نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری جامعه شناسی مسائل اجتماعی ایران، گروه علوم اجتماعی، دانشکده علوم اقتصادی و اجتماعی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران.
2 استاد، گروه علوم اجتماعی، دانشکده علوم اقتصادی و اجتماعی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران
3 استادیار، گروه علوم اجتماعی، دانشکده علوم اقتصادی و اجتماعی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران
4 دانشیار، گروه علوم اجتماعی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction
The family as one of the most vital social institutions plays a crucial role in the socialization and institutionalization of values and norms. However, in today's world, the family has undergone significant transformations that necessitate careful examination and analysis. These changes encompass alterations in family structures, functions, and various forms all influenced by social, cultural, and economic factors. Sociological studies indicate that traditional gender roles within families have evolved, leading to a diminished capacity for families to fulfill their functions. Notable shifts include an increase in cohabitation without marriage, growing individualism, changing values, and a focus on self-actualization. Additionally, economic relationships have shifted from being purely transactional to more emotionally driven. Similar trends are observed in Iran, where weak family interactions and a lack of dialogue space pose significant challenges. The rise of communication technologies, such as text messaging and online platforms, has exacerbated these issues. Statistical data further reveal structural and functional changes within Iranian families. The latest National Values and Attitudes Survey highlights shifts in family decision-making, marriage preferences, attitudes toward women's rights, and childbearing in Kermanshah. Many respondents noted a decline in moral values, support for women's rights to divorce and equal inheritance, a preference for non-relative marriages, a desire for smaller families, and evolving views on children's autonomy. The importance of this study lay in its potential to deepen our understanding of family dynamics and to provide practical, logical solutions aimed at enhancing family life.
Materials & Methods
This study employed a qualitative approach grounded in thematic analysis. The target population comprised experts knowledgeable about family transitions in Kermanshah. Participants were purposefully selected based on their extensive familiarity with the subject matter. Data were collected through semi-structured interviews, utilizing both audio recordings and note-taking. The interviews continued until data saturation was achieved, meaning that the collection of new information ceased to reveal additional patterns or concepts. Data analysis followed the 6-step method outlined by Braun and Clarke, which involved:
Familiarization with the data
Searching for themes
Generating categories from the text
Reviewing themes
Describing themes
Analyzing based on interview responses
Concepts related to family transitions were organized into foundational sentences and primary concepts. Subsequently, the primary categories were refined and subcategories were identified based on semantic similarities. These subcategories were then integrated into broader themes to highlight the most significant dimensions of family transitions. To ensure the validity and reliability of the findings, the data were evaluated and confirmed by family experts. Additionally, the processes of coding, theme extraction, and result interpretation were reviewed by relevant academic professionals, leading to necessary adjustments. Prior to the interviews, participants were informed about the research topic, objectives, data collection methods, and the benefits of the study, ensuring that their identities would remain confidential.
Discussion of Results & Conclusion
This study explored the transitions in family dynamics in Kermanshah from a sociological perspective, highlighting the influence of social, economic, and cultural factors. Kermanshah as one of the country's major cities features a diverse racial and ethnic landscape, which contributes to its unique cultural and value expressions. Research indicates that families in Kermanshah have experienced significant changes and transitions over recent decades. The findings derived from qualitative interviews with experts in family studies identified 11 key categories or themes related to the structural, functional, relational, and individual roles within families. Notable transitions included the decline of kinship ties, shifts in women's roles and marital relationships, nuclearization of family structures, changes in power dynamics among family members, evolving lifestyles, deinstitutionalization of marriage, weakening of collective and traditional values, increasing attention to children's rights, and cultural alienation. These changes presented both opportunities and challenges for families. In conclusion, the family remained a fundamental social institution in Kermanshah, serving as a vital source of emotional and social support and transmitting values and norms to future generations. However, various factors—cultural, economic, and technological—had prompted shifts in family structures and roles. Addressing these changes effectively required comprehensive and evidence-based approaches. The key solutions that government and family institutions could implement to support family stability included: financial education, strengthening family relationships, providing psychosocial support, reinforcing shared values, enhancing the educational system, promoting sustainable employment, developing social support programs, fostering a culture of dialogue, implementing balanced population policies, and bolstering cultural infrastructure.
کلیدواژهها [English]
مقدمه و بیان مسئله
خانواده مهمترین و اساسیترین نهاد در بین سایر نهادهای جامعه است که از دیرباز بهعنوان اولین کانونِ جامعهپذیری افراد و نهادینهکردن ارزشها و هنجارهای یک ساختار در اعضا نقش داشته است. از خانواده میتوان بهعنوان نهاد انسانساز در جامعه نام بُرد؛ زیرا تربیتکنندۀ انسانهایی است که پذیرندۀ نقشها و مسئولیتهای جامعه هستند. خانواده از جایگاه رفیعی در حیات اجتماعی برخوردار است؛ زیرا از یکسو بهعنوان نخستین گروهی است که از آن برمیخیزیم و در درون آن با دنیای اطراف آشنا میشویم و از دیگر سوی، بیشترین تأثیر را بر کودک وارد میسازد که دوران اولیۀ حیات را میگذراند و این تأثیر تا پایان حیات ادامهدار است (ساروخانی، 1398: 40-29).
از مهمترین مسائلِ مهم در جهان معاصر تحول خانواده است که به امری جهانشمول و نیازمند بحث و بررسی تبدیل شده است. خانواده مجموعهای گسترده از ساختارها، کارکردها و اشکال مختلف است که در هر کشور و فرهنگی متفاوت است و در درون جامعهای واحد نیز، براساس طبقۀ اجتماعی، سطح فرهنگی و اقتصادی تغییر مییابد؛ به همین سبب، جای آن دارد که خانواده را نه بهعنوان عاملی ایستا و تغییرناپذیر، بلکه همانند هستۀ تحولیابنده در نظر بگیریم که انعطافپذیری و انطباقپذیری چشمگیری دارد. خانواده عرصهای بسته نیست، بلکه نهادی است که همواره از دگرگونیهای کل جامعه تأثیر میپذیرد و درعینحال توانایی پایداری در برابر رویدادها و دگرگونیها و اثرگذاریها بر آنها را نیز دارد (بهنام، 1392: 25).
امروزه حتی در صنعتیترین جوامع باوجود اینکه ضرورت خانواده پذیرفته شده است، اندیشمندان حوزۀ جامعهشناسی معتقدند که نهاد خانواده بهعنوان کانون جامعهپذیری، رشد و تعامل افراد در بیشتر کشورهای مدرن و روبه رشد دچار تحول و تغییر در ساختار، کارکرد و نقش فردی شده است. کوچکشدن بُعد خانوار، خودمختاری و ورود زنان به بازار کار، تعادل در نقشهای زنان و مردان، شکاف فکری والدین و فرزندان، وجود چالش دربارۀ روند سرپرستی کودکان، تغییر در الگوهای تشکیل خانواده، شیوههای همسرگزینی و غیره ازجمله مواردی هستند که طی چند دهۀ اخیر خانواده در کشورهای صنعتی و روبه رشد با آن مواجه بودهاند.
مطالعات و دیدگاه اندیشمندان جامعهشناسی و حوزۀ خانواده نیز نشان از تحولات عمیق در خانواده دارد؛ ازجمله تحولاتی که طی چند دهۀ اخیر خانواده تجربه کرده است، می توان به این موارد اشاره کرد: تفکیک نقش زن و مرد در جامعۀ صنعتی (نقدی و روئینتن، 1397: 72، به نقل از پارسونز)، کاهش توانایی خانواده در انجام کارکردهایی مثل پرورش فرزند، اجتماعیکردن فرزندان، کنترل روابط جنسی، کاهش اقتدار خانواده (Popenoe, 1988: 329-330)، افزایش میزان همزیستی بدون ازدواج و باروری حاصل ازآن (Lesthaeghe & Neels, 2002: 331)، فردگرایی مفرط و افول نهادهایی همچون خانواده و مذهب (Beck,2004: 512)، جایگزینی نسل و تغییر جهانبینی افراد (Inglehart, 1977: 3)، تغییر ارزشها و دنبالکردن مسیر خودشکوفایی (Inglehart, 2000: 26-27)، سستشدن روابط اقتصادی و محاسبهگری و برعکس، شکلگیری پیوند و روابط مبتنیبر عشق و عاطفه (گیدنز، 1384: 123)، تحول در پیوند زناشویی و نهادزدائی از ازدواج (فوکویاما، 1379: 112-107)، تغییر در ساختار خانواده و افقیشدن ساختار قدرت (گیدنز،1392 : 98-96)، به تأخیر انداختن ازدواج، تشکیل خانواده و رواج زندگی مشترک بدون ازدواج، انعطافپذیری جنسی، کاهش ارزش نقش مادری از دیدگاه زنان، افزایش میزان طلاق (کاستلز، 1380: 179)، فقدان عاطفه، صمیمیت، عدم تعهد در بین زوجین و بیمعنایی، گسیختگی زندگی مشترک و فرار فرزندان از خانه (چیل، 1388: 55، 187، 191).
آمارها و گزارش مطالعات انجامشده در ایران نیز نشان از تغییر و تحولات خانواده طی چند دهۀ اخیر با شدت بیشتری دارد. از نگاه برخی از جامعهشناسان، نوعی تحول ساختاری و ضعف تعامل و خلأ فضای گفتوگو در بین خانوادههای ایرانی پدید آمده است (لبیبی، 1392). اشکال اساسی خانوادۀ امروز ایرانی کمحرفی و کمسخنی است و خانواده دچار داورینکردن و گفتوگونکردن شده است و این نبود نظام معنایی جمعی و مشترک در بین بیننسلی، بینجنسیتی و بینفردی محدود و گم شده است. ظهور گستردۀ پیامکها، فضای مجازی و بسیاری چیزهای دیگر این جای خالی گفتمان درون خانواده را پر کرده است (آزاد ارمکی، 1397: 95-93). دادههای مرکز آمار و سالنامههای آماری مربوط به استان کرمانشاه نیز نشان از تحول خانواده در شهر کرمانشاه در سطوح ساختاری_کارکردی داشته است.
نتایج پیمایشِ ملیِ ارزشها و نگرشها در موج چهارم در شهر کرمانشاه نیز نشان از تغییر و تحولات حوزۀ خانواده در ابعاد مختلف داشته است. مشارکت اعضای خانواده در تصمیمگیریهای اقتصادی برای پدر، مادر و همۀ اعضای خانواده به ترتیب 54% ، 3% و 26% بوده است، همچنین تصمیمگیری در امورات اجتماعی به ترتیب برای پدر 35درصد، برای مادر 13درصد و برای همۀ اعضای خانواده 34درصد بوده است.60درصد از افراد پاسخگو ازدواجهای غیرخویشاوندی را ترجیح دادهاند، 3/49 معاشرت و دوستیهای قبل از ازدواج را ترجیح میدهند، 31درصد مشکلی با مهمانی و جشنهای مختلط نداشتند، 6/50درصد از پاسخگویان موافق آزادی فرزندانشان در سبک زندگی و پوشش بودهاند.66درصد از پاسخگویان موافق حق طلاق برای زنان، 80درصد پاسخگویان معتقد به کاهش صفات اخلاقی در مقایسه با 5 سال قبل بودند، مطلوب فرزندآوری و داشتن فرزند برای 5/68درصد از پاسخگویان 2 فرزند و کمتر بوده است. 5/85درصد از پاسخگویان در طبقۀ متوسط رو به پایین بودند، 80درصد موافق با ارث برابر برای زن و مرد، 78درصد پاسخگویان با نومکانی پس از ازدواج فرزندان موافق بودند، بیش از 40درصد معتقد به حق طلاق زنها، 63درصد موافق با کمک زنان در مخارج خانواده (دفتر طرحهای ملی با همکاری مرکز ملی رصد اجتماعی وزارت کشور ، 1402). کرمانشاه با بار تکفل (نزدیک 60درصد)، شاخص فلاکت (بالاتر از 48درصد) در بین سه استان اول کشور و همچنین ، با نرخ بیکاری(9/14) جایگاه دوم کشور را داشته است(سالنامه آماری کشور،1400). پژوهش حاضر نیز در پی پاسخ به این سؤال است که باتوجهبه انتقال تغییرات از جوامع اروپایی به ایران، آیا خانواده نیز در شهرکرمانشاه، همان فرایندهای تحول و تغییراتی را تجربه میکند که در کشورهای غربی شاهد هستیم یا مسیری دیگر از این تحولات را در پیش گرفته است.
اهمیت این پژوهش از این حیث است که مطالعۀ جامعهشناختی تحولات خانواده به درک عمیقتر از مسئلۀ پیشرو کمک میکند و با ارائۀ راهکارهای عملی و منطبق با جامعۀ آماری مدنظر، نقشۀ راهی را برای پژوهشگران آتی و برنامهریزیهای مرتبط به حوزۀ خانواده فراهم میکند. همچنین شناخت علمی از تحولات خانوادههای شهر کرمانشاه، تغییرات، چالشها، ظرفیتها و آیندۀ آن، وضع بهبود زندگی خانواده و آشنایی با نیازها و شکافهای خانواده را فراهم میسازد و زمینۀ مداخلهگری نادرست را در خانواده از بین میبرد؛ بنابراین، هدف اصلی پژوهش مطالعۀ جامعهشناختی تحولات خانواده در شهر کرمانشاه بوده است.
پیشینۀ تجربی پژوهش
یاتوجهبه گستردگی مبانی تجربی و نگاه ویژۀ پژوهشگران و اندیشمندان داخلی و خارجی طی چند دهۀ گذشته به موضوع خانواده و تحولاتی که در این نهاد رخ داده است، در راستای مختصرشدن حجم مقاله، در پژوهش حاضر به مطالعاتی توجه شده است که بهطور ویژه به بحث خانواده پرداخته و طی چند سال اخیر انجام گرفتهاند.
پیشینۀ تجربی داخلی
بگی و عباسی شوازی (1399) در پژوهشی با عنوان«پویایی خانوار در ایران: مطالعۀ چهار دهه تغییرات در ساختار خانواده و خانوار» به روش تحلیل ثانویه و استفاده از دادههای کل کشور طی 35 سال گذشته (1363-97)، دادههای طرح هزینه و درآمد خانوار تجزیهوتحلیل شده است. به نظر پژوهشگران، ساختار خانوار جوامع معاصر در بسیاری از نقاط جهان متفاوتتر از دهههای قبلتر است. در بسیاری از کشورها سبکها و الگوهای جدیدی از خانواده پدید آمده است. نتایج نشان داده است که در طی این دوره، سهم خانوارهای تکنفره، تکوالد و نیز خانوارهای زوجین بدون فرزند افزایش یافته و در طرف مقابل از سهم خانوارهای گسترده و ترکیبی کاسته شده است. هرچند خانوارهای هستهای همواره اکثریت مطلق خانوارها را به خود اختصاص دادهاند، سهم آنها در یک دهۀ گذشته رو به کاهش گذاشته است. به نظر میرسد دلیل اصلی ثبات سهم این نوع از خانوارها، بافت فرهنگی و مذهبی جامعه و طولانیترشدن دورۀ باقیماندن فرزندان در خانۀ والدین باشد. مشاهدۀ روندهای موجود نشان میدهد که هرچند ساختار خانواده و خانوار در ایران تا دهههای پیش، از ثبات نسبی برخوردار بود، از حدود یک دهۀ پیش با تغییراتی روبهرو شده است؛ بااینحال، بهجای تبدیلشدن به الگوی خانوادۀ مستقل غربی، ویژگیهای یک الگوی همبستگی عاطفی را به خود گرفته است.
رحیمی (1399) در پژوهشی با عنوان «بررسی تجربۀ دانشجویان سه دهۀ گذشته تاکنون از سیر تحول مفهوم خانوادۀ ایرانی» با دیدی آسیبشناسانه تحولات ساختاری و کارکردی خانوادهها را از نگاه دانشجویان (سه دهۀ 60 تا 90) و با روشی کیفی و اسنادی و ابزار مصاحبۀ نیمهساختاریافته و تحلیل تماتیک مطالعه و بررسی کرده است. بنای پژوهش براساس نگاهی از جنس فرهنگی بوده است که میخواهد ببیند به دنبال تحولات مختلف در نهاد خانواده از سه دهۀ گذشته تاکنون در ایران، تحول فرهنگی «مفهوم خانواده» چگونه بوده است؛ برایناساس در این مطالعه که چگونگی تحول مفهوم خانواده بوده است، نمونههای آماری در بین کسانی صورت گرفته است که در دهههای 60، 70 و 80 دانشجو بودهاند. پژوهشگر به این نتیجه دست یافته که پیکربندی خانوادۀ ایرانی در این سه دهه از درون و بیرون دچار تحولاتی شده است. تحولاتی از قبیل شکلگیری کانال جدید تعاملات درخانواده، تغییرات کیفی در روابط خانوادگی و... که در نتیجۀ آنها پوستهای از خانوادۀ ایرانی باقیمانده است. براساس این یافتۀ اصلی پژوهش، در مسیر تحول مفهوم خانواده عینیتها و ذهنیتها دربارۀ خانواده متحول گشته است و این تحول از تطابق کامل عینیتها و ذهنیتها تا دو شاخهشدنشان را شامل میشود و مطابق هم نیستند.
ابوالحسن تنهایی و همکاران (1400) در پژوهشی با عنوان «بررسی تحولات ساختاری نهاد خانواده با نگاهی به روابط فرازناشویی زنان» به روشی کیفی و میدانی و با ابزار مصاحبه به این یافتهها رسیدهاند که تنوعطلبی جنسی، توجیه رابطۀ فرازناشویی یا نامشروع و عدم حضور همیشگی همسر در خانه مهمترین عواملی بودهاند که سبب گرایش زنان به روابط نامشروع و فراتر از رابطۀ زناشویی بوده است. یک پدیدۀ محوری به نام دگردیسی محبت و صمیمیت یا عشق متلاقی پدید آمده است. فردگرایی، بیتفاوتی همسر، فرودستی زن در کسب درآمد بهعنوان شرایط مداخلهگر و درنهایت اینکه زنان در این کنش و واکنشها با اقدام به رابطۀ فرازناشویی و میل به مصرفگرائی، مدیریت بدن و تردیدداشتن در ادامۀ زندگی و توجیه این رابطه، پیامدهایی چون لذتگرایی وعادیشدن روابط فرازناشویی و نامشروع را پدید آوردهاند.
علیدوستی و همکاران (1402) در پژوهشی با عنوان «تعیینکنندهها و محدودیت تمایل به فرزندآوری در شهرستان کرمانشاه» به روشی کمّی و پیمایشی و با تکنیک پرسشنامه در بین شهروندان کرمانشاهی به این نتایج دست یافتهاند حدود که 7/2درصد از زوجین بدون فرزند بودهاند، 1/33درصد از زوجین دارای یک فرزند و تمایلی به داشتنِ بیش از یک فرزند نداشتهاند. تفاوت معناداری در متغیرهای حمایت اجتماعی، جنس، سن، ترجیح جنسی و اشتغال وجود داشته است؛ اما بین تمایل به فرزندآوری و فشار اجتماعی، پایگاه اجتماعی-اقتصادی، محل سکونت، تحصیلات و سواد، نوع مسکن و مدت زمان استفاده از اینترنت رابطهای مشاهده نشده است. به نظر پژوهشگران، در راستای گرایش به باروری در بین خانوادههای شهرستان توجه به حمایتهای مالی، شغلی و اجتماعی لازم است و در این زمینه برنامهریزی امری ضروری است.
پیشینۀ تجربی خارجی
عباسی شوازی و مک دونالد[1] (2008) درتحقیقی با عنوان «تغییرات خانواده در ایران، با تأکید بر نقش مذهب، دولت و انقلاب» در این تحولات به این سؤالات پاسخ دادهاند: تحول خانواده تا چه حد تحت تأثیر تغییرات ساختاری یا نیروهای عقیدتی صورت گرفته است و کدام عناصر در خانواده بدون تغییر مانده است؟ نتایج تحقیق نشان میدهد که تلفیقی از تغییر و مقاومت مشاهده میشود، بهطوریکه برخی جنبهها بدون تغییر مانده و برخی دچار تغییر شده است. تغییرات عمدهای در سطح فردی و درون خانواده مثلِ نگرشهای جنسیتی، تعداد فرزندان و تغییرات بیرونی روال کندتری داشته است، بهطوریکه محققین معتقدند، نقش اقتدار مذهبی در تغییرات محدود بوده است و دولت بهعنوان محدودکننده یا گسترش تحولات درون خانواده میتواند نقش اساسی ایفا کند. افزایش سن ازدواج، کاهش موالید، افزایش میزان طلاق طی سالهای بعد از انقلاب از عمدهترین تحولات درون خانوادههای ایرانی بوده است.
باسین[2] (2016) در پژوهشی با عنوانِ «تحولات ساختار خانواده در دوران مدرن» به این نتایج رسیده است که مهاجرت از روستا به شهر به ازهمپاشیدگی واحدهای بزرگ خانواده و هستهایشدن خانوادهها دامن زده است. خانواده در کشور هند معنای اصلی خود را حفظ کرده است؛ اما نه در نوع گسترده و صمیمی قبلی، بلکه در نوع هستهای و محدوتر. نتایج پژوهش وی نشان میدهد که تفاوت معناداری میان ارزشهای فرزندان و والدین وجود دارد. دیدگاه خانوادۀ هستهای برای تربیت فرزندان در هند متفاوت از دیدگاه خانوادههای گسترده سنتی بوده است. عمدهترین اثر تغییرات درون خانواده برطبق نتایج محقق، تغییرات حاصل از قوانین جامعه و دولت بوده است. همچنین فرهنگ غرب تأثیر زیادی بر جوانان هندی داشته است، از لباس و غذا گرفته تا تفکرات و حریم شخصی وغیره.
فروستنبرگ[3] (2019) در پژوهشی با عنوان «تغییر خانواده در چشمانداز جهانی: چگونه و چرا سیستم خانواده تغییر میکند»، برخی از چالشهای تغییر سیستمهای خانواده را در سراسر جهان بررسی کرده است و پروژهای را با استفاده از بررسیهای جمعیتشناسی و سلامت (DHS) و دادههای ادارۀ سرشماری ایالات متحده برای ترسیم سرعت و الگوی تغییرات در سیستمهای ازدواج و خانواده در افراد کمدرآمد و متوسط ارائه کرده است. او معتقد بوده است که تغییرات در سیستمهای خانواده که در طول نیم قرن گذشته در سراسر جهان غرب رخ داده است، اکنون در سراسر جهان گسترش یافته است، بهطوریکه تمام کشورها توسعۀ اقتصادی، تغییرات تکنولوژیکی و تغییر در باورهای فرهنگی را تجربه میکنند. نظامهای سنتی خانواده در حال تطبیق و تغییرات اجباری است که کشورهای غربی تحمیلگر آن هستند. یافتههای پژوهش او نشان داده است که اقتصاد خانواده از کشاورزی به صعنت در حرکت بوده است. بزرگترها، بهویژه مردان در خانوادههای سنتی، تأثیر خود را بر مسیر زندگی فرزندان و انتخابهای آنها از دست دادهاند. جوانان و زنان بهویژه در بسیاری از کشورهای درحالتوسعه بهطور فزایندهای به دنبال تحصیل و اشتغال بهعنوان ابزاری برای پیشرفت شخصی هستند. این روند عموماً اقتدار خانواده را تضعیف میکند، اگرچه در مراحل اولیۀ آن، خانوادهها احتمالاً در بسیاری از کشورهایی که تأثیر والدین بر انتخاب ازدواج قوی بوده است، به اعمال نفوذ بر انتخاب همسر ادامه میدهند.
شوارتز و اسموک[4] (2020) در پژوهشی با عنوان «جمعیتشناسی خانوادهها: مروری بر الگوها و تغییرات» روندهای جمعیتی و تحقیقات روی خانوادهها در ایالات متحده را با تمرکز ویژه بر دهۀ گذشته مرور میکنند. آنها چندین موضوع را مطالعه میکنند؛ روند ازدواج و ازدواج مجدد، طلاق، زندگی مشترک، باروری، اتحادیههای همجنس، ترتیبات زندگی کودکان. از مهمترین نتایجی است که آنها به دست آوردهاند؛ براساس نژاد و قومیت الگوهای متفاوتی از خانواده وجود دارد؛ همچون میزان فرزندآوری نامشروع و غیرازدواجی که در آمریکاییهای آفریقاییتبار و اسپانیاییها بیشتر از آسیاییهاست. آسیاییها ترتیبات خانوادگی نهادینهتری دارند و دارای زیرگروههای جمعیتی ممتازتری هستند. به نظر پژوهشگران خانوادهها دستخوش تغییرات انقلابی شدهاند و بعید است که این تغییرات معکوس شوند؛ کاهش نرخ ازدواج، افزایش زندگی مشترک و تولدهای نامشروع، کاهش باروری، افزایش نرخ طلاق (خاکستری) بهویژه در بین آمریکاییهای مسن، افزایش ازدواجهای همجنسگرایانۀ قانونی و سیر صعودی میانگین سن ازدواج برای مردان و زنان. در سال 2014، بخش درخور توجهی از تولدها در ایالات متحده برای زنان متولد خارج از کشور (مهاجر) اتفاق افتاده است که این امر کاهش باروری در بسیاری از مناطق ایالات متحده را جبران کرده است. اگرچه روندهای اخیر در ناباروری غیرازدواجی ممکن است آرام شده باشد، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد، درصد تولدهای غیرازدواجی در دهۀ گذشته تقریباً 62درصد افزایش یافته است.
همانطور که ملاحظه شد، تعدادی از پژوهشهای داخلی و خارجی طی دهههای اخیر به مسئلۀ تحولات خانواده توجه کردهاند. این پژوهشها به روش کیفی و کمّی و بر مبنای نمونهگیری از مشارکتکنندگان متفاوت انجام شده است. این پژوهشها نشان میدهند که ساختار خانواده متأثر از عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی قرار دارد و نیازمند برنامهریزی دقیق برای مواجهه با این تحولات است. پژوهش حاضر تحولات خانواده را با نگاهی جامعهشناسانه بررسی و تغییرات و چالشهای پیشروی این نهاد اجتماعی را تحلیل میکند. این پژوهش با هدف واکاوی این تحولات تلاش دارد تا زمینهساز برنامهریزیهای مؤثر برای بهبود شرایط زندگی خانوادگی باشد. در نقد و بررسی مبانی تجربی پژوهشهای مذکور میتوان به چند نکته اشاره کرد:
این نکات نشان میدهند که مطالعۀ ساختار خانواده نیازمند توجه به عوامل چندگانهای است که شامل فرهنگ، اقتصاد، سیاست، تکنولوژی و ارزشهای اجتماعی است که در پژوهش حاضر تلاش شده است تا موضوع تحولات خانواده از دیدگاهِ کارشناسان و مطلعین حوزۀ خانواده به روشی کیفی بررسی شود. یکی دیگر از نقاط قوت این پژوهش، جدیدبودن آن در مقایسه با مطالعات قبلی است که عمدتاً به دهه یا دهههای گذشته برمیگردند.تحقیق حاضر جامعهای خاص به نام کرمانشاه را بررسی کرده است. ازآنجاییکه بافت شهری کرمانشاه ترکیبی از قومیت، زبان و مذاهب مختلف است، نتایج چنین پژوهشی میتواند مبنای سیاستگذاریهای حوزۀ خانواده قرار گیرد. دیگر اینکه از نتایج تازۀ پژوهش شناسایی الگوهای جدید ارتباطی یا تغییر در نقشهای خانوادگی بوده است. تغییر در نقش زنان و روابط زناشویی نشاندهندۀ تحولاتی هستند که بر ساختارهای سنتی خانواده تأثیر گذاشتهاند؛ ازجمله کاهش تعاملات نزدیک با خویشاوندان و چالشهای جدید ناشی از تغییر نقشهای جنسیتی. همچنین مطالعۀ حاضر نوعی تغییرات بیننسلی بهلحاظ ارزشی و نگرشی را نیز بررسی کرده است.پ رورش حیوانات خانگی، بدننمایی و... نتایجی جدید از تحولات خانواده بوده است که به هویت فرهنگی یک جامعه بسته شده است.
چارچوب مفهومی و نظری
هدف از ارائۀ رویکردها و دیدگاههای مطرحشده در جریان پژوهش، حساسیت نظری محقق و شناخت جامعتر مسئله بوده است. مرور نظری نه با هدف استفاده از نظریهها در برآورد مفاهیم و کدگذاری پژوهش انجام شده، بلکه با هدف تقویت بحث و نتیجهگیری از یافتهها با ارجاع به اندیشههای نظری انجام شده است و اینکه پژوهشگر با مرور اندیشههای نظری راجع به مسئلۀ پژوهش هم تسلط نظری کافی در این زمینه داشته باشد و نیز از تحمیل نظریهها بر دادههای گردآوریشده جلوگیری کند؛ بنابراین، در پژوهش حاضر سعی شده است که،نتایج به پشتوانۀ اندیشههای معاصر حوزۀ خانواده و ادبیات تجربی پژوهش تفسیر و جمع بندی شود. یاتوجهبه حساسیت نظری در پژوهش و چندبُعدی بودن مسئلۀ پژوهششده از مبانی متفاوتی استفاده شده است. دیدگاههای مطرحشده دربارۀ تحولات خانواده بر مفاهیمی همچون «مغایرت ارزش و جهانبینی بیننسلی، هستهایشدن ساختار خانواده، تکوالدی و کاهش فرزندآوری، افزایش طلاق، رواج سبکهای جدید زندگی و ازدواج، ورود زنان به بازار کار، فرصتهای تحصیلی زنان، توجه به حقوق کودکان» اشاره دارند که حاوی دلالتهای مفهومی برای پژوهش حاضر هستند. در ادامه بهصورت اجمالی به این دیدگاهها و اندیشهها توجه شده است.
اندیشۀ بِک و بِک[5](2004) نشان از تغییر روابط و نقش زنان و افزایش انتظارات (که حاصلِ تأکید بر عشق رمانتیک است) در آنها دارد که خودمختاری زنان و افزایش طلاق در جامعه را به دنبال دارد. از نگاه وی نرخ ازدواج، زنا و ازدواجهای مجدد و تضادهای بیننسلی در خانوادهها بسیار بالا رفته است. تعبیر ازدواجهای مدرن به دگرگونی روابط نزدیک به موضوع مسلط جامعهشناسی معاصر تبدیل شده است. ایدۀ روابط ناب در عشق جانشین حسابگری شده است و به نظر میرسد این پیامد تاریخی عشق رمانتیک است (Beck & Beck, 2004).
از دیدگاه پوپنو[6] (1988) فردگرایی افسارگسیخته در مدرنیتۀ متأخر باعث افول ارزشها و فروپاشی اجتماعی منجر شده است. افراد در دنیای مدرن به دنبال برآوردهکردن خواستهها و کسب رضایت خود هستند و ازدواج مبنای اقتصادی و تجدید نسل خود را از دست میدهد و به فرزند بهعنوان ابزاری برای تولید و کسب درآمد نگاه نمیشود، بلکه ازدواج نوعی ارتباط داوطلبانه تلقی میشود که افراد شخصاً برای برقراری یا برهمزدن آن تصمیمگیری میکنند (Popenoe, 1988).
به اعتقاد گود[7] (1963) تغییرات خانواده متأثر از صنعتیشدن در سراسر جهان مشهود است؛ اما جهت این تغییرات یاتوجهبه ساختار فرهنگی جوامع متفاوت است. البته گود بر قدرت متغیرهای ایدئولوژیک هم تأکید میکند (Goode, 1963: 369). به تعبیر گود نظام خانواده خود را برای پیشرفت جامعۀ مدرن به گونهای تغییر داده که روند صنعتیشدن و مدرنیته را تسهیل کرده است. در تئوری ویلیام گود همچنین با پیشرفت مدرنیزاسیون ازدواجهای درونگروهی و خویشاوندی کاهش مییابد. ارتقای سطح آموزش و اشتغال زنان، انتخاب آزادانه در ازدواج را افزایش میدهد و همین امر باعث کاهش ازدواجهای خویشاوندی میشود (Abbasi-Shavazi et al., 2008).
لستهاق و نیلز[8] (2002) یکی از دیدگاههای سنتی که تبیینگر تحولات جامعه بهخصوص تغییرات عرصههای فرهنگی، اجتماعی بوده است، دیدگاه گذار جمعیتی بوده است. به عقیدۀ آنها در دنیای مدرن، فرد به دنبال برآوردهکردن نیازهای فراتر از نیازهای اولیه همچون: فردگرایی، خودشکوفایی، دموکراسی مردمی است و مدارا یک ارزش اصلی محسوب میشود. افزایش سطح تحصیلات زنان، استقلال اقتصادی بیشتر زنان از مهمترین مشخصههای جوامع در موج دوم گذر جمعیتی هستند. پیامد چنین امری کاهش نسبت ازدواجکردهها، افزایش سن در اولین ازدواج، زندگی متزلزل و ناپایدار، نرخ بالای طلاق، نرخ پایین ازدواج پس از بیوهشدن، کاهش باروری به علت تأخیر در ازدواج بهگونهای که باروری به پایینتر از سطح جانشینی افت میکند، افزایش میانگین سن جوانان در اولین ازدواج، افزایش باروری نامشروع در میان زوجین و دختران مجرد، افزایش ایدۀ فرزند نداشتن در بین زوجین است (Lesthaeghe & Neels, 2002: 325-360 ).
اینگلهارت[9] (2000) در نظریۀ انقلاب خاموش خود نشان میدهد که تغییر ارزش پساماتریالیستی پدیدهای جهانی است و فقط به دموکراسیهای پیشرفته غربی محدود نمیشود و میتوان آن را به افزایش رشد اقتصادی در بسیاری از نقاط جهان نسبت داد (Ingelhart, 2000: 224). از نگاه وی برای نسلهای امروزی (پس از جنگ) تأمین نیازهای مادی و کالاهای فیزیکی ملاک نیست، بلکه ابراز وجود، آزادیهای فردی، حقوق فردی و اجتماعی، ابراز وجود اولویت و اهمیت دارد. نسل جدید جهانبینی، ارزشها و خواستههایی مغایر با نسلهای قبلتر دارد و به نظر جهانبینیهای غالب توسط نسلهای جدیدتر در حال تغییر است (Ingelehart, 1977: 3). فرانسیس فوکویاما (1386) استدلال میکند که زنان با رسیدن به استقلال مالی و مردان با فرار از تعهد شوهر یا پدر خانواده بودن بهراحتی تن به طلاق داده و بهجای ازدواج و روابط بلندمدت، روابط مبتنیبر همبالینی (کوتاهمدت) را ترجیح میدهند (فوکویاما، 1386: 112-107).
مانوئل کاستلز[10] (1380) تأخیر در ازدواج، تشکیل خانواده و رواج زندگی مشترک بدون ازدواج نشانۀ دیگری است که بهلحاظ نهادی و نیز بهلحاظ روانشناسی اقتدار خانوادۀ پدرسالار را تضعیف میکند. افزایش خودمختاری زنان در رفتار منجر به تولید مثل خارج از چارچوب ازدواجها و ساختار سنتی میشود و محدودشدن تعداد فرزندان از شواهد بحران در خانوادۀ سنتی پدرسالار است. کاستلز معتقد است که در دنیای مدرن پیوندهای ازدواج و خانواده دچار نوعی گسستن میشود. از مفاهیم روابط جنسی مصرفگرایانه، مصرفکردن یکدیگر و جنسیت انعطافپذیر (به نقل از گیدنز) نام برده است. این گسستهشدن روابط جنسی سبب حرکت از ازدواج به سمت همخانگی، برقراری رابطۀ جنسی خارج از چارچوب ازدواج و روابط جسنی مصرفگرایانه میانجامد (کاستلز، 1380: 180-179).
به عقیدۀ آنتونی گیدنز[11] (1384) دگرگونیهای بزرگی در خانواده در دنیای مدرن رخ داده است؛ از جمله ارزشمنددانستن فرزندان و قائلشدن حقوق برای آنان که در بخشهای سنتی نادیده انگاشته میشد، تحول نقشهای زن و شوهری، موازنۀ قدرت زنان و مردان، اشتغال زنان در بیرون از خانه، افزایش آمار طلاق که با پروسۀ آزادی زنان و رهایی روزافزون زنان در ارتباط است و درنهایت ظهور دموکراسی عاطفی در خانواده که در آن تساوی و ارتباط وجود دارد (گیدنز، 1384: 127-125).
روششناسی پژوهش
پژوهش حاضر براساس رویکردی کیفی و بر مبنای راهبردی تحلیل مضامین (تماتیک)[12] استوار است. جامعۀ آماری پژوهش شامل کارشناسان آشنا به موضوع تحول خانواده در شهر کرمانشاه بوده است. ملاک و معیار انتخاب نمونهها افرادی بوده است که با حوزۀ خانواده و مسئلۀ بررسیشده آشنایی نسبی داشته و بهصورت ملموس با تحولات خانواده در قالب تئوری و عملی ارتباط داشتهاند. برای انتخاب نمونهها بهصورت هدفمند افرادی انتخاب شده است (اساتید دانشگاه و کارشناسان حوزۀ خانواده) که بیشترین غنای اطلاعاتی راجع به مسئلۀ بررسیشده داشتهاند. در این مطالعه، تحلیلها براساس دادههای جمعآوریشده از 16 نمونه انجام شده است. یک پژوهش کیفی خوب از نمونهگیری هدفمند استفاده میکند؛ یعنی بهصورت هدفمند از کسانی استفاده میکند که اهداف، سؤالات پژوهش را پوشش دهند (Tracy, 2013). با بهرهگیری از تکنیک مصاحبۀ نیمهساختاریافته و با رضایت نمونهها اطلاعات به دو شیوۀ ضبط صوت و یادداشتبرداری در مکان مصاحبه و به دور از هرگونه دخالت فردی غیر از مصاحبهشونده گردآوری شده است. مصاحبه با نمونهها تا اشباع دادهها انجام گرفت. اشباع دادهها زمانی حاصل میشود که جمعآوری اطلاعات جدید دیگر منجر به کشف الگوها یا مفاهیم جدید نشود. برای رسیدن به اشباع دادهای در پژوهش حاضر مراحل زیر طی شده است: 1. در ابتدا سعی شد تنوعی از نمونهها انتخاب شود تا بتوان دیدگاههای مختلف را راجع به تحولات خانواده پوشش داد؛ 2. مصاحبهها تا زمانی ادامه یافت که دادۀ جدیدی کشف نشد و 3. در پایان برای اطمینان از اشباع دادهای با سه نفر دیگر مصاحبۀ تکمیلی انجام شد و مشخص شد که اشباع[13] دادهها درست و نیازمند به ادامۀ مصاحبه نیست.
در تحلیل دادهها از روش 6 مرحلهای براون و کلارک[14] (2006) استفاده شده است: 1. آشنایی با دادهها؛ 2. جستوجوی تمها؛ 3. تولید مقولات از متن پیادهسازیشده؛ 4. بررسی تمها؛ 5. توصیف تمها و 6. تحلیل مبتنیبر مصاحبهها. مفاهیمی که حوزۀ تحول خانواده را پوشش میدادند، در قالب جملات پایه و مفاهیم اولیه دستهبندی شد. نتیجۀ این مرحله محدودکردن حجم وسیعی از دادههای گردآوریشدۀ برگرفته از مصاحبههای بهعملآمده بود (مقولات اولیه). مفاهیم با موضوعات مشابه دستهبندی شد و در مرحلۀ بعدی مقولات به جایگاه واقعی خود رسیدند؛ یعنی طیفی از مقولات دستهبندی شده است که اشتراکات معنایی در آنها مشاهده شد (مقولات فرعی) و در پایان مقولات فرعی در سطحی کلیتر و انتزاعیتر قرار گرفتند، بهطوریکه این مقولات ذهنی، مهمترین مضمون را که همان ابعاد تحولات خانواده است در بر گرفتهاند (مقولات اصلی). اصل جامعبودن و مانعبودن در دستهبندی مضامین رعایت شده است.
بدین شکل که قبل از شروع مصاحبه با نمونههای هدف راجع به موضوع پژوهش، هدف پژوهش، شیوۀ گردآوری دادهها و مزیت پژوهش، اطلاعاتی به نمونهها داده شد و به آنها اطمینان داده شد که مشخصات هویتی و اطلاعات کسبشده نزد نویسندگان بهصورت محرمانه باقی خواهد ماند و فقط در راستای پیشبرد پژوهش و رسیدن به نتیجۀ مطلوب استفاده خواهد شد.
برای اطمینان از اعتبار و پایایی دادهها: 1. با دونفر از متخصصان یا بازرس خارجی (Creswell & Miller, 2000) حوزۀ خانواده، یافته و نتایج و تفسیر آنها ارزیابی و تصدیق شد؛ 2. بازبینیِ کدگذاری، استخراج مضامین و تفسیر نتایج توسط سه نفر از اساتید مربوط انجام و بازخورد و اصلاحات مدنظر آنها اعمال شد و 3. از برخی از مشارکتکنندگان خواسته شد تا صحت و دقتِ نتایج یا تفسیرها را بررسی کنند.
جدول 1- مشخصات جمعیتشناسی جامعۀ هدف
Table 1- Demographic characteristics of the target population
|
ردیف |
کد مصاحبه |
سن |
رشتۀ تحصیلی |
سطح تحصیلات |
||
|
1 |
N1 |
50 |
علوم تربیتی |
کارشناسی ارشد |
||
|
2 |
N2 |
43 |
روانشناسی |
دکتری |
||
|
3 |
N3 |
40 |
جامعهشناسی فرهنگی |
دکتری |
||
|
4 |
N4 |
39 |
جامعهشناسی مسائل |
دانشجوی دکتری |
||
|
5 |
N5 |
37 |
جمعیتشناسی |
کارشناسی ارشد |
||
|
6 |
N6 |
37 |
علوم تربیتی |
کارشناسی ارشد |
||
|
7 |
N7 |
34 |
روانشناسی |
کارشناسی ارشد |
||
|
8 |
N8 |
33 |
اقتصاد |
لیسانس |
||
|
9 |
N9 |
42 |
جامعهشناسی مسائل |
دکتری |
||
|
10 |
N10 |
37 |
جامعهشناسی |
کارشناسی ارشد |
||
|
11 |
N11 |
54 |
حقوق |
لیسانس |
||
|
12 |
N12 |
38 |
جامعهشناسی فرهنگی |
دکتری |
||
|
13 |
N13 |
38 |
علوم ارتباطات |
لیسانس |
||
|
14 |
N14 |
36 |
علوم تربیتی |
دکتری |
||
|
15 |
N15 |
44 |
علوم تربیتی |
دکتری |
||
|
16 |
N16 |
36 |
حقوق |
لیسانس |
||
یافتههای پژوهش
در پیِ استخراج یافتهها میتوان بیان کرد که نهاد خانواده بهعنوان پایه و اساس سایر نهادها، در شهر کرمانشاه نیز تحولاتی چندبُعدی همراهِ با چالشها و فرصتهایی را تجربه یا در حال تجربهکردن است. یافتهها نشان میدهد که بهطورکلی خانواده در حوزههای ساختاری، کارکردی، نقش فردی، سبک زندگی و الگویی تغییر و تحولاتی را تجربه کرده و روند این تحولات پویا و جریاندار است. در راستای فهم تحولات خانواده در سطح خُردتر میتوان به مفاهیمِ تضعیف روابط خویشاوندی، تغییر در روابط زناشویی و پیامدهایی چون طلاق، تغییر در نقش زنان و خلأ عاطفی مادر در خانه، ازدواجگریزی و زیست مجردی، تعادل در قدرت زنان و مردان و سایر اعضا، هستهایشدن ساختار خانواده و تضعیف فرزندآوری، نهادزدایی از ازدواج، آزادی و اختیار در انتخاب همسر، توجه به حقوق و انعطاف والدین با فرزندان، گذر از سنتها و ارزشهای جمعی و سنتی پیشین و خودباختگی فرهنگی اشاره کرد. در جدول 2 مضامین استخراجشده از تحولات حوزۀ خانواده در کلانشهرِ کرمانشاه بحث و بررسی شده است
جدول 2- مضامین تحولات خانواده
Table 2- Themes of family developments
|
مضمون اولیه |
مضمون گزینششده (فرعی) |
مضمونمحوری (اصلی) |
|
کاهش دورهمیها و دوستیهای گذشته، بیاطلاعی خویشاوندان از همدیگر، کاهش خانوادههای گسترده، کاهش ارتباطات خویشاوندی |
تغییر در روابط اجتماعی
فاصلۀ فیزیکی و ناشناختی |
*تضعیف روابط خویشاوندی |
|
فاصلۀ فیزیکی و حضوری خویشاوندان، عدم شناخت خویشاوندان از همدیگر در نسلهای امروزی، ارتباطات بافاصله و رسانهای |
||
|
نبود تعهد و عشق پایدار، ، نگاه قراردادی به زندگی زناشویی، عشق و رابطۀ مبتنیبر محاسبهگری، عدم الزام به تحمل زندگی زناشویی |
تغییر در تعهد و ارزشهای زناشویی
تغییرات در روابط زناشویی |
*تغییر در روابط زناشویی |
|
سهلشدن ترک منزل ازسوی زنان، مقابلهبهمثل در روابط زناشویی، کمرنگشدن قُبح جدایی زن و شوهر، پذیرش اجتماعی جدایی زن و شوهر |
||
|
کاهش حضور فیزیکی زنان در خانه، تضعیف نقش خانهداری مادران، کاهش نقشِ فرزندپروری |
تغییر در مسئولیتهای خانوادگی
افزایش مشارکت اجتماعی و اقتصادی |
*تغییر در نقش زنان |
|
اشتغال زنان بیرون از خانه، ارتقای تحصیل زنان، توجه زنان به علائق و خواستههای خود |
||
|
عدم الزام به ازدواج، کاهش درجۀ اهمیت ازدواج، ترس از تعهد، نگاه گذرا و جنسی به ازدواج، ترجیح ازدواج موقت و قراردادی |
نگاه جدید جوانان به ازدواج
تمرکز بر فردیت |
*تأخیر در ازدواج (زیست مجردی) |
|
تمرکز بر اهداف شخصی و شغلی تا ازدواج، تمایل به حفظ آزادی و استقلال فردی بدون وابستگی به شریک زندگی، تجربیات منفی گذشته |
||
|
توزیع وظایف خانگی، توزیع تصمیمگیری بین اعضای خانواده، کنترل منابع مالی توسط اعضا، شنیدن و اهمیتدادن به نظرات همۀ اعضای خانواده، حمایت روانی و عاطفی اعضای خانواده از همدیگر |
تساوی جنسیتی در خانواده
حمایتهای نهادی و فرهنگی از تساوی جنسیتی |
* موازنۀ قدرت زن و مرد و اعضای خانواده |
|
دسترسی برابر زن و مرد به حقوق قانونی، آموزشی، شغلی و... ، کمرنگشدن باورهای سنتی دربارۀ نقش زنانه و مردانه، اهمیت برابر زن و مرد در تأمین مالی و کنترل منابع اقتصادی، حمایتهای نهادی در برابر تساوی جنسیتی |
||
|
گسترش ازدواجهای عاشقانه، تمایل به ازدواج همراه با شناخت، تمایل به ازدواجهای مطابق با نظر دختر و پسر |
ازدواج مبتنیبرعشق و شناخت
اختیار و استقلال در انتخاب همسر |
*آزادی و اختیار در انتخاب همسر |
|
کمرنگشدن ازدواج مطابق با نظر والدین، مختاربودن فرزندان در همسرگزینی |
||
|
کمشدن تعداد اعضای خانواده، عدم تمایل به داشتن فرزند زیاد، کوچکشدن بُعد خانوار، محدودشدن خانوادههای چندنفره |
تغییرات در ساختار خانواده
چالشهای باروری و تربیت نسل |
*هستهایشدن خانواده و باروری |
|
نازایی زنان در سن باروری، نقش تربیتی فرزندان، نومکانی فرزندان بعد از ازدواج |
||
|
روابط صیغهای و کوتاه، دوستیهای خیابانی، ازدواج سفید |
روابط غیررسمی و موقتی تنوعطلبی جنسی و اجتماعی |
*نهادزدایی از ازدواج |
|
تنوعطلبی جنسی، روابط جنسی نامشروع، چتهای نامتعارف مجازی |
||
|
میزان پذیرش تفاوت نسلی و سبک زندگی متفاوت فرزندان، ایجاد |
تعامل و ارتباط با فرزندان |
|
|
|
حمایت و احترام به فرزندان |
*انعطاف و توجه به حقوق فرزندان |
|
تعاملات مثبت و سازنده با فرزندان، تعامل بازتر و گفتوگوی بیشتر بین والدین و فرزندان، توجه به نظرات و احساسات فرزندان |
|
|
|
حمایت والدین از انتخابها و تصمیمات مستقل فرزندان، تغییر در قوانین خانواده براساس شرایط جدید یا نیازهای فرزندان، پذیرش اشتباهات فرزندان و خود و تلاش برای بهبود روابط، حمایت از استقلال فردی در سن خاص، احترام به حریم خصوص فرزندان، ترویج برابری جنسیتی در خانواده |
||
|
کاهش ارتباطات بیننسلی، سستشدن آداب و رسومات گذشته بهویژه در بین جوانان، تغییر در آیینها، جشنها و مراسمات سنتی و مذهبی، تغییر در باورهای سنتی و جمعی |
تغییرات فرهنگی و اجتماعی
تحول در ارزشها و باورها |
*تضعیف ارزشهای سنتی |
|
تغییر در میزان پایبندی به ارزشهای مذهبی، تغییر در نقش باورهای مذهبی در تصمیمگیریها، تأکید برعلم بهجای باور و سنت |
||
|
حیوانگرایی، بدننمایی، برندگرایی، مصرفگرایی، تغییر الگوی مصرف، مداخله در بدن |
مصرف و فرهنگ مصرف
هویت و خودآگاهی |
*خودباختگی فرهنگی |
|
بدننمایی، تمایزگرایی، تغییر زبان مادری در کودکی، مدگرایی، پذیرش فرهنگ غربی بهجای بومی |
استخراج مفاهیم بعد از پیادهسازی مصاحبهها در قالب متون باز در سه مرحله انجام پذیرفت؛ استخراج مفاهیم در قالب مضمون اولیه (شامل 83 مقوله)، مضمون فرعی (شامل 22مقوله) و مضمون اصلی (شامل 11 مقولۀ اصلی یا گزینششده). در ادامۀ روند پژوهش به بررسی و تحلیل هریک از مقولات اصلی با تکیه بر آمارها و گزارشات مربوط، دیدگاهها و نقلقولها و پیشینۀ نظری و تجربی پژوهش پرداخته شده است.
تضعیف روابط خویشاوندی
یکی از مهمترین بسترهای تحولیافته، تضعیف روابط خویشاوندی و پیوندهای صمیمی و نزدیکی است که میانِ اعضای خانواده (بهویژه در خانوادههای گستردۀ سنتی) وجود داشته است. امروزه چنین روابط و پیوندهای نزدیکی حتی در بین اقوام نسبی (خونی) نیز محدود شده است. چنانکه از گزارشات برنامۀ موج سوم در کشور نیز، 93درصد از پاسخگویان از عدم رابطه با خویشاوندان حتی در مواقع استراحت، تفریح و گذران اوقات فراغت خبر دادهاند. چنین امری از نگاهِ مشارکتکنندگان در پژوهش نیز مشهود است، بهطوریکه الزامهای هنجاری نسبتبه خویشاوندان کاهش یافته و تعاملات میان آنها بهصورت رسانهای و غیرحضوری است که این امر نوعی شکاف فیزیکی و ناشناختی را برای خویشاوندان پدید آورده است.
«خویشاوندان به دلایل مختلف دچار پدیدهای به نام ناشناختهماندن شدهاند و نسلهای امروزیتر خویشاوندان خود را نمیشناسند و بعضاً به این امر بیتفاوت هستند. ارتباطات امروزی به مدد رسانهها بیشتر از راه دور صورت میگیرد و خویشاوندان مگر در مراسمات غم و شادی همدیگر را ملاقات کنندN6.»
«امروزه وضعیت به گونهای است که خانوادهها بسیاری از فامیلهای نزدیک را نمیشناسند. نمونۀ بارز همسر خودم است که دوتا از عمههایم را هنوز ندیده است با آنها ملاقاتی نداشته است N10.»
تغییر روابط زناشویی و پیامدی چون طلاق
با گذر زمان، تغییرات فرهنگی و اجتماعی باعث شدهاند که انتظارات از روابط زناشویی دستخوش تحول شوند که این تحول در روابط زناشویی میتواند متأثر از عوامل مختلفی مانند نقش فناوریها، استقلال مالی زنان، افزایش آگاهی عمومی زنان و تغییر در ارزشها باشد. از منظر کارشناسان افزایش استقلال مالی زنان، آگاهی بیشتر به مسائل حقوقی و تغییر ارزشها به ازدواج و طلاق باعث میشود که پدیدههایی مثل طلاق کمتر تابو باشد و فرد دلایل و گزینههای بیشتری را برای جدایی و طلاق داشته باشد. افراد، برخلاف دهههای قبلتر (زندگیهای سنتی) الزامی به سازش و تطبیق خود با شرایط بر اثر الزامهای اجتماعی و ضرورتهای اقتصادی ندارند.
«متناسب با تغییراتی که در روابط زناشویی متأثر از عوامل مختلف پدید آمده است، بسیاری از زنان معتقدند که آنها یک بار متولد شدهاند که زندگی کنند، نه اینکه زیر بار مسئولیتِ همسرداری، فرزندپروری و خانهداری به قیمت نابودشدن آمال خود بروندN7.»
«پدیدهای مثلِ طلاق، برای زنان و مردان حتی سنتیترین خانواده پدیدهای تابو نیست و چهبسا بسیاری از زنان و مردانی که با همدیگر به دلایل مختلف با هم سازگاری ندارند، از هم جداشدن را عامل آرامش روحی هردو و آن را به نفع هر دو میدانندN2.»
تغییر در نقش زنان و خلأ عاطفی
برخلاف گذشته که زنان نقش تربیتی و تأمین نیازهای عاطفی و احساسی و مردان عهدهدارِ نیازهای مادی و اقتصادی بودهاند، امروزه ارتقای سطح تحصیل و ورود زنان به بازار کار باعث تغییر نقش سنتی زنان و تغییرات در روابط خانواده شده است. از نگاه کارشناسان با ورود زنان به بازار کار، آنها احساس استقلال مالی و عزتنفس خواهند داشت؛ اما این حضور پررنگ زنان در اجتماع و بازار کار، جدا از فرصتها، خانواده را با چالشهایی نیز مواجه کرده است. خلأ حضور مادر در خانه به دلایلِ شغلی و تحصیلی سبب شده است که نتواند بهدرستی نقش تربیتی و عاطفی گذشته را ایفا کند و دچار نوعی تنش و فشار نقشی (نقش مادری/نقش شغلی) شود.
«حضور زنان در بازار کار باعث افزایش اعتمادبهنفس و قدرت زنان شده است. زن شاغل توانسته است بهعنوان کمکخرج خانواده عمل کند و برخی از مایحتاج خانه را رفع کند. از طرف دیگر این اشتغال و نبودن زن در خانه باعث شده است که خانواده از تربیت درست فرزندان دور باشند و باعث جدایی هرچه بیشتر فرزندان از پدر و مادر شده استN9.»
«درست است که اشتغال به زنان استقلال مالی و احساس ارزشمندبودن داده است، اما کار زن تربیتکنندۀ نسل است و زنان از این امر غافل شدهاند. هرچند زن ترجیح میدهد منفعت شخصی خود را دنبال کند، اما خانۀ سرد، نبود غذا و دیرآمدن از سرکار باعث سرخوردگی فرزندان و بعضاً مرد خانه شده است N13.»
ازدواجگریزی (زیست مجردی)
تحول در ارزشهای فرهنگی و اجتماعی در کشورهای صنعتی و روبهرشد در حوزۀ خانواده در پدیدههایی چون ازدواج، طلاق و شکلهای جدید زندگی خود را نشان میدهد. از منظر صاحبنظران تغییرات حوزۀ خانواده در شهر کرمانشاه نیز، بر شکلگیری خانوادهها و نیز بر ثبات آنها اثرگذار بوده است، بهطوریکه میانگین سن در اولین ازدواج در بین جوانان افزایش یافته است و شکلهای جدیدی از روابط و خانواده شکل گرفته است که تا دهههای اخیر در مناطق غرب کشور مرسوم نبوده است. تنهاییگزینی، تنوعطلبیهای جنسی، روابط جنسی مخفیانه و نامشروع، زوج صیغهای و غیره همگی از نشانههای ازدواجگریزی و تأخیر در ازدواج بوده است.
«جوانی که ازدواج نمیکند، قطعأ نیاز جنسی دارد و به روابط نامشروع پناه میبرد. همانطور که مصرف الکل در بین جوانان شایع است و این را میتوان از آمار فوتیهای جوانان بهصورت غیرمستقیم فهمید که بخشی از آن مرتبط به همین قضیه است. البته که این امر نسبی است؛ چون یکی از دوستانم که مجرد است و 39 سال سن دارد، به جرئت میتوانم بگویم هنوز یک رابطه ساده هم نداشته است؛ اما این پدیدهها وجود دارد؛ چون هزینه کمتری دارد، مسئولیت کمتری داردN3.»
تعادل قدرت زن و مرد و اعضا
در گذشته در بین خانوادهها به دلایلی چون نقش اقتصادی و وابستگی اعضای خانواده به درآمد پدر خانواده، ساختار قدرت معمولاً مردسالاری بوده است و زنان و فرزندان خانواده تابع دستورات و تصمیمگیریهای مردان بوده و کمتر در تصمیمگیریها به نظر آنها توجهی شده است. با گذر جوامع از جامعۀ سنتی به دوران مدرن و تقسیم کار و تعادل نقشی زن و مرد، امروزه در منزلت و اقتدار زن و مرد تعادلی نسبی به وجود آمده است، بهطوریکه مردان تصمیمگیرندۀ نهایی نیستند و زنان و سایر اعضای خانواده در کنار مردان در اجتماع و بازارهای کار حضور دارند. در گذشته به دلیل بافت سنتی شهر کرمانشاه، زنان وظایفی همچون، تربیت نسل، رسیدگی به امورات خانه و خانهداری داشتهاند و در مواقع ضروری در کنار مردان در کارهای کشاورزی و دامپروری کمک کردهاند. مدرنشدن جوامع و افزایش جمعیت شهرنشین، تخصص و تقسیم کار را به دنبال داشت و فرصتهای مشارکت و ورود زنان به بازار کار را فراهم آورد و زنان حضور چشمگیرتری در حوزههای تحصیلی، شغلی و مشارکت در اجتماع یافتند. چنین حضوری استقلال فکری و اقتصادی را برای زنان به دنبال داشته است و مشارکت زنان دراجتماع و ارتقای آموزش سبب آگاهی و دنبالکردن موقعیت و جایگاه آنها شده است. همین حضور، نوعی تعادل نقشی و موازنۀ قدرت و منزلت را به دنبال داشته و زنان را به جایگاه خود در اجتماع رسانده است. همچنین از منظرِ مطلعین در کرمانشاه نقش زنان در عرصههای اجتماعی، شغلی و تحصیلی پررنگ بوده است و در بیشتر خانوادهها تعادل در نقشها پدید آمده است و زنان برخلاف گذشته احساس سرخوردگی و منزویبودن نخواهند داشت.
«زن از خانه جدا شده است و زنان، دیگر احساس سرخوردگی و حقارت نمیکنند. بهلحاظ مالی وابسته به مردان نیستند N2.»
«زن در قدیم کُلفت (کنیز) خانه محسوب میشد و در مهمانی و مراسمات گوشهگیر و منزوی بوده است. امروزه زنان در کرمانشاه کرایهکشی میکنند، دستفروشی میکنند، شغلهای اداری دارند N6.»
همانطور که از منظر مطلعین امروزه در کلانشهر کرمانشاه علاوهبر مادر خانواده، حتی فرزندان کوچک که به سن بلوغ نرسیدهاند، نیز در تصمیم گیریهای خانواده دخیل هستند، هرچند از تصمیم آنها در امورات زندگی استفاده نشود.
«مرد مثل قدیم دیگر قدرت برتر درون خانواده نیست و همۀ اعضا در تصمیم گیریها و اقدامات مهم زندگی نقش دارند. یک دورهای حرف، حرف پدر بود؛ اما کمکم مادرسالاری به وجود آمد و امروزه به نظر فرزندسالاری حاکم است N8.»
«پدر شاید در تصمیمات اقتصادی حرف اول خانه و خانواده را بزند، اما زنان و فرزندان بهویژه ارشدترهای خانواده نقش بیشتری در تصمیمگیریهای اجتماعی درون خانواده دارند N1.»
آزادی در انتخاب همسر
ساختار خانوادهها و نوع روابط در قدیم و حتی در بین نسلهای دوران جنگ (دهههای50/60) در کلانشهر کرمانشاه سنتی بوده است و معمولاً ازدواجها بهصورت تنظیمشده و با انتخاب والدین صورت گرفته است و توجه به نقش اصالت و همتباربودن در انتخاب دختران نقش چشمگیرتری داشته است؛ اما در دوران معاصر واژۀ عشق و انتخاب مبتنیبر شناخت دختر و پسر جایگزین انتخابهای سنتی شده است. بهطوریکه از نگاه مطلعین دختر و پسر قبل از ازدواج معمولاً در ابتدا بهلحاظ ظاهری همدیگر را انتخاب و به دنبال آن از همدیگر شناخت کسب میکنند و در مرحلۀ آخر قبل از مراسمات خواستگاری، خانوادهها در جریانِ رابطه و تمایل به ازدواج آنها قرار میگیرند.
«در گذشته خانوادهها سعی میکردند با شناختی که از اقوام و نزدیکان خود داشتهاند، برای فرزندان خود همسر یا شوهر انتخاب کنند و چهبسا دختر و پسر تا روز عقد رسمی همدیگر را ملاقات نمیکردند. میتوان گفت برخی اوقات این ازدواج از سر اجبار و صرفاً بهصورت قبیلهای و در راستای استحکام واژۀ خانواده صورت میگرفت و کمتر به مباحثی همچون علاقه و عشق رمانتیک و..توجه می شد؛ اما امروزه شرایط بهگونهای دیگر است. بهطوریکه اصل اساسی دختر و پسر برای ازدواج علاقه و عشق و انتخاب همسری است که مورد قبول و پسند خودشان باشد N1.»
هستهایشدن خانواده وتضعیف فرزندآوری
دیدگاه مطلعین بیانگر این نکته است که همزمان با مدرنشدن و بهویژه طی دهههای اخیر نوع نگاه خانوادهها در شهر کرمانشاه به فرزند بهعنوان نانآوربودن و نقش اقتصادی وی (سنتی) در راستای رفع نیازهای خانواده تغییر کرده است و امروزه حمایت خانواده از فرزند بیشتر در راستای رشد اجتماعی و کسب جایگاه علمی و شغلی فرزندان صورت میپذیرد. گرایش به داشتن فرزند زیاد در بین خانوادهها کاهش یافته است و بهطور کل بیشتر خانوادهها یک یا دو فرزند و گاهی بیفرزندی را ترجیح میدهند.
«برخی خانوادهها بهجای فرزند ترجیح میدهند خواستههای فردی خود را دنبال کنند و به قولی از زندگی لذت ببرند و خود را پایبند به فرزندآوری نکنند N9.»
«نوع نگاه خانوادهها به زندگی تغییر کرده است؛ هم از طرف زنان و هم مردان. خانوادهها ترجیح میدهند فرزندان کمتری داشته باشند؛ ولی با تمام قوا در اختیار وی باشند. برادر خودم قبلاً حاضر نبود فرزندش به دانشگاه برود؛ ولی امروزه آنقدر دیدگاهش عوض شده است که فرزندش را به خارج از کشور فرستاده است N10.»
نهادزدایی از ازدواج (سبکهای جدید ازدواج)
در ارتباط با کارکردهای حوزۀ خانوادۀ ایرانی میتوان گفت که تأمین نیاز جنسی در قالب ازدواج مشروع میتواند بهعنوان تنها راه مشروع و قانونی محسوب شود؛ اما طی دهههای اخیر و با شدت بیشتری امروزه علاوهبر ازدواج به دلایل متعدد افراد شیوههای مختلف ارتباط برای تأمین نیاز خود را اختیار میکنند. همباشی کوتاهمدت، ازدواج سفید و غیره ازجمله روابطی است که خود گویای الگوهای جدید خانواده بهویژه در بین جوانان است. کلانشهر کرمانشاه نیز براساس دیدگاه مشارکتکنندگان و مطلعین نیز از وجود اینگونه روابط به دور نبوده است. هرچند به عقیدۀ مطلعینِ حوزۀ خانواده وجود چنین روابطی (زندگیهای تعریفشدۀ جدید) در بین اقشار و طبقات مختلف با شدت و ضعف و هنوز محدود است، بههرحال چنین پدیدههایی وجود دارد.
«چنین روابطی وجود دارد و نمیتوان منکر آن شد. هرچند شاید، چنین روابطی بهصورت آشکار و به قولی تبدیل به یک فرهنگ نشده و آحاد جامعه این را نمیپذیرند؛ ولی چنین روابطی بهصورت پنهان وجود دارد. در خیابانهای شهر بهصورت آشکار روابط دوستی دختر و پسر مشهود استN10 .»
«قطعاً روابط جنسی نامشروع نیز وجود دارد. این را نمیتوان انکار کرد. اگر به کافهها، مهمانسراهای سنتی شهر سر بزنید، پُر از دختر و پسرهای سنین مختلف است. جوانان بیشتر تا نیمههای شب بیرون از منزل حضور دارند. گرچه باید گفت به دلایل ارزشی آمار دقیقی از این مدل روابط در دسترس نیست و صرف نبود آمار نمیتواند خبر از عدم وجود چنین روابطی دهد N13.»
انعطاف و توجه به حقوق فرزندان
در دنیای امروز تعامل و ارتباط بهتر والدین با فرزندان در مقایسه با گذشته مشهودتر و از اهمیت ویژهای برخوردار است. والدین نسبتبه قبلتر با پذیرش سبکهای متفاوت زندگی فرزندان، به نظر و احساس آنها توجه بیشتری دارند و محیطی حمایتی و محترمانه را برای رشد آنها فراهم میکنند. احترام به حقوق فرزندان شاملِ پذیرش اشتباهات آنها و حمایت از استقلال فردیشان در سنین خاص است که میتواند به تقویت اعتمادبهنفس و خودباوری آنها کمک کند. یاتوجهبه نگاه کارشناسان نوع نگاه به حقوق فرزندان و انعطاف والدین با فرزندان در مقایسه با گذشته تغییر کرده است، بهطوریکه ارجحیت جنسی در بین خانوادهها بسیار کمرنگ شده است. به احساسات و نظر فرزندان در تصمیمگیریها توجه میشود و خانوادهها محیط آموزشی، رفاهی و مکانی مناسبی را برای رشد و آیندۀ فرزندان فراهم میکنند.
«فرزندان امروزی بهلحاظ قانونی و رفاهی شرایط مساعدتری دارند. والدین بعضاً از نیازهای خود صرف نظر میکنند تا مطلوبترین شرایط زندگی (رفاهی و آموزشی) را برای فرزندان تأمین کنند N8.»
«والدین جهانبینی و سبک زندگی متفاوت فرزندان را پذیرفته و برای تفاوتهای رفتاری و زندگی آنها ارزش و احترام قائلاند. فرزندان نقش بیشتری در تصمیمگیریها و مشارکتهای درون خانواده دارند N11.»
گذر از سنت و ارزشهای جمعی پیشین
امروزه فناوری اطلاعاتی و رسانههای مشترک جمعی یک فرهنگ جهانی و مشترک را پدید آورده است. فناوریهایی مثل اینترنت که امروزه باعث از جاکندگی روابط بومی و محلی شده و فراتر از مرزها پیش رفته است. جهانیشدن ارتباطات سبب مبادلۀ افکار، گسترش و رونق ارزشها، هنجارها، الگوهای رفتاری، سبک زندگی و نمادهای مختلف در سطوح بینالمللی شده است. امروزه بسیاری از مصارف ارزشی، هنری و کالاهای فرهنگی خارج از حوزۀ قلمرو فرد مصرفکننده تولید میشود. درست است که این تبادل افکار و اطلاعات در سطوح جهانی خود سبب رونق و شکوفایی دیدگاه و افزایش آگاهی در جامعه شده است، اما نباید از پیامدهای منفی و تحولی این امر غافل شد. بهطوریکه امروزه در جامعهای مثل کرمانشاه بین اعضای خانوادهها بهویژه نسلهای امروزی و والدین شکافی ارزشی و نگرشی دیده میشود. بررسیهای انجامشده از مصاحبههای مطلعین گویای کمرنگشدن ارزشهای سنتی و جمعی و اختیارکردن شیوههای رفتاری و ارزشی متفاوت ازسوی جوانان و نوجوانان بوده است.
«نسل الآن آنگونه که والدین آنها رفتار میکنند، بههیچوجه نیستند و معمولاً برای خود ارزش تعریف میکنند، خیالبافی میکنند، تصمیم میگیرند N8.»
«جوانان امروزی اعتقادات قدیمترها بهویژه پدربزرگ، مادربزرگها را تحت هیچ شرایطی قبول ندارند؛ چون روزی هزار برنامه، الگوی رفتاری، حرف و حدیث را در فضای مجازی دنبال میکنند و زندگی آنها چیزی متفاوت از زندگی نسلهای قبلتر است N5.»
هستهایشدن ساختار خانواده و فرزندآوری
هستهایشدن ساختار خانواده یکی دیگر از ابعاد تحولی خانواده در جامعۀ ایران بوده است که به دنبال تغییر و تحولات اقتصادی، فکری و فرهنگی در حوزۀ خانواده رخ داده است. خانوادۀ هستهای ترکیبی از زن و شوهر و فرزندان محدود است. در جامعۀ ایران و متعاقب شهرستان کرمانشاه، جدایی مکانی فرزندان بعد از ازدواج و گرایش خانوادهها به داشتن فرزند کمتر، ساختار خانوادۀ گسترده را با تغییر و تحول مواجه کرده است؛ ازجمله شیوههایی که میتوان ازطریق آنها به فهم هستهایشدن ساختار خانواده در کرمانشاه رسید، فرمهای جدید خانواده همچون خانوادۀ بیفرزند، خانوادههای تکوالد، سبک زندگی آپارتماننشینی و کوچکشدن سرانۀ سقف اشاره کرد. نمونههایی از دیدگاههای مشارکتکنندگان گویای چنین امری است.
«برخلاف قدیم که کارها دستی انجام میشد و سبک زندگی خانواده نیز متفاوت بود، امروزه داشتن فرزند زیاد سخت و هزینهبر است؛ هم بهلحاظ اقتصادی و هم تربیتی و هم زمانی که باید به فرزندان اختصاص داد. دخترم گندم در سه کلاس موسیقی، زبان انگلیسی و ورزش هفتهای سه جلسه و در سه روز متفاوت کلاس دارد. علاوهبر هزینه، رسیدگی به کارهای روزمره یک بچه تا این حد نیاز به حمایت دارد N4.»
«برخی زن و شوهرهای مشروع که در بین خانوادههای فامیل هم مشاهده میشود، ترجیح میدهند بهصورت توافقی فعلاً بچهدار نشوند و به قول خودشان زندگی کنند؛ زیرا زندگیکردن با نفسکشیدن متفاوت است N14.»
خودباختگی فرهنگی
خودباختگی فرهنگی زمانی در جامعه اتفاق میافتد که اعضای جامعه به روشهای تقلیدی و تظاهری سبک زندگی و اصول فرهنگی جامعهای دیگر را جدای از جامعۀ خودی اختیار کنند. در این مسیر زمانی که تغییرات سریع باشد، هویت افراد منغلب میشود و افراد به هویت مشترک جامعۀ خودی تعلقی ندارند. هرچند حضور فیزیکی و جسمی داشته باشند، رفتار، الگوها، سبک زندگی آنها متأثر از فرهنگ بیگانه خواهد بود. در کلانشهر کرمانشاه نیز وجود برخی از رفتارها و برگزیدن سبکهای جدید زندگی مانندِ بدننماییهای خیابانی، مداخله در بدن، پرورش حیوانات خانگی و غیره نمونههای بارز این امر است. مشارکتکنندگان در مصاحبه نیز به برخی از این موارد اشاره داشتهاند.
«امروزه مدیریت بدن و روی فرم ماندن بهویژه در بین خانمها مشهود است. بهطوریکه برخی از خانمها در راستای جلوگیری از اختلال فیزیکی (بدن) حتی حاضر نیستند فرزند یا فرزندان بیشتر داشته باشند N10.»
«پرورش سگ و ورود سگهای زینتی در بین خانواده و بهویژه نسلهای جدیدتر در حال افزایش است و در پارکها و خیابانها بهوضوح مشاهده میشود». «جراحیهای زیبایی از دماغ گرفته تا پروتز و تزریقها حتی در بین سالمندان نیز گسترش یافته است. تازه این پدیده در بین مردان هم رنگ و بوی خاصی دارد N16.»
«در جامعهای که اکثریت مردم کُردزبان یا نهایت لکی تکلم میکنند و والدین زبان دیگری را به فرزندشان یاد میدهند، باید توقع داشت زبان مادری بعد از چند نسل از بین برود، باید انتظار داشت فرزندان نسلهای امروزی هیچگونه آگاهی از ریشه و تبار خود نداشته باشند N3.»
شکل 1- تحولات خانواده در کرمانشاه (مأخذ: برگرفته از مصاحبهها)
Fig 1- Family developments in Kermanshah (Source: taken from interviews)
بحث و نتیجه
پژوهش حاضر به بررسی تحولات خانواده در شهر کرمانشاه با نگاهی جامعهشناختی و با رویکردی چندبُعدی به تحلیل فرصتها و چالشهای این تحولات از دیدگاه کارشناسان پرداخته است. این مطالعه با استفاده از روش کیفی و تکنیک مصاحبه، برای اولین بار در کرمانشاه انجام شده است و بهعنوان یکی از جدیدترین مطالعات در حوزۀ خانواده در ایران شناخته میشود.
کرمانشاه یکی از کلانشهرهای کشور است که به دلیل بافتِ ترکیبیِ نژادی و قومی دارای سلیقهها، نمودهای فرهنگی و ارزشی خاص خود است. بررسیها نشان میدهد که خانواده در کرمانشاه طی دهههای اخیر با تغییر و تحولاتی در درون خود مواجه بوده است. خانواده در کرمانشاه نیز با مدرنشدن جوامع و گذاری که از جامعۀ کشاورزی به صنعتی رخ داده است (2019 Furstenberg,)، تحولاتی را بسته به قومیت، فرهنگ و خردهفرهنگهای حاکم تجربه کرده است. مطابق با آمارهای موجود از مرکز آمار ایران و سالنامۀ آماری استان (1400) با تغییراتی اجتماعی و اقتصادی همچون افزایش بار تکفل، بیکاری و فلاکت، افزایش طلاق و کاهش ازدواج، کاهش نرخ رشد جمعیت (کمتر از 7درصد)، افزایش نرخ مشارکت زنان در اجتماع و بازار کار (+30%) مواجه بوده است. نتایجِ پژوهشِ حاضر پوششدهنده و تصدیقکنندۀ نتایج برخی از پیشینههای تجربی است و نیز به مقولهها و یافتههای جدیدی نیز، در حوزۀ تحولات خانواده دست یافته است.
با تکیه بر دیدگاهِ کارشناسان (مطلعین حوزۀ خانواده)، 11 مضمون (مقوله) اصلی در میدان مطالعه شناسایی شده است که گویای تحولات خانواده در زمینههای ساختاری، کارکردی، روابط و نقش فردی خانواده بوده است: کاهش روابط و گفتمانهای درون خانواده، تضعیف پیوندهای خویشاوندی، تغییر در نقش زنان و روابط زناشویی، هستهایشدن ساختار خانواده، تغییر در سبک زندگی، کمرنگشدن ارزشهای جمعی و سنتی، توجه به حقوق فرزندان، خودباختگی فرهنگی تغییراتی بوده است که نشان از تحولاتی عمیق در ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعۀ کرمانشاه دارد.
کاهش تعداد فرزندان و افزایش خانوارهای تکنفره یا زوجین بدون فرزند نشاندهندۀ تغییر به سمت خانوادههای هستهای است. این تغییرات مشابه روندهایی است که در کشورهای توسعهیافته مشاهده میشود. نتایج پژوهشِ بگی و عباسی شوازی (1399)، باسین (2016) نیز، نشان از هستهایشدن و کاهش بُعد خانوار داشته است، بهطوریکه سهم خانوارهای تکنفره، تکوالد و نیز خانوارهای زوجین بدون فرزند (بگی و عباسی شوازی، 1399) افزایش یافته و در طرف مقابل از سهم خانوارهای گسترده و ترکیبی کاسته شده است. همچنین نتایج پژوهش علیدوستی و همکاران (1401) نشان از کاهش باروری در کرمانشاه داشته است. حدود 7/2درصد از زوجین بدون فرزند بودهاند. 1/33درصد از زوجین دارای یک فرزند و تمایلی به داشتنِ بیش از یک فرزند نداشتهاند. دیدگاه جمعیتشناختی لستهاق و نیلز (2002) نیز تصدیقکنندۀ کاهش ازدواج و باروری و هستهایشدن ساختار خانواده بوده است.
درجامعۀ امروزی روابط خویشاوندی دستخوش تغییرات درخور توجهی شده است. یکی از عوامل اصلی این تغییرات، تحولات اجتماعی و اقتصادی است که بر ساختار خانوادهها تأثیر گذاشته است. فردگرایی و ظهور شبکههای اجتماعی باعث شده تا شیوههای جدیدی برای حفظ ارتباطات به وجود آید. هرچند که این امر نمیتواند جایگزین ارتباطات حضوری شود. همچنین تغییرات در ساختار خانواده مثل هستهایشدن وکاهش خانوادههای گسترده فضای ناشناختهماندن نسلهای جدیدتر را فراهم آورده است.
ازدواج مبتنیبر عشق، عاطفه (Beck & Beck, 2004) و محاسبهگری از نوع برد-برد جایگزین روابط سنتی، ازدواجهای تنظیمشده و خویشاوندی شده است. پدیدۀ طلاق در مدلهای مختلف در جامعۀ آماری مدنظر وجود داشته است، بهطوریکه آمارها و نظر کارشناسان حاکی است که جدای از طلاق عاطفی، جنسی و مالی بیش از یکسوم ازدواجها در کلانشهر کرمانشاه به طلاق فیزیکی منجر میشود که برخی از اندیشمندان همچون شوارتز و اسموک (2020) از این پدیده با عنوان طلاق خاکستری یاد کردهاند.
یافتههای تحقیق نشان از ازدواجگریزی و زیست مجردی، زندگی مستقل و تکنفره دارد. نگاه جدید جوانان به ازدواج بیشتر بر فردیت و اهداف شخصی متمرکز است و ازدواج را مرحلهای از زندگی میدانند که با اهدافشان همسو باشد و به ازدواج بهعنوان سنت اجتماعی نگاه نمیشود. از منظر پوپنو (1988) فردگرایی افسارگسیخته از مشخصههای دوران مدرن است که تغییراتی اجتماعی و فرهنگی ازجمله در ازدواج، تعداد فرزندان و نرخ باروری، کوچکشدن خانواده و کاهش تعداد اعضا را به دنبال دارد. نتایج پژوهشِ بگی و عباسی شوازی (1399) نیز حکایت از این امر داشته است و گواه بر سبکهای جدید خانواده (تکوالد، مستقل، زوجین بدون فرزند) بوده است.
روابط کوتاهمدت و خارج از عرف و ازدواجهای غیررسمی از دیگر مقولات بوده است که وجود چنین پدیدههایی ازدواجگریزی، عدم تعهد و مسئولیتپذیری را به دنبال داشته است. نتایج پژوهشِ شوارتز و اسموک (2020) نیز وجود روابط کوتاهمدت و خارج از عرف، باروریهای نامشروع، افزایش زندگی مشترک بدون ازدواج و بالارفتن میانگین سن ازدواج حاصل از این روابط را تأیید میکند. همچنین به عقیدۀ کاستلز (1380) در دنیای مدرن پیوندهای ازدواج و خانواده دچار نوعی گسستن میشود. از مفاهیم روابط جنسی مصرفگرایانه، مصرفکردن یکدیگر و جنسیت انعطافپذیر (به نقل از گیدنز) نام برده است. این گسستهشدن روابط جنسی سبب حرکت از ازدواج به سمت همخانگی، برقراری رابطۀ جنسی خارج از چارچوب ازدواج و روابط جنسی مصرفگرایانه میشود.
آزادی در انتخاب همسر یکی دیگر از موضوعات و تحولاتی بوده است که در بین خانوادهها وجود داشته است. درگذشته بسیاری از ازدواجها براساس تصمیمات خانوادهها و یاتوجهبه منافع اقتصادی یا اجتماعی صورت میگرفت؛ اما امروزه با تغییرات فرهنگی و افزایش آگاهی جوانان، تمایل به انتخاب همسر براساس عشق، تفاهم و اهداف مشترک بیشتر بوده است. این تغییر نگرش باعث شده است تا جوانان بیشتر به دنبال روابطی باشند که در آن احساس رضایت و خوشبختی کنند؛ بنابراین، ایجاد فضایی به دور از هرگونه ترس و قضاوتشدن میتواند به شکلگیری روابط سالمتر و پایدارتر کمک کند.
از دیگر یافتههای پژوهش نگرشها و رفتارهای والدین نسل جوانتر به تربیت و توجه به حقوق فرزندان بوده است. امروزه برخلاف گذشته بهلحاظ قانونی، آموزشی، عاطفی و رفاهی توجه بیشتری به کودکان و فرزندان در میان خانوادهها میشود. پذیرش تفاوت نسلی و سبک زندگی متفاوت فرزندان ازسوی والدین، تعامل بازتر و گفتوگوی بیشتر بین والدین و فرزندان، افزایش حمایت والدین از انتخابها و تصمیمات مستقل فرزندان نمونههایی از انعطافپذیری والدین با کودکان بوده است. عصری که گیدنز (1384) نیز از آن با عنوان نوعی عزی بودن کودک- عصر کودک عزیز- یاد میکند. نتایج پژوهشِ علیدوستی و همکاران (1401) نیز نشان از کاهش اقتدار والدین و توجه بیش از اندازۀ والدین به فرزندان داشته است، بهطوریکه در خیلی از موقعیتها از اقدامات نادرست و توقعات غیراخلاقی و نامشروع فرزندان چشمپوشی میکنند.
یکی دیگر از مقولات تغییر نقش و روابط زنان بوده است که این تغییر نقش باعث ورود زنان به بازار کار و اشتغال زنان بیرون از خانه شده است. این خلأ حضور مادر در خانه، نقش عاطفی مادر را کمرنگ کرده است. یاتوجهبه نقشی که دختران و بهویژه مادران در جامعۀ امروزی و اجتماع ایفا میکنند، این امر نقشهای مادرانه را با تعارض مواجه نموده است، بهطوریکه که فرزندان بخش زیادی از زندگی روزمرۀ خود را به دور از والدین و بهویژه مادر سپری میکنند و این امر نوعی از خلأ عاطفی را برای فرزندان به دنبال دارد و نهاد خانواده را با پدیدهای به نام «عاطفهزدایی از خانواده» مواجه خواهد کرد. فرزندان و گروههای سنی بالاتر (سالمندان) نوعی از خلأ عاطفی در نبود پدر و مادر در خانه را احساس میکنند و نقش تربیتی خانواده در مقایسه با قبلتر نمود کمتری دارد. هرچند شاید توجه والدین به فرزندان در مقایسه با قبلتر بیشتر باشد، توجه به این نکته که امروزه والدین به دلایل شغلی، تحصیلی و غیره وقت کمتری را با فرزندان و سالمندان صرف میکنند، حائز اهمیت است. به عقیدۀ فوکویاما (1386) تغییر در نقش زنان و استقلال مالی آنها و جهتگیریهای حسابگرانۀ مردان موجب ترجیح روابط کوتاهمدت خواهد شد و پدیدههایی مثل طلاق در جامعه را سهلتر خواهد کرد.
یافتهها نشان میدهد که قدرت در بین زنان و مردان و اعضای خانواده متعادل شده است و همۀ اعضای خانواده برخلاف گذشته تقریباً نقش یکسانی در تصمیمگیریهای مهم زندگی دارند. دیگر نقشهای زنانه و مردانه تفکیک شده نیست، بلکه زنان و مردان در کنار همدیگر چرخ زندگی را به پیش میبرند. نتایج پژوهش فروستنبرگ (2019) تصدیقکنندۀ این امر است که زنانِ کشورهای درحالتوسعه بهطور فزایندهای به دنبال تحصیل و اشتغال بهعنوان ابزاری برای پیشرفت شخصی هستند. این روند عموماً اقتدار خانواده را تضعیف میکند و نوعی از تعادل قدرت را بین زن و مرد برقرار میکند.
یافتهها نشان میدهد، شیوههای جدیدی از سبک زندگی و نوع روابط (روابط نامشروع، حیوانگرایی، دخالت در بدن، بدننمایی و غیره)، البته بهطور نابرابر و و در برخی موارد محدودتر از بقیۀ موارد، در بین خانوادههای شهر کرمانشاه وجود دارد. دلیل یکنواختنبودن الگوی تغییر این است که قرارگرفتن در معرض تغییرات اقتصادی و فرهنگی، بسته به زمینههای اجتماعی خاصی که افراد و خانوادههایشان در آن قرار دارند، متفاوت است. سبک زندگی، نوع روابط و خردهفرهنگها در طبقات پایین جامعه در مقایسه با طبقات بالاتر یکسان نیست و این تفاوت عمدهای در تغییرات طبقات بالا و پایین را سبب میشود. یافتهها نشان داده است که گرایشهای جدیدی از سبکهای زندگی (حیوانگرایی، پوششهای نامتعارف بدننما، دخالت در بدن، تنوعطلبیهای جنسی، روابط فرازناشویی و غیره) در بین خانواده نمود پیدا کرده است.
همچنین نتایج نشان میدهد که شکاف ارزشی، نگرشی و رفتاری بهویژه در روابط بیننسلی وجود دارد. کاهش ارتباطات بیننسلی، سستشدن آداب و رسومات گذشته بهویژه در بین جوانان، تغییر در آیینها، جشنها و مراسمات سنتی و مذهبی، تغییر در باورهای سنتی و جمعی، تأکید بر علم بهجای دانش و باور بومی از تغییرات عمدۀ فرهنگی و ارزشی در مقایسه با گذشته بوده است. دیدگاه اینگلهارت (1977) تصدیقکنندۀ نتایج تحقیق در بحث تحول و تغییر ارزشی است. به نظر وی برای نسلهای پس از جنگ، اولویت تأمین نیازهای اولیه (کالاهای مادی و امنیت فیزیکی) با اهمیت فزایندهای به مسائل ابراز وجود، سبک زندگی و آزادی فردی تبدیل شد؛ بنابراین، «ازآنجاییکه نسلهای جوان بهتدریج جایگزین نسلهای مسنتر در جمعیت بزرگسال میشوند، جهانبینی غالب در این جوامع در حال تغییر است».
وجود ارتباطات بهلحاظ دامنۀ نامحدود، شبکههای اینترنتی، رسانههای جمعی و فضاهای مجازی، تحولات تکنولوژیک، احساس نیاز و سیریناپذیری انسان و غیره سببِ بروز و ظهور ارزشهای جدید و تمایلات فردی با پیامدهای منفی و مثبت شده است. بسیاری از تحولاتی که در حوزۀ خانواده اتفاق افتاده است، دارای پیامدهای مثبت برای برخی از اقشار جامعه همچون زنان بوده است و زمینههای شغلی، تحصیلی، نقشی و غیره را به دنبال داشته است؛ اما آن روی سکۀ تحولات ناملایماتی را به دنبال داشته است که اندیشمندانِ حوزۀ خانواده با عنوان آسیب و بحران از آنها یاد کردهاند؛ زیرا زمینۀ از بین رفتن معنای خانواده در حوزههای ساختاری، کارکردی، روابط و نقشیها را به دنبال داشته است.
بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که خانواده بهعنوان یکی از بنیادیترین نهادهای اجتماعی همچنان جایگاه خود را در شهر کرمانشاه حفظ کرده و بهعنوان منبع اصلی حمایت عاطفی و اجتماعی باقیمانده است؛ بااینحال متأثر از عوامل مختلفی مانند تغییرات فرهنگی، اقتصادی و فناوری، ساختار و نقشهای درون خانواده دچار تحولاتی شدهاند. افزایش نرخ طلاق، کاهش تعداد فرزندان، رشد خانوادههای تکوالد و افزایش مشارکت زنان در نیروی کار نمونههایی از این تغییرات هستند. باوجود این تحولات، خانواده همچنان بهعنوان محوریترین نهاد برای انتقال ارزشها و هنجارها به نسلهای بعدی عمل میکند و معنای خود را در جامعه حفظ کرده است.
بااینحال حفظ خانواده در مقابل تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیازمند رویکردهای جامع و علمی است. در ادامه به چند راهکار علمی و اجراشدنی منطبق با تحولات پیش رو ازسوی نهاد خانواده و دولت اشاره شده است:
[1] McDonald's
[2] Basin
[3] Frostenberg
[4] Schwartz and Smoke
[5] Beck & Beck
[6] David Popeno
[7] William Goode
[8] Lesthaeghe & Neels
[9] Ronald Inglehart
[10] Manuel Castells
[11] Anthony Giddens
[12] Theme analysis
[13] در این شرایط دادههای جدیدی که وارد تحقیق می شود، طبقهبندی موجود را تغییر نمیدهد یا پیشنهادی برای ایجاد طبقۀ جدید ارائه نمیکند؛ یعنی درواقع به گفتۀ استراوس و کوربین (1390) این دستهبندیها هستند که به اشباع میرسند.
[14] Brown and Clark