designing the related interview protocol. The concept of value had a similar role and the relevant questions were asked based on the interview protocol. Social relations and the formation of expectations were other sensitive concepts that were emphasized by the researchers. Physical and body issues were also focused on and the issue of family support was emphasized as well. Finally, the reactions and activities were put into focus so that the outcomes of the processes could be better studied.
 
 
 
Materials and Methods
This research was based on qualitative methodology and the grounded theory approach (systematic method). Coding was done via an open, axial, and selective coding method. The data were collected from the newly arrived young students at Yazd University, who were aged 18-19 years. It was tried to conduct the interviews in different places, including green spaces, university campus, student dormitories, and the like. Durations of the interviews varied between 30 minutes to 1 hour and 45 minutes. There were 20 participants, from among whom 10 and 9 students were respectively boys and girls and 1 person was transgender. The necessary criteria to achieve the research validity and reliability were also obtained.
 
Discussion of Results & Conclusion    
 The findings were presented in 12 main categories, including value generation gap, problematic family support, limitation on life-world, humiliating comparison, multiple expectations, and dare normalization. The core category was increasing expectations/resilient life-word. Then, the paradigmatic model and substantive theory were presented. The results indicated that the increasing expectations turned the youth from passive subjects to social and resistant subjects. Iran is experiencing complex values, as well as attitudinal and behavioral processes and developments. In this process, young people have a very prominent role. They are the ones, who are exposed to discourse processes and the discourse order makes them passive subjects; Thus, this process seems to have not been very successful. It is taken for granted that discourse subjects not only pass through the discourse order, but also try to create increasing expectations at the boundaries of discourse. In fact, many of these developments and processes are followed by younger generations. The life-words of young people, especially those on the threshold of youth, are accompanied by increasing expectations and an active resistance in defense of everyday life. This fact has changed them from passive subjects to social and resistant subjects. Indeed, the needs of young people are not limited to food, clothing, and housing nowadays; rather, they play their own special roles with the complexity of different needs. They do not get enough attention and reversely face multiple limitations in their lives in the fields of commuting, communication with friends, and entertainment, as well as restrictions in choosing a field of study and employment, etc. In their mental worlds, an epistemological revolution has occurred, while their activism and subjectivity have become radical in the backyard of social realities and in the context of the society. They experience scenes of resistance, while living in the boundaries of discourse. Ignoring or suppressing this situation will have no results other than creating a deeper gap in epistemological developments and internal revolutions.
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Teenagers
  • Growing Expectations
  • Generation/Value Gap
  • Resistant Life-World
  • Resistant Subject

مقدمه

در همۀ دوره‌های تاریخی، انواع و اشکال خاصی از دغدغه‌های مختلف در سطح جامعه برای جوانان بروز و نمود پیدا کرده است و با تغییر ساختارها و مناسبت‌های اجتماعی، نه‌تنها این دغدغه‌ها، معنا و مفهوم آن نیز برای جوانان دستخوش تغییر و تحول می‌شود. شرایط اجتماعی و اقتصادی، پیشرفت تکنولوژی، پیدایش رشته‌های متعدد تحصیلی و تخصص‌های جدید و طولانی‌شدن دوران تحصیلات در ابتدای قرن بیستم، زمینه‌ای را ایجاد کرد که باعث شد به دورۀ جوانی توجه خاصی شود (اکبرزاد، 1376: 4؛ احمدی و همکاران، 1389).

دغدغه‌ها و چالش‌های پیش روی جوانان در طول ادوار مختلف و با توجه به شرایط زمینه‌ای، که در آن تربیت و پرورش می‌یابند، متفاوت است؛ اما به هر حال همۀ نوجوانان مرحلۀ نوجوانی را با یک‌سری ویژگی‌های بیولوژیکی مشابه تجربه می‌کنند. در این دوره نوجوانان در آستانۀ جوانی به‌لحاظ مشکلات جسمی، شخصیتی، روانی، مشکلات خانوادگی، مشکلات اجتماعی، مشکلات باوری و اعتقادی، مشکلات تحصیلی و به‌لحاظ مهارتی دچار بحران می‌شوند و توجه‌نکردن به هریک از این مشکلات و چالش‌های پیش روی جوانان، در آینده آثار جبران‌ناپذیری را بر آنها دارد. تجارب نشان می‌دهد افراد روز به روز در حال تغییرند. خط، زبان، آرایش، سبک موسیقی، نحوۀ گذران اوقات فراغت، وسایل سرگرمی و کلیۀ عادات شخص بیش از هر زمان در حال تغییر و شکل‌پذیر است و برحسب موقعیت و شرایط محیطی عوض می‌شود. به‌طور کلی جوانی را یک دوره از سری فرایندهای رشدی می‌دانند که از دوران کودکی به بزرگ‌سالی انتقال پیدا می‌کند؛ این فرایندهای شناختی دارای ابعاد و جنبه‌های مختلفی از رشد و تکامل سازمان عصبی، رشد جسمانی، تولید مثل، رشد احساس استقلال، به ‌دست آوردن موقعیت و جایگاه خاص در بزرگ‌سالی در گروه‌های خاص اجتماعی و رشد خودکنترلی در تعامل با جامعه است .(Newton, 1995)

برخی نظریه‌پردازان، دوران جوانی را توأم با هیجانات و شور و شعف دانسته‌اند که در تعامل با تنش‌ها و فشارهای بسیار است. فرد نوجوان در مواجه با تغییرات و دگرگونی‌هایی است که موجب نوسان در رفتار و احساسات او می‌شود و در پی آن با تناقض در احساسات و تحریک فیزیولوژیکی و هورمونی روبه‌رو است. مفهوم مثل طوفان و فشار توسط استنلی هال برای ابراز و بیان دگرگونی و اختلالات در دورۀ نوجوانی به ‌کار برده شده ‌است؛ جوان در این دوره تمایلات و خواهش‌های متضادی دارد که با بحران و فشار مواجه می‌شود. در همین راستا استنلی هال با توجه به تغییرات جوانی، اصطلاح تولد دوباره را برای آن به کار می‌برد و این از آن جهت است که در این دوره از زندگی، خصوصیات انسانی به تکامل‌یافته‌ترین شکل خود در انسان بروز می‌کنند (احدی و جمهری، 1377).

بر همین اساس جوانی دورۀ پر کشمکش و دشوار زندگی است؛ زیرا جوانان با تغییرات جسمی، روانی و شناختی در رفتار و کردار و بیان مواجه و دچار تغییرات کلی می‌شوند. فشار و نگرانی در جوانی فراوان است؛ زیرا فرد در این دورۀ هیجان‌انگیز، نوعی واکنش نسبت‌به تغییر و تحولات طبیعی از خود نشان می‌دهد. بسیاری از انحرافات رفتاری و اجتماعی افراد از همین دوره آغاز و با افزایش سن افراد، استوارتر و اصلاح آن دشوار می‌شود. داشتن اطلاعاتی دربارۀ ویژگی‌های روانی، اجتماعی، بلوغ، نوجوانی و همچنین جوانی می‌تواند زمینه‌ساز رابطۀ مناسب بین جوانان و والدین آنان شود (درستی و همکاران، 1390: 74).

از مهم‌ترین چالش‌هایی که جوان با آن مواجه است، شکل‌گیری هویت است که در پی آن بحران شکل‌گیری هویت امکان دارد موجب شکل‌گیری حس پوچ‌انگاری، بیگانه‌شدن از خود، انزوا و گوشه‌گیری شود که فرد نوجوان گاهی برای رفع چنین احساسات منفی و همچنین ارضای نیازی‌های خود، به هویت منفی و رفتارهای پرخطر میل پیدا می‌کند (جعفری‌نژاد، 1387).

خانواده نقش عاملیتی مهم در شکل‌گیری هویت فرد و فرایند جامعه‌پذیری فرد دارد؛ بر همین اساس اگر فرد جوان در مواجه با اختلافات و مسائل زناشویی قرار گیرد، این اختلافات را درونی می‌کند و در آینده نیز با مشکلاتی از قبیل افسردگی، اضطراب و ناسازگاری و گوشه‌گیری مواجه خواهد شد (بشردوست، 1383؛ سپهرمنش، احمدوند، یاوری و ساعی، 1387).

در دوران جوانی نقش خانواده و همچنین روابط اعضا با یکدیگر ماهیت خاصی پیدا می‌کند. در دنیای کنونی با صحبت از نوجوان و خانوادۀ او، تصورات قالبی زیادی در ذهن افراد شکل می‌گیرد. عده‌ای معتقدند که بخش عمده‌ای از تعارضات میان والدین و جوانان، ناشی از شکاف نسلی است.

شکاف نسلی، اختلافات و عدم توافق و تفاهم ریشه‌ای بین یک‌سری از ارزش‌ها و نگرش‌های میان دو نسل متفاوت تعریف می‌شود. کاملاً مشهود و عینی است که جوانان و والدین آنان ارزش‌ها و علایق مشابه و یکسانی ندارند که این تفاوت میان آنان به نسبت زیادی، به اختلاف سنی آنان مربوط است. به‌طور کلی و با توجه به شواهد بررسی‌شده، اصولاً والدین به‌دلیل شرایط و مشکلات زندگی که دارند، در پی حل و فصل مشکلات حال زندگی خودند؛ در حالی‌ که جوانان نگاهی رو به آینده و آرمانی به زندگی خود دارند. تحول سریع ارزش‌ها و شکاف ارزشی و میان‌نسلی میان جوانان و والدین، جوانان را به دغدغه‌هایی از قبیل کشمکش بین وابستگی به خانواده و استقلال دچار می‌کند و گاهی رفتارهای مراجع قدرت ازجمله مدرسه و خانواده را علیه خود می‌دانند که آنها را در فرایندهای قطبی‌شدن اجتماعی قرار می‌دهد. همچنین یکی دیگر از مشکلاتی که جوانان با آن روربه‌رویند، این است که قبل از آنکه به بلوغ اقتصادی برسند، به بلوغ جنسی می‌رسند و از طرفی چون به‌دنبال استقلال و کسب هویت‌اند، همیشه به فکر دستیابی زودتر به منافع اقتصادی‌اند و در ارتباط با آن می‌توان نوجوانانی را مشاهده کرد که برای دستیابی به شغل و درآمد، مدرسه و تحصیل را رها کرده‌اند.

جامعۀ ایران را در این زمان جامعه‌ای فرزندسالار می‌دانند، در صورتی که می‌توان آن را فرزندابزار دانست. این در حالی است که عده‌ای از والدین بنابر دلایلی مانند ورود به بازار کار در سن پایین، موفق به رسیدن به آمال و آرزوهای خود نشده و علایق خود را نیمه‌کاره رها کرده‌اند، نتوانسته‌اند به مدارج بالای علمی دست یابند و بلیط رسیدن به آرزوهای خود را از دست داده‌اند. چنین والدینی فرزندان خود را همچون بلیط و شانسی دیگر برای رسیدن به آرزوها و امیال خود می‌بینند که این تصور غلط موجب اختلاف میان والدین و فرزندان آنان می‌شود. در این میان نظر به اینکه جوانان به ابراز وجود نیاز پیدا می‌کنند، در ابراز خود می‌کوشند و نحوۀ این ابراز ممکن است با خواست والدین سازگار نباشد، موجب دوری و جدایی از والدین شود و باعث شود که آنها بیشتر اوقات خود را از طرق دیگر، همانند اینترنت و گروه‌های اجتماعی و دوستی مختلف بگذرانند و از دایرۀ حمایت و پوشش والدین خارج شوند. اعمال محدودیت‌های نابجای والدین نسبت‌به فرزندان، آنان را در معرض خطرات و تمایل به آن سوق می‌دهد. انتظارات منفی که والدین از فرزندان دارند، درواقع آنان را به‌سمت ترس‌هایشان سوق می‌دهد و آنها دقیقاً همان کاری را انجام می‌دهند که از آن واهمه داشتند. با همۀ ا‌ینها، جوانان به‌دنبال استقلال‌اند و بیشتر از آ‌نکه دنباله ‌روی دوستان و یا اهداف والدین باشند، خودشان تصمیم می‌گیرند.

با این تفاسیر، مسئله‌ای که در مرکز قرار می‌گیرد و پروبلماتیک می‌شود، مسئلۀ انتظارات و رشد فزایندۀ آن است. این انتظارات هم از جانب جوانان و هم از جانب نوجوانان مطرح می‌شود. این مسئله با فراگیرشدن استفاده از اینترنت در دو سال گذشته، به‌واسطۀ همه‌گیری کووید19 پررنگ‌تر شده است. به‌ همین دلیل پژوهش حاضر قصد دارد این فرایند را با استفاده از پژوهشی زمینه‌مند در میان جوانان بررسی کند. درواقع هدف اصلی پژوهش حاضر این بوده است که فرایند شکل‌گیری انتظارات جوانان را فهم و آن را در قالب یک نظریۀ زمینه‌ای ارائه کند.

 

چارچوب مفهومی

نظر به اینکه در تحقیقات کیفی، پژوهشگر با بهره‌گیری از مباحث نظری و مفهومی، سعی دارد تا با کشف و دستیابی به مضامین نظری مرتبط با موضوع پژوهش، به میدان مطالعه وارد شود، این پژوهش نیز برای حصول به حساسیت نظری، به مرور پیشینه‌های تجربی و نظریه‌های اجتماعی در رابطه با جوانان مسئلۀ انتظارات پرداخت و سعی شد تا با استفاده از آنان، حساسیت نظری لازم در امر پژوهش تقویت شود.

تاکنون تحقیقات گسترده‌ای دربارۀ نوجوانان و جوانان و ارتباط متقابل آن با دیگر مفاهیم و سازه‌های مرسوم در علوم روان‌شناسی، علوم اجتماعی و به‌طور کلی علوم انسانی صورت گرفته ‌است که این نشان از اهمیت و جایگاه نوجوانان و جوانان و مسائل مربوط به آنان در سطح اجتماع دارد. با این اوصاف، به مسئلۀ انتظارات نوجوانان و جوانان کمتر پرداخته شده است، با وجود این، در این مسیر به پژوهش‌هایی اشاره می‌شود که در زمینۀ مسائل مربوط به نوجوانان و جوانان بررسی شده است.

رضاقلی‌زاده (1398) نتیجه می‌گیرد که آسیب‌های نوپدید، از پیامدهای ظهور و توسعۀ فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی‌اند و عناصر آموزشی، خانوادگی، فردی، اجتماعی و سیاسی در بروز این گونه پدیده‌ها نقش دارند. طهرانی‌مقدم و پورعباسی (1397) در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که آگاهی مادران از نیازهای آموزشی فرزندانشان در رابطه با مسائل بلوغ کم است و درنتیجه آموزش مادران دربارۀ مسائل بلوغ و نحوۀ صحیح ارتباط و جلب اعتماد نوجوان، ضروری به‌ نظر می‌رسد. نتایج پژوهش خواجه‌نوری و دهقانی (1395) حاکی از آن است که درآمد خانواده، رفتار والدین با فرزندان در خانه و خارج از خانه و تعارضات والدین بر سلامت روان فرزندان تأثیر دارد. نتایج پژوهش صفری‌شالی و عبدمولایی (1393) نشان داد میان عوامل اجتماعی و هویت فرد رابطۀ معنادار وجود دارد و هر سه عامل مدرسه، همسالان و رسانه می‌توانند تغییرات متغیر هویت را پیش‌بینی کنند. کشاورز، میرزایی و محمدجانی (1397) دورۀ نوجوانی، بلوغ، برخی ویژگی‌های آن، هویت و انواع آن، دوست‌یابی و شرایط حاصل از آن را با هدف شناخت و بررسی بلوغ و بحران هویت تعریف می‌کنند. نتایج تحقیق مقدس و نوروزی (1390) نشان داد عامل اجتماعی‌شدن در خانواده (ارزش‌های مذهبی مادر)، نقش تعیین‌کننده‌ای در تبیین ارزش‌های مذهبی دختران خود ایفا می‌کند و به‌طور کلی مادران، مذهبی‌تر از دختران بوده‌اند. احمدی و حامد (1390) در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که تفاوت دو نسل در نوگرایی، مادی‌گرایی و نگرش به زن و خانواده معنادار بوده و نسل جوان در موارد یادشده رتبۀ بالاتری کسب کرده است که می‌توان برای بیان این وضعیت، مفهوم شکاف نسلی را به کار برد. نتایج به دست آمده از تحقیق آزاد مرزآبادی (1387) نشان داده است که بین نظام ارزشی جوانان و ارزش‌های خانوادگی، مذهبی، رسانه‌ای و ملی ارتباط معناداری وجود داشته است و جوانان با نمرۀ بالا در ارزش‌های فردی، در ارزش‌های دیگر نیز نمرۀ بالایی کسب کرده‌اند و بلعکس با دریافت نمرۀ کمتر در ارزش‌های اجتماعی، مذهب و خانواده، نمرۀ ارزش‌های فردی به مراتب کمتر شده است. زارع و اصل‌روستا (1389) در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که بین ارزش‌های اجتماعی دو نسل در زمینۀ انتخاب همسر تفاوت‌های معناداری از قبیل سن مناسب برای ازدواج پسر و دختر، ارجحیت زیبایی یا نجابت همسر، ارجحیت تحصیلات بالا یا اصالت خانوادگی همسر، معاشرت قبل از ازدواج دختر و پسر و ازدواج فامیلی وجود دارد. زنجانی‌زاده و جوادی (1384) در تحلیل رگرسیون چندمتغیره، با واردکردن تمام متغیرها، به این نتیجه رسیدند که تأثیر اینترنت بر ارزش‌های خانواده 10درصد بوده است. نتایج تحقیقات ‌چانگ[1] (2010) نشان می‌دهد والدین نسبت‌به جوانان دارای ارزش‌های مادی‌تری بوده‌اند و در مقابل فرزندان، ارزش‌های فرامادی و اخلاقی بیشتری نسبت‌به والدینشان دارند.

دیر و همکاران[2] (2018) در پژوهش‌ خود نشان دادند در حالی ‌که مصرف دوگانۀ ماری‌جوانا و الکل با درک کمتر خطر رابطۀ جنسی محافظت‌نشده مرتبط بود، فقط استفاده از الکل با اعمال بیشتر رابطۀ جنسی حفاظت‌نشده همراه بود. نتایج‌ پژوهش سیمونز و همکاران[3] (2018) نشان داد جوانان دارای پدران خشن، رفتارهای توهین‌آمیز بیشتری انجام می‌دهند و بیشتر جوانان با پدران غایب، از مواد استفاده می‌کنند. ویادیاتوتی[4]، شاپرینا[5] و نورساسی[6] (2018) نشان دادند که ارتباط باید در جهت رشد جوان باشد و باید یک برنامۀ ترویجی برای والدین و جوانان، با موضوع ارتباطات تدارک ببینند. ویبلینک و همکاران[7] (2017) نشان دادند که نوع تکرار جرم، نوع بزهکاری و جنسیت بر جهت و میزان ارتباط بین تکرار جرم و اختلالات درونی و بیرونی تأثیر می‌گذارد. همان‌طور که مشخص است، بسیاری از پژوهش‌های صورت‌گرفته کمتر در رابطه با مسئلۀ پژوهش بوده‌اند. در ادامه محدود نظریه‌های مرتبط در این زمینه را بررسی خواهیم کرد.

نظریۀ مشکل رفتار جسور[8]، بیشتر ﮔﺮﻭﻩ ﺳﻨﻰ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺭﺍ مورد بحث قرار ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳــﺖ. ﻧﻈﺮﻳۀ ﺭﻓﺘﺎﺭ، ﻣﺸﻜﻞ ﻳﻚ ﭼﺎﺭﭼﻮﺏ ﺫﻫﻨﻰ ﻣﻨﻈﻢ، ﭼﻨﺪﻣﺘﻐﻴﺮﻯ، ﺭﻭﺍﻧﺸــﻨﺎﺧﺘﻰ- ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﮕﻰ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻓﺮﺩﻯ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ را ﺩﺭ ﺷــﻜﻞ‎‍ﮔﻴﺮﻯ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻯ ﻫﻨﺠﺎﺭ ﻭ ﻧﺎﺑﻬﻨﺠﺎﺭ ﺑﺮﺭﺳــﻰ می‌کند. ﻧﻈﺮﻳۀ ﻓﻮﻕ، ﺷــﺎﻣﻞ ﺳﻪ ﻧﻈﺎﻡ ﻋﻤﺪﻩ ﺍﺯ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻣﺤﻴﻄﻰ، ﺷــﺨﺼﻴﺘﻰ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﻯ ﺍﺳﺖ. ﻫﺮﻛﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺍﻳــﻦ ﻧﻈــﺎﻡ‎‍ﻫﺎ ﺗﺮﻛﻴﺒﻰ ﺍﺯ ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎﻳﻰ ﺍﺳــﺖ ﻛﻪ ﻳــﺎ ﻧﻘﺶ ﻋﺎﻣﻞ ﺧﻄﺮ ﻭ ﻳﺎ ﻧﻘــﺶ ﺣﻔﺎﻇﺘﻰ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺸــﻜﻞ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻓﺮﺩﻯ، ﺍﺭﺗﺒــﺎﻁ ﺩﻭﺭﺗﺮﻯ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻓﻮﻕ ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎﻯ ﺷﺨﺼﻰ ﻣﺤﺴﻮﺏ و ﺍﺯﻃﺮﻳﻖ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻭﺍﺳﻄﻪ‎‍ﺍﻯ ﻧﻈﻴﺮ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺭﻭﺍﻧﻰ، ﻭﺍﻟﺪﻳﻦ و ﻫﻤﺴــﺎﻻﻥ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﻣﻰ‎‍ﺷــﻮﻧﺪ. ﻧﻈﺮﻳﺔ ﻓﻮﻕ ﻓﺮﺽ ﻣﻰ‎‍ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻧﻮﺟﻮﺍﻥ ﺍﺯﻃﺮﻳﻖ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺭﻭﺍﻧﻰ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ، ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﺍﻳﻦ ﺳﻪ ﻧﻈﺎﻡ ﻋﻤﺪﻩ ﻭﺍﻗﻊ ﻣﻰ‎‍ﺷﻮﺩ، ﺗﺒﻴﻴﻦ‌شدنی ﺍﺳﺖ (اسلامی و همکاران، 1389).

ویلیام گود[9] معتقد است هنگامی که یک یا چند تن از اعضای خانواده نتوانند وظایف و نقش خود را به‎‍طور مناسب و شایسته انجام دهند، گسیختگی یا آنومی خانواده به وجود می‎‍آید. ازنظر او گسیختگی خانوادگی می‎‍تواند معلول عوامل زیر باشد: 1- فقدان پدر در اثر مرگ، طلاق یا اشتغال بیش از حد؛ 2- فقدان یا غیبت مادر به‌علت اشتغال خاج از خانه، مرگ یا طلاق؛ 3- وجود روابط عاطفی ضعیف و حتی متعارض بین اعضای خانواده که نسبت به یکدیگر همدلی ندارند (خانوادۀ توخالی)؛ 4- نقص عضو جسمی و یا ابتلای والدین به بیماری‎‍های جسمی و روانی(گود، 1352).

اولک[10](1985) در نظریۀ بی‌ساختارشدن به این نکته توجه دارد که مراحل و دوره‌های جوانی ذره‌ذره شده و انتظارات از جوانان براساس هنجارهای سنتی کم‌اعتبارتر و گاهی بی‌اعتبار شده ‌است. با توجه به بی‌ساختارشدن و غیر استاندارد شدن دورۀ نوجوانی، والترهورشتاین[11] می‌گوید دورۀ جوانی دچار تضاد و تعارض شده‌ است: ازنظر تاریخی جوانان در حال حاضر دیگر با شاخص‌هایی مانند تقسیم‌ کار، تخصص در تولید و آمادگی برای زندگی در آینده تقسیم‌بندی نمی‌شوند، بلکه در این دوره، جوانی معنایی خاص دارد و دیگر دورۀ چشم‌پوشی از نیازهای آنی و پرداختن به آموزش برای آینده نیست(اولک، 1985، نقل‌شده در شفرز، 1388).

گیدنز با ارائۀ مفهوم شیوۀ زندگی، میان جهانی‎‍شدن و ساختارهای محلی ارتباط برقرار می‌کند. به باور او شیوه‌های زندگی درواقع بخشی از محیط فردی و اجتماعی است که اعضای جامعه می‌توانند بر آن نظارت و کنترل داشته باشند، به بیانی تحت قدرت آنهاست، براساس آن می‌توانند هویت خود را تولید و بازتولید کنند و آن را به نمایش بگذارند. تحول سبک‌های زندگی و دگرگونی‌های ساختاری نوگرایی متأخر، به‌واسطۀ بازاندیشی به یکدیگر گره می‌خورند و به‌دلیل گشودگی زندگی اجتماعی امروزی و کثرت زمینه‌های کنش و منابع، انتخاب سبک زندگی برای ساختن هویت شخصی به‌طور فزاینده‌ای اهمیت می‌یابد. هرچند در چنین فضا، ارزش‌های افراد مدام بازبینی و بازاندیشی می‌شوند؛ اما ارزش‌های افراد در این میان از اهمیت فزاینده‌ای برخوردار می‌شوند؛ زیرا جهت‌گیری افراد را در زندگی تعیین و مشخص می‌کنند (گیدنز، 1385).

میلتون روکیچ[12] عوامل شکل‌دهندۀ نظام ارزشی افراد را به قرار زیر بیان می‌کند: تشابهات فرهنگ، نظام اجتماعی، کاست و طبقه، جنس، شغل، تحصیل، مذهب، تربیت و تمایلات سیاسی. میلتون، بروز تغییر را در نظام ارزشی افراد ناشی از تأثیر عوامل شخصیتی و عوامل فرهنگی و نهادهای اجتماعی می‌داند (گودرزی، 1389).

شوارتز[13] منبع تمام ارزش‌هایی را که در جامعه وجود دارد، به سه دسته شامل ارگانیسم فرد، بقای گروه و لوازم و وسایل کنش متقابل تقسیم می‌کند. او بر همین اساس، شش دسته ارزش کلی را ارائه می‌کند. این ارزش‌ها شامل لذت‌جویی، تحریک و انگیزش، خودرهبری، سنت، همنوایی و امنیت‌اند. سه دستۀ اول ارزش‌ها مرتبط با ارزش‌های باز برای تغییر و سه دسته‌ ارزش‌های بعدی مرتبط با ارزش‌های محافظه‌کارانه است. بنابر عقیدۀ شوارتز، منبع ارزش‌های لذت‌جویی، تحریک و انگیزش ارگانیسم، منبع ارزش خودرهبری ارگانیسم و کنش متقابل، منبع ارزش‌های سنت و همنوایی گروه و کنش متقابل و منبع ارزش‌های امنیت کنش متقابل، گروه و ارگانیسم است (شوارتز، 1994 نقل‌شده در جهانگیری و میرفردی، 1387: 109_110).

یکی از مهم‌ترین نظریه‌هایی که در سال‌های اخیر، در زمینۀ دگرگونی ارزش‌ها مطرح شده است، نظریۀ دگرگونی ارزشی رونالد اینگلهارت است. اینگلهارت معتقد است که در کشورهای پیشرفتۀ صنعتی، به‌واسطۀ توسعۀ اقتصادی، تحول عظیمی در ارزش‌های مادی انسان‌ها رخ داده است. این امر به‌گونه‌ای بوده است که ارزش‌های افراد از ارزش‌های مادی به ارزش‌های فرامادی در حال تغییر و تحول است و البته اینگلهارت این روند را روندی تقریباً جهانی قلمداد می‌کند؛ یعنی کشوری که شرایط ناامنی اقتصادی را سپری و به سوی امنیت جانی و اقتصادی حرکت کند، فرایند حرکت از ارزش‌های مادی به فرامادی در آن اتفاق می‌افتد. بر همین اساس او معتقد بود که تحولی در ارزش‌های نسل جدید جوانان اروپایی رخ داده است و برای تبیین این تحول دو فرضیه را مطرح می‌کنند (Inglehart & Abramson, 1994: 336_337; Abramson & Inglehart, 1986: 1_2).

1- فرضیۀ کمیابی که در آن اولویت‌های فرد، بازتاب محیط اجتماعی- اقتصادی‌اش است؛ به نحوی که شخص بیشترین ارزش ذهنی را برای آن چیزهایی قائل است که عرضۀ آن نسبتاً کم است؛

2- فرضیۀ جامعه‌پذیری که در آن ارزش‌های اساسی فرد به شکل گسترده، منعکس‌کنندۀ شرایط و فرایند جامعه‌پذیری اوست که آن را در سال‌های قبل از بلوغ تجربه کرده است.

این دو فرضیه نشان می‌دهد درنتیجۀ رونق اقتصادی و ظهور دولت رفاه، بعد از دهۀ پنجاه میلادی در کشور‌های غربی، جوانانی که بعد از این دوره به دنیا آمده‌اند، نگرانی‌های اندکی نسبت‌به امنیت جانی و مالی در مقایسه با نسل‌های والدین خود داشته‌اند. همین مسئله منجر شده بود که جوانان اولویت‌های ارزشی خود را به امور غیرمادی تخصیص دهند. بر همین اساس اینگلهارت، فرضیۀ کمیابی را به دگرگونی‌های کوتاه‌مدت و فرضیۀ جامعه‌پذیری را به آثار بلندمدت نسلی رجوع می‌دهد. درمجموع این دو فرضیه مجموعه‌ای را شکل می‌دهند که می‌تواند دگرگونی‌های ارزشی را در افراد پیش‌بینی کند. در حالی که فرضیۀ کمیابی دلالت بر این دارد که رونق و شکوفایی اقتصادی به گسترش ارزش‌های فرامادی می‌انجامد، فرضیۀ اجتماعی‌شدن نشان‌دهندۀ این است که نه ارزش‌های فردی و نه ارزش‌های یک جامعه، به‌طور کلی به سادگی و در کوتاه‌مدت تغییر نمی‌کند، بلکه دگرگونی اساسی ارزش‌ها به‌تدریج و بیشتر به طرزی نامرئی روی می‌دهد. این دگرگونی در مقیاس وسیع، وقتی پدید می‌آید که یک نسل جوان‌تر جایگزین نسل مسن‌تر در جمعیت بزرگ‌سالان یک جامعه می‌شود. همچنین پس از یک دورۀ افزایش سریع امنیت جانی و اقتصادی، انتظار می‌رود بین اولویت‌های ارزشی گروه‌های بزرگ‌تر و جوا‌ن‌تر، تفاوت‌های محسوسی حاصل شود. درواقع فرضیۀ جامعه‌پذیری مربوط به تغییرات نسلی و فرضیۀ کمیابی مربوط به تغییرات کوتاه‌مدت است
(Inglehart, 1984: 525_526; Abramson et al., 1997: 41; Inglenhert, 1981: 880; Inglenhert & Abramson, 1999: 665; Abramson & Inglehert, 1986: 231_232).).

آلن تورن در اثر معروف خود (برابری و تفاوت)، سعی می‌کند تا توضیح دهد که چگونه هویت‌های جماعت‌گرا، شهروندان و به‌طور ویژه جوانان را به‌سوی آن چیزی سوق می‌دهد که به زعم او نامدرن‌سازی است. به ‌باور او، این فرایند می‌تواند افراد را به‌سوی نژادپرستی یا اسیرشدن در قدرت‌های اقتداری پیش ببرد. راه‌حل او بازگشت به سیاست سوژه در قالب مدرسۀ سوژگی است (تورن، 1401).

کوهن در تبیین مفهوم هراس اخلاقی نشان می‌دهد که ابتدا چگونه موضوع جوانان به‌مثابۀ یک مسئله تلقی می‌شود و دوم اینکه فرد جوان چگونه در فرایند برچسب‌زنی غیرخودی تلقی می‌شود؛ از این ‌رو هراس اخلاقی از یک‌سو با نظریۀ برساخت‌گرایی اجتماعی جرم و از سویی دیگر با نظریۀ برچسب‌زنی پیوند خورده است (Cohen, 1972).

آنجلا مک‌رابی با استفاده از عقاید التوسر و رامشی دربارۀ رواج ایدئولوژی حاکم و نیز تحلیل نشانه‌شناختی، به ترویج ایدئولوژی حاکم و نیز بازتولید آن در میان دختران جوان اشاره دارد. او با رمزگشایی از مجلۀ جکی_ مجله‌ای برای دختران نوجوان_ چهار رمزگان را مشخص می‌کند: رمزگان ماجرای عاشقانه، رمزگان زندگی شخصی، رمزگان مد و زیبایی که به خواننده می‌آموزد چگونه لباس بپوشد، چگونه به نیازهای ایدئولوژیکی پاسخ دهد و چگونه به حیطۀ مصرف‌گرایی زنان قدم بگذارد و بالاخره رمزگان موسیقی پاپ با ستاره‌ها و طرفداران آنها (استریناتی، 1380).

آبراهام مازلو[14] در نظریۀ سلسه‌مراتب نیازها بیان می‌کند که درون همۀ انسان‌ها پنج دسته نیاز وجود دارد که به ترتیب اولویت در ارضاشدن، عبارتند از: نیازهای فیزیولوژیکی، نیاز ایمنی، نیازهای اجتماعی، نیاز احترام یا عزت نفس و نیاز به خودشکوفایی. سلسله‌مراتب مازلو بیشتر به‌صورت یک هرم نمایش داده می‌شود. پایین‌ترین سطح هرم از ابتدایی‌ترین نیازها تشکیل شده است، در حالی که پیچیده‌ترین نیازها در رأس هرم قرار دارند. نیازهای پایین هرم، نیازهای فیزیکی اولیه ازجمله نیاز به غذا، آب، خواب و گرما هستند. هنگامی که این نیازها در پایین‌ترین سطح هرم برآورده شد، افراد می‌توانند به سطح بعدی نیازها، که برای ایمنی و امنیت است، حرکت کنند (مختاری، 1381 نقل‌شده در گزارش سازمان ملی جوانان، 1381).

میشل فوکو[15] روند کلی گسترش کنترل اجتماعی را در جامعۀ معاصر کندوکاو می‌کند. قدرت در دیدگاه فوکو، مفهومی پساساختارگرایانه دارد که به‌وسیلۀ آن، انسان به سوژه تبدیل می‌شود. از دیدگاه فوکو، ابژه و سوژه‌شدن انسان مدرن، تابعی از روابط قدرت است. به ‌همین دلیل، شاید بتوان گفت مفهوم قدرت در برساخت سوژۀ فوکویی، در رابطه با افراد است و با مقاومت آ‌نها روبه‌رو است. در این دیدگاه، قدرت به‌صورت یکپارچه، کل اجتماع را در بر گرفته است و همۀ افراد، در این چرخۀ قدرت دخیل‌اند. فوکو در مقالۀ «سوژه و قدرت» خود در این ‌باره می‌گوید:

این شکل قدرت خودش را بر زندگی روزمرۀ بلاواسطه‌ای که به فرد هویت می‌بخشد، اعمال می‌کند، وی را با نشان فردیت خاص خودش مشخص می‌سازد، او را به هویت خودش می‌پیوندد، قانون حقیقی بر وی تحمیل می‌کند که خود او باید آن را تصدیق کند و دیگران هم باید آن را در وجود او بازشناسند. این قدرت، نوعی از قدرت است که افراد را به سوژه تبدیل می‌کند (دریفوس و رابینو، 1394: 348).

با توجه به بررسی پیشینه‌ها و نظریات مطرح‌شده در این حوزه، برای طراحی حساسیت نظری پژوهش، مفاهیمی برای ما برجسته‌تر شدند. در قدم اول مفهوم زیست‌جهان بود که مشخص است زندگی جوانان در برهمکنش با انتظارات آنان در قدم اول زیست‌جهان آنها را بازتعریف می‌کند. درنتیجه کنش‌های آنها در ساختن زیست‌جهانشان و نوع شکل‌گیری آن در میدان پژوهش ازطریق طراحی پروتکل مصاحبه‌نامۀ مرتبط بررسی شد. از سوی دیگر مفهوم ارزش نیز همین نقش را داشت و در پروتکل مصاحبه از آن سؤالاتی پرسیده شد. روابط اجتماعی و شکل‌گیری انتظارات نیز مفاهیم حساس دیگری بودند که مورد تأکید پژوهشگران این پژوهش بوده‌اند. مسائل جسمی و بدن نیز در کانون بررسی قرار گرفت و علاوه بر آن به مسئلۀ حمایت از خانواده‌ها نیز تأکید شد. درنهایت واکنش‌ها و کنشگری‌ها در کانون توجه قرار گرفت تا پیامد فرایندها به‌صورت بهتری بررسی شوند.

 

روش‌شناسی

پژوهش حاضر براساس روش‌شناسی کیفی و رویکرد نظریۀ زمینه‌ای (شیوۀ سیستماتیک)، انجام شده است. در این روش، گردآوری داده‌ها، تحلیل و نظریۀ نهایی با یکدیگر در ارتباط تنگاتنگ‌اند و در این روش پژوهشگر کار را با نظریه‌ای شروع نمی‌کند که از قبل در ذهن دارد، بلکه کار را در عرصۀ واقعیت آغاز می‌کند و می‌گذارد تا نظریه از درون داده‌هایی پدیدار شود که گرد می‌آورد؛ بنابراین، نظریۀ پدیدارشده به «واقعیت» نزدیک‌تر می‌شود، می‌تواند بصیرت‌افزا باشد، فهم را تقویت کند و راهنمای عمل باشد (استراوس و کوربین، 1396). در این ‌مسیر پس از شکل‌گیری خطوط کلی مصاحبه‌ها بر‌اساس مفاهیم و مقولات، به‌تدریج مصاحبه‌ها نظری‌تر و تخصصی‌تر شدند و بر جمع‌آوری اطلاعات خاص افزوده می‌شود. همچنین، فرایند جمع‌آوری داده‌ها تا رسیدن به اشباع نظری بر‌اساس نمونه‌گیری نظری ادامه یافت. فرایند تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها از پیاده‌سازی و مکتوب‌کردن داده‌ها و در‌واقع، نسخه‌برداری دقیق و کلمه‌به‌کلمه، سازمان‌دهی و ذخیرۀ آنها آغاز می‌شود و با اجرای مراحل دیگری اعم از سه فرایند کدگذاری باز، محوری و گزینشی و مرتبط‌کردن مقوله‌ها به یکدیگر، در جهت توسعۀ خط داستان و طرح مدل پارادایمی و نظریۀ مستقر در داده‌ها ادامه یافت. در این مسیر، با شروع اولین مرحلۀ کدگذاری، یعنی کدگذاری باز، متن سطر‌به‌سطر و گاهی کلمه‌به‌کلمه تحلیل شد و سعی شد تا از کدهای اولیه و جنینی به‌عنوان واژگانِ گیرایی استفاده شود که در سخن مشارکت‌کنندگان بلافاصله نظر محقق را جلب می‌کنند تا معنای کنش‌ها و دیدگاه‌های مشارکت‌کنندگان حفظ شود. در مرحلۀ بعد، مفاهیم به ‌دست ‌آمده به مقولات فرعی و مقولات اصلی تقلیل یافت. برچسب‌گذاری مقوله‌ها در این مسیر بر‌اساس شناسایی ویژگی‌ها و ابعاد مفاهیم تشکیل‌دهندة آ‌نها صورت می‌‌گرفت. سپس، مقولۀ هسته در ارتباط با مقولات فرعی و اصلی دو مرحلۀ قبل خود و بر‌اساس تکنیک مقایسه‌ای ثابت، برساخت شده است.

درنهایت، از ارتباط تمامی مقوله‌ها به همدیگر و نتیجۀ آنها، خط داستان کلی پژوهش استخراج می‌شود (ایمان، 1388). در این مسیر، مقوله‌های مختلف پژوهش به‌ هم مرتبط شدند و در پرتو آن، مسیر کلی تجربۀ مشارکت‌کنندگان و جریان حاکم بر پژوهش ظهور یافت که در بخش یافته‌های پژوهش به‌همراه نقل‌قول‌هایی از مشارکت‌کنندگان روایت شده است. تشریح فرایند و جریان گزاره‌ها در قالب خط داستان کمک می‌کند تا انسجام و نظم مفاهیم و مقولات کشف‌شده و ارتباط بین آ‌نها به‌گونه‌ای منسجم‌تر و ‌فهم‌پذیرتر مطرح شود.

سپس محقق، برای نشان‌دادن ساختار و فرایند پژوهش، مدل پارادایمی را طراحی کرد؛ به این‌ صورت که پدیدۀ مرکزی پژوهش در مدل پارادایمی، مشتمل بر شرایط علّی (عواملی که مشخصاً ‌به ظهور پدیده منجر می‌شوند)؛ شرایط زمینه‌ای (عواملی که راهبرد‌های مشارکت‌کنندگان در بستر آ‌نها رخ می‌دهند و بیشتر شامل عوامل فردی و خاص در زندگی‌نامة مشارکت‌کننده‌اند و به‌طور کلی پدیدة پژوهش را تخفیف یا تشدید می‌کنند)؛ شرایط مداخله‌گر (شامل عوامل گسترده و کلانی که بیشتر به نیروهای کلان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مربوط‌ می‌شوند و از بیرون و از پیش ‌موجودند و در تخفیف یا تشدید پدیدۀ مرکزی و در انتخاب راهبرد‌های مشارکت‌کنندگان نقش دارند)؛ راهبردها (مشتمل بر کنش‌‌هایی که مشارکت‌کنندگان در واکنش به پدیده‌ای در متن و تحت‌تأثیر شرایط زمینه‌ای و مداخله‌گر دارند) و پیامدهای منتج از راهبردها ترسیم می‌شود.

 پژوهش کیفی رویکردی است که بر تعاملات انسانی استوار شده است و با توجه به همین امر، ملاحظات اخلاقی در پژوهش‌های کیفی غالباً در مقایسه با پژوهش‌های کمّی، از حساسیت و اهمیت بیشتری برخوردار است. این امر از ویژگی ذاتی پژوهش کیفی نشئت می‌گیرد که مستلزم تماس شخصی نزدیک و درازمدت با محیط پژوهش و مصاحبه‌های عمیق با افراد موردمطالعه است. در این پژوهش برای حفظ محرمانگی اطلاعات، از اسامی مستعار برای مشارکت‌کنندگان در سرتاسر پژوهش استفاده شد. افزون بر این، با رعایت ملاحظات اخلاقی چون موافقت افراد موردمطالعه، خودداری از متفاوت جلوه ‌دادن شرایط و فریب‌کاری، پرهیز از ضرر و زیان به مشارکت‌کنندگان و صحت و دستکاری‌نکردن در داده‏ها، ویژگی پژوهش علمی و رفتار اخلاقی را رعایت کردیم (حریری، 1385: 29ـ32).

گردآوری از میان جوانان نو ورود 18 تا 19 سال دانشجوی دانشگاه یزد بوده و سعی شده است که گردآوری مصاحبه‌ها در مکان‌های مختلف ازجمله فضای سبز، محیط دانشگاه، خوابگاه دانشجویی و امثالهم گردآوری شود و مقدار زمان مصاحبه‌ها بین 30 دقیقه تا 1ساعت و 45 دقیقه متغیر بوده است. تفاوت زمانی مصاحبه‌ها گاهی ناشی از وقت پاسخگو، میزان تجارب غنی او و میزان تمایل او برای بیان تجارب خود بود و از جانب دیگر، به‌‎سبب شکل‎‍نگرفتن مقولات و مفاهیم، سؤالات ابتدایی، محدود و کلی بوده است که رفته‌رفته، به‌ تناسب شکل‎‍گیری مقولات فرعی و سپس اصلی، ابعاد و جزئیات بیشتری بررسی و سؤال می‌شد که صرف وقت بیشتری را برای پاسخ‌گویی می‌طلبید. دلیل انتخاب این بازۀ سنی به شرایط اجتماعی چند سال اخیر بر‌می‌گردد. درواقع در تعیین ملاک‌های شمول، سعی شد تا از دانشجویانی مصاحبه شود که در سال اول دانشجویی‌اند. این انتخاب به این سبب بوده است که این قشر بیشتر از دو سال آموزش مجازی را پشت سر گذاشته بودند، به‌شدت با تکنولوژی‌های مجازی آشنا و به‌واسطۀ همه‌گیری کووید19 با آن عجین بودند، سبک زندگی مجازی پیدا کرده بودند و ورود به دورۀ جوانی‌شان از دریچۀ این تجارب بوده است. درواقع آنان نسلی مجازی و در آستانه‌ای بودند. به همین دلیل به‌طور هدفمند از این گروه دانشجویان مصاحبه شد. مصاحبه‌ها از اردیبهشت‌ماه تا تیرماه 1401 به‌ طول انجامید. در ادامه در جدول 1، فهرست مشارکت‌کنندگان ارائه شده است.

 

 

جدول 1- فهرست مشارکت‌کنندگان

Table 1- Participant information

ردیف

اسم

سن

وضعیت

ردیف

اسم

سن

وضعیت

1

ارشیا

19

 

 

 

دانشجو

11

میثم

19

 

 

 

دانشجو

2

علی

18

12

آرزو

19

3

عباس

19

13

یلدا

19

4

محمود

19

14

دانیال (تراجنسیت)

18

5

فرشته

18

15

آرمان

19

6

مهراد

19

16

سوگند

19

7

زهرا

18

17

مهدی

19

8

مریم

19

18

ملیسا

18

9

محدثه

18

19

بهمن

19

10

مبینا

19

20

بهنام

18

منبع: نویسندگان

 

طبق مشخصات درون جدول، تعداد مشارکت‌کنندگان 20 نفر بوده است که از این تعداد 10 نفر پسر و 9 نفر دختر و یک تراجنسیتی بوده‌اند.

 

یافته‌های پژوهش

با تحلیل خط‌به‌خط و بررسی دقیق متن مصاحبه‌ها‌‌ی تحقیق، مفاهیم، مقوله‌های فرعی و اصلی و درنهایت مقولۀ هسته در طی فرایند دقیق و طولانی مفهوم‌پردازی و ارائه شد. درنهایت مقولۀ هسته با عنوان انتظارات فزاینده/ زیست‌جهان مقاوم از 12 مقولۀ اصلی، 40 مقولۀ فرعی و 141 مفهوم برساخت شد که در جدول2 نشان داده شده است. در ادامه مقولات اصلی پژوهش شرح داده می‌شوند.

 

 

جدول 2- مقوله‌های اصلی و هستۀ استخراج‌شده‌

Table 2- Extracted main and core categories

مقولات فرعی

مقولات اصلی

ابعاد پارادایمی

مقولۀ هسته

فاصلۀ نسلی

فاصلۀ نسلی ارزشی

 

 

 

شرایط علی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

انتظارات فزاینده/ زیست‌جهان مقاوم

اختلاف ارزشی رفتاری

اختلاف‌نظر

حمایت‌های خانوادگی در دوران بلوغ

پروبلماتیک حمایت خانواده در بلوغ

حمایت‌نکردن خانواده در دوران بلوغ

ضرورت تسهیلگری در خانواده

محدودیت در رفت‌وآمد

محدودیت بر زیست‌جهان

 

 

 

 

 

شرایط زمینه‌ای

محدودیت‌های مبتنی بر جنسیت

محدودیت حداقلی

محدودیت تحصیلی

محدودیت‌های شغلی

محدودیت‌های مرتبط با مواد دخانی

دل‌مشغله‌های والدینی

تنبیه و تحقیر حداقلی

مقایسۀ تحقیرآمیز

مقایسۀ منفی

منابع اطلاعاتی درون خانواده

منابع اطلاعاتی بلوغ

 

 

 

 

شرایط مداخله‌گر

منابع اطلاعاتی برون خانواده

بی‌اعتمادی والدین به جامعه

تلاطم خانوادگی

تحمیل نظر والدین

دخالت دیگران در حریم خانوادگی

انتظارات فزاینده

انتظارات فزاینده

پدیده

خوداتکایی در بلوغ

خوداتکایی در بلوغ

 

 

استراتژی

مشورت حداقلی

انفعال‌گرایی

انفعال‌گرایی

وابستگی به خانواده

پرخاشگری

پرخاشگری احساس‌محور

بروز احساسات منفی

سازگاری با وضع وجود

سازگاری با وضع وجود

 

 

 

 

 

پیامدها

سازگاری اجباری

سازگاری نسبی با والدین

سازگاری شرایط محور

نبود فاصله نسلی

جرئت‌ورزی

عادی‌سازی جرئت‌ورزانه

حل مسئله به‌واسطۀ زمان

استراتژی عادی‌سازی

هم‌نشینی افتراقی

 

شرایط علی

شرایط علّی بیان‌کنندۀ وقایع، حوادث و رویدادهایی بوده است که به وقوع یا گسترش پدیده‌ منجر می‌شوند و بر پدیدۀ مدنظر تقدم دارند. در تحقیق پیش ‌رو فاصلۀ نسلی ارزشی/ رفتاری یکی از شرایط علی متأثر بر پدیده است که این فاصلۀ نسلی و اختلاف میان والدین و فرزندان ازجمله موارد مطرح‌شده در هر خانواده‌ای است که خود موجب شکل‌گیری تفاوت در سبک زندگی و علایق و سلیقۀ فرد می‌شود. اختلافات ارزشی-رفتاری به‌واسطۀ فاصلۀ نسلی از گذشته تا به الان، ایجادکنندۀ تضاد و تعارض میان والدین و فرزندان بوده ‌است. بیشتر والدین انتظاراتی مبنی بر این دارند که فرزندان همانند آنان عمل کنند و گاهی سعی در نادیده‌گرفتن علایق فرزندان و تحمیل نظر خود دارند. در همین راستا نوجوان/جوان حس استقلال‌طلبی دارند و دوست دارند طبق سلیقه‌ و نظر و اعتقادات خود عمل کنند که این با خواست والدین در تضاد است و موجب تضاد و تعارض می‌شود. این امر تقریباً در تمامی مشارکت‌کنندگان پژوهش دیده می‌شود و ارزش‌ها و نگرش‌های آنان همسوئی چندانی ندارند. آرزو می‌گوید:

«مثلاً روی یه سری چیزا هنوز فکرشون قدیمیه، اینکه دختر نمی‌تونه تنها بره مسافرت، چون دختره نمی‌تونه حواسش اونقد به خودش باشه، صرفاً به‌خاطر جنسیتش.. اذیتم می‌کنه اینا».  

در ادامه علاوه بر فاصلۀ نسلی ارزشی، یکی دیگر از موارد شرایط علی پروبلماتیک حمایت خانوادگی در بلوغ است که به‌واسطۀ آن نوجوانان به جهات مختلف به حمایت والدین خود نیازمندند و این روابط حمایتی و نزدیک خانواده از فرزند، در برابر رفتارهای پرخطر و مشکلات روانی می‌تواند محافظت‌کننده باشد. گاهی والدین به‌دلیل دلسوزی افراطی بیش از اندازه‌ از فرزندان خود حمایت می‌کنند و این به حدی است که والدین اجازۀ مواجهه با مشکلات و تلاش برای حل آن را به فرزند خود نمی‌دهند؛ اما در مواردی دیگر والدین به دلایل متعدد ازجمله تولد فرزندان دیگر، مشغلۀ کاری، آگاهی‌نداشتن و این قبیل موارد از حمایت فرزندان غافل می‌شوند. البته به‌طور آشکاری برخورداری و رفاه فرزندان در خانواده‌هایی که یک تا دو فرزند دارند، نسبت‌به خانواده‌های پرجمعیت بیشتر است. این وضعیت را آنان به‌طور ویژه در دوران بلوغ درک و فهم کرده‌اند و حمایت‌نکردن خانواده را از خود در دوران بلوغ، که همراه با تغییرات شخصیتی و هویتی بوده است، بارها در مصاحبه‌ها گوشزد کرده‌اند. محمود می‌گوید:

«خیلی کم... اصن خیلی خیلی کم چون وقتشو نداشتن، هم بابام مشغلۀ کاری زیادی داشت، هم مامانم و دیگه نمی‌رسیدن».

 

شرایط زمینه‌ای

شرایط زمینه‌ای عبارت از سلسله خصوصیات ویژه‌ای است که بر پدیدهای دلالت می‌کند. در این پژوهش، محدودیت بر زیست‌جهان جوانان و مقایسۀ تحقیرآمیز در زمرۀ شرایط زمینه‌ای قرار گرفته است که این محدودیت بر زیست‌جهان، بیان می‌کند که جوانان آستانهای، ویژگی غالبشان، زیستن همانند کنشگران مرزی است. زیست‌جهان آنها همانند همسالان خود در بسیاری از جوامع جهان است؛ اما با وجود این بسیاری از آنها در دنیای واقعی‌ خود برخلاف دنیای ذهنی‌شان، با محدودیت‌های فراوانی روبه‌رویند. درواقع در سوی دیگر ماجرا، والدین، اغلب فرزندان خود را در معرض خطر و تمایل به آن تصور می‌کنند و اراده و اختیار فرزندان را برای پرهیز و امتناع نمی‌پذیرند و همواره در تلاش‌اند تا با نظارت و سراسربینی، آنان را از آسیب‌های احتمالی مصون دارند. اغلب والدین بنابر تجربه‌های پیشین خود، اخبار بد و ناخوشایند را در رابطه با جوانان، آسیب‌های احتمالی جامعه برای جوان و بسیاری از مسائل مرتبط با زیست سنتی خود، در زمینۀ رفت‌وآمد، نوع پوشش و حتی رژیم غذایی برای او اعمالی انجام می‌دهند که زیست‌جهان آنها را محدود می‌کند. فرشته می‌گوید:

«بله بعضی جاها. مثلاً بیرون رفتن تو شب... تیپم بعضی موقع‌ها...».

در کنار محدودیت‌ها و نظارت‌های سراسربین والدین، عامل دیگر مقایسۀ تحقیرآمیز از جانب والدین است که به‌واسطۀ ویژگی جوانی، این مقایسه‌کردن مورد پسند جوانان نیست. درواقع، مقایسه‌کردن در همۀ انواع روابط انسانی مخرب است، چه این مقایسه در زمینۀ تربیت فرزند باشد و چه در سطوح دیگر روابط خانوادگی، باعث می‌شود که جوان احساسات منفی پررنگی را تجربه کند. اغلب والدین برای تحریک حس رقابت فرزندان و سوق‌دادن آنها به‌سمت پله‌های پیشرفت و ترقی (به ‌زعم خود)، به مقایسۀ فرزند خود با دیگر اعضای خانواده یا افراد غریبه روی می‌آورند. چنین مقایسۀ منفی نه‌تنها موجب پیشرفت و ترقی فرزندان نمی‌شود، بیشتر موجب کاهش اعتمادبه‌نفس، ایجاد خشم و ناراحتی، حس حسادت و... در نوجوانان می‌شود. مهدی می‌گوید:

«چیزی که اذیتم می‌کنه اینه که فرق بذارن.. بین من یا حتی یه غریبه فرق بذارن، این ناراحتم می‌کنه؛ ولی من کسی ‌و به خانوادم ترجیح نمی‌دم».

 

شرایط مداخله‌گر

شرایط مداخله‌گر شرایطی ساختاری است که بر راهبردها تأثیر می‌گذارد و به پدیده تعلق دارد. طبق تحقیقات انجام‌شده، یکی از مواردی که می‌توان به‌عنوان شرایط مداخله‌گر در نظر گرفت، منابع اطلاعاتی بلوغ است؛ به‌طور کلی هرچه آگاهی و اطلاعات فرد با یک پدیده بیشتر باشد، آشنایی بیشتری حاصل و بنابراین شناخت توانایی کنترل و مدیریت آن بیشتر می‌شود. بر همین اساس، چون بلوغ و تجربۀ آن فرایند مهمی در زندگی نوجوانان است و نوع گذار از آن، جوانی فرد را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، سعی شد در رابطه با تجربۀ آن و منابع کسب اطلاعات آن، سؤالاتی مطرح و داده‌هایی گردآوری شود. کدگذاری‌ها نشان‌دهندۀ این واقعیت بودند که منابع اطلاعاتی بلوغ یا درون خانواده است و ازطریق والدین و دیگر اعضای خانواده در اختیار نوجوانان قرار می‌گیرد یا برون‌خانوادگی است و ازطریق گروه‌های دوستی و همسالان، مدرسه، شبکه‌های مجازی و در سطح اجتماع به اطلاع نوجوانان می‌رسد. با وجود این، تجربۀ هرکدام از این فرایندها مسیرهای متفاوتی را پیش ‌روی جوان می‌گشاید؛ برای مثال همان‌طور که عباس می‌گوید، کسب اطلاعات دربارۀ بلوغ از دریچه‌های غیررسمی برون‌خانوادگی منجر می‌شود که فرد از کنترل و نظارت غیررسمی خانواده دور شود:

«دوران بلوغ... من آدمی نبودم که زیاد خونه بمونم. زیاد با خانواده نیستم قاعدتاً و بیشتر بیرونم، چیزایی که یاد می‌گیرم رو بیشتر توی خیابون، بیرون و جامعه یاد می‌گیرم».

در کنار منابع اطلاعاتی درون‌خانوادگی و برون‌خانوادگی بلوغ، می‌توان به تلاطم خانوادگی نیز توجه کرد؛ زیرا در شرایط آشوبناک و گذار اجتماعی، خانواده‌ها اولین نهادی‌اند که با تلاطمات جدی مواجه می‌شوند. حال تلاطم خانوادگی چه از جهت تحمیل نظر والدین باشد، چه دخالت دیگران در حریم خانواده، هرچند که با نیت خیرخواهی صورت گیرد، می‌تواند آثار مخربی را در روابط خانوادگی بر جای بگذارد. دخالت دیگران در زندگی شخصی ازجمله معضلاتی است که امروزه بسیاری از خانواده‌ها با آن مواجه‌اند و باعث سست‌شدن روابط و صمیمیت میان افراد یک خانواده و بدبینی و بی‌اعتمادی به یکدیگر می‌شود. در عمل، دخالت دیگران در حریم خصوصی خانواده موجب شعله‌ورترشدن آتش اختلافات میان اعضا می‌شود. در این ‌مسیر، سوگند در نظری بلند این‌طور می‌گوید:

حرف بقیه.. دخالت بقیه.. مثلاً زنگ می‏زنن می‏گن تو فلان چیز خانوادت دارن محدودت می‌کنن و نمی‌خوان که تو اونجوری بشی.. من سر چاقیم خیلی اذیت شدم، مامانم خیلی حمایتم می‏کرد و می‏گفت چیزی نیست و باشگاه و فلان و اینا، ولی نشد چون هورمونام بهم ریخته بود نمی‏شد. بعد مامانم می‏گفت اصلاً ربطی به اونا نداره.. ولی حرفاشون باعث می‏شه از خانواده دور بشی به‏خصوص وقتی وارد محیط‌های مختلف می‏شی و آدمای مختلف با طرز فکرهای عجیب‏غریب می‏بینی، باعث می‏شه نظر من راجب خانوادم عوض بشه.

 

 

پدیده

پدیده ناظر بر اتفاق، حادثه، واقعه و فکری‌محوری بوده است که راهبرد‌ها به‌سوی آن رهنمون شده‌اند تا به ‌نحوی آن را اداره و یا اینکه با آن برخورد کنند. انتظارات چندگانه در این تحقیق، پدیدۀ اصلی و مرکزی ما بوده است که این مفهوم انتظارات می‌تواند کلید فهم وضعیت جوانان امروزی باشد. ناهمسانی آنها در زندگی اجتماعی واقعی و ذهنی‌شان، به شکل‌گیری انتظارات چندگانه در آنها منجر می‌شود. انتظاراتی که به نظر می‌رسد فزاینده است و به‌سادگی، عملیاتی نمی‌شود. درواقع، جوانان آستانه‌ای نیاز دارند که خانواده در کنار آنان باشد و دیگر مانند کودکی با آنان برخورد نشود و آنها را فردی مستقل ببینند که دیگر کودک نیستند و نظرها و علایق خاص خود را دارد. جوان نیاز به حمایت‌های مالی، عاطفی، ایمنی و امنیت را احساس می‌کند و از والدین خود این انتظارات را درخواست می‌کند؛ اما با شکاف و ناهمسانی در آرزوها و واقعیات، به نظر می‌رسد این انتظارات در جنبه‌های مختلف فزاینده می‌شود. عباس می‌گوید:

«دوست دارم قاعدتاً بزرگم ببینن، بهم اعتماد داشته باشن، بفهمن که دیگه بزرگ شدم و می‌تونم از پس کارام خودم بربیام. یه استقلال مثلاً بهم بدن».

 

استراتژی‌ها

استراتژی نیز همان راهبردهایی است که برای ادارۀ پدیده تحتِ شرایطِ خاصِ مشاهده‌ و برخورد با آن اعمال می‌شود. همان‌طور که تحقیق نشان می‌دهد، خوداتکایی در دوران بلوغ از راهبردهای به کار گرفته شده در مواجه با شرایط است. خوداتکایی از ویژگی‌های مهمی است که فقط عدۀ کمی از افراد به آن مجهز و بسیاری از جوانان متکی به عوامل بیرونی‌اند. خوداتکایی البته می‌تواند نتیجۀ احساسات خاص همانند غرور فرد در راهنمایی و کمک‌گرفتن از افراد باشد یا بلعکس، به‌دلیل حمایت‌نکردن اطرافیان از فرد باشد که در پی آن فرد مجبور می‌شود به‌دنبال خوداتکایی رهسپار شود. با وجود اینکه خوداتکایی نمود اعتمادبه‌نفس، خودباوری و پذیرش قدرت خود در کسب تجربیات است، ولی کسب هر تجربه‌ای مستلزم هزینه‌هایی است؛ چه‌بسا که این تجربه‌های شخصی می‌تواند هزینه‌های سرسام‌آور و جبران‌ناشدنی برای فرد داشته باشد. در صورت حمایت‌نکردن والدین و ارائه‌ندان اطلاعات لازم به‌طور ویژه در دوران بلوغ، این خوداتکایی به گرایشات گریز از مرکز در بین جوانان منجر می‌شود. دانیال می‌گوید:

 «زیادنبودن کنارم و بیشتر اوقات روی پای خودم وایسادم.. این‌طوری بوده..».

در کنار خوداتکایی، استراتژی دیگری که افراد می‌توانند آن را به‌ کار گیرند، ممکن است انفعال‌گرایی باشد که عبارت است از پاسخ‌دادن به شیوه‌ای منفعلانه و غیرابرازی که به معنای همسوشدن با خواستۀ دیگران است و این شیوۀ رفتاری می‌تواند حقوق و اعتمادبه‌نفس فرد را کاهش دهد و فرد را به کنشگر و سوژه‌ای بی‌تفاوت و اخته تبدیل کند. اغلب مشارکت‌کنندگان از پاسخ‌های منفعلانه استفاده می‌کنند؛ زیرا یا نیازمند تأیید دیگران بودند و یا اینکه اعتمادبه‌نفس و جسارت لازم، موقعیت مناسب و ... را در بروز باورهای خود نداشتند. به همین دلیل معمولاً با سکوت‌گزینی بر نظریات و عقاید دیگران مهر تأیید می‌زنند. ارشیا می‌گوید:

«واکنش من بیشتر مواقع، یعنی کاری که می‌کنم سکوت و بعدشم می‌رم تو اتاق و راحت می‌شم و به بحث خاتمه می‏دم اینجوری.

در کنار خوداتکایی و انفعال‌گرایی، راهبرد کاربردی مدنظر دیگر، پرخاشگری احساس‌محور است که این پرخاشگری، رفتار و احساسی روان‌شناختی است که همۀ افراد حداقل چندبار در زندگی خود، آن را تجربه کرده‌اند. پرخاشگری حالتی هیجانی و برانگیختگی شدید است که در مواجهه با مسائل و مشکلات روزمره بروز پیدا می‌کند و  این حالت برانگیختگی در دوران نوجوانی به‌دلیل بلوغ و تغییرات وابسته به آن، در دوران جوانی ممکن است با شدت بیشتری بروز کند. نیاز نوجوان به کسب استقلال، مسئولیت‌پذیری، درک‌شدن و... می‌تواند زمینه‌ساز بروز احساسات منفی شود. میثم می‌گوید:

«من یکسال درگیری داشتم با خانواده، که پدرم می‌خواست من پزشکی بخونم، ولی من تربیت‌بدنی دوست داشتم و همین باعث شد که من از فردوسی مشهد، یزد رو بزنم که فقد از خانواده دور بشم که دیگه اون اصرار درس رو من نباشه. همیشه واکنشم قهر بود و اونا تحریم».

 

پیامدها

نتیجه و ثمرۀ راهبردهایی را که کنشگران آنها را در مواجهه با شرایط زمینه‌ای و مداخله‌گر و پدیدۀ مرکزی اتخاذ می‌کنند، می‌توان همان پیامد دانست که طبق پژوهش انجام‌شده و نتایج آن، افراد دچار سازگاری با وضع موجود می‌شوند؛ به این معنا که سازگاری فرایندی است که فرد را قادر می‌کند تا رفتار دیگران را درک و پیش‌بینی کند و از طرفی دیگر رفتار و واکنش خود را کنترل کند. گاهی در زندگی روزمره، افراد با موقعیت‌هایی مواجهه می‌شوند که قدرت تقابل و یا از بین بردن این موانع را ندارند و موقعیت فعلی خود را می‌پذیرند و با آن سازگار می‌شوند. اغلب نوجوانان به دلایل عمده‌ای ازجمله فاصلۀ نسلی با والدین خود، اختلافات ارزشی-رفتاری پیدا می‌کنند و توانایی رفع این اختلاف و به کرسی نشاندن عقاید خود را ندارند و مجبور به پذیرش نظر والدین می‌شوند. فرشته می‌گوید:

«دیگه مجبورم... باهاش کنار میام. پذیرفتمش...».

 و یا پیامدی همچون عادی‌سازی جرئت‌ورزانه دارند که این عادی‌سازی جرئت‌ورزی به این معناست که بتوان بدون پرخاشگری یا انفعال‌گرایی به شیوه‌ای تقریباً آرام و مثبت، برای احقاق حق خود اقدام و تقاضای خود را عادی‌سازی کرد. جرئت‌ورزی تقریباً نقطۀ تعادلی میان رفتار انفعالی و پرخاشگری است و فرد بدون آنکه برای او یا دیگران پیامد منفی داشته باشد، با برنامه‌ریزی از پیش تعیین شده و هدفمندی دست به انجام کار مدنظر خود می‌زند و تا رسیدن به هدف خود به آن استمرار می‌ورزد. میثم در این رابطه می‌گوید:

«بیشتر مثلاً خانواده سر اینکه مثلاً می‌رفتم بیرون و می‌خواستم تایم بیشتری بیرون باشم، بعد اونا نمی‌ذاشتن، بعد خودم یه هفته نرفتم خونه دو هفته نرفتم و قهر کردم و بعدش دیگه براشون عادی شد، اینو از دوست خانوادگی شنیدم که گفت به پدرش گفته کاری که تو شب انجام می‌شه، می‌شه تو روز هم انجام داد، بعد گفت دو هفته نرو خونه درست می‌شه و بعدش نگران‌شدن و زنگ‌زدن به اینور اونور که کجاست و دیگه هیچ‌وقت باهام بحث‌نکردن سر این بیرون رفتنه».

 

مدل پارادایمی

مدل پارادایمی تحقیق به‌طور کلی جریان فرایند‎‍ها و فعالیت‎‍هایی را نشان می‌دهد که در بستر مطالعه اتفاق افتاده است. چنین مدلی، از پنج قسمت شامل شرایط علی، شرایط زمینه‎‍ای، شرایط مداخله‎‍گر، راهبردها و پیامدها تشکیل شده ‌است. در مرکز مدل، پدیدۀ مرکزی واقع شده است که فعالیت‎‍ها حول محور آن شکل گرفته‌اند. طبق جریان فرایند‎‍ها و فعالیت‎‍هایی که در بستر این تحقیق اتفاق افتاده است، پدیدۀ مرکزی «انتظارات چندگانه» است. به عبارت دیگر براساس تحلیل داده‎‍های تحقیق شرایط علی، زمینه‎‍ای و مداخله‎‍گر پدیدآورندۀ انتظارات چندگانه در میان جوانان‌اند. به‌طور کلی آن‎‍ چیزی که مشارکت‌کنندگان پژوهش پیش ‌رو با آن به‌طور ذهنی و عینی در طی زمان درگیر می‎‍شوند، انتظارات فزاینده است. درواقع براساس کدگذاری محوری، این مدل براساس تبیین‌ها و یافته‌هایی ترسیم شده است که پیش‌تر ارائه شد و در جدول مفهومی نیز ذکر شده است. درواقع جریان فرایندهایی را که در بخش یافته‌ها ارائه شده است، می‌توان به‌صورت مدل پارادایمی زیر به تصویر کشید.

 

 

 

شکل 1- مدل پارادایمی انتظارات چندگانه

Fig 1- Paradigmatic Model

 

 

خط داستان و طرح‌وارۀ نظری

در این مسیر سعی شد فرایند پیدایش انتظارات فزاینده/ زیست‌جهان مقاوم در بین نوجوانان و جوانان 18تا19 سال بررسی و درنهایت در قالب نظریۀ این پژوهش در مرحلۀ کدگذاری گزینشی ارائه شود. همان‌طور که در نظریۀ ارائه‌شده مشخص شده است، این فرایند به‌صورت فلش‌های دوسر که بیان‌کنندۀ روابط رفت‌وبرگشتی و متقابل است، نشان داده شده ‌است. در یک‌سو نوجوانان با فاصلۀ ارزشی_رفتاری با والدین مواجه بوده‌اند و در سوی دیگر با دیده‌بانی زیست‌جهان روبه‌رویند که هرکدام به سهم خود بستری برای انتظارات فزایندۀ نوجوانان فراهم می‌کنند. به معنای دیگر شکاف نسلی از یک‌سو به گسترش گستره‌شدن شکاف انتظارات فزاینده منجر می‌شود و از سوی دیگر، دیده‌بانی، نظارت، کنترل، محدودیت و ... بر زیست‌جهان جوان نیز، انتظارات و شکاف فزایندگی آن را تقویت می‌کند. در این میان آنچه در متن بستر رخ می‌دهد، شکاف فزایندۀ انتظارات است. چنین وضعیتی اما سوژه‌هایی رام تولید نمی‌کند، بلکه این ناهمسانی در انتظارات فزاینده، سوژه‌ها را به سوژه‌هایی مقاوم و فعال تبدیل می‌کند که درنهایت، آشکارا یا نهانی به‌دنبال اهداف خودند.

این وضعیت در شکل2 در قالب نظریۀ تجربی ارائه شده است.

 

 

 
   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مدل 2- طرح‌وارۀ نظری

Fig 2- Substantive theory

 

 

نتیجه‌ و بحث

زیست‌جهان در اندیشۀ هابرماس مسئله‌ای اساسی است که ریشه در کارهای هوسرل، شوتس و حتی پارسونز داشت. زیست‌جهان در نگاه او مجموعه‌ای غنی و سازمان‌یافته از الگوهای تفسیری است که از فرهنگ، جامعه و شخصیت ساخته می‌شود. درواقع در زیست‌جهان، ساختارهای در حال ساخت و ساختارهای شکل‌گرفته با هم نمود می‌یابند. در زیست‌جهان است که انسان‌ها هویت خود را می‌سازند، مذاکره می‌کنند، مقاومت می‌کنند، از فرهنگ و آزادی صحبت می‌کنند و می‌توانند خود را بدون واسطه در اجتماع و به‌طور طبیعی بازنمایی کنند (سیدمن، 1390).

اما زیست‌جهان نه‌تنها در خانواده، در تمامی عرصۀ زندگی سیاسی و اجتماعی مورد حمله و تاخت و تاز قرار می‌گیرد؛ محدود می‌شود و به‌طور مداوم سعی می‌شود تا مرزهای آن کنترل شود. هرچند زیست‌جهان‌ها توسط کنشگران مرزی همیشه حفظ می‌شوند، درواقع معنا و زندگی در آن، مقاومت و پیشروی می‌کند. این مقاومت در زیست‌جهان یادآور فوکو است. او به مرحله‌ای فراتر از قدرت‌های آشکار پیرامونی و درونی برای افراد توجه دارد و معتقد است که گاه قدرت‌ها به‌طور ضمنی بر سوژه اثر می‌گذارند و او را تحت سلطۀ خود قرار می‌دهند. این همان مرحلۀ قوی‌تر و تأثیرگذارتری است که به آن گفتمان می‌گویند. به ‌باور او، روابط قدرت است که سوژه را در نظم گفتمانی و در طی فرایندهای گفتمانی شکل می‌دهد:

فوکو «گفتمان‌ها را دانش‌هایی به‌لحاظ اجتماعی برساخته، در باب برخی ابعاد واقعیت تعریف می‌کند؛ به صیغۀ جمع کلمۀ «گفتمان‌ها» دقت کنید. منظور من از «به‌لحاظ اجتماعی برساخته» این است که این دانش‌ها در بافت‌های اجتماعی حاضر در این بافت‌ها سازگار هستند، حال چه بافت‌های بزرگ باشند، مثل شرکت‌های چندملیتی یا کوچک مثل یک خانواده و چه بافت‌های خیلی نهادینه‌شده‌ای مثل مطبوعات یا بافت‌های به‌نسبت غیررسمی مثل مباحثۀ دور میز ناهار و مانند اینها باشد» (ون لیوون، 1395: 189).

کشور ایران در حال تجربۀ فرایندها و تحولات پیچیدۀ ارزشی، نگرشی و رفتاری است. در این فرایند، جوانان نقش بسیار برجسته‌ای دارند. آنهایند که در معرض فرایندهای گفتمانی‌اند و نظم گفتمانی می‌خواهد از آنها سوژه‌های منفعل بسازد؛ اما این فرایند گویا موفقیت چندانی نداشته است. سوژه‌های گفتمانی پیش‌فرض‌شده[16] نه‌تنها از نظم گفتمانی گذر می‌کنند، انتظارات فزاینده‌ای را در مرزهای گفتمان ایجاد می‌کنند. درواقع، بسیاری از این تحولات و فرایندها توسط نسل‌های جوان‌تر پیگیری و دنبال می‌شود. زیست‌جهان جوانان، به‌طور ویژه جوانان در آستانۀ جوانی، همراه با انتظارات فزاینده و مقاومت‌های فعال در راستای دفاع از زندگی روزمره است. این واقعیت آنها را از سوژه‌هایی منفعل به سوژه‌هایی اجتماعی و مقاوم تبدیل کرده است. درواقع، امروزه نیازهای جوانان در خوراک، پوشاک و مسکن خلاصه نمی‌شود، بلکه در این دوره از زندگی آنها با پیچیدگی نیازهای متفاوت، سرنای خاص خودشان را می‌نوازند؛ اما سرنای آنها نه‌تنها شنوندۀ فعالی ندارد، به‌طور کلی با محدودیت‌هایی چندگانه در زیست جهان خود در زمینۀ رفت‌وآمد، ارتباط با دوستان و تفریحات، محدودیت در انتخاب رشته و اشتغال و .... مواجه‌اند؛ اما در دنیای ذهنی آنها دچار انقلاب معرفتی و در پستوهای واقعیت اجتماعی در بستر جامعه کنشگری و سوژگی آنان رادیکال شده است و صحنه‌هایی از مقاومت و زیستن را در مرزهای گفتمانی تجربه می‌کنند. نادیده‌انگاری یا سرکوب این وضعیت نیز نتیجه‌ای جز تحولات عمیق‌تر معرفتی و انقلابات درونی نخواهد داشت.

 

[1] chang

[2] Dir et al.

[3] Simmons et al.

[4] Widyatuti

[5] SHabrina

[6] Nursasi

[7] Wibbbelink

[8] jessor

[9] William good

[10] Olk

[11] Walter Hornstein

[12] Milton Rokeach

[13] Schwartz

[14] Abraham Maslow

[15]Michel Foucault

[16] Taken for Granted

احدی، ح. جمهری، ف. (1377). روان‌شناسی رشد: نوجوانی، بزرگسالی (جوانی، میانسالی و پیری)، تهران: انتشارات آیندۀ درخشان.
احمدی، ح.؛ هاشمی، س. و روحانی، ع. (1389). «بررسی رابطۀ وسایل ارتباطی نوین با هویت جنسیتی جوانان شهر شیراز»، فصلنامۀ زن و جامعه، 1(4)، 33-20.
احمدی، ی. و حامد، ب. (1390). «سنجش وضعیت تفاوت نسل‌ها در ابژه‌های فرهنگی، اجتماعی (مطالعۀ موردی شهر کرمانشاه)»، جامعه‌شناسی کاربردی، 22 (2)، 208-185.
آزاد مرزآبادی، ا. (1387). «بررسی رابطۀ نظام ارزشى خانواده با ارزش‌هاى نوجوانان»، مجلۀ علوم رفتاری، 2(2)، 126-117.
استراوس، ا. و جولیت، ک. (1396). مبانی پژوهش کیفی: فنون و مراحل تولید نظریۀ زمینه‌ای، ترجمه: ابراهیم افشار، تهران: نشر نی.
استریناتی، د. (1380). مقدمه‌ای بر نظریه‌های فرهنگ عامه، ترجمه: ثریا پاک‌نظر، تهران: گام نو.
اسلامی، ا.؛ غفرانی‎‍پور، ف.؛ غباری بناب، ب.؛ شجاعی‎‍زاده، د.؛ امین شکروی، ف.؛ و قاضی طباطبائی، م. (1389). «یک الگوی نظری مبتنی بر نظریۀ رفتار مشکل برای تبیین رفتارهای مشکل: تمرکز بر نقش میانجی عوامل روانی، اجتماعی»، فصلنامۀ مطالعات امنیت اجتماعی، 22، 81-59.
اکبرزاده، ن. (1376). «هویت من در الگوی مارشیا و بی ریشگی در نظریه اریکسون»، فصلنامۀ علوم انسانی دانشگاه الزهرا، 4(22)، 23-13.
ایمان، م. (1388). مبانی پارادایمی روش‌های تحقیق کمی و کیفی در علوم انسانی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
بشردوست، س. (1383). «رابطۀ بین تعارضات زندگی زناشویی با سازگاری نوجوانان دختر مقطع راهنمایی شهر تهران»، دانش و پژوهش در روان‌شناسی، 6(24)، 58-39.
تورن، آ. (1401). برابری و تفاوت، ترجمۀ: سلمان صادقی‌زاده، تهران: ثالث.
جعفری‌نژاد، ا. (1387). «بحران هویتی در جوانی و نوجوانی»، ماهنامۀ زمانه، 7 (67 و 68)، 25-36.
جهانگیری، ج. و میرفردی، ا. (1387). «جهت‌گیری ارزشی و ارتباط آن با شاخص‌های اقتصادی-اجتماعی توسعۀ انسانی در ایران: مطالعۀ موردی ساکنان شهرهای شیراز و یاسوج»، پژوهشنامۀ علوم انسانی و اجتماعی، 8(2)، 132-103.
حریری، ن. (1385). اصول و روش‌های پژوهش کیفی، تهران: انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی.
خواجه‌نوری، ب. و دهقانی، ر. (1395). «مشکلات نوجوانان و ارتباط آن با نهاد خانواده مورد مطالعه: رابطۀ تعارضات والدینی و سلامت روان نوجوانان». دو فصلنامۀ جامعهشناسی نهادهای اجتماعی، 3(7)، 66-37.
درستی، ا.؛ ایدر، ن. و بهداروند، ن. (1390). «بررسی آسیب‌های نوپدید در نوجوانان شهرستان شوشتر»، فصلنامۀ علوم اجتماعی، 5(14)، 173-196.
دریفوس، ه. و رابینو، پ. (1394). میشل فوکو، فراسوی ساخت‌گرایی و هرمنوتیک. ترجمۀ: حسین بشیریه، چاپ دهم، تهران: نی.
رضاقلی‌زاده، ب. (1398). «بررسی آسیب‌های اجتماعی نوجوانان و نقش رسانه در پیشگیری و کنترل آن»، رسانه، 31(118)، 147-166.
ریتزر، ج.، (1381). «نظریه‌های جامعه‌شناسی در دوران معاصر»، ترجمۀ: محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی.
زارع، ب. و اصل‌روستا، ا. (1389). «بررسی ارزش‌های اجتماعی دو نسل والدین و فرزندان دربارۀ معیارهای انتخاب همسر در شهر هشتگرد»، فصلنامۀ مسائل اجتماعی ایران، 1(1)، 101-67.
زنجانی‌زاده، ه. و جوادی، ع.م. (1384). «بررسی تأثیر اینترنت بر ارزش‌های خانواده در بین دانش‌آموزان دبیرستانی ناحیۀ 3 مشهد، (در سال 82-83)»، مجلۀ جامعه‌شناسی ایران، 6(2)، 146-121.
سازمان ملی جوانان. (1381). «بررسی وضعیت بزهکاری جوانان»، گزارش ملی جوانان، ش 14، 1-100.
سیدمن، ا. (1390). کشاکش آرا در جامعه‌شناسی، ترجمۀ هادی جلیلی، تهران: نی.
سپهر‌منش، ز.؛ احمدوند، ا.؛ یاوری، پ. و ساعی، ر. (1387). «سلامت روان نوجوانان دبیرستانی شهر کاشان در سال ۱۳۸۳»، مجلۀ اپیدمیولوژی ایران، 4(2)، 49-43.
شفرز، ب. (1388). مبانی جامعه‌شناسی جوانان، ترجمه: کرامت‌الله راسخ، تهران: نشر نی.
صفری شالی، ر. و عبد مولایی، آ. (1393). «تأثیر عوامل اجتماعی‌شدن بر هویت نوجوانان(همسالان، مدرسه و رسانه)»، فصلنامۀ علمی- پژوهشی خانواده و پژوهش، 12(2)، 136-117.
طهرانی‌مقدم، م. و پورعباسی، ع. (1397). «ارزیابی دغدغه‌های دختران نوجوان در خصوص مسائل بلوغ و بررسی همسویی آن با دغدغه‌های مادران ایشان»، ویژه‌نامۀ علوم انسانی در سلامت، 27(3)، 52_61.
کشاورز، م.؛ میرزایی، س. و محمدجانی، ا. (1397). «بلوغ و بحران هویت در دوران نوجوانی و نقش آن در دوست‌یابی»، اولین همایش هویت کودکان ایران اسلامی در دورۀ پیش‌دبستانی استان یزد، یزد.
گود، و. (1352). خانواده و جامعه. ترجمه: ویدا ناصحی. تهران: انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
گودرزی، س. (1389). «تغییر ارزش‌های جوانان و عوامل مرتبط بر آن»، فصلنامۀ رفاه اجتماعی، 10(39)، 444-421.
گیدنز، آ. (1385). تجدد و تشخص، جامعه و هویت شخصی در عصر جدید، ترجمۀ: ناصر موفقیان، تهران: نشر نی.
مقدس، ع. و نوروزی، ف. (1390). «مقایسۀ ارزش‌های مذهبی بین دو نسل دختران و مادران شهر‌های لار و جهرم»، مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان، 9(3)، 34-7.
ون لیوون، ت. (1395). آشنایی با نشانه‌شناسی اجتماعی. ترجمۀ: محسن نوبخت، تهران: علمی.
Abramson, P., and Inglehart, R. (1986). Generational replacement and value change in six west european societies. American Journal of Political Science, 30(1), 1-25.
Abramson, P., Ellis, S., and Inglehart, R. (1997). Research in context: measuring value change. Political Behavior, 19(1), 41-59.
Chang, J. H. Y. (2010). The values of singapore’s youth and their parents: A case challenging the adequacy of inglehart’s interpretation of top value priorities derived from world values surveys. Journal of Sociology, 46(2), 149-168.
Cohen, S. (1972). Folk devils and moral panics. London: Mac Gibbon and Kee. (New edition: Oxford, Martin Robertson, 1980).
Dir, A.L., Gilmore, A.K., Moreland, A.D., Davidson, T.M., Borkman, A.L., Rheingold, A.A., and Danielson, C.K. (2018). What's the harm? Alcohol and marijuana use and perceived risks of unprotected sex among adolescents and young adults. Addict Behavior, 14(76), 281-284.
Inglehart, R. (1981). Post-materialism in an environment of insecurity. The American Political Science Review, 75(4), 880-900.
Inglehart, R. (1984). Generational change and the future of the atlantic alliance. Political Science, 17(3), 525-535.
Inglehart, R., and Abramson, P. (1999). Measuring postmaterialist. The American Political Science Review, 93(3), 665-677.
Simmons, C., Steinberg, L., Frick, P. J., and Cauffman, E. (2018). The differential influence of absent and harsh fathers on juvenile delinquency. Journal of Adolescence, 16(62), 9-17.
Wibbelink, C. J., Hoeve, M., Stams, G. J. J., and Oort, F. J. (2017). A meta-analysis of the association between mental disorders and juvenile recidivism. Aggression and Violent Behavior, 13(33), 78-90.
Newton, J. (1995). Task-based interaction and incidental vocabulary learning: A case study. Second Language Research, 11(2), 159-176.
Widyatuti, W., Hafilah, S., and Yuni Nursasi, A. (2018). Correlation between parent-adolescent communication and adolescents’ premarital sex risk. Enfermeria Clinica, 5(28), 51-54.