نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری جامعهشناسی، گروه جامعه شناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران
2 دانشیار، گروه جامعه شناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران
3 استاد، گروه جامعه شناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران
4 استادیار، گروه مددکاری و سیاستگذاری اجتماعی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction
Unbalanced industrial development and the lack of coordination of cultural, economic, and social structures in attracting the development criteria will lead to rapid developments in some structures and backwardness of other structures of society. The result of such a process is what we see in industrial cities today. In fact, the focus on industries in industrial cities has led to a massive flood of immigrants and created a variety of patterns of life in these cities, which causes many social damage, one of which is the phenomenon of Dumpster diving. In fact, Dumpster divers are a group of people, who informally collect, sort, process, and sell urban waste, thus earning their living through the collection and recycling of waste and its sale. It is important to address the issue of Dumpster diving from different angles. Firstly, it is crucial to thoroughly examine the negative consequences of Dumpster diving on Dumpster divers themselves, the general public, and the city as a whole. Secondly, the deprivation of fundamental rights for Dumpster divers is a pressing issue that needs to be addressed. Thirdly, the nature of their work and the conditions, under which they operate, give rise to numerous problems and injuries, posing a threat not only to the individuals involved, but also to the overall health of the community. Meybod, a small yet fully industrialized city, has experienced a significant rise in Dumpster diving. Consequently, both immigrants and native residents of the city, who are responsible and law-abiding citizens, express deep concern regarding this matter. The prevalence of this issue is evident in small cities like Meybod, where a significant number of waste collectors, who are part of the Dumpster diving community, operate. This situation is largely a result of the imbalanced industrial development witnessed in the past decade. Over the course of the last three decades, Meybod has experienced an annual influx of over 1,000 immigrants, leading to rapid social and cultural transformations within the city. Therefore, this research aimed to investigate the phenomenon of Dumpster diving within the context of unbalanced industrial development and mass migrations.
Materials and Methods
This research employed a methodological pluralism approach within a pragmatist paradigm, utilizing critical ethnography with Carspecken's approach. The data collection process involved a combination of participatory and non-participatory observations. Initial data reconstruction was conducted followed by in-depth interviews that focused on dialogue-oriented data collection. A total of 20 individuals were purposefully selected for interviews using a snowball method. The selection process prioritized diversity in terms of gender, education level, age, and other relevant factors. The researchers employed observation techniques, as well as semi-structured and deep interviews, to collect data. The findings from these interviews were categorized into several themes, including Dumpster diving contexts, Dumpster diving economy, exploitative family profiteering, waste city, living with problems, Dumpster diving as a gateway to crime, and institutional promotion of Dumpster diving.
Discussion of Results & Conclusion
In recent decades, advancements in science and technology have significantly improved the quality of life for people worldwide, addressing numerous diseases and poverty-related issues. However, these advancements have also led to a widening global inequality. This inequality has far-reaching consequences, not only economically, but also politically and socially. It can give rise to various social issues within each country and region, such as large-scale migration. These migrations, in turn, result in significant damages, one of which is the practice of Dumpster diving. Dumpster diving can be attributed to several factors, including unemployment, insufficient income, job loss, lack of government and organizational support (including insurance coverage), addiction, and lack of family support. Individuals may also turn to Dumpster diving due to their reluctance to beg for assistance. Additionally, some individuals perceive Dumpster diving as a lucrative option. In conclusion, while science and technology have brought about positive changes, the widening inequality poses significant challenges. The consequences of this inequality, including Dumpster diving, have profound social implications. Addressing the root causes of Dumpster diving, such as unemployment and lack of support systems, is crucial to mitigate its negative effects and promote a more equitable society. The findings indicated that Dumpster diving was a growing phenomenon directly linked to visible economic and class disparities. While individuals facing adversity in their lives engaged in Dumpster diving, it was the vulnerable and marginalized groups, including women and children, who were most affected and derived minimal economic benefits from this practice. The primary beneficiaries of this industry were the local managers, who controlled its profits. Consequently, this situation further exacerbated the complexity of structural class inequality.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
امروزه با وجود امکانات و خدمات بهداشتی و پیشرفت جامعۀ بشری، میلیونها جمعکنندۀ زباله در سراسر جهان وجود دارد که عمدتاً در کشورهای با درآمد کم و متوسط زندگی میکنند Hoornweg & Bhada-tata, 2012)). زبالهگردها، نمایندگان فقیرترین شهروندان یک شهر، بهویژه کودکان و زنانیاند که با جمعآوری و فروش مواد زائد از خیابانهای مختلف، سطلهای زباله، خانهها و محلهای تخلیۀ زباله، در تأمین معاش خود میکوشند. زبالهگردها درواقع گروهی از افراد محسوب میشوند که بهطور غیررسمی در جمعآوری، مرتبسازی، پردازش و فروش پسماندهای شهری فعالیت میکنند و معاش خود را ازطریق جمعآوری زباله و بازیافتها و فروش آنها به دست میآورند (Maksud, 2010). بهطور کلی، تعریف زبالهگردی عبارت است: «جمعآوری و تفکیک دستی مواد قابل بازیافت یا قابل استفادۀ مجدد از زبالههای مخلوط در مراکز دفع زباله یا مکانهای انباشت زباله، از سطلها و مخازن خیابانی، مراکز انتقال و همچنین کامیونهای جمعآوری زباله» (ILO, 2004). با توجه به اینکه زبالهگردها در شرایط نامناسبی کار میکنند، بیشتر درگیر عواقب و خطرات شغلی میشوند (Guerrero et al., 2013). جمعآوری زباله از خطرناکترین شکلهای کار، بهویژه برای کودکان گزارش شده است که به سلامت کودکان آسیب میرساند و مانع پیشرفت آنها میشود. البته تخمین زده شده است که در سراسر جهان، بیش از 22 میلیون نفر بهطور غیررسمی بهعنوان زبالهگرد کار میکنند Gutberlet, 2021)).
علاوه بر خطرات جسمی، زبالهگردها بهویژه کودکان، در معرض مشکلات روانشناختی قرار میگیرند Chokhandre) & Kashyap, 2017). همچنین جمعآوری زباله ازجمله مشاغلی محسوب میشود که افراد را درگیر ناامیدی میکند، بهطوری که بیشتر کودکان زبالهگرد با شرم، تحقیر، ننگ، تبعیض، فقر، طرد و غفلت سیاسی روبهرویند Uddin & Gutberlet,) 2018)علاوه بر این موارد، یکی از پیامدهای برجسته و مخرب زبالهگردی بهویژه برای کودکان، محرومشدن آنها از آموزش و حضور در مدارس و مراکز آموزش مهارتهای حرفهای است که مانع یافتن شغل مناسب برای آنها میشود و این امر محرومیت اجتماعی، ناامیدی و انزوای اجتماعی را برای آنها در بر دارد Viljoen et al., 2016)).
توسعۀ صنعتی نامتوازن و ناهماهنگی ساختارهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در جذب و انطباق با معیارهای توسعه، باعث شکلگیری تحولات سریع و نوپدید در بعضی ساختارها و عقبماندگی ساختارهای دیگر جامعه میشود. نتیجۀ چنین روندی، همان چیزی است که ما امروزه در شهرهای صنعتی شاهد آنیم. درواقع تجمع صنایع در شهرهای صنعتی، سیل عظیم مهاجران را بهدنبال دارد، الگوهای متنوعی از زندگی را در این شهرها رقم میزند و باعث بروز بسیاری از آسیبهای اجتماعی میشود که یکی از آنها، پدیدۀ زبالهگردی است. مسئلۀ زبالهگردی و گسترش این پدیده در محیط شهری، علاوه بر برهمزدن نظم شهر، تهدید بهداشت شهروندان و افزایش نگرانیهای زیستمحیطی، موجب گسترش بسیاری از آسیبهای اجتماعی دیگر نیز میشود (ایرانمنش، 1401).
در اقتصاد شهر میبد، رشد و توسعۀ صنعت جایگاه ویژهای نزد سیاستگذران محلی و مملکتی داشته است. آهنگ رشد و توسعۀ اقتصادی شهر میبد، با توجه به فاکتورهایی همچون آب و هوا، معادن غنی، نیروی کار و غیره، در گروی توسعۀ بخش صنعت، بهویژه صنعت کاشی و سرامیک بوده است و این بخش، نقش اصلی را در ایجاد فرصتهای اشتغال و درآمد برای خانوارها بر عهده دارد، بهگونهای که حدود 60درصد کاشی و سرامیک کشور در شهر میبد تولید میشود و این شهر، قطب کاشی و سرامیک کشور به شمار میآید (امامی میبدی، 1399). استقرار شبکهای از ارتباطات شامل انواع راهها، راهآهن و امکانات ترابری و غیره، نقش مهمی در توسعۀ اقتصادی-اجتماعی منطقه ایفا میکند و بهعنوان یک عامل زیربنایی، در توسعۀ اقتصادی و اجتماعی شهر میبد کمک بسزایی کرده است. درواقع صنعت و ماشینیشدن فعالیتهای انسانی در همۀ زمینهها، نیروی محرکۀ فوقالعاده پویایی برای ایجاد اشتغال افراد، ارتقای سطح زندگی، تحولات تشکیلات اقتصادی ـ اجتماعی و سرانجام کل شئون جامعه است (شهیدی، 1371).
شرایط ویژه توسعهای و ایجاد فرصتهای شغلی فراوان در شهر میبد، زمینۀ مهاجرت نیروی انسانی کارگر را از دیگر استانهای کشور و حتی اتباع خارجی به این شهر فراهم آورده است. درواقع این روند با بسترسازی مشاغل یدی و شغلهایی نیازمند تحصیلات و مهارت خاصی نیستند، با سرعت درخور توجهی افزایش داشته است. همچنین وجود شرایط مطلوب اقتصادی، همچون مسکن ارزانقیمت در نقاط خاص شهر، مانند بافتهای فرسوده و محدودههای اسکان غیررسمی و نیز بالابودن میزان دستمزدها نسبتبه مکان مبدأ، موجب شده است تا شهر میبد به مکانی ایدهآل برای کارگران یدی و بدون تخصص از استانهای دیگر کشور و همچنین اتباع کشورهای دیگر تبدیل شود.
در چند سال اخیر، تلاش برای توسعۀ صنعتی شهر میبد، به قیمت بیاعتنایی به ظرفیت فرهنگی و طبیعی شهر و زیرساختهای لازم در ابعاد گوناگون زیستمحیطی، امنیتی، اجتماعی و غیره بوده است، همچنین توسعۀ صنعتی نامتوازن شهر میبد و ورود گستردۀ مهاجران، که بیشتر افراد کمسواد و بدون تخصصاند، سبب ایجاد مشکلات عدیدۀ اجتماعی، فرهنگی، زیستمحیطی و امنیتی مانند کودکان کار، زبالهگردی، افزایش ناامنی و بزهکاری، افزایش آلودگی و غیره شده است (رضائیان، 1393).
یکی از مسائل مهمی که شهر میبد با آن مواجه است، پیدایش و گسترش زبالهگردی است. درواقع بررسی این مسئله، از زوایای مختلفی اهمیت دارد: نخست آنکه، فارغ از میزان گسترش زبالهگردی، بررسی پیامدها و تبعات منفی زبالهگردی برای زبالهگردها، شهروندان و خود شهر میبد بسیار حائز اهمیت است؛ دوم، محرومماندن زبالهگردها و بهویژه کودکان زبالهگرد از حقوق اساسی و اولیۀ خود است و سوم اینکه زبالهگردها بهعلت ماهیت شغلی و شرایطی که در آن کار میکنند، منشأ بسیاری از مشکلات و آسیبهاییاند که نهتنها خود این افراد، سلامت شهروندان دیگر را نیز تهدید میکند. زبالهگردی در شهر میبد به یک پدیدۀ فراگیر تبدیل شده است. درواقع نسبتبه اندازۀ شهر میبد، فراگیری پدیدۀ زبالهگردی در این شهر در طول یک دهۀ گذشته، بسیار گسترده شده است، بهگونهای که بسیاری از مردم شهر، فارغ از مهاجر یا بومی، شهروند عادی یا مسئول، دغدغۀ گستردهای در این زمینه دارند. فراگیری این مسئله بهگونهای است که در شهر کوچکی مثل میبد، تعداد زیادی از جمعکنندگان ضایعات در شهر فعالیت میکنند که بخشی از فعالیت این زبالهگردها در راستای جمعآوری ضایعات برای آنهاست. به همین دلیل، هدف اصلی این پژوهش، شناخت این مسئله در بستر شهر کوچک، اما کاملاً صنعتی میبد است. درواقع این مقاله درصدد است تا پدیدۀ زبالهگردی را در شهر میبد، در بستر توسعۀ نامتوازن صنعتی بررسی کند و نابرابری نهفته در زندگی و وضعیت آنان را در چارچوب انتقادی و با استفاده از رویکرد مردمنگاری انتقادی، به تصویر بکشد.
پیشینۀ نظری
برای طراحی حساسیت نظری پژوهش، ابتدا سعی میشود چارچوب مفهومی در قالب پژوهشهای پیشین و نظریههای مرتبط ارائه و سپس حساسیت نظری و نحوۀ ورود به میدان شرح داده شود. در سالهای گذشته، تحقیقاتی در حوزۀ زبالهگردی انجام شده است که در ادامه به مختصری از پژوهشهای انجامشده اشاره میشود.
پروین (1401) در پژوهشی نشان داد که زبالهگردها بهسبب ساختار نابرابر طبقاتی، با انواع چالشهای اجتماعی و بهداشتی مواجهاند. این افراد با کمترین حمایت رسمی و قانونی روبهرویند، از شمول تأمین اجتماعی خارجاند و در برنامههای رفاهی و سیاستگذاریهای رسمی جامعه، نادیده گرفته میشوند.
نتایج تحقیق ظهیرینیا و هادی (1395) نشان داد که زبالهگردی، پیامد حمایت اجتماعی ناکافی است که همین امر تصویر گویا و روشنی از دلایل زبالهگردی را در بین افراد درگیر آشکار میکند. درواقع کنشگران و افراد درگیر در میدان مطالعهشده در این پژوهش، زبالهگردی را راه برونرفت از تنگناهای معیشتی و ساختارهای نابرابر طبقاتی و جایگزینی برای سازمانهای حمایتی، بهجهت حمایت از خود و خانوادهشان میدانستند.
نتایج پژوهش پروین و همکاران (1398) نیز بیانگر تعامل و رابطۀ میان مهاجرت و افزایش آسیبهای اجتماعی مانند زبالهگردی است. مهاجران شهرهای کوچک و روستاها که از طبقات بسیار پایین و بدون مهارت و فاقد تجربۀ شغلیاند، به زبالهگردی روی میآورند. زبالهگردها ذیل چتر حمایتی و قانونی دولتها و نهادهای مربوطه، مثل شهرداریها قرار نمیگیرند. بیشتر زبالهگردها، بیمۀ تأمین اجتماعی، بازنشستگی و مزایای مربوط به آن، یعنی سختی کار و ... را ندارند.
نتایج تحقیق زولنیکوف[1] (2023) نشان داد که افراد نه به انتخاب خود، بهدلیل مسائل معیشتی، مجبور به زبالهگردی میشوند. این افراد، بسیار آسیبپذیرند و بهعلت شرایط محیط کاری، فقدان حمایت و نظارت دولتی، فقدان بیمۀ درمانی و همچنین ساختار نابرابر طبقاتی، در معرض انواع مختلفی از آسیبهای اجتماعی قرار دارند.
سینگ و همکاران[2] (2023) در پژوهشی دیگر، به این نتیجه دست یافتند که زبالهگردها بیشتر مهاجرانی از شهرها و روستاهای کوچکاند که عمدتاً بهدلیل در دسترس نبودن فرصت شغلی مناسب و همچنین مشکلات و نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی، به این کار روی میآورند. این افراد در محیطی ناایمن و شرایط بهداشتی ناسالم کار میکنند و از حمایت دولتی نیز، بیبهرهاند.
همچنین نتایج تحقیق تیموتی دادا و همکاران[3] (2022) نشان داد بیشتر افراد زبالهگرد از وضعیت رفاهی خود، بهعلت شرایط ناسالم کار، فقر شدید، نبود حمایت و توجه دولت، حاشیهنشینی و همچنین وجود نابرابری و تبعیض، ناراضیاند. این افراد در معرض انواع آسیبها و خطرات ازجمله خطرات بهداشتی شغلی قرار دارند که این مسئله آنها و جامعه را تهدید میکند.
برای ساخت حساسیت نظری، در کنار پژوهشهای پیشین، از نظریههای مرتبط نیز استفاده میشود. در ادامه سعی خواهد شد بینشهای نظری مرتبط واکاوی شود. در کشورهای جهان سوم بهدلیل رشد سریع جمعیت، توزیع نابرابر امکانات و رشد اقتصادی کند و نامتوازن، جریانهای مهاجرت بهعنوان یک مشکل اساسی بروز کرده است. دیدگاههای نظری متنوعی دربارۀ سازوکار (مکانیسم) جریانهای مهاجرتی وجود دارد که هریک با تمرکز بر موضوع و بُعد خاصی از مهاجرت شکل گرفته است. در ادامه برخی از این نظریههای مرتبط با پژوهش را مرور میکنیم.
نظریههای اقتصادی نئوکلاسیک یا نظریۀ تعدیل را رانیز و فای[4] و سپس تودارو[5] مطرح کردند. این رویکرد بر دو مبنای خرد و کلان ارائه شده است. اقتصاد نئوکلاسیک خرد در قالب مدل هزینه ـ فایده ارزیابی میشود. بر این اساس، کنشگر با محاسبۀ هزینه ـ فایده تصمیم به مهاجرت میگیرد؛ درنتیجه اگر در محاسبات او، مهاجرت فایدهای بیش از هزینه داشته باشد، فرد اقدام به مهاجرت میکند. مهاجرت در اقتصاد نئوکلاسیک کلان، براساس رابطه و مبادلۀ بین دو منطقۀ مطالعهشده است و در اینجا فرد و تصمیمهای او دخالتی ندارند Massey et al., 1993)).
ریشههای فکری این رویکرد در اقتصاد سیاسی مارکسیستی و تئوری نظام جهانی است. در این رویکرد، مهاجرت پدیدهای است که در پاسخ به شرایط ساختاری ایجاد و در بستری تاریخی انجام میشود. براساس این رویکرد، مهاجرت عمدتاً بهدلیل الزامات توزیع فضایی نیروی کار در بخشهای مختلف اقتصادهای ملی و بینالمللی انجام میشود. بهصورت کلی در مدل مارکسیستی، مهاجرت نیروی کار از پیرامون به مرکز، بهعنوان پدیدۀ استثمار و بهرهکشی توجه میشود. در جامعۀ مقصد، تبعیض در کار و بازار مسکن و غیره، موجب بیگانگی مهاجران از جمعیت مقیم میشود De’Haas, 2010)).
نظریۀ وابستگی در دیدگاه تضاد، یکی از دیدگاههای جامعهشناختی رایج در تبیین مسائل اجتماعی محسوب میشود. در دیدگاه تضاد، جامعه عرصۀ تضادها و مبارزات طبقاتی است و دربارۀ متغیرهایی مانند روابط حاکمیت، تقسیم کار، توزیع نابرابر امکانات اقتصادی و تغییرات و دگرگونیهای اساسی بحث میشود. در دیدگاه تضاد، تبیین پدیدهها و مسائل اجتماعی در مقیاس کلان است؛ بنابراین در فرآیند مهاجرت، لازم است نخست به مسئلۀ نبود توسعه توجه کرد؛ زیرا در این راستاست که روابط نابرابر ساختی و مکانی بین بخشهای مختلف جامعه مدنظر قرار میگیرد. پیروان نظریۀ وابستگی معتقدند که مهاجرت، معلول توسعۀ نابرابر است. ازنظر آنها، مهاجرت نهتنها شکلدهندۀ وابستگی کشورهای جهان سوم است، خود باعث تقویت وابستگی این کشورها نیز میشود. مهاجرت از طرفی عامل تقویت توسعهنیافتگی منطقۀ مهاجرفرست و از طرف دیگر، عامل ایجاد و تشدید نارضایتیهای منطقۀ مهاجرپذیر است Morawska, 2012)). بهطور خلاصه در نظریات وابستگی، مهاجرت امری اجباری است که براساس توسعهنداشتن یک منطقه نسبتبه منطقهای دیگر و وابستگی غیر سرمایهداری به بخش سرمایهداری به وجود میآید؛ سپس به یک امر کاملاً استثماری تبدیل و باعث گسترش هرچه بیشتر توسعهنیافتگی میشود.
به باور هاروی[6] (2002)، عدالت اجتماعی مفهومی مدرن است که به تحقق فرصتها و زندگی و شانس برابر اشاره دارد. عدالت اجتماعی، برابری تعهدات و مسئولیتهای مدنی در میان جامعه و برابری گستردگی مشکلات در میان گروههای مختلف جامعه تعریف میشود. درواقع در جهت رسیدن تمامی ساکنان شهرها به نیازهایشان بهصورت یکسان، مبحث عدالت اجتماعی به وجود میآید که بیتوجهی به آن، تبعات بسیار ناگواری همچون حاشیهنشینی و تراکم بیش از اندازه در یک منطقه، توسعۀ یکجانبۀ شهرها و غیره را در پی خواهد داشت. یکی از نظریات مرتبط با برنامهریزی معطوف به عدالت، نظریۀ هاروی (2002) است. او میپذیرد که محتوای واژۀ عدالت، بسته به شرایط اجتماعی، جغرافیایی و تاریخی، معانی مختلفی مییابد. در نظر او، عدالت و عقلانیت در زمانها و فضاهای مختلف و میان افـراد متفاوت، معانی گوناگونی به خود میگیرند. درواقع درست و غلط واژگانیاند که تغییرات انقلابی را رقم میزنند.
هرچند هـاروی (2002) بر این بـاور است که نمیتوان تعریف انتزاعی از عدالت ارائــه داد، امـا خـواهنـاخـواه، قـواعـدی ارائــه داده اسـت که افراد بر سر آن توافق میکنند. او شش گزاره برای هدایت برنامهریزی و سیاستگذاری عـادلانـه استخراج کـرده اسـت که بهطور خلاصه عبارتاند از 1. استثمارنکردن نیروی کار؛ 2. نابودی همۀ اشکال به حاشیه راندن گروههای اجتماعی؛ 3. دسترسی به قدرت سیاسی و ابراز وجود گروههای ستمدیده؛ 4. نابودی امپریالیسم فرهنگی؛ 5.برقراری اشکال انسانی کنترل اجتماعی و 6. کاهش آثار نامطلوب بومشناختیِ پروژههای اجتماعی.
هاروی (1973) همچنین دو ضابطه را بـرای دستیابی به عدالت اجتماعی ارائه میدهد: 1. توزیع درآمد: باید به طریقی باشد که الف) نیازهای جمعیت هر منطقه بـرآورده شود؛ ب) تخصیص منابع به طریقی انجام شود که ضرایب فزایندگی بین منطقهای به حداکثر برسد و ج) تخصیص منابع اضافی به طریقی باشد که در رفع مشکلات خاص ناشی از محیط اجتماعی و فیزیکی مؤثر واقع شود و 2. سازوکارهای نهادی، سازمانی، سیاسی و اقتصادی باید بهگونهای باشد که دورنمای زندگی در محرومترین مناطق، تا حد امکان بهتر شود.
پارک[7] (1928)، نخستین متفکری بود که مفهوم «انسان حاشیهنشین» را پیشنهاد و آن را بهصورت یک نظریه پرورش داد. او با الهام از عقاید و افکار زیمل[8] (1908)، مفهوم انسان حاشیهنشین را چنین تعریف میکند: «انسان حاشیهنشین، شخصیتی است که از حاصل برخورد یا پیوند دو نظام فرهنگی متفاوت و احیاناً متخاصم ظهور میکند. چنین موجود دورگهای در یک زمان واحد، نسبتبه هر دو نظام فرهنگی احساس بستگی و تعلق دارد، ولی در عین حال خود را نسبتبه هیچکدام کاملاً متعلق و متمایل نمیداند» .همچنین مهاجرت را یکی از عوامل مهم ایجاد انسان حاشیهنشین میداند و بیان میکند که فرد مهاجر در میان ارزشهای دو نظام فرهنگی پیوسته، در حال تقلا و مبارزه است و همین عامل موجب ایجاد شخصیتی دوگانه در او میشود.
پارک (1928) به مشخصکردن فرایندهای سازگاری مهاجران توجه داشت. او درک میکرد که مهاجران در گذار از دنیای کهن خود به دنیای جدید، بسیاری از جابهجاییهای دردناک را تجربه کردهاند. تازهواردان بین دو محیط فرهنگی زندگی میکردند. آنها دیگر بخشی از فرهنگ قدیمی و جدید نبودند. این ممکن بود به آن چیزی منجر شود که پارک در موارد گوناگون، آنها را تضعیف روحیه یا در هم آمیختگی مشخص مینامید؛ یعنی کنترلهای اجتماعی و ارزشهای فرهنگی در یکپارچگی فرد با جامعه مؤثر نبودند. این امر به دشواریهای بالقوۀ گوناگونی مانند بیماری روانی، خودکشی و اعمال تبهکارانه کمک میکرد (کیویستو، 1378).
در جمعبندی پیشینههای بررسیشده و نظریات مربوط به فرایندهای توسعۀ صنعتی و مهاجرت، بیان میشود که نوعی نابرابری و نبود تعادل، زمینهساز مهاجرت است و در این راستا همیشه گروههای مهاجر و کمبرخوردار دچار مشکلات و آسیبهای بیشتری میشوند. درواقع توزیع مزایای این توسعۀ نامتوازن بهصورت برابر و یکسان نیست و سهم چندانی نصیب اقشار آسیبپذیر نمیشود.
روششناسی پژوهش
این پژوهش، یک پژوهش کیفی با رویکردی انتقادی و روش استفادهشده در آن، مردمنگاری انتقادی است. استفاده از این شیوه برای افشای سلطۀ موجود در میدان پژوهش است. در سالهای اخیر، روش مردمنگاری انتقادی بهعنوان یک روش پژوهشی، رشد چشمگیری داشته و در مسائل مرتبط با گروههای کمبرخوردار و حاشیهای استفاده شده است. در این رویکرد کوشش شده است تا با استفاده از اصول نظریههای انتقادی، با هدف پیوند بین پدیدههای اجتماعی و رویدادهای تاریخی ـ اجتماعی، ازطریق آشکارکردن فرضیات پنهان و ایدئولوژیها، برخی از موقعیتها و پدیدههای اجتماعی بازیابی شود (توماس، 1397).
مشارکتکنندگان این پژوهش افرادیاند که بهنوعی تحت تأثیر زبالهگردی و پیامدهای آن قرار گرفتهاند. مصاحبهها با 20 نفر و بهصورت هدفمند و به روش گلولهبرفی انجام شد. همچنین محقق تنوع در انتخاب افراد و ملاکهای شمول ازنظر نوع جنسیت، سطح تحصیلات، سن و غیره را بهصورت اولویتبندی و منظم انجام داد و از آن چیزی استفاده کرد و آن را بهعنوان تکنیک گردآوری دادهها مدنظر قرار داد که با توجه به روش مردمنگاری انتقادی، همان مشاهده و مصاحبه (نیمهساختاریافته و عمیق) است.
با توجه به روش انتخابی که همان مردمنگاری انتقادی است، از رویکرد 5 مرحلهای کارسپیکن[9] (1996) بهره میجوییم که در جدول1 مشاهدهشدنی است.
براساس آنچه در مراحل پنجگانۀ کارسپیکن ذکر شده است، کار از مشاهدۀ میدانیِ غیر مشارکتی آغاز میشود، به صورتی که محقق یا پژوهشگر در میدان، ابتدا در نقش یک مشاهدهگرِ ناشناس عمل میکند و برداشتهای اولیۀ خود را طبق مشاهداتش انجام میدهد.
در این مسیر یکی از محققان نزدیک به دو سال وارد میدان شد و مشاهدات غیر مشارکتی خود را آغاز کرد. در این میان، یادداشتها و برداشتهای میدانی خود را بهصورت منظم نوشت و ارزیابیهای اولیۀ خود را برای بازسازی فرهنگی انجام داد. مرحلۀ دوم، تجزیهوتحلیل برساختی پیشینی است. در این مرحله محققان تمامی مشاهدات خود در میدان مطالعهشده را ساماندهی و یک تحلیل اولیه از آن ارائه میکنند. آنها تفسیرهای خود را با استفاده از رویکرد اتیک، بهصورت مقولههای اولیه مطرح و شرایط را برای ورود به مرحلۀ سوم آماده میکنند که همان گفتوگوهای آشکار و بدون واسطه است؛ درنتیجه در این مرحله سعی شد، یادداشتهای میدانی و مشاهدات غیر مشارکتی تفسیر و میدان مطالعهشده، مشخص و حساسیت نظری برساخت شود. همچنین مفاهیم و مقولات حساس اولیه برساخت شدند و براساس آن، شیوۀ ورود به مصاحبهها مشخص شد.
مرحلۀ سوم، تولید دادههای گفتوگومحور است. در این مرحله، محقق مجدد وارد میدان میشود و این ورودش را با اطلاعرسانی به مشارکتکنندگان انجام میدهد. جمعآوری اطلاعات از نظرها و دیدگاههای سوژههای مطالعهشده، قدم دوم در این مرحله است که ازطریق مصاحبه بهصورت فردی انجام میشود. این دادههای استخراجشده ازطریق مصاحبه، شناختی را تأیید یا رد میکنند که یک محقق در طی مراحل قبل به دست آورده است. مراحل چهارم و پنجم، مراحلیاند که با هم و ازطریق رویکرد اتیک انجام میشوند. دادههای به دست آمده در این دو مرحله با استفاده از نظریههای موجود و روابط بین سیستمی تجزیهوتحلیل میشوند(Hardcastle et al., 2006). در این مرحله، یافتههای پژوهش در سطوح سیستمی بازبینی، تفسیر و سعی میشود دادههای پژوهش با نظریههای انتقادی تحلیل و بررسی شود که در بخش بحث و نتیجهگیری ارائه خواهد شد.
جدول 1- مراحل پنجگانۀ کارسپیکن در مردمنگاری انتقادی
Table 1- The five stages of Carspecken in critical ethnography
ردیف |
شرح |
جمعآوری دادهها |
تحلیل و بررسی |
1 |
ایجاد رکوردهای اولیه |
کار میدانی، مشاهده، غیر مشارکتی تکسویه، غیر مزاحمتی، تأمل |
بازسازی فرهنگی (اتیک) |
2 |
تفسیر محقق (رویکرد اتیک) |
تجزیهوتحلیل بازساختی اولیه |
بازسازی فرهنگی (اتیک) |
3 |
تولید دادههای گفتوگویی (امیک) |
کار میدانی، مشاهدۀ مشارکتی، مصاحبه، تعامل و تأمل |
بازسازی فرهنگی (امیک) |
4 |
توصیف روابط سیستمها با زمینۀ کلانتر |
انجام تجزیهوتحلیل سیستمها بین مکانها / سایتها / فرهنگها (اکتشاف) |
تجزیهوتحلیل سیستم (اتیک) |
5 |
تبیین نظام رابطهای |
پیونددهندۀ یافتهها با نظریههای سطح کلان (تبیین) |
تجزیهوتحلیل سیستم (اتیک) |
منبع: (Hardcastle et al., 2006).
در این پژوهش سعی شد، تمامی ملاحظات اخلاقی رعایت شود. در این مسیر چند کار انجام شد: 1. تمامی مصاحبهها با میل و رضایت مصاحبهشوندگان، با تعیین زمان از سمت افراد و با کسب اجازه برای ضبط مصاحبهها انجام شد؛ 2. از کلیۀ مشارکتکنندگان، رضایتنامه گرفته شد که صدا و اطلاعات آنان اصلاً در اختیار هیچ شخص سومی قرار نگیرد؛ 3. اطلاعات مشارکتکنندگان بهطور کاملاً محرمانه تنظیم و ارائه شد.
برای شاخصهای اعتبار هم سعی شد، ملاکهای چهارگانۀ لینکلن و گوبا[10] (1985) شامل اعتبارپذیری، انتقالپذیری، تصدیقپذیری و باورپذیری رعایت شود. در این مسیر تلاش شد تا در قدم اول، محققان مشارکت طولانیمدتی در پژوهش داشته باشند که این امر بهطور ویژه انجام شد. از سوی دیگر تلاش شد تا دریافت و گردآوری اطلاعات در فضایی کاملاً آرام و بدون تنش انجام شود تا دادهها، اعتبار و روایی داشته باشند. از سوی دیگر، یافتههای پژوهش در اختیار مشارکتکنندگان و همکاران محققان قرار گرفت و از آنها دربارۀ مسیر پژوهش و اعتبار یافتهها سؤال شد و این مسائل به تأیید آنها رسید. همچنین محققان برای اعتباریابی از تکنیک مثلثبندی هم استفاده کردند و بهنوعی با چندگانهگرایی روششناختی سعی کردند اطلاعات و دادهها را از منابع متعدد گردآوری کنند. از سوی دیگر محققان با استفاده از تکنیک بازاندیشی ماثنر و دوثت[11] (2003)، سعی کردند در طول پژوهش و پس از آن بهطور مداوم در یافتههای خود، بازاندیشی کنند. همچنین درنهایت محققان سعی کردند با تشریح کلیشههای ذهنی و پیشداوریهای موجود، به اطلاعات عینی و معتبری دسترسی پیدا کنند.
مشاهدههای میدانی
اولین مسئلهای که با ورود به میدان بهراحتی و به میزان زیادی مشاهده میشود، وجود تعداد بالای زبالهگرد در شهر میبد است. این مسئلۀ نوظهور طی چند سال اخیر در شهر میبد ظهور و گسترش یافته است، بهگونهای که هنگام تردد در خیابانها و محلات و در تمام ساعات شبانهروز، افرادی مشاهده میشوند که در سطلهای زباله مشغول جمعآوری زبالههای بازیافتشدنیاند (شکل 1).
شکل 1- زبالهگردی در شهر میبد
Fig 1- Dumpster diving in the meybod
طبق مشاهدهها، این افراد متشکل از مهاجران داخلی و اتباعاند که البته درآمد بالای این کار سبب شده است تا برخی از مردم بومی نیز به انجام آن ترغیب شوند. زبالهگردها در شهر میبد، شامل طیف وسیعی از افراد در گروههای سنی/جنسی متفاوتاند (شکل 2). این افراد علاوه بر سطلهای زباله، تمام چیزهایی را جمعآوری میکنند که در کوچه و خیابان بازیافتشدنی باشند و بتوان آنها را و خرید و فروش کرد. همین عامل، سبب ایجاد جرائمی مانند سرقت شده است. طبق مشاهدهها، زبالهگردها از خانههای نیمهساز زیادی در شهر میبد سرقت کردهاند.
شکل2- کودکان خیابانی زبالهگرد و جمعکنندۀ ضایعات
Fig 2- Dumpster Diver Street children in the Meybod
طبق مشاهدهها، فعالیت برخی از گروههای زبالهگرد نیز بهصورت سیستمی است؛ زیرا با مشاهدههای منظم مشخص شد افرادی در ساعات اولیۀ روز، گروهی از این زبالهگردها را به شهر و میدانهای اصلی مانند میدان جوان، شهرداری و آیتالله خامنهای و همچنین سهراه سعیدی میآورند و آخر شبها نیز از همان مکان جمعآوری میشوند. زبالهگردی در شهر میبد، به میزانی علنی و آشکار تبدیل شده است که برخی از اشخاص با وانت و یا کامیون خاور و بهصورت گروهی در تمام ساعات روز، اقدام به تفکیک و جمعآوری زبالهها در سطلهای زبالۀ شهر میکنند. این امر علاوه بر تخریب سیمای تاریخی و سنتی شهر میبد، باعث ایجاد ترافیک سنگین در خیابانها و معابر شهری میشود. البته برخی از زبالهگردها نیز در قالب گروههای خانوادگی و یا فامیلی، اقدام به زبالهگردی در سطح شهر میکنند. طبق مشاهدهها، بیشتر این گروه از زبالهگردها، صبح زود کار خود را با یک گاری و چند گونی بزرگ از یک نقطۀ مشخص شروع میکنند و غروب همۀ آن گونیهای پرشده را به مراکز خریدوفروش ضایعات میفروشند و به خانه بازمیگردند. طبق مشاهدهها، یکی دیگر از مواردی که بر رشد چشمگیر زبالهگردی در شهر میبد اثر داشته است، رشد قارچگونۀ مراکز خریدوفروش ضایعات در خیابانهای اصلی، مانند بلوار بسیج، خیابان امام خمینی، بلوار خواجه رشیدالدین میبدی، بلوار شمس الحق، خیابان آیتالله خامنهای و همچنین در نقاط مرکزی شهر، مانند میدان بسیج، بیتالزهرا، اعرافی و غیره است که همین عامل سبب افزایش زبالهگردی و جرائم مرتبط به آن شده است. درواقع بین رشد زبالهگردی و مراکز جمعآوری ضایعات، رابطهای دوسویه و مستقیم وجود دارد.
یافتههای پژوهش
در ابتدا یکی از محققان بهواسطۀ زندگی در شهر میبد و تجربۀ زیسته، مشاهدههای غیر مشارکتی خود را از وضعیت زبالهگردها انجام داد و مسائل و مشکلات آنان را ثبت و ضبط کرد. مشاهدههای میدانی حاکی از آن است که حضور زبالهگردها در شهر میبد، بسیار رایج و گسترده است. در سطح شهر، بهراحتی افرادی در نقاط مختلف مشاهده میشوند که در خیابانها و کوچهها مشغول جمعآوری زبالهاند. بسیاری از این زبالهگردها معمولاً در سنین بسیار پایینی قرار دارند و بهجای حضور در مدارس، برای تأمین نیازهای اقتصادی خود و خانوادههایشان، مجبور به زبالهگردی میشوند. بیشتر زبالهگردها بهعلت تعدد مغازهها و رفت و آمد در خیابان امام خمینی و خیابانهای منتهی به آن، زبالهگردی میکنند. زبالهگردها با گاریهای دستی یا گونی و یا موتور و ماشین در تمام 24 ساعت شبانهروز، سراغ تمام سطلهای زباله، مغازهها و حتی منازل میروند و هر وسیلهای را جمعآوری میکنند، قابلیت بازیافت دارد. اعضای گروهها و شبکههای زبالهگرد در اواسط روز، تمام وسایل جمعآوریشدۀ خود را به سرگروه تحویل میدهند که معمولاً صاحب یک مرکز خریدوفروش ضایعات است و دوباره به جمعآوری زباله مشغول میشوند. زبالهگردهای مستقل نیز وسایل جمعآوریکردۀ خود را بهعلت تعدد زیاد و سهولت دسترسی به مراکز خریدوفروش ضایعات در سطح شهر و به اولین مرکز ضایعاتی میفروشند و دوباره به کار خود ادامه میدهند و این روند هر روز ادامه دارد. مشاهدههای محقق در این زمینه، حدود سه ماه طول کشید.
شکل 3- کودک خیابانی زبالهگرد و جمعکنندۀ ضایعات
Fig 3- Street child, scavenger and waste collector
پس از آن محققان سعی کردند برداشتهای اولیۀ خود را براساس مشاهدهها بازسازی کنند. در این مرحله، محققان بهنوعی حساسیت نظری خود را طراحی کردند. در این مرحله بود که حوزهها، قلمروها و تعاملات روابط قدرت، نقشها، تصمیمسازیهای افراد و بهطور کلی تعاملات افراد در شهر ارزیابی شد. محققان در مرحلۀ سوم با تنظیم پروتکل مصاحبه، وارد میدان پژوهش شدند و در جمعآوری دادههای گفتوگومحور کوشیدند. در این مسیر هفت مقوله استخراج شد که در ادامه کندوکاو میشود.
بسترهای زبالهگردی
بسترهای زبالهگردی، اولین مقولۀ استخراجشده از دادههای جمعآوریشده است. شهرستان میبد، با تجربۀ روند صنعتیسازی سریع و گسترده، ازجمله شهرهای ایران است که با پیامدهای صنعتیشدن سریع و گسترده دستوپنجه نرم میکند. شهری که همانند دیگر شهرهای نزدیک خود در استان یزد، بهصورت تاریخی ارتباط چندانی با دیگر مناطق ایران نداشته است، کمتر مهاجرپذیر بوده و فرهنگ غنی خود را بهواسطۀ حفظ مرزها (نداشتن تجربۀ تهاجم از جانب اقوام یا ...) حفظ کرده است، حال با وضعیتی مواجه است که براساس اطلاعات به دست آمده از دادههای مهاجران، از تمامی استانهای ایران، مهاجر دارد. شواهد نشان میدهد این روند در 8 سال اخیر، تشدید یافته است. با وجود این در خوشبینانهترین حالت ممکن، در سالهای اخیر به ازای هر سال، هزار مهاجر وارد شهر شده است.
جدول 2- جابهجاییهای مهاجران در شهر میبد (منبع: محاسبات نگارندگان)
Table 2- Movements of immigrants in the Meybod
دوره |
تعداد مهاجرت ناخالص (حجم کل جابهجاییهای جمعیتی) |
جابهجاییهای درون شهرستانی |
واردشده از دیگر استانها |
واردشده از درون استان یزد |
خارجشدگان به دیگر شهرستانهای استان یزد |
خارجشدگان به استانهای دیگر |
واردشده از خارج کشور |
تعداد خالص مهاجران |
1395-1390 |
10367 |
450 |
6398 |
1176 |
936 |
1257 |
132 |
5495 |
1390-1385 |
8357 |
969 |
4234 |
1155 |
643 |
682 |
674 |
4738 |
1375-1385 |
ناموجود |
2035 |
8079 |
2127 |
ناموجود |
ناموجود |
339 |
ناموجود |
همانطور که جدول 2 نشان میدهد، مهاجرت بیرویه به شهر کوچک میبد، بهشدت در جریان بوده است. دلیل این امر، حرکت به سمت صنعتیشدن میبد است. تجربۀ زیستۀ محققان مبتنی بر این است که هیچ زبالهگردی حتی یک دهه پیشتر در میبد وجود نداشته است. این وضعیت بهواسطۀ صنعتیشدن به وجود آمده است، بهطوری که بیشتر زبالهگردان را مهاجران تشکیل میدهند. درواقع بروز مسائل اجتماعی و فرهنگی، ازجمله پیامدهای صنعتیشدن سریع و نامتوازن شهرها بوده است. با افزایش و رشد نامتوازن صنایع در شهرها و بهخصوص مناطق تازه صنعتی شده و در پی آن ورود گستردۀ مهاجران به این شهرها، آسیبها و مسائل اجتماعی متعددی ایجاد میشود که در این بین، زبالهگردی یک مسئلۀ بسیار جدی قلمداد میشود (احمدی، 1398). با توجه به این مقوله، رشد بسیار سریع و نامتوازن صنایع در چند سال اخیر و در پی آن ورود گستردۀ مهاجران به شهر میبد، سبب افزایش تعداد زبالهگردها شده است که این تعداد روز به روز با گسترش صنایع در حال افزایش است. مشارکتکنندۀ شمارۀ 16 در این باره میگوید:
«طی چند سال اخیر که کارخانههای زیادی تأسیس شدن و مهاجرای زیادی به شهر اومدن، زبالهگردا هم خیلی زیاد شدن. اوایل که زبالهگردی شروع شده بود، توی میبد، ساعت 11 ، 12 شب میومدن و صورتشونو میپوشوندن که کسی اونا رو نبینه و خیلی کم بود، اما الآن جوری شده در 24 ساعت شبانهروز، صبح ظهر و شب هستن.»
اقتصاد زبالهگردی
اقتصاد زبالهگردی، دومین مقولۀ استخراجشده از دادههای جمعآوریشده است. این مقوله درواقع نشاندهندۀ این است که به اعتقاد مشارکتکنندگان با صنعتیشدن نامتوازن شهر میبد، بسیاری از افراد از شهرهای دور و نزدیک مشغول به زبالهگردی میشوند. این افراد نه از روی نیازمندی و فقر، برای کسب درآمد بالا از طریق تفکیک زبالهها به این امر مبادرت میکنند. بیشتر این افراد قبلاً سابقۀ زبالهگردی داشتند. مطالعات اجتماعی در این زمینه نیز نشان میدهد در بسیاری از موارد، عدهای از ذینفعان، افراد فقیر و بهویژه افراد آسیبپذیر و در حاشیه مانده (همانند اتباع افغانستانی، کودکان فقیر و ...) را در گروههای سازماندهیشده به کار میگیرند. این افراد در شبکههای سازماندهیشده، با سرتیمهایی در ساعتهای مشخص و مناطق اختیارشده به زبالهگردی مشغول میشوند. درواقع همهچیز تحت کنترل است و سود کلان به صاحبان متمول در قبال مزد اندک به زبالهگردهایی میرسد که بیشتر از نیروهای کودک و یا زنان و دختراناند (شریفی یزدی، 1398). به اعتقاد مشارکتکنندگان، فعالیت زبالهگردها در شهر میبد نیز نمیتواند یک پدیدۀ خودجوش و بدون سازماندهی باشد و در بسیاری از موارد فعالیت آنها در قالب فعالیتهای سازمانیافته است. درواقع بسیاری از کودکان، دختران و زنان مهاجر، معتادان و حتی اتباعی که بهصورت غیرقانونی وارد کشور شدهاند، به شبکههای زبالهگردی وارد شدهاند که بیشتر تحت رهبری فردی است که یک ضایعات فروشی را مدیریت میکند. این افراد از صبح تا شب در سطلهای زباله، سطح شهر و کوچه و محلهها به جمعآوری مواد بازیافتی مشغولاند و هنگام غروب، مواد بازیافتی جمعآوریشده را به این ضایعات فروش تحویل میدهند و مبلغ ناچیزی را دریافت میکنند. درواقع به اعتقاد مشارکتکنندگان، این افراد زبالهگرد، خود نیز از طرف ضایعاتفروشان استثمار میشوند و در این میان سود اصلی حاصل از زبالههای بازیافتی، سهم ضایعاتفروشان میشود. مشارکتکنندۀ شمارۀ 2 در این زمینه بیان میکند:
«من طرف میشناسم دوساله از شهر{.......} اومده میبد و یک مکان بزرگ اجاره کرده و ضایعات فروشی میکنه. همین آدم حدود 10 نفر رو هم با خودش آورده و مدیریتشون میکنه و شبا هم توی همون ضایعاتی میخوابن و یک کانکس هم گوشۀ ضایعاتی گذاشته و خودش و زنش زندگی میکنند. تازه چند تا از اتباع و معتادین هم به گروهش اضافه کرده. اینا رو صبح اول وقت میفرسته زبالههای بازیافتی جمع کنند و بیان. اینقدر هم کارش گرفته. هرچند وقت یکبار، یک ماشین تک یا جفت میگیره و همۀ این زبالههای بازیافتی رو میفرسته برای فروش. یکی از مغازههای کناری این ضایعات فروش میگفت حتی میخواد که ملک این ضایعات فروشیش رو از صاحبش بخره».
سودجویی استثمارگرانۀ خانوادگی
سودجویی استثمارگرانۀ خانوادگی، سومین مقولۀ استخراجشده از دادههای جمعآوریشده است. برخلاف تصورات موجود، بیشتر زبالهگردها بهخصوص کودکان زبالهگرد، پشتوانههای خانوادگی دارند و با اطلاع خانوادۀ خود و به توصیۀ آنها و یا حتی بههمراه والدین یا اقوام خود به زبالهگردی روی میآوردند. کودکان زبالهگرد، با فعالیت خود، در اصل به خانوادههایشان کمک میکنند. این کودکان یا با والدین و اقوام خود به زبالهگردی مشغول میشوند و یا اینکه با صلاحدید خانواده، با افراد دیگری درون یک شبکۀ زبالهگردی کار میکنند. در این زمینه، برخی خانوادههای دارای آسیبهای جدی، مثل اعتیاد و یا خانوادههایی که امکان تأمین هزینههای زندگی را ندارند، حاضرند کودک خود را در مقابل رقم ناچیزی، در اختیار افراد فعال در این حوزه قرار دهند (حسینی، 1401). در این ارتباط، مشارکتکنندگان تحقیق معتقدند که شبکههای خویشاوندی و قومی، نقش مهمی در مراکز ضایعاتی و زبالهگردی دارند و افرادی که در کارند، با استفاده از تجارب و اطلاعات به دست آمده و روابط خویشاوندی، دیگر اعضای خانواده و اقوام، بهخصوص کودکان خود را برای افزایش سود، به فعالیت جمعآوری زباله وارد میکنند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 13 در این زمینه بیان میکند:
«یکبار یکی از این بچههای زبالهگرد که حدود 7 سال سن داشت رو آوردم خونۀ خودم تا هم بهش غذا بدم و هم یکسری وسایل بازیافتی که داشتم رو بهعنوان کمک به او بدم. ازش در مورد خانوادهاش پرسیدم که گفت: ما در شهر{.....} یک خانوادۀ 7 نفری بودیم که بهجز پدر و مادر، 5 برادر بودیم. یک روز یکی از اقوام ما که دو سال پیش به شهر میبد اومده بود، تماس گرفت و به پدرم گفت که بچههاتو بفرست بیان اینجا پیش من کار کنند. کار هم جمعکردن زباله هست و کار خوبیه. پدر هم ما رو فرستاد اینجا که پیش این قوممون کار کنیم و الآن حدود 1 ساله که ما 5 نفر پیش او کار میکنیم و شبا هم توی ضایعاتی خودش میخوابیم».
ضایعات شهری/شهر ضایعاتی
ضایعات شهری/شهر ضایعاتی، چهارمین مقولۀ استخراجشده از دادههای جمعآوریشده است. حضور گستردۀ زبالهگردها طی سالهای اخیر در معابر بسیاری از شهرهای بزرگ کشور، به امری عادی تبدیل شده و چهرۀ شهرها را دگرگون کرده است. افرادی که برنامهریزیشده، فارغ از اینکه چه آیندهای در انتظارشان است، درون سطلهای زباله و خیابانها و محلات، با یک گونی، گاری یا موتور به جمعآوری مواد بازیافتشدنی مشغولاند، علاوه بر آنکه آشنای همیشگی آسیب و بحراناند، چهره و روح و روان شهرها را نیز مخدوش میکنند. حضور این افراد در سطح جامعه، حتی بر بافت اجتماعی شهرها نیز اثر میگذارد و امنیت جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. مشارکتکنندگان پژوهش در این زمینه معتقدند با توجه به سابقۀ تاریخی، مذهبی و گردشگری شهر میبد، وجود این زبالهگردها زیبنده نیست و باعث خدشهدارشدن سیمای شهر در بین شهروندان و توریستها میشود. همۀ این مسائل در حالی است که میبد حتی در دستۀ شهرهای متوسط هم قرار نمیگیرد و شهرهای همردۀ آن (بهلحاظ جمعیتی) تقریباً بههیچوجه با چنین پدیدهای مواجه نیستند (جمعیت شهر میبد کمی بیشتر از صد هزار نفر است). مشارکتکنندۀ شمارۀ 3 در این رابطه بیان میکند:
«وجود زبالهگردها، چهرۀ شهر رو خیلی خراب کرده. اینقدر اینا زیاد شدن که کافیه فقط 5 دقیقه توی شهر با ماشین بری تا چقدر کودک کار و زبالهگرد و گدا ببینی. چهرۀ شهر خیلی خراب شده.»
زیستنِ آسیب
زیستنِ آسیب، پنجمین مقولۀ استخراجشده از دادههای جمعآوریشده است. در شغل زبالهگردی، نهتنها افراد بزرگسال، طیف وسیعی از کودکان نیز در این حوزه فعالیت دارند. این کار معضلات و مشکلاتی مانند ساعتهای کاری طولانی و فشار کاری بالا، شرایط نامناسب بهداشتی، آلودگی زیستی و بهتبع آن، مخاطراتی همچون به خطر افتادن سلامت جسمی و روانی فرد زبالهگرد، آسیبدیدگی و حوادث حین کار، احساسات ناخوشایند روانی ایجادشده به هنگام جمعآوری زباله، نزاع و خطرهای دیگر را نیز در پی دارد. پدیدۀ زبالهگردی ازلحاظ جسمی و روانی، آسیبهای متعدی را به افراد مشغول در این کار وارد میکند، بهطوری که امکان دارد این اشخاص بهسبب ارتباط با زبالهها دچار بیمارهایی شوند و این بیماری را به دیگر افراد جامعه انتقال دهند؛ همچنین این زبالهگردها هنگامی که کیسۀ زبالهای را باز و به شیء بازیافتشدنی دست پیدا میکنند، دیگر زبالهها را رها میکنند. این امر نهتنها چهرۀ شهر را ناخوشایند میکند، شیرابۀ آن باعث آلودگی آب و خاک و تجمع حیوانات موذی نیز میشود (کیخاوی، 1399). زبالهگردها بهواسطۀ ماهیت شغلشان و یا مسائلی که آنها را بهسمت انتخاب این شغل سوق داده است، در معرض مخاطرات جدی دیگری نیز هستند؛ مثل بهداشت و سلامت فردی، رنجوری، کیفیت زندگی پایین، کودکان کار، مسکن و تغذیۀ آنان، نگاه تحقیرآمیز، پایینبودن جایگاه اجتماعی، کاهش رضایت از زندگی، پایینبودن امید به آینده و نبود سیستمهای حمایتی مثل بیمه، تنها بخشی از این مشکلات است.
زبالهگردی برای کودکان زبالهگرد، آسیبهای جدیتری را بههمراه دارد. درواقع وضعیت خاص کودکان زبالهگرد سبب شده است تا آنها، هم در جامعه و هم در محیط خانواده، در معرض انواع سوءاستفادهها و آسیبها قرار گیرند. درواقع استفادۀ ابزاری از کودکان برای زبالهگردی، تبعات زیادی را برای آنها در زمان حال و آینده دارد و میتواند برای خود این افراد و جامعه منشأ بسیاری از آسیبهای اجتماعی در آینده باشد. از بین رفتن کودکی، نارساییهای آموزشی، مشکلات و نارسایی در سلامت (در اثر بهداشت کار، سختی کار و نامناسببودن محیط کار)، خشونت در محیط کار، استثمار اقتصادی، نبود دسترسی مناسب به خدمات و حمایتهای تأمین اجتماعی، محرومیت کودکان از تحصیل، سوءتغذیه، بیماریهای پوستی، جسمی، تغذیهای و گوارشی، آزارهای روانی و یا شرایط مربوط به سلامت روان، سوءاستفادۀ جنسی، واردشدن به باندهای بزهکار، نهادینهشدن احساس ترس و ناامنی در آنها، استرس و فشارهای روانی، پرخاشگری، اختلالات خلقی، اختلالات یادگیری، افسردگی و ... از مواردیاند که این کودکان را تهدید میکنند (ملتفت و همکاران، 1399).
در این راستا، مشارکتکنندگان پژوهش معتقدند زبالهگردی، آسیبهای جبرانناپذیری به زبالهگردها و بهویژه کودکان زبالهگرد وارد میکند و این آسیبها در آینده، پیامدهای منفی بسیار بزرگتری را بههمراه دارد و آسیبهای اجتماعی بیشتری را به شهر میبد و شهروندان آن وارد خواهد کرد. مشارکتکنندۀ شمارۀ 8 در این زمینه بیان میکند:
«زبالهگردی سبب ایجاد احساس خودتحقیری و از بین رفتن هویت اجتماعی زبالهگردها میشه، بهخصوص در کودکان زبالهگرد. شأن اجتماعی و جایگاه اون بچهای که الآن داره این کا رو میکنه، در آینده چی میخواد بشه؟!»
زبالهگردی: دروازۀ جرم
زبالهگردی: دروازۀ جرم، ششمین مقولۀ استخراجشده از دادههای جمعآوریشده است. افزایش تعداد زبالهگردها سبب گرایش این افراد به دیگر جرائم، مانند سرقت، توزیع مواد مخدر و غیره میشود. وجود تعداد زیادی مراکز ضایعاتی در شهرها، باعث گرایش زبالهگردها بهسمت جرائم دیگری مانند سرقت میشود؛ زیرا این مراکز ضایعاتی که بیشترشان بهصورت غیرمجاز فعالیت میکنند، اقلام سرقتی را به سهولت میخرند و درنهایت بهسرعت آن را به مرحلۀ فروش، به خارج از شهر میرسانند و یا برخی افراد قاچاقچی مواد مخدر نیز در پوشش زبالهگرد و با اجیرکردن زبالهگردهای معتاد، اقدام به فروش مواد مخدر در شهر میکنند.
همچنین برخی از افراد زبالهگرد با همدستی سارقان حرفهای، بعد از شناسایی و زیر نظر گرفتن چند روزۀ منازل، سرقت را در فرصتی مناسب، که صاحبخانه نیست، انجام میدهند (سلطانی، 1401).
مشارکتکنندگان تحقیق در این زمینه معتقدند با افزایش تعداد زبالهگردها، این افراد بهسمت جرائم دیگری مانند سرقت کشیده میشوند؛ زیرا در نظر آنها هر چیزی که میبینند، در حکم یک مادۀ بازیافتی مفید است و میتواند به پول تبدیل شود. سرقت از خانههای نیمهساز در شهر میبد، بسیار افزایش یافته است، بهطوری که زبالهگردها این ساختمانها را محلی برای جمعآوری وسایل ارزشمند و کسب درآمد هنگفت میدانند و هیچ ابایی از ورود به این ساختمانها و سرقت ندارند. موضوع دیگری که مشارکتکنندگان به آن اشاره داشتند، سرقت از خانههای قدیمی بهوسیلهی زبالهگردهاست. آنها با ورود به این منازل، تمامی اجناس بازیافتشدنی را سرقت میکنند و چون نظارت کافی بر مراکز خرید ضایعات نیست، بابت فروش آنها نیز هیچ نگرانی ندارند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 12 در این ارتباط بیان میکند:
«زبالهگردا در کنارش دزدی هم میکنن. اگر در خونهای باز باشه یا ساختمون نیمهسازی باشه، اینو یک نعمت خدادادی میدونن و میگن خدا امروز برکتمون داده و همه رو جمع میکنن؛ مثلاً سر ساختمان نیمهساز خود من، طرف اومده داره میلگرد جمع میکنه، من رسیدم ازش پرسیدم داری چی کار میکنی اینجا؟ میگه دارم این آشغالا رو جمع میکنم. میگم اگر اینا آشغال بود که خودم میانداختم دور. یا میان سر ساختمون میلگرد و نبشی و... اینا رو میندازن بیرون از ساختمون یا پشت ساختمون و اون موقع برنمیدارن که بعداً بهعنوان زباله و آشغال بیان جمعشون کنن و کسی بهشون گیر نده».
ترویج نهادی زبالهگردی
ترویج نهادی زبالهگردی، هفتمین مقولۀ استخراجشده از دادههای جمعآوریشده است. شهرداری، پیمانکاران و عوامل اجرایی آنها، نقش مهمی در ترویج و یا کاهش زبالهگردی دارند. درواقع واگذاریِ بدون نظارت خدمات شهری به پیمانکاری که زباله برای او مانند طلای کثیف است و برای رسیدن به منفعت مادی، به هر شیوهای متوسل میشود، باعث استثمار افراد نیازمند و کودکان بهعنوان نیروی کار ارزان شده است، حتی گاهی این پیمانکاران مراکز غیررسمی و بینام و نشان جمعآوری ضایعات را در حاشیۀ شهر تأسیس کردند (شریعتی، 1397).
مشارکتکنندگان تحقیق در این زمینه معتقدند که یکی از دلایل رواج زبالهگردی، ترویج زبالهگردی بهوسیلۀ عوامل شهرداری و پیمانکار خدمات شهری است. در ماشینهای حمل زباله بهجای آنکه افراد زباله جمعآوری کنند، بهصورت کاملاً علنی و همزمان با جمعآوری زباله، زبالههای بازیافتی را تفکیک میکنند و با فروش آن، درآمد بالایی را به دست میآورند که تمامی این اقدامات با هماهنگی عوامل شهرداری و پیمانکار خدمات شهری است. افراد مهاجر، بومیان و اتباع نیز با مشاهدۀ اینگونه رفتارها از افراد سازمانی شهرداری و مشاهدۀ درآمد بالای آنها از این عمل، بهسمت زبالهگردی سوق پیدا میکنند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 15 در این زمینه بیان میکند:
«به نظرم زبالهگردی رو خود شهرداری داره ترویج میکنه. حتی میبینی اینایی که خودشون مسئول جمعآوری زباله هستن، چند تا گونی به ماشین یا گاریشون وصله و دارن همونجا آشغالای سودمندشو جدا میکنن، یا ماشینایی که میان آشغال از خونهها جمع میکنن، اینا دو نفرن که باید آشغال جمع کنن، ولی یکیشون میره داخل ماشین و آشغالا رو جدا میکنه برا خودشون و فقط یک نفر آشغالا رو جمع میکنه. اینا هم حقوق دارن و بیمه هستن، ولی کنارش این کارم میکنن».
بحث و نتیجه
زبالهگردی یکی از مهمترین آسیبهای اجتماعی در شهرهای بزرگ و کوچک صنعتی قلمداد میشود که پیامدهای منفی آشکار و پنهانی برای زبالهگردها، شهروندان و شهرها بهدنبال دارد. زبالهگردی، پدیدهای زاییده از دل نابرابریهایی است که شهروندان همهروزه شاهد آناند، درواقع زبالهگردی در حال تبدیلشدن به رویهای معمولی برای گذران زندگی است، بهطوری که ما روز به روز شاهد افزایش تعداد زبالهگردها و حتی ورود کودکان به این پدیدۀ خطرناکیم. در شکلگیری این آسیب اجتماعی، عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زیادی دخیلاند. نتایج مطالعات گذشته نشان میدهد عواملی مانند تنگناهای شغلی و ضرورت تأمین معاش همچون بیکاری، تأمین خرج خانواده، از دست دادن شغل قبلی و همچنین نبود حمایتهای دولتی و سازمانی، اعم از نبود پوشش بیمهای، دریافتنکردن حمایت از نهادهای حمایتی، اعتیاد و فقدان حمایت خانوادگی، حفظ کرامت انسانی با کسب درآمد از راه مشروع و تمایلنداشتن به گدایی از علل رویآوردن به زبالهگردی است، اما برخی نیز معتقدند که علت رویآوردن به زبالهگردی، نیازهای مادی و فقر نیست، بلکه پرسودبودن این پدیده است.
در نگاه جامعهشناختی و با عینک انتقادی، ریشۀ این مسئله را باید فراتر از یک علت وجودی و مستقل جستوجو کرد و باید آن را در پیوستاری جهانی دید که بیشتر از هر چیز بر مدار نابرابری در حال رشد جهانی تفسیر میشود. درواقع همانطور که در پیشینۀ نظری بحث شد، مسئلۀ نابرابری و ساختار فرصت اقتصادی نابرابر، مهاجرت را به انتخابی عقلانی و آگاهانه تبدیل میکند. به بیان دیگر مهاجرت، مسیرهای ثروت و پول را دنبال میکند و کنشگران فرودست را در وضعیت اجبار انتخاب قرار میدهد. این امر امکان توسعۀ پایدار مناطق را سلب و فرایند نابرابری را بین مناطق داخلی بیشتر میکند و در میدان پژوهش پیگیری میشود. مهاجرت و نیروی کار ارزان، فرایند توسعۀ نامتوازن صنعتی را در شهر میبد تشدید کرده است. در این میان، ثروت نه در میان بومیان عادی و مهاجران، بیشتر در میان طیفهای خاصی از افراد قرار گرفته و نابرابری را گستردهتر کرده است.
هرچند بشر در دهههای اخیر به مدد توسعۀ علم و فناوری توانسته است حداقل معیشت زندگی افراد را در تمامی جهان بهبود بخشد و بر بسیاری از بیماریها و مسائل مرتبط با فقر غلبه کند، اما به همان نسبت نیز نابرابری در جهان گستردهتر شده است. این نابرابری علاوه بر سویههای اقتصادی، سویههای دیگری همچون سیاسی، اجتماعی و ... دارد. کشورهایی در این پیوستار قرار دارند که میزان بالاتری از قدرت و برتری اقتصادی، سیاسی، تکنولوژیک و... برخوردارند. این برتری در بسیاری از مواقع به رخدادهای محدودیتزا برای کشورهای ضعیفتر منجر میشود که بارزترین آنها، سیاست تحریم است. ارائۀ تکنولوژیهای برتر یا هر نوع فناوری جدید، در قالب تحریم، محدود میشود و این چرخۀ وابستگی و نابرابری بین کشورهای ضعیف و قوی را پررنگتر میکند. این چرخه در قالب ارسال نیروی انسانی زبدۀ کشورهای ضعیف به کشورهای غنی، خود را در قالب مهاجرتهای بینالمللی نشان میدهد و نابرابری را بیشتر میکند.
در این میان، این فرایند در درون هر کشوری نیز فعال است. نابرابری موجود در دل هر کشور و منطقهای، پیامدهای اجتماعی مختلفی را ایجاد میکند؛ برای مثال مسئلۀ مهاجرتهای عمده، نتیجۀ این نابرابریها در دل هر کشور است. توسعۀ محدود و بخشی در کشور باعث میشود گروههایی از افراد در نواحی کمتر توسعه یافته بهسمت نواحی توسعهیافتهتر مهاجرت کنند. این وضعیت در نواحی مرکزی ایران تا حد زیادی رخ داده و به مهاجرتهای گستردۀ افراد به شهرهای صنعتی مرکز ایران منجر شده است. درواقع، توسعۀ صنعتی و بهطور کلی تغییر در ساختار معیشت و اقتصاد، همیشه پیامدهای اجتماعی و فرهنگی دارد. توسعۀ صنعتی شهرستان میبد هم در قالب چنین فرایندی درکشدنی است. درواقع توسعۀ این شهر، اجتماعی، مردممدار و بومیمحور و مبتنی بر مشارکت جمعی بوده است. نوعی از مشارکت اقتصادی که همراه با مشارکت جمعی باشد، درواقع ایدهآل بسیاری از اقتصاددانان و جامعهشناسان است. برآیند این توسعه برای شهرستان، بسیار گسترده بوده است. رفاه اقتصادی و اجتماعی، شخصیت، آوازه، تولید انبوه و شهرت اقتصادی در حوزۀ کاشی و سرامیک و ... همگی منجر شده است تا این شهر در مقایسه با دیگر شهرهای همنسبت خود، بدرخشد. همچنین سطح اشتغال نیز در آن بالاست، بیکاری در کمترین میزان ممکن است، حتی شهر نیازمند نیروی کار است. همگی اینها نشاندهندۀ مزایای گستردۀ صنعتیشدن است. اما این تنها یک روی سکه است. این توسعه نیز تقریباً همانند تمام شهرهای صنعتی جهان، پیامدهایی داشته است که بهطور ویژه این پیامدها اجتماعی و فرهنگیاند. زبالهگردی در چنین وضعیتی همراه با دیگر مسائل اجتماعی گریزناپذیر است. مادامی که ناترازی اجتماعی و اقتصادی ماندگار باشد، نمیتوان امیدی به تغییر بنیادین وضعیت داشت، بلکه صرفاً میتوان وضعیت را با اقدامات حداقلی، بهبود بخشید.
[1] Zolnikov
[2] Singh et al.
[3] Timothy Dada et al.
[4] Ranis and Fei
[5] Todaro
[6] Harvey
[7] Park
[8] Simmel
[9] Carspecken
[10] Lincoln and Guba
[11] Mauthner and Doucet