نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار، گروه جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
2 کارشناسی ارشد جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction
Historical places possess distinct physical forms and materialities, but their modes of use and engagement can undergo transformations over time. In recent decades, a notable shift in the way people interact with and experience these spaces has become apparent, which is the focus of this research. The question arises whether, instead of serving as a means for sharing warm, meaningful, and specific atmospheric experiences, historical places have now become primarily beautiful vistas that must only be briefly admired due to contemporary demands, urban haste, and the unique living conditions enabled by new media. Isfahan's Naqsh-e Jahan Square, one of Iran's most prominent historical sites, has hosted a variety of spaces and physical forms, each reflecting a particular quality of urban life in different historical periods. Can a distinct and pervasive mode of engagement with Naqsh-e Jahan Square be identified, where its dominant form significantly differs from its previous forms? How do the people present in the square experience this change? And what are the key factors driving this transformation in the cultural experience of the site?. This study aimed to explore the evolving nature of people's interactions with and perceptions of this historic place, examining whether it had shifted from a space of lived experience to one primarily of visual consumption and spectacle. Understanding the underlying factors behind this potential transformation could provide valuable insights into the changing cultural significance of historical urban environments.
Materials and Methods
Given the nature of the research topic and the requirements of the field, this study employed an ethnographic approach. Ethnography involves direct observation, participation in daily activities, interaction, and interviews within the natural environment. The core of the ethnographic work was participatory observation.
Through systematic observation of Naqsh-e Jahan Square at different times of day from November 2023 to May 2024, spanning consecutive and often continuous days, the researchers aimed to provide a comprehensive description of the various situations and activities occurring in the field. Detailed notes were taken to document how participants interacted with different parts of the square.
During the observation periods, relevant photographs were also captured. Some of the most salient images will be briefly described in the findings section.
For the interview component, the researchers first selected informants, who had been theoretically and practically engaged with Naqsh-e Jahan Square for many years. Additional interviewees were recruited from among the merchants operating in the four sides of the square and the adjacent covered market. Informal conversational interviews were also conducted based on the specific situations encountered during the researchers' presence in the square.
Over the 7-month period, a total of 17 individuals (11 men and 6 women aged approximately 24 to 65 years) were interviewed and their concepts were coded and analyzed.
Another method employed in this research was the review and secondary analysis of relevant documents and data. These materials included books and theses written about Naqsh-e Jahan Square, as well as the data obtained from the square's managers and the information websites of Isfahan municipality.
The combined results of these field-based and analytical methods supported the researchers in addressing the research questions and developing a comprehensive understanding of the transformations in the cultural experience of this historic site.
Discussion of Results & Conclusion
The observations indicated a shift in the use of mosques within Naqsh-e Jahan Square, transitioning from places of worship to tourist attractions. This was evidenced by the presence of numerous photographers at different times and the continuous efforts to enhance the square's visibility and framing for optimal visual perspectives.
The interview findings revealed a focus among policymakers on the desirable representation of the square as a priority. This approach of privileging visual representation appeared to be in conflict with the habitual practices and lived experiences of those present in the square. The review of relevant documents also made the researchers aware of the physical changes to the space over the years, the numerous regulations imposed, and the hosting of special events - all aimed at sustaining the policies of visually representing the square.
In relation to the research questions and methodology, the findings indicated the emergence of a particular mode of engagement with the square in recent decades. This shift appeared to be linked to broader social changes within Iranian society and, in many cases, beyond the country's borders.
Urban social spaces have traditionally been integral to the urban fabric. However, the changes observed in the rhythm and quality of presence within Naqsh-e Jahan Square in a two-way interaction with the subjects present had led to further transformations in relation to the city and even national elements.
Whereas the visual beauty of the square was previously effective in creating and sustaining other meanings, this research suggested that the possibilities of the square were now arranged primarily to enable an appropriate visual experience. Individuals and movements could now gain visibility by positioning themselves within the grandeur of the square, a meaning that was markedly different from the previous lived experiences and conceptions of this historic place.
In conclusion, the findings of this study pointed to a transition in the cultural significance of Naqsh-e Jahan Square, from a space of shared, meaningful atmospheric experiences to one that was increasingly dominated by the imperatives of visual representation and spectacle. Understanding the factors driving this transformation can provide valuable insights into the evolving role of historical urban environments in contemporary society.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسئله
ما در مواجهه با مکانهای فاخر تاریخی بر جای مانده از گذشتگان، با کالبد مشخصی سر و کار داریم که چون متعلق به تاریخ و موقعیتی دیگر است، نمیتوان کارکردها و استفادههای خاصی را از آنها انتظار داشت که در گذشته داشته است، اما اگر مواجههای بیگانه از جریان زندة آن مکان نیز با آن داشته باشیم، آن مکان را به جا نیاوردهایم. در دهههای اخیر، کیفیت متفاوتی از مواجهه با این مکانها به چشم میآید که پرسش این پژوهش نیز، در حول آن شکل میگیرد. این دشواره آن است که آیا میتوان سخن از این امر به میان آورد که مکانهای تاریخی، بهجای اینکه تمهیدی برای به اشتراک گذاشتنِ تجربهای گرم، معنادار و مختص اتمسفری خاص باشند، بهدلیل اقتضائات معاصر، شتاب شهری و زیست خاصِ ممکنشده در زمینه و زمانة رسانههای جدید، تنها به چشماندازی زیبا تبدیل میشوند و باید تنها در نگاهی گذرا، زیبا به نظر برسند؟
میدان نقشجهان در اصفهان، یکی از در معرضِ توجهترین مکانهای تاریخی در ایران است و فضاها و کالبدهای متعددی دارد که هریک در دورههای مختلفِ تاریخی، کیفیت خاصی از زندگی شهری را اعم از حکمرانی و عزاداریها، مراسمهای گوناگون، نمایش قدرت نظامی، میدان چوگان، حضور سفرای کشورهای مختلف و امثالهم را به خود دیده است (آقابزرگ و متدین، 1394). آمارِ حضور 150 تا 300 هزار نفر در روز در میدان نقشجهان در ایام نوروز، بنابر اعلام خبرگزاریهای رسمی ایران، این مکان را به پربازدیدترین مکان حضور گردشگران در اصفهان در روزهای اولیۀ سال تبدیل کرده است (خبرگزاری مهر، 1392 و خبرگزاری جمهوری اسلامی، 1402). این در حالی است که بهدلیل نفروختن بلیت برای حضور در فضای عمومیِ آن و همچنین گشودهبودن فضای باز این مکان در طول شبانهروز، آمار دقیقی از حضور مردم در روزهای عادی در دسترس نیست. با توجه به اینکه پژوهشگرانِ این پژوهش، بیش از سهدهه عمر خویش را در اصفهان و در رابطۀ مداوم با اتمسفر و فضاهای مختلف میدان نقشجهان گذرانیده و در نسبت با آن میدان، با میانجی قرار دادن منطق مواجهۀ جامعهشناختی و روش مردمنگاری، در تدارک مفهومیِ تحولاتِ اجتماعی در نسبت با مکانهای خاص و بهویژه تاریخیِ شهر کوشیدهاند، همواره مسئلة کیفیت مواجهه با مکان برای پژوهشگران، واجد اهمیتِ تحقیق بوده است. این پژوهش کوشیده است به این پرسش خاص پاسخ دهد که آیا میتوان از نوع مواجههای خاص و فراگیرشونده با میدان نقشجهان سخن به میان آورد که صورتِ غالب آن با اشکال پیشین آن، در تمایزی معنادار و اعتناشدنی است؟ حاضران در آن میدان، چنین تغییری را چگونه تجربه میکنند و چه اتفاقی دارد رقم میخورد و عوامل اصلیِ آن چیست؟ یعنی فضایی که بخش مهمی از هویت محققان و شهروندان را تشکیل میدهد، به شهروندان هم محدود نیست و همچنان منبع هویتی معنابخشی را ایجاد میکند، در این فضای پرشتاب و پررفتوآمد و البته با التفات به سیاستهای حاکم بر آن مکان، چیزی در نحوۀ مواجهه با آن در دهههای اخیر تغییر کرده است. اگرچه این امر تنها در میدان نقشجهان نیست و با توجه به دادههای بینالمللی مختلف در مکانهای تاریخی دیگر هم، ردگیریپذیر و ردیابیشدنی است (Jenkins, 2003)، تمرکز این پژوهش بر مورد خاص میدان نقشِجهان در اصفهان است. اگرچه هویتبخشی و معناداری، یکی از وجوهِ اهمیت خاصی است که این میدان برای شهروندان و فعالان میدان و همچنین سیاستگذاران دارد، تجربیات محقق، مشاهدات و مصاحبههایی که در این مکان و دربارۀ تجربۀ این مکان انجام شده است، حاکی از آن است که انگار چیزی در تجربة این میدان تغییر کرده است و از نوعی نامکانشدگی سخن به میان میآید. به بیان دیگر، نوعی تسلط اقتضائاتِ فضای مجازواره[1] به فضای واقعی[2] است و حالا پرسش خاص آن است که ما میتوانیم چرخشی را سراغ بگیریم که حول تجربة مکانی رخ داده است؛ این چرخش به صورتی پنهان، اما ردگیریشدنی و اکتشافپذیر در ابعاد مختلف است و به همین دلیل هم، مسائلی را بهدنبال دارد که مکان را از جایگاه معنادار و هویتبخش جدا میکند. حال سؤال اصلی این است که آیا چنین چیزی در کنشها و رفتارهای افراد حاضر در میدان، اعم از شهروندان، فعالانِ اقتصادی و فرهنگیِ حاضر در میدان، گردشگران داخلی و خارجی و همچنین سیاستگذاران این فضا، بهتدریج مشاهده میشود یا نه؟ اگرچه شاید تجربهکنندگان در لحظۀ عمل و تجربه به این امر واقف نباشند، برای پژوهشگرانِ در این پژوهش بسیار مهم است که این امر را با روشها و ابزارهای مقتضی و متناسب، رصد کنیم و به فهم درآوریم؛ این پژوهش، در صدد پاسخ به همین مسئله برآمده است.
پیشینة پژوهش
در میان پژوهشهای پیشین که به حیطة این پژوهش نزدیکاند، به گروهی از پژوهشها، بهطور مشخص دربارۀ میدان نقشِجهان اشاره میشود. بیشتر مقالاتی که دربارۀ میدان نقشجهان پژوهش و نگارش شدهاند، معطوف به وجوه معمارانه و شهرسازانة این مکان بوده است. شهابینژاد و امینزاده (1391)، مسائل و ارزشهای مربوط به منظر ورودی میدان نقشجهان را با روش توصیفی-تحلیلی، با رجوع به اسناد تاریخی و سفرنامهها و مشاهدات میدانی، بررسی کردهاند و دریافت منظر فرهنگی کل مجموعه را با توجه به تباین فضایی، یعنی بستگی و گشودگی، حرکت و سکون و تاریکی و روشنایی و یکبارگی و وقوع دفعیِ این تجربه، متناسبترین منظر ورودی را از سمت شمالی میدان، یعنی بازار قیصریه میداند. شهابینژاد و همکاران[3] (2017) در پژوهشی مفصلتر، ارزشها و مسائلِ فضای باز نقشجهان را در مطالعهای مقایسهای با گذشته بررسی میکنند و بازاحیای فضای باز میدان را راهی برای ارتقای کیفیت مکانی میدان میدانند. همچنین پژوهش شهابینژاد و همکاران (1393) با عنوان «شکلگیری و دگرگونی تاریخیِ میدان نقشجهان اصفهان» است که با رجوع به اسناد، تطورات کالبدی این میدان را مطالعه کردهاند. برخوردار و همکاران (1400) نیز، نقش هویت اجتماعی را در ساخت فضای جمعی بررسی و نقشجهان را بهمثابۀ فضایی جمعی در عصر صفوی به شیوة کتابخانهای و بهمنظور کشف تاریخ و هویت اجتماعی مطالعه کردهاند.
قلعهنوئی و همکاران[4] (2018) نیز در پژوهش خود ازطریق دستگاههای سنجش صوت، به ترسیمِ نقشة صدا[5] و تجربة آسایش صوتی افراد در میدان نقشجهان مبادرت کردهاند. آنها صوت را در ادراک اشخاص از مکان مؤثر میدانند و آزار صوتی، آسیب به تمرکز و یا احساس آرامش و اضطراب را به تجربه صوتیِ مکان، وابسته میدانند. آنها با ترسیم نقشهای صوتی و استناد به آن، تا حد معمول برنامههایی را در کاهش بلندیِ صداهای آزارنده پیشنهاد میدهند. حقیقی و همکاران (1396) نیز در پژوهشی راجع به مؤلفههای مؤثر در آسایش صوتی افراد، با 385 پرسشنامه و آوابرداشتهای متعدد، منظر صوتی میدان نقشجهان را تحلیل کردهاند.
زینی اصلانی و همکاران[6] (2022)، تأثیر نورپردازی را در تجربۀ کیفیِ میدانِ نقشجهان مطالعه و بررسی کردهاند که آیا نورپردازی در فرایند مکانسازی، امکان تبدیل فضا به مکان را پیدا میکند؟ آنها با روش مردمنگاری و شیوة مشاهدۀ رفتار و مصاحبۀ نیمهساختاریافته، به این یافته دست مییابند که نورپردازی مناسب، مکان شهری را در زمان شب، زیستپذیر و از فضا به مکان تبدیل میکند.
شریعتیفر و شکوری (1399) نیز، ساز و کارهای تأمین خلوت و ارتقای سطح کیفی حضور شهروندان را در میدان نقشجهان بررسی و با روش توصیفی-تحلیلی و ابزار پیمایش، به این تحقیق روی آوردهاند. آنها همچنین محیطهای روانشناختی و ادراک حسی و ادراک معنایی را در پدیدارشدنۀ حس خلوت مؤثر دریافتهاند. دوزدوزانی و همکاران (1394) نیز در پژوهشی با عنوان «مقایسۀ رضایتمندی شهروندان میادین نقش جهان، بهارستان، دلکامپو و ناوونا» از طراحی میدانهای اجتماعپذیر شهری با پرسشنامه، این رضایتمندی را در مؤلفههای متعدد توصیف و تحلیل کردهاند. سهیلی (1387) در پژوهشی با عنوان «از نقشجهان تا کامپیدولیو با روش تاریخی-تفسیری»، ارتباط مراکز قدرت سیاسی و مراکز فرهنگی در این دو مکان بررسی شده است. همچنین تناسبات میان عناصر کالبدی شکلدهندة این میدانها و نگرشهای معناگرایانه در نسبت با درک این دو فضا ذکر شده است. این پژوهش همچنین تجلی امر مقدس حاضر در این بناها را نشان میدهد.
غضنفرپور و همکاران (1398) نیز، سرزندگی و حیات شبانة میدان نقش جهان را با روشهای میدانی و کتابخانهای بررسی کرده و به شاخصهای متعددی در ابعاد سرزندگی و حیات شبانة میدان نقش جهان رسیدهاند. در پژوهش بمانیان و همکاران (1398)، جذابیت و پویایی بهعنوان مؤلفة اصلی کیفیت فضایی، بررسی شده و براساس شاخصهای نظریة مکان پایدار، با پرسشنامه و سنجش نگرش شهروندان، ابعاد کیفی مکان را مطالعه کرده است.
در شاخهای دیگر، مانند مطالعۀ منتظرالقائم و حافظالقرآن (1397)، بعدِ نمادین میدان نقشجهان در ادوار مختلف بررسی و برنامههای حکومتی، مذهبی و تفریحیِ آن شمرده شده است. این پژوهش با رجوع و تحلیل اسناد و نقشهها، ابعاد نمادین میدان نقشجهان را در حیطههای اجتماعی و فرهنگی و حتی عرفانی مطالعه و آن را در سیری از ناسوت به لاهوت بررسی میکند و نمادهای این کیفیت خاص از پیکربندی شهری را بیان میدارد. دمرچلی و همکاران (1400) نیز در پژوهش خود، به ارتباط اندیشههای زیباشناختی و ساخت فضاهای شهری در میدان نقشجهان و میدان سنتپیتر رُم پراختهاند و با روش تحلیل کیفی-تاریخی و کمی با استفاده از پرسشنامه و مطالعات کتابخانهای، به انطباق ویژگیهای زیباشناسانه، کالبد این مکانها را بررسی کردهاند و نتیجۀ کار آنها، ارتباط میان اندیشههای زیباشناختی و ساخت فضاهای شهری را نشان میدهد.
در شاخهای دیگر از پژوهشها دربارۀ میدان نقشجهان، وجوهِ زیباییشناسانه و دلبستگیآفرینِ این مکان بررسی شده است. در پژوهشی با عنوان «پدیدارشناسیِ تجربة زیباییشناختیِ مکان»، اثرِ پنجتنی و همکاران (1396)، با روش پدیدارشناسی براساس الگوی ماکسونمنن[7]، شانزده مقولۀ اصلی در تجربۀ زیباییشناسانه از پرسپکتیو و آسمان گرفته تا خطوط ثلث و نسخ برشمرده و اثرِ شانزده مقولۀ خاص، از قبیل رازوارگی و احساس معنوی و معماری چند حسی و ... را در دریافتِ احساس زیباییشناختی مطالعه کرده است. همچنین پژوهش صارمی و معروفی (1396) که در موضوعِ سنجش و مقولهبندی حس دلبستگیِ مکان و خاطرات جمعی است، به روش توصیفی-تحلیلی و با مرور متون و اسناد و همچنین پرسشنامه، به تحلیلی معطوف، میدان نقشجهان و میدان آزادی را مقایسه و متغیرهای دلبستگی به مکان را تعریف و سنجش میکند.
وجهِ شباهت این پژوهش با پژوهشهای مذکور، در این است که این پژوهش نیز به بُعدی از ابعادِ تجربۀ مکانیِ میدان نقشجهان روی میآورد، پژوهشهای پیشین، بیشتر توصیفی از سبکشناسیِ معماری میدان، تاریخ اجتماعی میدان، تجربة صوتی و نورپردازی میدان، کیفیت آرامش در میدان، تأمین خلوت مقایسه با میدانهای جهانی دیگر از حیث زیباشناختی، عناصر دلبستگی و پدیدارشناسی دلبستگی به میدان و بُعد نمادین و الهیاتی میدان بوده است. این پژوهش اما در غایت خود، در بررسی تحولی اجتماعی در تجربة بافتِ تاریخیِ میدان نقشجهان اصفهان میکوشد. یکی از موضوعات مهمی که به آن توجه نشده است، کیفیت تجربة فرهنگی انسانها در این مکان است؛ پس این پژوهش میکوشد با میانجی قرار دادن تمهیدات نظری، به کشف عادتوارههای زیست روزمرۀ کنونیِ حاضران، اعم از شهروندان و گردشگران و ذینفعان در این میدان روی آورد و تغییرات احتمالی تجربة فرهنگیِ میدان را ردیابی کند. بنابراین وجهِ تفاوت این پژوهش با دیگر پژوهشهایی که دربارۀ میدان نقشجهان و دیگر اماکن تاریخی شکل گرفته است، آن است که این پژوهش میکوشد نه با ارجاع به دادههای معماری و تاریخی یا تطبیق ایدههای فلسفی با کلیت فضای کالبدیافته بهمثابة اثری هنری، بلکه با دورنمای جامعهشناختی و روش مردمنگاری و با ابزار مشاهده و مصاحبه و تحلیل دادههای ثانویه، تحولِ مواجهة شهروندان و گردشگران را در مواجهه با میدان نقشجهان مطالعه کند. این مطالعه بیش از هر چیزی، سویههای جامعهشناختی ِ پررنگ دارد که آن را از مطالعات معماری و شهرسازی و هنر و زیباییشناسی، متمایز میکند. فهم تحول یا چرخش در تجربة مواجهه با میدان نقشجهان، محورِ اصلی پرسشهایی است که در این پژوهش بررسی شده است.
مبانی و چارچوب نظری
در نگاه به نظریات خاصی که حساسیتهای نظری را برای توضیح بهترِ میدان فراهم میکنند، به نظریات سه نظریهپرداز مهم در سطوح مختلف، توجه شد: لوفور[8] در فهم نسبت میان مکان و فضا، هارتموت[9] در پرداختِ ایدۀ شتابگیریِ اجتماعی و بوردیو[10] که در رگههایی مهم از نظریاتش، به شکلگیری انواع مواجهات و انتظارات در نسبت با میدان روی آورده است و حساسیتهای نظری لازم را در مواجهه با مسئلة خاص پژوهش فراهم میکند. برای این تجربة مردمنگارارنه لازم بود که با ارجاع و نظرِ مداوم به آثارِ زندة نظریهپردازانِ متناسب با مسئلة تحقیق، شیوۀ مواجهه با میدان و دادههای مدنظر و مورد نیاز تشخیص داده تحلیل و تفسیر شوند.
لوفور (1393) در کتاب خود با عنوان فضا، تفاوت، زندگی روزمره، بخشی را با عنوان انقلابِ شهریِ فضا و بازنمایی میآورد و در آن اینطور سخن میگوید که در بحرانِ بازنمایی، مرز میان واقعیت و امر نمادین میان تجربههای وجودی فضای روزمره و بازنمایی آنها از میان رفته است و بر آ« است که کردارِ فضایی آن جامعه، فضای آن جامعه را نهفته میکند، آن را مفروض میگیرد و طرح میکند، بهتدریج آن را تولید میکند و حتماً بر آن مسلط میشود. فضاهای بازنمایی، میکوشند فضا را در مالکیت خود درآورند که فضای فیزیکی و جاری را میپوشاند و از اشیا هم، استفاده نمادین میکند. ازنظر او، شبکههای لایهبندیشدۀ اجتماعی، هریک فضای خاص خودش را به وجود میآورد و هیچ معنا یا هدفی جدا از آن فضا ندارد. هر شبکه یا ترتیب پیوندها و بنابراین هر فضا، به مبادله و مصرف به طرقی خاص خدمت کند. درنهایت هریک تولید میشود و هدفی را برآورده میکند و گاهی هریک بهصورت مولد و گاهی غیر مولد مصرف و تمام میشود (لوفور، 1395: 480).
هارتموت[11] (2016)، بیشتر بهسبب ایدة رزونانس و جامعهشناسیِ زمانی شتاب اجتماعی شناخته شده است. او زمان و مطالعه ازنظر زمان را عنصری بسیار مهم در تحلیل موعیتهای مختلف اجتماعی میداند و میکوشد مفاهیم اجتماعی مختلف مانند تمایز طبقاتی، سلطه، مسائل بین فرهنگی و ... را در نسبت با مسئلۀ زمان و شتاب، بازترسیم کند.
او در نظریهای انتقادی دربارۀ زمان و ریتم زمان در جامعة مدرن متأخر، در کتابی با عنوان شتاب و بیگانگی، این ایده را مطرح میکند که در تجربههای جدید ما همواره بهدنبال سرعتیم و این نه برای جلوافتادن، برای سرِ جای خود ماندن است. این شتاب، در ذات خود نوعی بیگانگی را حمل میکند و این موقتشدگی[12] با مکان[13]، وحدتی درونی مییابد؛ به این معنا که توقف و سکنیگزیدن و آرامشیافتن، از خلال حضور معنادار در مکان وجود ندارد و فضا موجب و ایجادگر وضعیتی میشود که در دل خود، انکارِ وجوهِ ساکن و به شتاب در نیامده را بههمراه دارد (هارتموت، 1396: 31). این موقتشدگی به معنای تکثرِ فریم به فریمِ فضاها برای آن است که در جهان جدید، تنها شتاب است که امکانِ انتقال معنا را دارد. این موقتشدگی در اصل، جزئی از کیفیت وجودی انسان مدرن شده است که میخواهد همهچیز را بهنحوی در سرعت قرار گرفته تجربه کند؛ حتی بهنحو کاملاً فیزیکی، زیادشدن جمعیت حاضران در یک مکان، نوعی شتاب ایجاد میکند.
نظریات بوردیو (1398) نیز در حیطههای مهم سرمایههای چندگانه (اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نمادین)، میدانهای اجتماعی و مبارزه برای قدرت در آنها، عادتوارهها و ساختارهای ذهنی درونیشده در افراد، رابطۀ بین ساختار و عاملیت در تحلیلهای جامعهشناختی، قدرت تبیین دارند. در این پژوهش نیز، میانجی فهم عادتوارهها در میدان نقشجهان است. او در نظریاتش، تأثیرگذاریِ ریختار پنهانِ مصرف اقتصادی را مدنظر قرار میدهد که در تجربۀ زیستۀ آدمیان در مکان مؤثر است؛ یعنی ریختار پنهانِ تمایزات اقتصادی که روی کیفیت حضور در میدان و تجربههای معنادارِ ذائقه تأثیر میگذارد و کیفیت ذائقه را در مکان دستخوش تغییر میکند. هبیتوس[14] در نگاه بوردوی، به معنای تداوم فیلد در قالب تهنشستهای سوژه و در قالب انتخابها و سلیقهها و مناسبات میان آنهاست. بوردیو (1396) با مطالعۀ واقعیت بهمثابۀ شبکهای از روابط، مجموعهای از موقعیتهای اجتماعی را در قالب یک رابطۀ همشکلی، زیر چتر واحدی در وحدتی رابطهای، گرد میآورد؛ یعنی رابطه میان شبکة روابط اجتماعی، عادتوارههای ذوقی و انتخابهای عاملان اجتماعی را آشکار میکند.
او همچنین همگونی و تجانسِ ذائقههای فرهنگی مربوط به یک موقعیت و سازگاریِ آنها با الزامات مندرج در این موقعیت را تا حدی ناشی از مکانیسمهایی میداند که افراد را بهسوی موقعیتهایی هدایت میکنند و امکان سازگاری با آنها، کیفیت خاصی از عادتوارهها را ایجاب میکند (بوردیو، 1398: 163). البته شارحان بوردیو نیز، تعلق به مکان را بهمثابة گونهای از سرمایۀ فرهنگی بررسی کردهاند و هویت را محصول آگاهی میدانند که ما بهوسیلۀ آن، نه ویژگیِ بَنا یا معماری، با محیط معماریِ خود ارتباط برقرار میکنیم. برای فهم رابطة بین مکان و هویت و تجربة فرهنگی، لازم است بر فرمهای کالبدی و گفتمانهای روایی و عینیتیافته تمرکز کنیم که به آنها معنا میدهند. با گذشت زمان، ویژگیهای معمارانه، برجستگی خود را از دست میدهند، به حاشیه تبدیل میشوند و اینگونه از تجربة هویتیابی کاسته میشود. ((Hiller & Rooksby, 2016:306.
در پیوند این نظریات با یکدیگر، اینطور بیان میشود که لوفور (1395) دربارۀ تبدیل مکان به فضا و سپس مسئلۀ شتابزدگی، بهمثابۀ مؤلفهای دارای وحدت درونی برای فضا عمل کرده و گفته است که زمان، جدا از بُعدِ مکان نیست، بلکه مکانی است که در این فضای شتابزده، به صرفِ فضایی مرئیتپذیر تبدیل میشود؛ یعنی فضایی که در یک تکثر، بُعدِ سوم خود را از دست میدهد و به تصاویری دو بعدی تبدیل میشود، حتی وقتی که فرد در آن مکان حاضر است. ازنظر هارتموت، در این موقعیت تبدیل و تحولِ زمان-مکان رخ میدهد؛ یعنی وقتی مکان به فضا تبدیل میشود، بُعد زمان تسریع میشود و تحولی که زمان واقعی برای واقعیتداشتن لازم است، خود را طبق آن قاعدة مجازی نگاه میدارد. معنای مجازیشدنِ زمان واقعی، بهدلیلِ شتابی است که برایش لازم شده است؛ یعنی حتی در فضای واقعی هم، منطقِ ساحتِ مجازی بر آن حاکم است و این امر پس از انقلاب ارتباطی و اطلاعاتی، تحولِ بزرگی را رقم زده است. در انتها ازنظر بوردیو، ساختار در ساحتِ مکانیکی و فیزیکی، بهخصوص در بُعد تمایزگذاری اقتصادی در ساحتِ برنامهریزی، موجب و کرد و کارهای مصرف فرهنگی نیز دچار تغییر میشود. در این شرایطی که مکان به فضا تبدیل و بهنحوی پرشتاب، مؤلفهای تعیینکننده در فضای فعلی میشود، به نظر میآید سبک مصرفی یا ذائقة آدمها برای حضور در این میدان هم، تحتِ تأثیر این موارد، تغییر جدی پیدا میکند. این پژوهش با این حساسیتها به میدان وارد شده است.
روش پژوهش
در نسبت با مسئلهای که توضیح داده شد و اقتضائات میدان تحقیق، لازم بود روش تحقیق در این پژوهش، نوعی خاص از مردمنگاری، یعنی مردمنگاری همکارانه[15] باشد. این روش، کمرنگشدنِ مرزِ بینِ محقق و موضوع تحقیق، تأکید بسیار بر برآیندیبودن و پیشبینیناپذیربودن و تغییر مسیرهای مداوم و محتملِ مسیر برنامه و پروژه در اثر روابط انسانی است (کمپل، 1396: 27) .مردمنگاری تلاش میکند تا مردم و پدیدهها را در میدان طبیعی رخداد و با مشارکتی مستقیم، عمل طبیعی و هر روزه را به شیوهای سیستماتیک ثبت کند (Brewer, 2005:6) تا در نسبت با مسئلة پژوهش و امکانهای مطالعۀ میدان تحقیق، با همآیندکردنِ چند بُعدِ ورود به میدان، به تصویری تا حد امکان روشن از مناسبات میدان در تجربه و مواجهه با مکان دست یافت. مطالعۀ این میدان تحقیق، به روشهایی غیر از مردمنگاری، ما را از مقصود پژوهش بازمیداشت که فهم مناسبات تکرارشونده در مختصات میدان نقشجهان اصفهان است. مردمنگاری، مشاهدة مستقیم، مشارکت در فعالیتهای روزمره و تعامل و مصاحبه در محیط طبیعی را اقتضا میکند.
تجربه زیستة محققان در سالهای متمادی (بیش از سه دهه) و انس و زیست در بافت مرکزی اصفهان و میدان نقشجهان، تمهید مناسبی برای رویکردِ امیک[16] در ورود به این میدان بوده است. تهنشست تجربههای متعدد و ورود در فضاهای گوناگونِ آن، فراهمآورندة حس و بینش خاصی به پدیدۀ مطالعهشده است که در ایدههای کلی برای مشاهده و مصاحبه، به آن توجه شده است. حضورِ مداوم و متناوب در طی سالیان در میدان نقشجهان و تجربۀ جایجایِ این مکان در زمانها و مناسبات و رویدادهای گوناگون و حضور در ساعات مختلف شبانهروز و آشنایی با بافتِ روزمرۀ این مکان، از مسجدها گرفته تا فضای باز و کافهها و قهوهخانههای قدیمی، بازارها و تیمچهها و مکانهای گردشگرپسند و تجربههای خاص آنها، بینش آشنایی را برای محقق فراهم آورده است که محقق را از برداشتهای شتابزده و سنجشهای محدود، به موارد خاص بازمیدارد.
هستة مرکزی کار مردمنگاری، مشاهدۀ مشارکتی است که مشارکت در فعالیتهای ممکن در یک میدان ویژه است و به هدف کسب تجربه و مطالعۀ زندگی روزمرۀ آن اجتماع منجر میشود. روند مشاهده نیز به سیاق سه مرحلهای اسپردلی[17] (1980)، از مشاهدة توصیفی[18] برای آشنایی با میدان آغاز و با مشاهدة متمرکز[19] براساس پرسشهای پژوهش، امتداد و با مشاهدة گزینشی[20] برای یافتنِ شواهد بیشتر، در پایان کار خاتمه مییابد (فاضلی، 1392: 278). در این پژوهش نیز مهمترین روشِ نزدیکشدن به میدان، مشاهده بوده است؛ یعنی محققان با مشاهدة منظم میدان در ساعات مختلف شبانهروز، از آبانماه سال 1402 تا اردیبهشتماه 1403، در روزهای متمادی و بیشتر متوالی، در به دست دادنِ توصیفی تا حد امکان مُشبع از موقعیتهای مختلف میدان، انجام و یادداشتهایی در توصیفِ چگونگیِ تعاملِ حاضران با جایجای میدان، نگارش شد و پس از به دست آمدنِ انباشتی از مشاهدات، با توجه به پرسشهای پژوهش، مشاهدات، دستهبندی و سپس شواهد بیشتر در میدان جستوجو شد. مشاهده خود شئون مختلفی دارد؛ ازجمله با مشاهدۀ توصیفی، به معنای آشنایی با میدان و پیچیدگیهای آن. مشاهدۀ متمرکز، عطف توجه بر پرسشهای تحقیق در حین مشاهده و مشاهدۀ گزینشی، یافتن شواهد و مثالهای بیشتر برای فرایندها اعمال خواهد شد (فلیک، 1397: 261) و در این پژوهش، مشاهداتی متناوب با توصیفهایی تا حد امکان مشبع از مکانهای مختلفِ میدان نقشجهان به عمل آمد و در عین گشودنِ مسائل متعدد در مواجهه با آن میدان، در نسبتِ با مسئله نیز، به یافتههای تقویتکنندۀ تعارضِ موجود در مسئله و شواهدِ مشخص و روشنی در نسبت با مسئلة پژوهش دست یافتیم و تحولات متعددی را در بُعدِ مشاهده رصد کردیم که در قسمت یافتهها بررسی خواهد شد. مشاهده بهنحوِ بداهتزدایانه و بازتجربهکننده و به شیوة مشارکتِ مشاهدهای انجام شد که در مراحل مختلفِ آن و در مکانهای گوناگون تلاش شد با تجربة مشاهدات متعدد، تا حد امکان به اعتبار کار افزود.
در طول مشاهده البته در موارد مقتضی، عکسهایی نیز گرفته شد که برای فهم بهتر موقعیت، ضمیمهکردن آن لازم بود و در این مقاله، مختصری از مهمترینِ آنها با شرح مختصر، در قسمت یافتهها خواهد آمد. همچنین به این دلیل که رؤیتپذیری، ملازم با نوعی قاببندی و مشاهده از چشمِ دیگران است، برای توضیحِ بهترِ هر مورد، تا حد ممکن از تصاویری بهرهمند شدیم که خود محقق آنها را گرفته است. همچنین تاریخ عکسبرداری یا تصاویر موجود در سایتهای معتبر، با ارجاع به آدرس سایت محقق شد و بهمنظورِ مستندکردنِ آنها نیز، از این تصاویر بهره گرفتیم. بنابراین استفاده از عکسها مقتضی، موضوع تحقیق است و اگر تصاویری با وضوح و دلالت برای بخش یافتهها در دست بود و در مجالِ این مقاله میگنجید، برای هر مورد، چندین عکس، امکان ضمیمهشدن و توضیح وجود داشت.
مصاحبه در مردمنگاری، طیف وسیعی از مکالمههای غیررسمی و خلقالساعه را در جریان فعالیتهای دیگر تا ملاقاتهای رسمی و سازمانیافته در محیطهای مشخص شامل میشود (Hammersley & Atkinson, 2007: 108). برای مصاحبه نیز، مصاحبهشوندگان در ابتدا از میان مطلعینی انتخاب شدند که سالهای متمادی به فعالیت نظری و اجرایی دربارۀ میدان نقشجهان روی آورده و دیگر مصاحبهشوندگان نیز از میان کَسَبه و بازاریانِ چهارجبهة میدان و بازار مسقّف بودهاند. در بسیاری از موارد گفتوگوهایی غیررسمی، حاشیهای بنا به موقعیت خاص حضور در میدان، انجام شده است که در پژوهش، مفید و درخور توجه باشد و این موارد نیز در دفترچهای یادداشت میشده است. این مصاحبهها نیز اگرچه نه به تصریح، با توجه به سویهها و سایههای بحث، تأییدکنندة مسئلهبودنِ مسئلة این پژوهش بود و در موارد متعدد، به یافتههایی مهم در حیطة مسئلۀ تحقیق منجر شد. برای دستیابی به تصویر کلیتر از مسائلِ میدان، اقتضا میشود که با مدیریتِ مجموعه دو مصاحبۀ طولانیمدت انجام شود و دادههایی نیز در اختیار محققان قرار گیرد. مصاحبه با مدیران بخشهای مختلف مجموعۀ نقشجهان و اشخاص فعال یا پیشتر فعال در شهرداری اصفهان، واجد دادههایی بعضاً حاشیهای، اما پرتکرار در فهم مناسبات این مکان بود که به یافتههای این پژوهش منجر شد. حساسیت خاصی که نظریات یادشده در بخش نظریهها برای محققان ایجاد کرد نیز، در توجه و التفات به شئون مرتبط با مسئله میافزاید. برای فهم بهترِ بافتِ مصاحبهشوندگان، لازم است مشخصات مشارکتکنندگان را در مصاحبه ذکر کنید. در این پژوهش در طول 7ماه، با 17نفر، 11نفر مرد و 6نفر زن در دامنه سنی حدود 24تا 65سال مصاحبه شده است که با کدگذاری و تحلیلِ مضامین آنها، به مفهومپردازی آنها اقدام کردیم.
جدول1- مشخصات مصاحبهشوندگان
Table 1- Profile of interviewees
جنس |
سن |
موقعیت اجتماعی |
مرد |
30-40 |
کارمند مطلع شهرداری |
مرد |
50-60 |
کارمند مطلع شهرداری |
زن |
47 |
بخش مدیریت میدان |
زن |
45 |
بخش مدیریت میدان |
مرد |
42 |
حاضر در میدان |
مرد |
20-30 |
حاضر در میدان با خانواده |
زن |
35 |
حاضر در میدان با خانواده |
زن |
40-50 |
حاضر در بازار |
مرد |
24 |
دانشجوی دانشگاه هنر، جنبِ میدان |
زن |
31 |
عکاس در میدان |
مرد |
62 |
استاد دانشگاه |
مرد |
26 |
ورزش در فضای سبز |
مرد |
45 |
کاسب در میدان (صنایعدستی) |
مرد |
32 |
کاسب در میدان (کافه) |
مرد |
45 |
نمازگزار در مسجد امام |
مرد |
35 |
حاضر در مسجد امام |
زن |
29 |
کاسب در میدان |
چنانچه در جدول بالا مشهود است، افراد مصاحبهشونده از گروههای مختلفِ حاضر و ناظر و مؤثر و متأثّر در میدان بودهاند که در اصل از مصاحبه با آنها برای تقویم و تأیید مشاهدات نیز بهره گرفته شدهاند. در طبقهبندی و استخراج الگوها و مضامین، درمجموع در کدگذاری باز مصاحبهها، به 36 مورد کد رسیدیم و این کدها را در کدگذاری محوری، به 9 کد و درنهایت در کدگذاری گزینشی، به 5 کد چکیده کردیم که در بخش یافتهها بهتفصیل به آنها اشاره خواهد شد.
بُعدِ دیگری که در حیطۀ روش به آن توجه شد، توجه به اسناد و دادهها و تحلیلِ ثانویۀ آنها بود. اسناد و مدارکی که پژوهش را در مراحلِ متعدد یاری میرساند، شامل کتابها و پایاننامههایی است که دربارۀ میدان نقشجهان نگاشته شده بود و همچنین دادههایی است که مدیران میدان نقشجهان، آنها را به دست محققان رسانده بودند یا سایتهای اطلاعرسانی شهرداری اصفهان، در اختیار عموم قرار داده بودند. دادهها اگرچه بهصورتِ خام کاربرد خاصی ندارند، وقتی در کنار دادههای دیگر و ابعادِ دیگرِ روش، مانند مصاحبهها و مشاهدهها در این پژوهش قرار میگیرند، امکان ارتباط و پیوند با آنها را مییابند و از آنها در تصریح و استنادِ مشاهدات و تجارب، بهرهمند میشوید.
جدول2- خلاصة روشها
Table 2 - Summary of methods
خلاصة روشها |
مشاهدة مشارکتی در سه مرحلة توصیفی، متمرکز، مشارکتی + تصویربرداری در موقعیتهای متعدد |
مصاحبه با حاضران در میدان، مدیران میدان نقشجهان و تصمیمگیرانِ شهریِ میدان |
پژوهش در اسناد موجود، نزدِ مدیران شهری، سایتهای اینترنتی معتبر و پژوهشهای انجامشده |
یافتههای پژوهش
یافتههای این پژوهش در نسبتِ با مسئلة خاص آن، در حساسیت به دوگانة زیستپذیری و رؤیتپذیری شکل گرفته است، سعی محققان بر احصای تا حد ممکن بیشترین دادهها به روشهای مشخص یادشده در بخش روش است؛ بهنحوی که سعی شده است با حساسیتی نظری به میدان نزدیک و از سوگیریهایی پروهیز شود که اعتبار تحقیق را مخدوش میکند. بهطور خاص، مشاهدات متعدد و متناوب و همچنین رجوع به اسنادی که در حساسیتِ پژوهشگران در مراحل مشاهده یاریگر آنها بوده است، در طول سالیان و بهویژه در مدت پژوهش، یافتههایی را برای محققان بههمراه آورد که اهم آنها در ذیل میآید. همچنین سعی شده است یافتهها در سه عنوان بررسی شود و با اشاره به روش غالب در هر عنوان، دربارۀ شمایی کلی از شیوه و نتیجۀ تحصیلِ این یافتهها بحث و بررسی شود.
نامکانشدگی و بیتفاوتشدنِ درون و بیرون
طبق مشاهدات متناوبی که در مسجد امام، واقع در ضلع جنوبیِ میدان نقشجهان انجام شد، فضای اصلیِ این مسجد، اعم از زیر گنبد یا صحن اصلی، جز در ایام خاصی از سال مانند دهۀ اول محرم، برای عموم مردم کارکرد و کاربردی ندارد و حتی در ایام اعتکاف نیز، معتکفان نه در فضای اصلی مسجد، بلکه در خیمههایی بزرگ با داربستهای موقت، امکانِ اعتکاف دارند و فضاهای اصلیِ مسجد، تنها برای بازدیدکنندگان در دسترس است؛ حتی در اوقات نماز نیز، تنها وضوخانه و شبستان شرقی مسجد، برای اقامۀ نماز جماعت باز و پس از اتمام فرایند نماز، بسته میشود و همواره نگهبانهایی در قسمتهای مختلف مسجد، نمازگزاران را از حضور در قسمتِ اعظمی از صحن و زیر گنبد، بازمیدارند. این نوع مواجهۀ هر روزة نمازگزاران با مسجد، بخشِ اعظم و اصلیِ مسجد را از روابط و تجربههای روزمرة حاضران خارج میکند، این مکان را از تجربة خاصِ مسجد بیرون و تنها برای بازدیدهای کوتاهِ گردشگرانه و عکاسی با پسزمینة کاشی و گنبد تبدیل میکند. این در حالی است که مسجد، در کارکردِ رابطهآفرین و هویتبخشِ خود در درجۀ اول، مکانی برای عبادت و نماز است و با حفظِ کالبد و تغییر کاربرد آن، نوعی مسجدزدایی از مسجد رخ میدهد که حتی با دلایلِ توجیهپذیری، مانند نگهداریِ فضا از آسیب، نوعی از مکانبیگانگی را در حاضران ایجاد میکند؛ به این معنا که مکانی که با معنا و کارکردی خاص در تجربۀ روزمره از آن یاد میشود، از اصلیترین کارکرد خود خلع میشود و نوع مواجهه با آن مکان تغییر مییابد و یک مکان در عینِ شباهتِ صوری به مکانهای مشابه، انتظارات و چشمداشتهای افراد و جماعتهای دارای رابطه با آن مکان را برآورده نمیکند و در این مورد، به نوعی نامسجد تبدیل میشود.
شکل 1 – مسجدِ خاموش هنگامِ نماز – عکس از نویسنده به تاریخ فروردین 1403
Fig1 - The silent mosque during prayer - Photo by the author, dated April 2024.
چنانچه در تصویر میبینیم، صحن و بخش اصلی مسجد و محراب اصلی، در بیشترِ روزهای سال برای نماز استفاده نمیشود و مکانِ حضور نمازگزاران با میلههایی، از کالبد اصلی مسجد جدا شدهاند. شبستانِ دایرِ مسجد نیز، نسبتبه مسجدهای سطح شهر، بیشتر به نمازخانهها شباهات دارد، چنانچه در ورودی مسجد نیز با علامتی، که روی آن عبارتِ «بهسمتِ نمازخانه» نوشته شده است، نمازگزاران را به آن سمت راهنمایی میکند. از سوی دیگر، حتی مأذنه و منارههای مسجد امام نیز، از کارکردِ اذانگفتن و دعوت به نماز خارج و تنها با بلندگوهایی در دیوارهها یا روی سقف مسجد، زمانِ نماز با پخشِ رادیوییِ اذان اعلام میشود. منبرهای بلندِ چوبی و سنگیِ مسجد نیز با حصاری شیشه، تنها حالت موزهای دارند و حتی روحانیانی که در شبستان شرقی نماز میگذارند، بهدلیل زمانِ بسیار کم برای منبر و وعظ روی صندلی پلاستیکی، سخنرانی میکنند و اشیای خاص نیز که در تمایزبخشی به مکانی در نسبتبه مکان دیگر نقش داشتند، در این مکان از نقش خاص خود برکنار میشوند؛ به این معنا که کاربرد مسجد بهعنوان محل وعظ و نماز، به حاشیه رفته است.
یکی دیگر از موارد ذیل این عنوان، آن است که کندنِ کفش در مساجد مسلمانان در هنگام ورود، همواره برای حفظ طهارت و تمایزبخشی به درون و بیرونِ مسجد، کاملاً شایع، رایج و بدیهی است و اگر کسی چنین نکند، حتماً به او به انحای مختلف، اعتراض خواهد شد. اما آن هنگام که اهمیت یک مکان نه در کلیت فضا و کار ویژۀ مخصوصِ آن، بلکه در وجوهِ گردشگرانۀ آن منحصر میشود، وضعیتی را پدید میآورد که این تماشاگرانِ موقتِ مکانِ صرفاً زیبا، دیگر برای به جا آوردنِ مکان، خود را به صرافت نمیاندازد و درون و بیرونِ فضا را بیهیچ تفاوتی، تجربه میکنند. البته تصمیمگیران این فضا نیز، تمهیدی برای تمایزِ درون و بیرونِ این مکان نیندیشیدهاند، بنابراین در مسجد شیخ لطفالله که بهنحو ظریفی در زمینِ محدودِ زیر گنبد، از کاشیهای فیروزهای برای سنگفرشِ آن استفاده شده است، گردشگران داخلی و خارجی با کفش در مناطق مختلف آن، حتی محراب حاضر میشوند. گاهی در آن مکان فیشِ بلیت ورودی خود را رها میکنند، بیاعتنا وارد و خارج میشوند و تنها در وقت نماز ظهر، حدود نیمساعت در اتاقکی، که در ابتدای ورودی مسجد است، نماز مختصری برگزار میشود. این مسجد حتی وضوخانه نیز ندارد. بیشترین رفتاری که در مسجد شیخ لطفالله تکرار میشود، عکاسیهای حرفهای از مکان و از اشخاص، گاهی با لباسهایی خاص و استفاده از رنگ و نور خاص آن مسجد، بهعنوان قابی برای تصویربرداریِ گردشگرانِ خارجی و داخلی است. در جریان این پژوهش گاهی با ساعتها عکس و فیلمبرداریِ گردشگران خارجی (مورد مشاهدة چینی و روس)، برای رسیدن به بهترین نور و عکس مواجه شدیم که به سهم خود جالب توجه بود.
شکل2 - «مسجد بهمثابۀ آتلیه» (سایت اصفهان، 1400)
Fig2 - "The mosque as an atelier "(Isfahan site, 2021)
در این تصویر، هویداست که غلبۀ نگرشِ کارتپستالی و صرفِ توجه به زیبایی بنا (در اینجا مسجدِ شیخ لطفالله)، موجب پدیدآمدنِ کیفیتی خاص از حضور در نسبت با معنای پنهان در کالبدِ مسجد است که حاکی از تغییر مواجهۀ مشاهدهگرِ مسجد از مکانی زیبا و فاخر برای عبادت به زمینهای زیبا برای عکسبرداری است، همچنین در سالهای اخیر، همه روزه تعدادی از عکاسان حرفهای در ساعات مختلف شبانهروز، در بام بناها و پنجرهها و فضاهای مختلف میدان (که در حالت عادی دسترسی و حضور در آنها توجیهی ندارد)، برای رسیدن به نماهای جدید در عکاسی، در آن مکان فیلمبرداری و عکسبرداری میکنند و آنها را در رسانههای پربازدیدی مانند اینستاگرام و در صفحات شخصی یا مؤسسات و ادارات وابسته به شهرداری، قرار میدهند. حضورِ محسوس و هر روزۀ عکاسان با ادواتِ خاص خود در جایجای میدان نقشجهان، بیانگر نوعی زیستِ جدید در نسبت با فضای مرئی این مکان است. عکاسان، با بازپردازی این فضا با دوربینهای مختلف، تصاویر و فیلمهایی را فراهم میآورند که امکان مواجهة بدنهای معمولی با چشم غیر مسلح با آن مناظر وجود ندارد و به یک معنا، یک مکان با امکاناتِ محدود تماشا را تکثیر میکنند.
شکل3 – «حضور محسوس و مداوم عکاسان حرفهای»، عکس از نویسنده به تاریخ اردیبهشت 1403
Fig 3- "The constant and conspicuous presence of professional photographers", photo by the author, dated May, 2024
چنانچه در تصویر هویداست، عکاسان و فیلمبرداران همه روزه در جایجای میدان، به اهداف تبلیغاتی یا هنری در میدان حاضر میشوند. مورد دیگر آنکه در سالهای اخیر بهنحو فزایندهای در تیمچهها و بازارهای پیرامونِ چهارجبهة میدان، کسبوکارهای مختلف و مسبوق به سابقه، جای خود را به کسبو کارهای سودآورتر و گردشگرپسندتری مانند کافهها و رستورانهای سنتی دادهاند و تقریباً چنین مکانهایی در ورودی و در مکانهای شاخص و خوشمنظرة هر تیمچه و راسته از بازار یا اطرافِ میدان، ایجاد شده است. شاخصة این مکانها در چشماندازِ خاص به میدان یا بافتِ قدیمی شهر، بهمثابۀ قابی برای عکاسی است؛ به این معنا که رونق آن بخش از بازار بیشتر است و برای مثال این کافهها نه جایی برای استراحت در بازار، بلکه مکانهایی میشوند که به خودی خود موضوعیت دارند و به یک معنا، توقف بیجا را نه مانع، بلکه عامِلِ کسبهایی جدید در مکانهای دیدنی مانند میدان نقشجهان به شمار میآورند.
مورد دیگر آنکه فضای بازِ محصور در میدان که در دهههای اخیر، مکانی باز برای فوتبال و والیبال بود، با طرحهای کاشتِ باغچه و درختچه در سالِ اخیر، کارکردِ تفریحی خود را به زیباسازی محیط سپرده است و اگر در عکسهای گذشتة میدانِ نقشجهان، تا حد امکان فضای محصور در میدان، خالی بود، هرچه پیشتر رفت، از انعطاف فضاها که بسیاری از رخدادها و فعالیتها را ممکن میکرد، به شکل کمتر منعطف و بیشتر مشخص و معین درآمد که این امر به خودیِ خود، در شکلدهی و تبدیلکردنِ میدان نقشجهان به صرفِ فضایی برای تماشا و مرئیشدن، کمک کرده است.
شکل 4 – ساخت باغچه در فضای سبز میدان – عکس از نویسنده به تاریخ اسفندماه 1402
Fig4 - Creating a garden in the green space of the square - Photo by the author, dated March, 2024
اجرای پروژههای فضای سبز در دورۀ پهلوی (که در ادامة یافتهها بیشتر آن را بررسی میکنیم)، به دلایل مختلف ازجمله مشخصکردن فضای حرکت اتومبیلها، سیالیت فضای میدان و مجالهای مختلف فعالیت را به شکلهایی محدود درآورد و با ایجاد حوض و فواره در میانۀ میدان و در سالهای اخیر باغچههایی با طرحهای مختلف، میدان را از حالتِ سیال و ممکن برای انواع رویدادها به شمایلی مشخص و پارکگونه درآوردهاند.
همچنین با توجه به مصاحبههای انجامشده و گدگذاری باز و محوری و انتخابی آنها، به سازههایی برای توصیف و تبیین تجربۀ مواجهه با مکان تاریخی دست مییابیم که در جدول زیر نشان داده شده است:
جدول 3- فرایند کدگذاری دادههای مصاحبهها
Table 3 - The process of coding interview data
کدگذاری باز |
کدگذاری محوری |
کدگذاری گزینشی |
میدان نقشجهان، معرف اصفهان |
اهمیت مقایسهناپذیر این میدان در ایران و جهان و لزوم حفظ منظر |
مکان تاریخی، میانجی معرفی هویت و لزوم حفاظت و بازنمایی زیبا از فضا |
توجهنکردن به عظمت این میدان |
||
توضیح سبک معماری سنتی میدان |
||
لزومِ شأنِ خاص مغازههای میدان |
||
مخالفت با ورود مردم به حوض میانی |
||
مخالفت با نشستن مردم در چمنها |
||
بیخبری بیشتر مردم از وقایع تاریخی مهم این میدان |
||
برهمزدن آرامش از سوی دستفروشها یا کودکان تکدیگر |
||
آسیبهای مردم به آثار باستانی |
لزوم حفاظت از بناهای میدان |
|
شکایت از مرمّتِ اشتباهِ بناها |
||
فقدان سرمایة لازم برای مرمت مداوم |
||
شکایت از کوبیدن میخ به دیوارها |
||
فقدان شیوهنامههای خاص برای رویدادها در میدان |
خاصبودگی این مکان نسبتبه مکانهای دیگر |
|
پیرایش میدان مهمتر از آرایش |
||
اهمیت تمیزیِ میدان |
||
تمامنشدنِ جاهای دیدنی اینجا |
مکانی خوب برای عکاسی |
میدان بهمثابۀ پسزمینة زیبا برای تصویربرداری |
جای عالی برای عکاسی |
||
نورِ مناسب برای عکاسی در بعد از ظهرها |
||
شکرگزاری از اجازهندادن به ماشینها و موتورها برای ورود به آنجا، بهدلیل برهمزدنِ قاب |
||
پرکردن فیلم برای تبلیغ کالا در این مکان |
||
منظمتربودن بازار در قدیم |
تفاوت بازاریهای قدیم و جدید |
تفاوت بازاریهای قدیم و جدید (کمارتباط با مسئله) |
کثیفکاری بعضی مشاغل قدیمی در میدان |
||
عادات متفاوتِ بازاریهای قدیمی |
||
شکایت از شلوغی بیش از حد میدان |
فراغتجویی |
میدان، تنها جایی برای استراحت و خوشگذشتن |
عاشق اینجا بودن |
||
احیای خاطرات کودکی |
||
خوشگذشتن بازی فوتبال در میدان |
||
شکرگزاری از اجازهندادن به ماشینها و موتورها برای ورود به آنجا بهدلیل صدا |
||
فقدان مکانی برای استراحت، قبلاً در صحن مسجد |
مشکلات بازاریان |
تعارض بعضی منافع بازاریان با گردشگران |
فضای کم در بازار و مشکلات ردشدن و شکایتِ مردم |
||
شکایت از اجازهندادن به ماشینها و موتورها برای ورود به آنجا |
||
شکایت از نداشتن وضوخانه در مسجد شیخ لطفالله |
فقدان امکانات مناسب مسجد |
امکاناتِ بیشترِ مساجدِ دیگر نسبت به این دو مسجدِ نمادین |
شکایت از کوچکی شبستان مسجد امام در روزهای شلوغ |
||
شکایت از گرانی بلیت بناها |
مسائل متفاوت مردم که مخصوص به این مکان نیست. |
متفرقه |
شکایت از بدحجابی در میدان |
||
ترسیدن بچه از اسبها |
دستیابی به کدهای پنجگانه از میان 36 مورد کدگذاری از میان مصاحبهها، البته با توجه به موقعیتهای متفاوتِ مصاحبهشوندگان، اول بر مسئلة پژوهش صحه میگذارد و دوم در مشاهدات متعدد، معنای نسبت داده شده از سوی محققان را تأیید و تعدیل میکند. در صورتی که با التفات به کدهای خاصشده در مصاحبات، به بیان کلی در ترسیم وضعیت میدان مبادرت کنیم، در این عنوان و تفصیل آن، خطوط کلی آشکارشده از خلال مصاحبهها را ترسیم میکنیم.
بازنماییِ مطلوب، عاملِ تعیینکنندة عناصرِ تشکیلدهندة فضا
مجموعة میراث جهانیِ میدان نقشجهان در مصاحبه با مدیران بخشهای مختلف، به مواردی اشاره کرد که اگرچه به تصریح به مسئلۀ این پژوهش مربوط نبود، در بازآرایی مجدد در نسبت با مسئلۀ واجد اطلاعات مهمی بود؛ برای نمونه در مصاحبهای، از این مطلب سخن به میان آمد که تعدادی از مغازههای چارجبهة میدان در فصلهای سرد، اقدام به درستکردن آتش در قوطیهای روغن در روبهروی مغازۀ خود میکنند و این تنش میان کاسبان و مدیریت میدان وجود دارد که به چه صورت و به چه تمهید از این کارها جلوگیری میشود؛ زیرا در بازنمایی میدان در رسانهها، صورتِ خوبی نخواهد داشت. این نمونه از تعارضها در این موقعیت خاص، بیانگر نوعی ایجاب به تغییر در شیوة زیستِ مقیمان در آن فضا (در این مورد مشخص، کاسبان)، بهدلیل نحوۀ مواجهة خاصِ ایجادشده در میدان است. که چگونه به جلوگیری از اینچنین مسائلی اقدام کنند؛ زیرا اول اینکه این امر صورت مناسبی برای گردشگران و دوم، بازنماییِ احتمالیِ مناسبی در رسانهها نخواهد داشت. این نمونه از تعارضها در این فضای اجتماعی خاص و گاهی لزوم اعمالِ سیاستهای مدیریتیِ خاص، بهویژه برای بازاریانِ چهارجبهة میدان، حاکی از پیشگرفتنِ سیاستهایی متفاوت با رویکردهای رایج در شهر است. همچنین در چهارجبهة میدان، فروشگاههای مختلف، تنها صنایع دستی اعم از گلدانهای نقره و سفرۀ قلمکار و ظروف کاشی و سوغات اصفهان (گز) را میفروشند و در معرض دید قرار میدهند، یا در سه مغازه نیز بستنی و فالوده به فروش میرسد. اگر چنانچه کالاهایی به فروش رسد که به صلاحدید مسئولان میدان نقشجهان، با بافتِ میدان مناسبتی ندارد، باید درِ مشرف به فضای محصورِ میدان بسته و پوشیده شود و تنها از داخل بازار، امکان فروش و معامله وجود داشته باشد. مشخصنبودنِ کیفیتِ حضور در میدان در شئون مختلف، انتظارات و عادتوارههای مختلفی و گاهی متعارضی را پدید آورده است که در مصاحبهها نیز به آن اشاره شد. فراغتجویان در پی تجربۀ فراغت در میداناند و کسانی که بازنمایی فضا برایشان در اولویت است، نسبتبه برخی موارد، مانند نشستن در چمنها و رفتن در حوض، مخالفت دارند.
شکل5 - «فراغت جویان» هر دو تصویر را نویسنده در روز 2/2/1403 گرفته است.
Fig 5- "Leisure seekers", both images taken by the author on April 23, 2024.
در این تصویر نیز، فراغتجویی کودکان و خانوادهها را در فضای باز میدان میبینیم که اگرچه یکی از کیفیتهای ممکنِ حضور در میدان در طول قرون بوده است، گروههای متعددی بهمنظور حفظِ صورتِ فاخر و بازنمایی شکیل میدان، در سطوح مختلف سیاستگذاری و مردمی با این امر در چالشاند.
در اسناد و اطلاعاتِ پیرامون میدان نیز، به دادههای متعددی در نسبت با مسئلة این پژوهش برمیخوریم. این نکته جالب توجه است که از دورۀ پهلوی اول، تغییرات کاملاً محسوس و بهطور مداوم در فضای بازِ این مجموعه رخ داده است؛ برای مثال، از قطع درختان چنار و کاشت درختان سرو گرفته تا جادهکشی و آسفالتکردن دورتادور میدان و ایجاد مبلمان شهری از نیمکتها گرفته تا سکوها، تیرهای چراغ برق و چراغهای نورپردازی میدان. از سال 1393 نیز، عبور و مرورِ وسایل نقلیۀ عمومی و خودروهای شخصی به میدان ممنوع شد، بخش آسفالتشده به سنگفرش تغییر شکل داد و همهچیز مهیا شد که این میدان از عناصرِ بصری و صوتیِ مزاحم رها و البته از کارکردِ پیشینِ خود بهمثابۀ مسیرِ عبور و مرور عادی در شهر نیز خارج شود. چنانکه حضور در این میدان تا حدود زیادی، جز به نیتِ حضور در این میدان، تجربۀ آن مکان و گذران وقت در میدان رخ نمیدهد و گذرهای تصادفی و عبور و مرورهای معمول، کمتر اتفاق میافتد. نکتۀ درخور توجه این است که از دید مدیران مجموعه در بسیاری از موارد، درختهای فعلیِ میدان نیز، باید تا حد امکان هرس شوند تا مزاحم چشمانداز تصویربرداران نباشند (خبرگزاری جمهوری اسلامی، 1393).
شکل 6 - فضای باز میدان (شهابینژاد و همکاران، 1395)
Fig6 - The open space of the square. (Shahabinezhad et al., 2017)
ادامة همین روند و برجستهشدنِ میدان نقشجهان در بناهای تاریخی اصفهان و ارجاع به پیشینة شکوهمندِ آن در تاریخ دورۀ صفویه، امکانبخشِ نمایشِ میراثهای فرهنگی دیگر در این میدان بوده است. بازی چوگان، دو سال است که بهطور مشخص در یک یا دو روز در هفتة اصفهان، یعنی سوم تا دهم اردیبهشت ماه و در بخش مشخصی از فضای بازِ چمنکاریشده با حالتی نمادین و بزرگداشتگونه برگزار میشود. این فعالیتها از آن جهت که یکباره و تکرارناپذیرند و روابط خاص و تاریخ و هویت خاصی را بهطور مداوم فراخوان نمیکنند، باز هم تجدید همان وجوهِ نمایشگرانه و سرایتِ همان ذائقه به حاضران در میداناند.
شکل7 - «چوگان در میدان نقشجهان، عکس از محقق به تاریخ 10/02/1403»
Fig 7 - Chogan (Polo) in Naqsh-e Jahan Square, photo by the researcher dated April 30, 2024
برگزاری چوگان در هفتة اصفهان نیز، اگرچه در احیای سنتی باستانی در این میدان میکوشد، تغییر کالبدیِ فضای باز میدان و تبدیلشدنِ آن به برنامهای یکبار در سال و تزئیینی، این مکان را به مکانی خاص تبدیل و هویت و معنای خاصی را در حاضران ایجاد نمیکند.
رگههایی از پدیدارشدنِ مسئله در سیاستگذاریها نیز مشاهده میشود. در پایاننامهای که این مقاله مستخرج از آن است، سیاستگذاریهای مختلف در دهههای اخیر، به تفصیل در قبال میدان بررسی شده است و محدود به مسئلة این پژوهش نیست، اما در نسبت با مسئلۀ این پژوهش، ذیل عنوان زیر به اهم سیاستگذاریها در این زمینه اشاره میشود.
امتداد و بازتولید سیاستهای بازنمایی
تصمیم دیگری که امسال (1403) گرفته و با واکنشهای منفی کاسبان روبهرو شد، ممنوعیت ورود موتورسیکلت به بازار بود. این کار اگرچه وجوه مثبتی مانند کاهش آلودگی صوتی، هوایی و تصویری دارد، درنهایت بخشی از فعالیتهای روزمرۀ بازاریان در جابهجاکردنِ کالاهای خود به دلیل وجوهِ زیباییشناسانۀ مکان تعلیق میشود. از روز 17 اردیبهشتماه 1403، ورود هرگونه موتورسیکلت به بازارهای چهارجبهه و بازارهای داخلی میدان نقشجهان، جز در ساعاتِ 6تا 8 صبح و 18تا 20 شب برای حمل بار، ممنوع خواهد بود و در صورت تخلف، متخلفان مشمولِ جریمه میشوند. این تصمیم با واکنش مثبتِ بسیاری از مردم در شبکههای اجتماعی و سایتهای خبری روبهرو شد، اما در روزهای منتهی به اجرای این قانون در طی مصاحبههایی کوتاه، با کاسبانِ بازارِ نِسبه و راستة قنادها در حوالیِ سردرِ بازار قیصریه (که در عکس دیده میشود)، با ابراز نارضایتی بیشتر آنان (5 نفر از 6نفر) با این طرح روبهرو شدیم که این امر نشاندهندة آن است که در تعارض برخی منافع میان بازاریان و رهگذران و تجربهکنندگانِ میدان، بهدلیلِ اهمیتِ بازنمایی تمیزتر و کمتر آزاردهنده، این تصمیم نیز با پشتوانۀ مردمی، به اجرا درآمد.
شکل 8- (مقایسۀ حضور و حضورنیافتن موتورسیکلت در ورودی بازار قیصریه) مقایسۀ سال 1402 و 1403 (خبرگزاری دانشجویان ایران، 1402 و خبرگزاری ایمنا، 1403)
Fig 8 - (Comparison of the presence and absence of motorcycles at the entrance of the Qeysariyeh Bazaar) Comparison of 2023 and 2024 (Iran Students News Agency, 2023 and Imna News Agency, 2024)
این میدان در طولِ تاریخ با همة تعارضها، به دینامیکِ زیستِ شهری ادامه داده است و مسائل به هر حال حل یا رفع شدهاند، اما غلبۀ نوعی سیاستگذاری خاص که در تصویر موجود است، فارغ از نتایج مثبت یا منفی برای عموم مردم، حاکی از نوعی مواجه خاص با این کالبدِ شهری است.
جدول4- خلاصة یافتههای هر روش
Table 4 - Summary of the findings of each method
روش خاص |
یافتهها |
مشاهدهها |
تغییر در کاربرد مسجدها بهمثابة مکانِ دیدنی- حضور عکاسان بسیار در ساعات مختلف – تغییرات مداوم در جهت رؤیتپذیری، در منظر (پرسپکتیو) میدان |
مصاحبهها |
سعی سیاستگذاران بر بازنمایی مطلوب از میدان، بهمثابۀ اولویت – غلبة رویکردِ بازنمایی مطلوب، در تعارضهای عادتوارههای حاضران در میدان |
تحلیلِ اسناد |
تغییرات کالبدی فضا در طول سالیان، قاعدهگذاریهای متعدد و برگزاری رویدادهای خاص در جهت تداوم سیاستهای بازنمایی میدان |
یافتههای این پژوهش در نسبت با مسئله و روشِ پژوهش، بیانگرِ پدیدآمدنِ کیفیت خاصی از مواجهه با میدان در خلال دهههای اخیر در نسبت با نوعی تغییرات اجتماعی در جامعۀ ایران و در بسیاری موارد، خارج از ایران است. فضاهای اجتماعی شهری همواره بخش مهمی در ریستِ شهری را نمایندگی میکنند، تغییر در ضرباهنگ و کیفیت حضور در این میدانها، در تعاملی دوسویه با سوژههای حاضر، به تحولات دیگری هم در نسبت با شهر و حتی دیگر عناصرِ ملی منجر خواهد شد؛ به این معنا که اگر پیش از این، زیباییِ بصری میدان، در خلق و تداوم معنایی دیگر مؤثّر بوده است، در این پژوهش، دیدیم که امکانات میدان در این جهت تمهید میشوند تا تجربة بصری مناسبی رخ دهد و افراد و جریانها در آیینة این شکوه، بتوانند خود مرئیت ببخشند؛ یعنی این معنا، با تجربة پیشین، کاملاً متمایز است. این پژوهش به میانجی مشاهدات و مصاحبهها و اسنادی انجام شده است که پژوهشگران به آن دستیافتند. امید است که بررسی این موضوع از دریچههای دیگر نیز، مجالهای دیگری را در فهم تجربة مواجهه با مکانهای تاریخی، فراروی ما بگشاید.
نتیجه
این پژوهش بر فهم دوگانة زیستپذیری یا مرئیتپذیری در میدان نقشجهان اصفهان متمرکز بود. در طی این پژوهش بنا بر مشاهدات و مصاحبهها، گواههایی برای این امر آورده شد که با تجهیز به حساسیتهایی نظری آوردهشده در بخش مربوطه، با توجه به یافتههای پژوهش، به این نتایج منتج شد که در عین اذعان همگان به اهمیت معنایی، کالبدی فضاهای متعدد در میدان و حضور مستمر مردم، به دلایل متعددی در شبکة روابط معنادارکنندۀ رابطۀ انسان با محیط، برای حاضران، حاضر نمیشود؛ یعنی مکانهایی که در ادواری از تاریخ عملاً فضاهایی مهم و گرم برای حاضران بودهاند، در فضای شهری با مختصات امروزین، به نوعی کارتپستال تبدیل میشوند و بهخصوص تجربة مکان با انقلابهای رسانهای در رسانههای اجتماعی، از تجربة بیواسطه به تجربة بازنموده، تغییر شکل میدهد و تنها به تصویر کشیدنی و زیباتر از این مکان، نه تجربهای منسجمتر با فضای میدان، شأن مییابد. عوامل مؤثر یا به بیان بهتر شرایط امکان این تغییر در تجربه، اینچنین بیان میشود که این امر بهنوعی منوط به تغییر ذائقه و انتظارات ممکنشده در وضعیتِ شتابیافته در ضرباهنگِ زیستِ جداافتاده از ضرباهنگ فضای مدنظر در مواجهه با مکانِ زیباست. تجمیعِ یافتهها ما را به این سمت و سو میبرد که صرفِ گردشگرانهشدنِ تجربة حضور در یک مکان بههمراهِ فقدان تمهیدهایی برای غوطهورشدنِ گردشگر در مکان، بهجای خنثی و معطلگذاشتنِ مکان برای مواجهة توریستی، در معنای خلاقیت زدوده و توریستمحورِ صنعت توریسم، مازادهایی را بههمراه دارد که فارغ از ارزیابی هنجاری آن، بهنوعی یکسانشدگی تجربة مکانهای مختلف و تبدیل مکانِ واجدِ معنایی خاص به نامکانی دیدنی را بههمراه خواهد داشت؛ یعنی مکان نه دیگر فضایی برای به اشتراک گذاشتن تجربۀ تاریخی، میانجی برای به رخ کشیدنِ زیبایی و مرئیتپذیرکردنِ خود و شهر و عناصر هویتی و توجه به زیباییها را بههمراه دارد، بیآنکه تجربهای ویژه یا هویت معنایی خاصی را فراهم کند. این مسئله حتی در اولویت سیاستها در دیدهشدنِ بهترِ فضا نیز دیده میشود. در این پژوهش روشن شد که تغییر ژرفی در تجربة این مکان رخ داده است و این تغییر در ایجاد معنا و هویتیابی کنشگران نیز تأثیر میگذارد. علاوه بر عوامل مذکور، به نظر میآید در طول دهههای اخیر، رویههایی ناآگاهانه یا آگاهانه در پیش بوده است که با توجه به تجربۀ زیستة پژوهشگران، مشاهدههای مکرر و مصاحبههای مذکور، منتج به نوعی مواجهۀ خاص در نسبت با رؤیتپذیری در میدان بوده است و بهنحوِ همافزایانه، افزایش جمعیتِ حاضران در میدان در روزهای خاص، بر شتاب و زمانزدگی و موقتیشدنِ وضعیت خواهد افزود و نوعی تمکیننکردن به عناصر معنابخش و هویتسازِ هر بخش از میدان را در پی خواهد داشت. این شتاب، بخشی از وجودِ آن فضا شده است و آنجا را بهنحو خاصی برای حاضران تجربهپذیر و این مطلب را روشن میکند که چرا حاضران در این فضا، بیشتر بهدنبال عکسگرفتن و حتی بدون عکسگرفتن، مواجههای اینچنینی دارند و سیاستگذاران نیز در صدد ارائۀ قابی بهتر برای فضا خواهند بود. در این وضعیت نوعی فقدان و غیبت[21] رخ میدهد که بعدِ سوّم که بُعدِ واقعیِ مکانیِ هویتبخش را در سایه قرار میدهد، جای خود را به قابهای دوبعدی و کادرهای زیبای عکاسی و مکانِ بیواسطه، به امکانی در رؤیتپذیری، تغییر شکل میدهد. بنابراین این تغییر در ذائقه و ترجیحات برآمده از شتابِ معناگریزِ موقعیت انسان شهریِ امروز و متأثرشدن از جایگزینیِ تجربة بازنموده در شبکههای مجازی بهجای تجربة خودبسنده، تغییر کالبدِ میدان و کاربرد آن در جهت مکانزدایی از آن در طول زمان، بهدلیل تناسبنداشتن با مسائل گردشگری، همچنین همآیندیِ رویههای سیاستگذاری و شهرسازی با این تحولات است.
[1] virtual
[2] real
[3] Shahabinejad et al.
[4] Ghalenoei et al.
[5] Sound map
[6] ZeinAslani et al.
[7] Max van Manen
[8] Lefebvre
[9] Hartmut
[10] Pierre Bourdieu
[11] hartmut
[12] temporality
[13] space
[14] habitus
[15] collaborative ethnography
[16] Emic
[17] Spradley
[18] Descriptive observation
[19] Focused observation
[20] Selective observation
[21] absence