تجربۀ زیستۀ دختران حاشیه‌نشین از مفهوم «محرومیت»: مورد مطالعه منطقۀ حاشیه‌نشین دولت‌آباد-استان کرمانشاه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استاد گروه علوم اجتماعی، دانشکده علوم اجتماعی و اقتصاد دانشگاه الزهرا، تهران، ایران.

2 دانشجوی دکتری جامعه شناسی مسائل اجتماعی ایران، دانشکده علوم اجتماعی و اقتصاد دانشگاه الزهرا، تهران، ایران

چکیده

رشد ناهمگون و نامتوازن شهرنشینی و به‌تبع آن گسترش پدیدۀ حاشیه‌نشینی یک معضل اجتماعی است که ساکنان این مناطق را با محدودیت‌های متعدّدی مواجه کرده است. در این میان، دختران به‌عنوان بخش وسیعی از جامعه از این امر مستثنی نیستند؛ بنابراین پژوهش حاضر برای رسیدن به درک عمیق‌تر از تجربۀ زیستۀ دختران حاشیه‌نشین از محرومیت، به‌صورت کیفی و با تأکید بر رویکرد پدیدارشناسی (به روش کولایزی) انجام شده است. برای گردآوری داده‌ها با هجده نفر از دختران حاشیه‌نشین بالاتر از هجده سال، مصاحبۀ نیمه‌ساختار‌یافته و عمیق انجام شد. مشارکت‌کنندگان با روش نمونه‌گیری هدفمند ازمیان دخترهای محروم منطقۀ حاشیه‌نشین دولت‌آباد (استان کرمانشاه) انتخاب شدند. همچنین، با استفاده از نرم‌افزار Maxqda داده‌های پژوهش تحلیل شد و برمبنای فایل‌های متنی وارد‌شده به نرم‌افزار، مضامین اصلی و خرده مضامین استخراج شدند. بر این اساس، تجربۀ زیستۀ دختران حاشیه‌نشین از محرومیت، در دو مضمون اصلی«باور‌های محدودکنندۀ فردی» و «فضای نامطلوب جامعۀ حاشیه‌نشین» و با تعداد نه مورد خرده مضمون، دسته‌بندی شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که زندگی در منطقۀ حومۀ شهر، دختران را با مسائل متعدّدی رو‌به‌رو می‌کند که این امر نه‌تنها از بسترهای آسیب‌پذیر اقتصادی و اجتماعی فضای حاشیۀ شهری، تاحدودی از طرح‌واره‌های ذهنی آنها نشئت می‌گیرد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

The Lived Experience of Marginalized Girls from the Concept of "Deprivation" )Case Study :Dolatabad Marginal Area, Kermanshah Province)

نویسندگان [English]

  • Khadijeh Safiri 1
  • Masoumeh Mirzaei 2
1 Professor, Department of Social Sciences, Faculty of Social Sciences and Economics, Alzahra University, Tehran, Iran
2 Ph.D. Student of Sociology, Department of Social Sciences, Faculty of Social Sciences and Economics, Alzahra University, Tehran, Iran
چکیده [English]

Introduction
Deprivation implies an unequal situation between the components of a society, a situation in which some citizens enjoy more facilities, privileges, and benefits than others. Members of a deprived group have a feeling of deprivation considering the ratio of their status to the status of other groups. The main reason for deprivation, which seems abnormal, is social changes and leaving a traditional static society and entering an industrial or industrialized society (Emam Jome Zadeh, 2011:49). Modernization, industrialization, and urban population in the world's major cities are growing; hence, due to more opportunities and facilities in urban areas, people migrate to cities and settle around them because of having low incomes. In fact, they create a rich island surrounded by a black belt of deprivation and misery in the name of marginalization (Bazzi et al., 2015:1). In the contemporary "urban society", these areas are low-density and dependent areas around the city center (Moos & Mendez, 2015). It can be said that these areas are characterized by such characteristics as poor social services, poor basic health facilities, insecure incomes, and unsustainable livelihoods (Binte Latif et al., 2016; Zulu et al., 2011). Experiencing and encountering the living conditions in suburbs bring more challenges to girls. These deprivations are not experienced only in the economic dimension. The frameworks and closed space of the social environment hinder the independence of girls' actions and lead to their isolation from the society in some cases. Therefore, this study, with an emphasis on the community of marginalized girls, tried to analyze their lived experiences of deprivation and achieve a deeper identification and understanding of their challenges in their living environment.
 
 
Materials & Methods
A qualitative method was used with an emphasis on phenomenological approach. The target population of the present study was the marginalized girls in "Dolatabad region" of Kermanshah Province. They were interviewed based on the purposive sampling method. The criteria for accepting the samples were being a native girl over 18 years old or a girl, who has lived in the suburbs for more than 10 years of her life, and interested in being interviewed. It should be noted that the duration of more than 10 years of living in the marginal environment had to be precisely determined for dealing with the issues. In this study, the researcher saturated the data by interviewing 18 people. Then, the data were collected based on these questions: What is your mental image of deprivation? How do you describe it? And what circumstances have affected your deprivation or been affected by it? The quotations containing important statements for expressing how the participants experienced the phenomenon were extracted, from among which the important topics were then extracted. The researcher conducted the interview process by taking into account ethical considerations, which took an average time of 45-60 minutes per interview.
 
Discussion of Results & Conclusions
The increase in marginal settlement and its aftermath and emergence of poor and vulnerable groups have created an unfavorable image in the urban context. This has created multiple deprivations for the residents of suburbs. Marginalized people are among the most deprived sections of the urban society and endure the bitter experience of deprivation more dramatically. The vulnerable, including girls in the suburbs, suffer more from these conditions. They are much more controlled and monitored due to the dominance of traditional networks and common intellectual forms. The deprivation of girls not only stems from the ideas of a limited format, but also from the construction of a suburban society. Widespread poverty has left them with constant doubts about their own futurism and progress because the filthy conditions of the suburban space lead to their withdrawal from social and cultural activities. In this study, according to the interviews conducted, the respondents considered the themes of "unfavorable economic conditions" and "conventional stereotypes" as the main roots of deprivation. In many cases, these factors were considered important in the formation of other areas of deprivation. The issue of deprivation and its consequences can be investigated by implementing useful programs and using social experts’ opinions, to offer appropriate solutions to it via online and offline social networks.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Lived Experience
  • Phenomenology
  • Deprivation
  • Girls
  • Marginalization

مقدمه و بیان مسئله

محرومیت به‌طور ضمنی، ناظر به موقعیت نابرابر میان اجزای یک جامعه است. موقعیتی که در آن برخی از شهروندان در‌مقایسه با دیگران از امکانات، ‌امتیاز‌ها و بهره‌مندی‌های بیشتری بهره‌مندند و اعضای گروه محروم در در سنجش میان وضعیت خود و گروه‌های دیگر به احساسی دست می‌یابند که محرومیت نامیده می‌شود. علت اصلی غیرطبیعی جلوه‌کردن محرومیت ناشی از تحولات اجتماعی، خروج از لفاف جامعۀ ایستای سنتی و ورود به جامعۀ صنعتی یا درحال صنعتی‌شدن است (امام‌جمعه‌زاده و همکاران، 1390: 49). با افزایش نوسازی و صنعتی‌شدن، جمعیت شهرنشینی در شهرهای بزرگ جهان رو‌به رشد است؛ بنابراین با‌توجه به فرصت‌ها و امکانات بیشتر درمناطق شهری، مردم به شهر‌ها مهاجرت می‌کنند. بدین‌گونه، شهرها به‌دلیل برخورداری از امکانات و زیرساخت‌های رفاهی-خدماتی، جمعیت بیکار ساکن نواحی روستایی را جذب می‌کنند و از آنجایی که این افراد فاقد مهارت شغلی خاص هستند، جذب اشتغال کاذب می‌شوند و به‌علت درآمد پایین در اطراف شهرها اسکان پیدا می‌کنند. در‌واقع، این افراد جزیره‌ای ثروتمند و محصور در کمربندی سیاه از محرومیت و بدبختی‌ها را به نام حاشیه‌نشینی ایجاد می‌کنند (بزی و همکاران، 1394: 1). این مناطق در جامعۀ شهری معاصر از مناطق کم‌تراکم و وابسته در اطراف هستۀ شهر است (Moos & Mendez, 2015) و به‌عنوان مکان‌های بدون انسجام شناخته می‌شوند (Keil, 2018) که در آن کاربری شهری و روستایی درهم آمیخته است (Harris & Lehrer, 2018). این مناطق با ویژگی‌هایی همچون خدمات اجتماعی ضعیف، امکانات اولیه و بهداشتی ضعیف، نا‌امنی در درآمد و معیشت ناپایدار مشخص می‌شوند (Zulu et al., 2011; Binte Latif et al., 2016). از‌جمله چالش‌های مختلف زندگی در این فضا: کمبود مسکن ارزان قیمت، گسترش نابرابری، آشفتگی اجتماعی و محیطی، تغییر سبک زندگی، نداشتن اشتغال رسمی و ... است (Afroj, 2020).

از این رو، افرادی که در‌مناطق حاشیه‌ای زندگی می‌کنند، به‌دلیل بی‌قدرتی، انزوا، بی‌پولی، بی‌سوادی و ناآگاهی نمی‌توانند زیر بار مشکلات رهایی یابند و هر روز مشکلی به مشکلاتشان افزوده می‌شود و مانند باتلاقی در تلۀ فقر و محرومیت فرو‌می‌روند (میرحسینی و همکاران، 1399: 13). گرچه مسئلۀ فقر و محرومیت یک مسئلۀ جهانی تلقی می‌شود، باید درنظر داشت این امر در‌مناطق حاشیه‌نشین دامنه و وسعت بیشتری دارد و ساکنان را با آسیب‌های جدی مواجه کرده است. رشد جمعیت شهرنشین ایران بسیار بیشتر از میانگین جهانی و همچنین متوسط جهانی در کشورهای درحال توسعه است. در‌واقع، بخشی از این رشد در این سال‌ها رشد جمعیت حاشیه‌نشین شهری بوده است (ملتفت و بهمنی، 1400: 73).

نکته‌ای که درباره روندهای حاشیه‌نشینی در ایران حائز اهمیت است اینکه برمبنای نتایج سرشماری اخیر (۱۳۹۵) از تعداد کل ۱۲۳۴ شهر کشور، ۵۳۸ شهر روستاها واقع درحریم شهر هستند که معادل ۴۳ درصد کل شهرهای ایران است. تعداد کل روستاهای ایران ۳۷۷۶۹ پاره است که حدود ۴ هزار عدد از آنها درحریم شهرهای کشور واقع هستند. این عدد معادل ۱۱ درصد از کل روستاهای کشور است که حدود ۱۷ درصد کل جمعیت روستای کشور و شامل ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر از جمعیت روستایی کشور است. این چهار هزار روستا با فرض درنظرگرفتن الگوی کنونی سکونت در ایران در‌سال‌ها و دهه‌های آینده به مناطق حاشیه‌ای شهری تبدیل خواهند شد (بهمنی و همکاران، 1398: 130-129)؛ اما نباید حاشیه‌نشینی را زندگی در جغرافیای خاص و حلبی‌آبادها محدود کرد. بررسی جنبه‌های اجتماعی، روانی و رفتاری زندگی حاشیه‌نشینان مسئله‌ای است که حتی با‌وجود حل‌شدن مشکل جغرافیا و معماری خاص زندگی نسل‌های بعدی، به قوت خود باقی می‌ماند و آنها به‌راحتی در جامعۀ مقصد پذیرفته نمی‌شوند (رشیدی‌آل‌هاشم و سلیمانی، 1391: 4)؛ بنابراین فهم فرآیندهایی که به‌موجب آنها کنشگران به‌تنهایی و یا در‌تعامل با کنشگران حیات اجتماعی بین‌فردی و جمعی خویش را باز‌آفرینی می‌کنند، سهم مهمی در شناخت فرهنگ مدنی و ظرفیت‌های توسعۀ اجتماعی و فرهنگی هرجامعه دارد (وصالی و قاسمی‌نژاد، ۱۳۹۸: 95). از آنجایی که دسترسی‌های محدود در این مناطق، الگوی جدیدی از نابرابری‌های اجتماعی را ایجاد کرده است، تمرکز بر ادارۀ ‌حومۀ شهر بسیار مهم تلقی می‌شود (Anacker, 2015). برای جمعیت حومه‌نشین، رسیدگی به ظرفیت نهادها، برآوردن نیازها و دسترسی به امکانات الزامی است (Pagliarin & De Decker, 2018).

هرچند فقر پدیدۀ عام بوده است؛ ولی گروه‌های مختلف از‌لحاظ ناهمگن‌بودنشان به‌طور متفاوتی از آن اثر‌پذیرفته‌اند. در این بین، بخش چشمگیری از مباحث و رویکردها به مشخصۀ مغفول فقر، یعنی متغیر جنسیت و اثر آن در تعمیق و شدت فقر شهری معطوف شده است. اصطلاحاتی چون زنانه‌شدن فقر و محرومیت جنسیتی از‌جمله مباحثی است که در مطالعات جدید جامعه‌شناسی و برنامه‌ریزی شهر بیشتر ملاحظه می‌شود (Bastos et al., 2009)؛ بنابراین موضوع زنان و سکونتگاه‌های غیر‌رسمی یا فضاهایی که تعریف جدی از رفع مشکلات اجتماعی ندارند، مسئلۀ مهمی است که باید به آن توجه ویژه‌ای کرد. افرادی که در این مناطق زندگی می‌کنند، امنیت روانی، اجتماعی، اقتصادی و ... ندارند. با‌توجه به اینکه محوریت خانواده زن است، هر‌گونه ناامنی بیشتر متوجه زنان خواهد بود؛ البته این تهدید‌ها برای تمام رده‌های سنی امکان‌پذیر است. اگرچه آربر بر این باور است که زنانی که فرزند ندارند و یا ازدواج نکرده‌اند، از‌نظر سلامتی درموقعیت نامساعدتری به سر می‌برند (محمدی‌تیراندازه و صادقی‌سقدل، 1401: 187-177).

اوضاع نامطلوب اقتصادی و کاهش استانداردهای زندگی سالم درمناطق حاشیه‌نشین بسترساز آسیب‌های اجتماعی و محرومیت‌های متعدّدی است که قشر‌های ساکن، هر‌یک با شدت متفاوتی آن را تجربه کرده‌اند؛ زیرا حاشیه‌نشینی زمینۀ رشد سالم را با موانعی اساسی روبه‌رو می‌کند و محدویت‌های اساسی را برای ساکنان به‌‌ وجود می‌آورد. تجربه و مواجهه با اوضاع زندگی در محیط‌های حاشیۀ شهر، برای دختران چالش‌های بیشتری به همراه دارد. این محرومیت‌ها و مشکلات تنها در‌بُعد اقتصادی تجربه نمی‌شود. چارچوب‌ها، فضای بستۀ محیط اجتماعی و رسوم سنتی مانع استقلال عمل دختران شده است و در‌ برخی موارد منجر به خلوت‌گزینی آنها از اجتماع می‌شود. تعامل‌های دختران در‌مناطق حاشیه‌نشین از‌سوی خانواده‌ها زیر نظارت و کنترل بیشتری قرار می‌گیرد؛ بنابراین دختران حاشیه‌نشین در‌مقایسه با زنان درجۀ بیشتری و در ابعاد متعدّدی محرومیت را تجربه می‌کنند و در‌نتیجه، پیامدهای چندگانه‌ای را برای این قشر به همراه دارد؛ بنابراین در پژوهش حاضر کوشش شده است تا با تأکید بر جامعۀ دختران حاشیه‌نشین تجربۀ محرومیت‌های زیستۀ آنها بررسی شود و به‌دنبال آن چالش‌های آنها در محیط زندگی‌شان شناسایی و درک عمیق شود.

 

پیشینۀ پژوهش

پژوهش‌های متعدّدی در‌زمینۀ محرومیت‌ها و چالش‌های زندگی ساکنان منطقۀ حاشیه‌نشین در ابعاد مختلف (اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و کالبدی) صورت‌گرفته که در هریک از تحقیقات داخلی و خارجی بر جنبه‌های خاصی از مشکلات فراوان ساکنان تأکید شده است. اغلب این پژوهش‌ها در‌پی واکاوی ساختارهای نامطلوب محیط و یا درک عمیق‌تر از تجربۀ زیستۀ آنها از زندگی در محیط حومه بوده است که در مواردی به ارائۀ راهکارهای مؤثر برای بهبود زندگی ساکنان منجر شده است.

ویدوویچ[1] (2021) پژوهشی را با عنوان «تحولات اجتماعی و فضایی در حاشیه‌های شهر روم، حومه‌های درحال گسترش در فیانو رومانو» انجام داد که در آن به پیچیدگی تحولات متنوع شهر توجه شد. در این مقاله به محوریت شیوه‌های زندگی ساکنان تأکید شده است و در آن به مسائل مربوط به برنامه‌ریزی‌های فضایی، نابرابری و محرومیت‌های جدیدی اشاره‌شده که در‌مناطق حومه در‌حال رخ‌دادن است.

بنت لطیف و همکاران[2](2016) در مطالعه‌ای با عنوان «وضعیت اجتماعی-اقتصادی و سلامت حاشیه‌نشینان منطقۀ کلیانپور در شهر دهاکا» دریافتند که مشکلات تغذیه‌ای، مسکن، شرایط بهداشتی ضعیف، کیفیت پایین یا نبود فاضلاب و زهکشی، امکانات آموزشی نامناسب، کمبود امکانات خدماتی مانند تأسیسات گاز، برق، آب، لوله‌کشی و غیره از‌جمله مشکلات حاشیه‌نشینان است که در این پژوهش با دید گسترده‌تری به محرومیت‌های اجتماعی و اقتصادی ساکنان و مسائل ناشی از کمبود امکانات و بسترهای نامساعد توجه شده است.

ویلسون[3](2010) در تحقیق خود بیان می‌کند که مواردی چون اشتغال‌هایی با مهارت پایین و مهاجرت‌های پشت‌سرهم کارگران، پیامدهای اقتصادی، فرهنگی، فردی و بوم‌شناختی برای مناطق حاشیه‌نشین دارد که از‌نظر اقتصادی، دسترسی کمتری به فرصت‌های اقتصادی رسمی وجود دارد و از‌نظر فرهنگی، این افراد به‌دلیل ارزش‌های کاربردی برای موقعیت اجتماعی آنی از ارزش‌های اساسی دست می‌کشند. مناطق حاشیه‌ای از‌نظر بوم‌شناختی دچار انزوای اجتماعی می‌شوند و از‌نظر فردی نیز کمتر در‌معرض مستقیم امکانات متفاوت برای رشد فردی قرار می‌گیرند.

در پژوهشی دیگر، هزاریکا[4] (2010) بر‌اساس پیمایش ملی سلامت خانواده در هند با یک نمونۀ ۴۸۲۷ نفری از زنان ۱۵ تا ۴۹ سال ارتباط بین متغیرهای اجتماعی و جمعیتی با بهداشت باروری را در‌میان زنان حاشیه‌نشین و غیر‌حاشیه‌نشین بررسی و مقایسه کرد و تفاوت معنی‌داری بین باروری زنان حاشیه‌نشین و غیرحاشیه‌نشین را براساس سن، تحصیلات و وضعیت اقتصادی و غیره گزارش کرد.

قاسم‌پور و همکاران (۱۴۰۰) پژوهشی را با عنوان «طراحی مدل علی تأثیر حاشیه‌نشینی بر افزایش بزهکاری و آسیب‌های اجتماعی و فرهنگی شهر اهواز با رویکرد آزمایشگاه ارزیابی و تحلیل تصمیم‌گیری (دیمتل)» انجام دادند. نتایج پژوهش نشان داد که ابعاد حاشیه‌نشینی شامل فقر فرهنگی، محرومیت از ثروت، کمبود فضای آموزشی، کمبود مراکز درمانی، افزایش فقر، ازدحام جمعیت، محیط آلوده به بزهکاری و فشار استرس بر افزایش بزهکاری بر آسیب‌های اجتماعی شهر اهواز اثر دارد.

میرحسینی و همکاران (۱۳۹۹) پژوهشی را با عنوان «چالش‌های زندگی روزمرۀ زنان حاشیه‌نشین شهر تهران» و با هدف درک تفسیر زنان از زندگی حاشیه‌نشینی و تجربۀ زندگی روزمره آنها انجام دادند. نتایج نشان داد که سبک زندگی خاص زنان حاشیه‌نشین، شبکه‌های درهم‌تنیدۀ همسایگی زنان، باقی‌ماندن زنان در دور فقر و محرومیت و زندگی شبه‌شهری زنان حاشیه‌نشین به‌گونه‌ای است که به برجسته‌سازی فرهنگ حاشیه‌نشینی منجر شده است و برخی از پیامد‌های زندگی حاشیه‌نشینی را برای زنان و دختران مانند احساس ناامنی اجتماعی، دسترسی‌نداشتن به امکانات و فرصت‌های اجتماعی، ثبات‌نداشتن و زندگی موقتی به همراه دارد.

رضایی و همکاران (۱۳۹۵) پژوهشی را با عنوان «ارزیابی و تحلیل ابعاد اجتماعی حاشیه‌نشینی در کلان شهرها: محلات حاشیه‌نشین شهر شیراز» انجام دادند. نتایج تحقیق نشان داد که بین تعادل اجتماعی، امنیت اجتماعی و گسترش حاشیه‌نشینی ارتباط معکوسی وجود دارد و هرچه میزان و تعداد حاشیه‌نشینان بیشتر باشد، وضعیت اجتماعی نامتعادل‌تر خواهد بود.

نقدی و زارع (1392) پژوهشی را با عنوان «مطالعۀ نگرش‌ها و رفتارهای اجتماعی-فرهنگی زنان حاشیه‌نشین» انجام دادند. یافته‌های این پژوهش در دو بخش توصیفی و استنباطی ارائه شده بود. یافته‌ها در‌بخش توصیفی نشان داد که مشارکت زنان درحد متوسط است. از دیگر نتایج بخش توصیفی اعتقاد به زیاد‌بودن آسیب‌های اجتماعی و سبک زندگی فقیرانه در این مناطق است. در‌بخش استنباطی نیز یافته‌ها نشان داد، همبستگی به‌دست‌آمده بین سابقۀ سکونت و نگرش با آسیب‌های اجتماعی و سابقۀ سکونت و تمایل‌های فرزندآوری معنادار نیست؛ اما همبستگی بین باورهای فرهنگی زنان و تمایل به مشارکت و بین سابقۀ سکونت و رفتار فرزندآوری معنادار است.

پژوهش‌های ذکر‌شده درحیطۀ چالش‌ها و مشکلات زندگی در‌مناطق حاشیه‌نشینی انجام‌شده که اغلب این موارد با تأکید بر محدودیت‌های ساختاری و کمبود امکانات و به روش کمّی انجام شده است. همچنین، در مقالاتی که با روش کیفی مشکلات زندگی در‌فضای حاشیه‌نشینی به تصویر کشیده‌شده، با تأکید بر جامعۀ زنان بوده است و به محرومیت‌های متعدّد دختران از زندگی در‌مناطق حاشیه‌نشین توجه نشده است. باید درنظر داشت، دختران محله‌های حاشیه‌نشین به‌علت وجود باورها و سنت‌های فرهنگی مرسوم تا قبل از ازدواج در‌مقایسه با زنان، آزادی و قدرت عمل محدودتری دارند و به‌طور یقین، مشکلات و چالش‌های موجود برای این قشر حالتی مضاعف به خود می‌گیرد؛ بنابراین در پژوهش حاضر کوشش شده است که به روش کیفی و به‌صورت عمیق، محرومیت تجربه‌شدۀ دختران حاشیه‌نشین مطالعه شود.

 

ابعاد مفهومی و نظری

اسکان غیررسمی از‌جمله پدیده‌های ناشی از شهرنشینی شتابان معاصر و از جلوه‌های بارز فقر شهری است که به‌صورت خودرو در درون یا اطراف شهرها ظاهر شده است (محمدی‌تیراندازه و صادقی‌سقدل، 1401: 55). حاشیه‌نشینان شهری بیشتر از ابعاد مختلف زندگی، یعنی فیزیکی (مسکن نابهنجار) و از بعد اجتماعی (با فرهنگ و رفتارهای اجتماعی جدا و متفاوت از جامعۀ شهری) و از بعد اقتصادی (ویژگی‌های اشتغال، درآمد و مهارت) متمایز می‌شوندVidovich, 2021; Bailey et al., 2003) ) و درواقع، جزء محروم‌ترین قشر‌های جامعه هستند (حاج‌یوسفی، 1381: 16). مفهوم فقر و محرومیت مربوط به زمانی است که دسترسی به درآمد و دیگر منابع (شخصی، خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی) به‌قدری نامناسب باشد که مردم را از داشتن استانداردهای زندگی و کیفیت زندگی پذیرفتنی جامعه محروم کند (Alexiadou, 2002). ممکن است افرادی که در محدودۀ فیزیکی شهر زندگی می‌کنند، از‌نظر استفاده از امکانات و خدمات رفاهی در وضعیت نامساعدی باشند؛ در‌نتیجه، این مناطق پتانسیل فراوانی برای انواع آسیب‌های اجتماعی دارد و در‌صورت بی‌توجهی باعث تهدید همۀ هستی یک شهر می‌شود  .(Rotenberg et al., 2021)

از‌د‌یدگاه مانوئل کاستلز شهرنشینی با آهنگ شتابان گسترش می‌یابد و باوجود اینکه امکانات اشتغال مولد برای جمعیت‌های تازه‌وارد فراهم نیست، امکانات و تسهیلات زیربنایی، اجتماعی و کالبدی، سکونتگاه‌ها و محله‌های نامتعارف از‌قبیل زاغه‌ها و آلونک‌های حاشیه‌ای که با مهاجران تازه‌وارد‌تهی‌دست برپا‌شده است، به‌نحوی خودرو و خودساز به وجود می‌آیند. وی حاشیه‌نشینی شهری را مولود نابرابری‌های اقتصادی-‌اجتماعی، شهرنشینی ناهمگون و انتقال فقر روستا به شهر می‌داند (رضایی و همکاران، 1395: 64). همچنین، رابرت پارک معتقد است که اساس سازمان اجتماعی، سنت‌ها و رسوم‌اند و خانواده، همسایگی و جامعه در‌مجموع در‌طول دوران پایداری، مردم را کنترل می‌کنند. شهرنشینی، صنعتی‌شدن و مهاجرت اینگونه اثر‌های پایدارکننده را مختل و بدین وسیله اقتدار نظام‌های اجتماعی سنتی را سست می‌کنند. مشی جامعۀ مدرن موجب تغییرات سریع است. نمونه‌های بی‌سازمانی اجتماعی درمیان مهاجران، بزهکاران، خانه به دوشان و در زندگی‌های بی‌ریشۀ مناطق دیده می‌شود (رابینگتن و واینبرگ، ۱۳۹۵: 51-53). به‌عبارتی، حاشیه‌نشینی یک نوع شیوۀ سکونت و نحوۀ توزیع جمعیت درسکونتگاهاست که این سکونتگاه‌های درحال گسترش در شهرهای بزرگ با مشکلات بی‌شماری رو‌به‌رو هستند (Cherunya et al., 2020) و از خدمات، امکانات، تسهیلات رفاهی و زیربنایی از‌جمله: زیرساخت‌ها و دسترسی به منابع آب آشامیدنی سالم محروم هستند (محمدی‌تیراندازه وصادقی سقدل، 31:1401). به اعتقاد لوئیس[5] (1998) حاشیه‌‌نشینی با فرهنگ فقر همراه بوده است و ساکنان این مناطق که بیشتر از مهاجران هستند، به‌لحاظ سوابق قومی و پایگاه اجتماعی-اقتصادی در‌سطح پایینی قرار دارند که با ساکنان مناطق شهری متفاوت است. نظریۀ فرهنگ فقر اشاره می‌کند که فرهنگ حاشیه‌نشینی نوعی شیوۀ زندگی است که ابعاد روانی و اجتماعی، گوشه‌گیری و حمایت‌نشدن جوانان از خانواده را دارد. حاشیه‌نشینی باعث پیامدهای اقتصادی و اجتماعی منفی می‌شود که شامل پیامدهای منفی فرهنگی و مشدد فرهنگ خاص حاشیه‌نشینی است. جدایی این دو فرهنگ منجر به تأخیر فرهنگی می‌شود. به همین خاطر است که حاشیه‌نشینی خود مولد تأخیر فرهنگی است (حسنی و همکاران، ۱۳۹۸: 29)؛ بنابراین مفهوم نظریۀ فرهنگ فقر این است که تنها نداشتن درآمد کافی نیست، شیوۀ زندگی است که از نسلی‌به‌نسل دیگر منتقل می‌شود.

نظریۀ تلۀ محرومیت یکی دیگر از نظریه‌هایی که تبیین‌کنندۀ زندگی حاشیه‌نشینی است و شامل مجموعه‌ای از عوامل فقر، ضعف جسمانی، آسیب‌پذیری، انزوا و بی‌قدرتی در‌هم‌تنیده است. این پدیده به‌عنوان، دور باطل فقر، بیماری فقر، تلۀ محرومیت و فقر توصیف می‌شود (چمبرز، 1387: ۱۴۰). تلۀ فقر موقعیتی است که در آن افرادی که دچار فقر هستند، خارج از کنترل آنهاست. تله به چرخه تبدیل می‌شود و شروع به تقویت خود می‌کند. فقر هنگامی با خود تله به همراه می‌آورد که دور باطل تلاش‌های فقیران را تحلیل و اوضاع مساعدی را برای بروز فقر خلق کند (راغفر و همکاران، ۱۳۹۱: 147). فقر، محرومیت و ناتوانی‌های ادامۀ زندگی را برای ساکنان تله‌های فقر شهری دشوار و ناممکن کرده است. این تله‌های انسان‌ساخت که دراثر روابط کژ کارکردی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به وجود می‌آیند، موقعیت فقر را بازتولید و دائمی می‌کنند و در‌نهایت، منجر به افزایش و عمیق‌تر‌شدن تله‌های فضایی فقر می‌شوند (رفیعیان و زاهد، 1400: 54-53).

چمبرز در این نظریه از پنج خوشۀ نامساعد نام می‌برد که با یکدیگر در ارتباط و تقویت‌کنندۀ یکدیگر هستند و مانند زنجیرهایی به دست‌و‌پای افراد فقیر و به‌تبع آن ساکنان حاشیه‌نشین تنیده شدند.

1- «فقر (با معرفه‌هایی چون خانه‌های ساخته‌شده از چوب، گل، خشت، حصیر، وسایل آشپزی ساده، توالت غیر‌بهداشتی، اخذ وام از همسایگان، لباس‌های پاره و مندرس، بهره‌وری پایین، ساعت کار زیاد به‌خصوص دربارۀ زنان با کارایی بسیار‌کم، کار کودکان، یک زندگی بخور و نمیر)؛

2- ضعف جسمانی (نحیف و لاغر‌بودن اعضای خانواده، بیمار‌بودن اعضای خانواده به‌دلیل سوء‌تغذیه و ابتلا به بیماری‌های انگلی، ضعیف‌بودن نوزادان از‌جمله معرف‌ها و شاخص‌های این خوشه است)؛

3- انزوای خانوار (این خوشه شامل معرف‌هایی از‌قبیل بیگانه‌بودن خانوار به دنیای خارج، بی‌اطلاعی از حوادث و اتفاق‌های پیرامون به‌دلیل بی‌سوادی، محدود‌بودن مسافرت‌ها و غیره است)؛

4- محرومیت و آسیب‌پذیری (این خوشه شامل ناچیز‌بودن ذخیره‌های غذایی، ناچیز‌بودن سرمایه‌های نقدی خانوار و آسیب‌پذیر‌بودن در‌برابر بیماری‌هاست)؛

5- بی‌قدرتی خانوار (از‌جمله معرفه‌های این خوشه شناخت‌نداشتن قانون، نداشتن آگاهی حقوقی، کم‌شدن قدرت چانه‌زنی، بی‌قدرتی در‌دسترسی به کمک‌های دولتی و غیره است)» (ازکیا و غفاری، 1384: 82-78).

در پژوهش حاضر که به روش کیفی انجام شده است، از مرور مطالعات نظری برای اشراف بر موضوع، گسترش دید و نیز درک مفاهیم مرتبط با موضوع استفاده شده است. چارچوب نظری پژوهش مبتی بر اندیشه‌های پارک و به‌ویژه چمبرز است؛ زیرا در اندیشۀ چمبرز، درک مفهوم محرومیت و آسیب‌های زیست حاشیه‌نشینی نه‌تنها بر بُعد اقتصادی محرومیت، بر سایر ابعاد اجتماعی، آموزشی، بهداشت، سلامت و غیره توجه شده است.

 

روش پژوهش

در پژوهش حاضر از روش کیفی با تأکید بر رویکرد پدیدارشناسی استفاده شده است. در تحقیق پدیدارشناسی تلاش محقق این است که پدیده‌ها را با عمق تجربه‌های افراد از درون احوال و منویات و مراد‌های خود آنها فهم کند (فراستخواه، 1400: 70). در این پژوهش برای واکاوی مسئلۀ محرومیت و درک عمیق‌تر از ابعاد محرومیت، درک دیدگاه‌های ذهنی دختران از محرومیت تجربه‌شده، شیوه‌های متفاوت مواجهه با محرومیت در زندگی و فهم تجربه‌های مشترک استفاده شده است تا با ارتباط نزدیک‌تر با مصاحبه‌شوندگان و حضور در منطقۀ محروم بتوان تا‌حدودی به عمق مسئلۀ مد‌نظر دست یافت. جامعۀ هدف پژوهش حاضر، دختران حاشیه‌نشین منطقۀ دولت‌آباد[6] استان کرمانشاه بودند که براساس روش نمونه‌گیری هدفمند، مسیر مصاحبه درنظر گرفته شد و انتخاب این افراد از‌سوی برخی از دوستان و افراد بومی باتجربه صورت گرفت که با این افراد و نیز گفت‌وگوی پژوهشگر با مشارکت‌کنندگان اعتماد لازم برای انجام‌دادن فرایند مصاحبه حاصل شد.

معیار پذیرش نمونه، مواردی چون 1- دختران بالای 18سال؛ 2- بومی یا دخترانی با سابقۀ بیش از 10سال زندگی در منطقۀ حاشیه‌نشین؛ 3- علاقه به انجام‌دادن مصاحبه درنظر گرفته شد. گفتنی است که تعیین مدت زمان بیشتر از10 سال زندگی در محیط حاشیه، برای اشراف دقیق‌تر به مسائل بوده است. بازۀ سنی دختران 32-18 درنظر گرفته شد؛ زیرا دختران در این ردۀ سنی در آستانۀ ورود به دانشگاه، ازدواج، تشکیل خانواده و در مواردی جویای شغل تمام‌وقت یا پاره‌وقت هستند و به‌عبارتی، درشرف اخذ تصمیم‌های مهم زندگی‌اند که چالش‌های زیست حاشیه‌نشینی بر انتخاب آنها اثرگذار است. در این امر ضمن توجه به تنوع ویژگی‌های پاسخگویان به وضعیت تحصیل، اشتغال، تعداد فرزندان خانواده و سن توجه شد. فرایند مصاحبه تا زمان اشباع اطلاعات تداوم یافت. در این پژوهش، محقق بعد از مصاحبه با 15 نفر به اشباع داده‌ها رسید؛ اما برای اطمینان و دقت ادامۀ فرایند مصاحبه با سه پاسخگوی دیگر، تعداد کل مصاحبه‌شوندگان به 18 نفر رسید که مشخصات آنها در جدول 1 درج شده است. در این پژوهش براساس داده‌های گردآوری‌شده از سؤال‌ها مانند چه تصور ذهنی از محرومیت دارید؟ چگونه آن را توصیف می‌کنید؟ چه موقعیتی از محرومیت‌ها و چالش‌های زندگی حاشیه‌نشینی بر شما اثر‌گذاشته یا از آن متأثر شده است؟ جمله‌ها و نقل‌قول‌های حاوی اظهار‌نظر‌های مهم که گویای نحوۀ تجربۀ پدیده از‌سوی مشارکت‌‌کنندگان بود و همچنین مضامین مهم از آن استخراج و از آنها برای نوشتن آنچه مشارکت‌کنندگان تجربه کرده بودند، استفاده شد. برای گردآوری داده‌ها از روش مصاحبۀ عمیق و نیمه‌ساختاریافته و برای سهولت در فرآیند کدگذاری و بررسی مجدد متن مصاحبه‌ها از نرم‌افزار Maxqda استفاده شده است.

معیار اعتباریابی به روش کولایزی است.کولایزی اعتبار پایانی یا نهایی است که با مراجعه به هریک از مراجعان صورت می‌گیرد. در‌واقع، اعتباریابی فعالیتی است برای ارزیابی صحت یافته‌هایی که به‌خوبی از‌سوی پژوهشگر و مشارکت‌کنندگان توصیف شده است و حاکی از این است که هرگزارش پژوهشی نوعی بازنمایی از نویسندۀ آن است (کرسول، 1400: 253)؛ بنابراین بعد از اتمام مصاحبه برای تعیین اعتبار پژوهش، نتایج بعد از تحلیل اولیه درقالب متن و به‌صورت حضوری به مصاحبه‌شوندگان ارائه شد تا به اظهار‌نظر‌های آنها توجه و مشخص شود، پارادوکسی بین نظر‌های آنها و برداشت پژوهشگر وجود ندارد. در برخی از موارد که ابهامی در توضیح‌های مصاحبه‌شونده وجود داشت، مجدد سؤال‌هایی از پاسخگو پرسیده و ضمن رفع ابهام‌ها، فرایند کدگذاری اصلاح شد. علاوه‌بر موارد فوق، برای بررسی میزان اطمینان، متن‌های مصاحبه به متخصص خبره ارائه و در‌پایان، مشابهت به‌نسبت بالای مضامین استنباط‌شدۀ پژوهشگر و متخصص، دال بر صحت این امر ارزیابی شد.

محقق ضمن درنظر‌گرفتن ملاحظه‌های اخلاقی ازجمله: محرمانه‌بودن اطلاعات، حق اظهارنظر و یا انصراف از مصاحبه از‌سوی مصاحبه‌شوندگان در هر‌زمان که تمایلی به ادامۀ فرایند مصاحبه نداشته باشند، فرایند مصاحبه به‌صورت حضوری و در مواردی به‌صورت تلفنی انجام شد. در 15 مورد از نمونه‌ها مصاحبه به‌صورت حضوری و در فضایی مناسب صورت گرفت و در3 مورد دیگر با درنظر‌گرفتن موقعیت مصاحبه‌شوندگان، به‌صورت تماس‌های تلفنی انجام شد. محقق با کسب اعتماد و رضایت پاسخگو مکالمه‌های مصاحبه‌های حضوری را ضبط کرد. میانگین زمانی هر‌مصاحبه در ‌بازۀ زمانی 60-45 دقیقه طول کشید.

در پژوهش حاضر کوشش شده است تا به سؤال‌های محوری ذیل که بر‌مبنای مصاحبه‌های عمیق و نیمه‌ساختاریافته طراحی شده است، پاسخ داده شود.

1- درک و تصور دختران حاشیه‌نشین به محرومیت چیست؟

2- چه بسترها و یا موقعیتی منجر به محرومیت دختران حاشیه‌نشین شده‌ است؟

3- دختران با چه مشکلاتی در ‌مناطق حاشین‌نشین مواجه می‌شوند؟

4- چرا زندگی در محیط حاشیه، دختران را با چالش‌های مضاعفی روبه‌رو می‌کند؟

در جدول 1 مشخصات کلی پاسخگویان که به‌عنوان نمونه در منطقۀ حاشیه‌نشین مطالعه‌شده، درج شده است که توضیحات هر‌پاسخگو با کدهای مذکور دربخش یافته‌های پژوهش آمده است.

 

مشخصات مصاحبه‌شوندگان

 

 

جدول 1- سیمای کلی مصاحبه‌شوندگان

Table 1- Results of the general appearance of the interviewees

مصاحبه شونده

سن

تحصیلات

وضعیت اشتغال

مدت اقامت درمحلۀ حاشیه‌نشین

تعداد فرزندان خانواده

کد1

32

دیپلم

خیاط

10 سال

5

کد2

26

لیسانس

مربی مهد

از بدو تولد

3

کد3

19

دیپلم

فاقد شغل

از بدو تولد

2

کد4

20

دیپلم

فاقد شغل

از بدو تولد

4

کد5

27

دیپلم

فروشنده *1

15 سال

4

کد6

30

فوق‌لیسانس

تدریس خصوصی*

از بدو تولد

4

کد7

31

لیسانس

کارهای هنری

از بدو تولد

8

کد8

29

لیسانس

آرایشگر

از بدو تولد

3

کد9

22

دیپلم

فاقد شغل

از بدو تولد

5

کد10

24

دیپلم

فاقد شغل

17 سال

4

کد11

25

فوق‌لیسانس

عکاس

از بدو تولد

3

کد12

22

سیکل

فاقد شغل

از بدو تولد

4

کد13

24

لیسانس

فاقد شغل

از بدو تولد

6

کد14

25

لیسانس

منشی پزشک

از بدو تولد

3

کد15

23

لیسانس

منجق دوزی*

از بدو تولد

5

کد16

18

سیکل

فاقد شغل

13 سال

4

کد17

26

دیپلم

عروسک‌سازی

از بدو تولد

4

کد18

23

دیپلم

فاقد شغل

از بدو تولد

4

1 تمام مواردی که با علامت ستاره مشخص شده است، بیانگر پاره‌وقت‌بودن شغل مصاحبه‌شوندگان است.

 

 

یافته‌های پژوهش

دختران ساکن منطقۀ حاشیه‌نشین اغلب با دامنۀ متعدّدی از چالش‌ها مواجه می‌شوند که باعث ایجاد موانع اساسی در‌مسیرحرکت و ارتقا آنها می‌شود؛ بنابراین همین امر زمینۀ رویارویی با تجربه‌های تلخ محرومیت را برای آنها به همراه دارد. در این پژوهش بعد از فرایند مصاحبه با نمونه‌های مد‌نظر و بررسی نتایج، محرومیت دختران در دو مضمون اصلی (باورهای محدودکنندۀ فردی، فضای نامطلوب جامعۀ حاشیه‌نشین) قرار گرفت. مضمون اول، با دو مضمون خرد (جهت‌گیری نامناسب از متغیر جنسیت و طرح‌واره‌های الزام‌آور فردی) شناخته و مضمون اصلی دوم نیز در هفت نمونه دسته‌بندی شد. برای سهولت دریافت اطلاعات از مصاحبه‌های انجام‌شده، خروجی نرم‌افزار maxqda دریافت شد. تعداد فراوانی مضامین اصلی و خرده‌مضامین تکرار‌شده در جدول 2 درج شده است.

 

 

جدول 2- نتایج بررسی مصاحبه

Table 2- Interview results

مضامین اصلی

خرده مضامین

تعداد کدهای استخراج‌شده

باورهای محدودکنندۀ فردی

جهت‌‌گیری نامناسب از متغیر جنسیت

21

طرح‌واره‌های الزام‌آور فردی

27

فضای نامطلوب جامعۀ حاشیه‌نشین

موقعیت بیمارگون حاشیه

15

شبکه‌های کنترلی وسیع

14

قید‌و‌بند شدید در تعامل‌ها

21

چشم‌انداز آموزشی شکننده

13

موقعیت اقتصادی آسیب‌پذیر حاشیه‌نشینان

34

فراغت بدون برنامه

14

تفکر‌های کلیشه‌ای مرسوم

43

مجموع (فراوانی کدهای استخراج‌شده)

202

 

 

باتوجه به مصاحبه‌های انجام‌شده با دختران بومی و غیربومی منطقۀ حاشیه‌نشین دولت‌آباد در استان کرمانشاه و با استفاده از نرم‌افزار maxqda، دو مضمون اصلی و نه مضمون خرد، استخراج و شناسایی شدند. سپس تعداد فراوانی کدهای استخراج‌شده از‌سوی مجموع پاسخگویان محاسبه شد که بیشترین فراوانی درمضمون تفکر‌های کلیشه‌ای مرسوم با تعداد 43 بار تکرار و کمترین فراوانی در چشم‌انداز آموزشی شکننده با تعداد 13 بار تکرار در جدول 2 آمده است و مجموع فراوانی کدهای استخراجی از متن مصاحبه‌ها با تعداد 202 نمونه از 18 مصاحبه‌شونده خاتمه یافت که علاوه‌بر آنها، مفاهیم مدنظر و دریافت‌شده از بررسی متن مصاحبه‌ها نیز در شکل 1 ارائه شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 1- خروجی یافته‌ها از نرم‌افزار Maxqda

Fig 1- The output of the findings from maxqda

 

 

باورهای محدودکنندۀ فردی

جهت‌گیری نامناسب از متغیرجنسیت: مصاحبه‌شوندگان با اثرپذیری از موقعیت حاکم بر محیط، پندارهای نامناسبی را دربارۀ متغیر جنسیت داشتند. آنها ضمن پذیرش نگاه شکننده ازسوی دیگران، برچسب فرودستی را به خود القا می‌کردند که برخی از این موارد در پاسخ‌های مصاحبه‌شوندگان دریافت شده است.

«اینجا که باشی، غرق میشی توی حسرت آرزوهات. مخصوصاً اگر دختر باشی». (کد17)

«سختی منطقۀ محروم به‌کنار و سختی‌هایی که به‌خاطر دختربودنمون می‌کشیم جدا ...». (کد7)

برخی از پاسخگویان باحاشیه‌دادن و یا به‌عبارتی، پر‌و‌بال‌دادن بیشتر به ضعف موقعیت محیطی و نداشتن توانمندی در بهبود آن، احساس محرومیت را برای خود دوچندان می‌کردند.

«اگر بخوای اینجا پیشرفت کنی، باید سعی کنی با همین امکانات محدود به جایی برسی. اگه وایسی همه شرایط برات فراهم بشه که بخواهی تلاش کنی، میبینی موهات مثل دندونات سفید‌شده و هنوز هیچ کاری نکردی». (کد1)

برداشت‌ها و هاله‌های ذهنی و یا به‌عبارتی، چارچوب‌های قالب برخی از پاسخگویان، خود سدی محکم در‌برابر تغییر موقعیت است. همچنین، در برخی موارد پاسخگویان با مقصرشناختن خانواده و شبکه‌های موجود در محیط حاشیه‌نشین، رنج بیشتری از محرومیت‌های حاکم بر محیط می‌کشند.

«ما چون دختر هستیم، همه به ما ظلم می‌کنند تا میایم اعتراض کنیم، صد تا انگ و برچسب هم می‌زنند. زندگی‌کردن اینجا واقعاً سخته...». (کد18)

بنابراین اندیشه و شیوۀ تفکر‌های دختران ساکن در محیط حاشیه‌نشین دربارۀ جنسیت تا حدودی در نوع برداشت از محرومیت، نحوۀ رویارویی و مقابله با موقعیت برای تغییر آن، نقش حایز اهمیتی دارد.

طرح‌واره‌های الزام‌آور فردی: دختران منطقۀ حاشیه‌نشین به‌علت وجود طرح‌واره‌های الزام‌آور به موقعیت‌های موجود برای ارتقاشان، بسنده و در مواردی به‌علت تأکید و پذیرش عقاید قضا و قدری، سرنوشت خود را محکوم به فنا تلقی می‌کنند.

«بعد از مدتی حتی به آرزوهای خودم خندیدم. وقتی که تقدیر این جور‌بوده که ما اینجا باشیم؛ یعنی تا آخر عمر ما محکوم به شکست و بدبختی هستیم. پس فقط باید تحمل کنیم تا زمانی که زنده‌ایم». (کد12)

«به‌نظرم باید با شرایط کنار اومد. درکل قسمتم این بود که توی این وضعیت باشم. بالاخره این بازی سرنوشته. یکی خوشبخت‌میشه و یکی نه ...». (کد5)

در برخی از موارد دختران در‌مقایسه با پسران خانواده رویۀ سازگاری بیشتری دارند؛ اما متأسفانه گاهی دختران با تسلیم‌شدن در‌برابر موقعیت، به زندگی پرچالش خود مهر تأیید می‌زنند.

«گاهی شرایط اونجور که می‌خوام پیش‌نمیره؛ ولی دیگه قرار نیست همش گل و بلبل باشه. هرچقدر سخت بگیری، زندگی هم سخت می‌گیره». (کد14)

«اوایل نوجوانی پذیرش این شرایط برام خیلی سخت بود و بارها قصد خودکشی داشتم؛ اما کم‌کم به این روند خو‌گرفتم. قبلنا با همه دعوا داشتم. انگار می‌خواستم حق خودم رو از همه بگیرم؛ اما الان نه. دارم به شرایط عادت می کنم». (کد15).

یکی دیگر از پاسخگویان تمایل‌نداشتن به تغییر در روند زندگی خود را اینگونه شرح می‌دهد:

 «من به این وضعیت عادت کردم. کسی زندگیش رو تغییر‌میده که یه امیدی توی زندگیش باشه. یک آرزو، یک هدف، یک عشق ... . من هیچ‌کدوم رو ندارم. صبح که از خواب بیدار میشم، به این فکر می‌کنم، عمرم داره الکی حروم میشه. از زندگی دلزده میشم. محرومیت، انتهاش به نام من رقم می‌خوره. فقط همین». (کد13)

برخی از مصاحبه‌شوندگان اذعان داشتند که به‌علت ترغیب به رفتار زنانه و انتظار‌های بیش ‌ازحد از آنها دوران نشاطشان محدود‌ بوده است و نتوانسته‌اند هیجان‌ها و انرژی خود را در فعالیت‌های ورزشی و یا حتی رفتارهای روزمره بروز دهند. آنها به این امر سوق پیدا کرده‌اند که با محیط پیرامونشان همرنگ شوند و با الگو‌ قرار‌دادن زنان حومه، مانند آنها زندگی کنند.

«بعضی وقتا خیلی دوست داشتم که تغییر در ظاهرم ایجاد کنم. در لباسم، آرایشم ... خب، ولی اینجا باید مثل بقیه باشی ...؛ چون خیلی زیر‌نظر مردم هستیم. دقیقاً مثل این ضرب‌المثل:گرخواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو». (کد2)

«بعد از مرگ پدرم اوضاع خیلی تغییر کرد. مادرم مجبور شد توی یه شرکت خدماتی کار‌کنه. شرایطم خیلی سخت‌شده. به‌خاطر اینکه مردم محل برامون حرف در نیارن، قید ارتباط با بیشتر دوستای قدیمی‌ام رو زدم. با اینکه سنی ندارم، احساس می‌کنم مثل افراد مسن شدم». (کد4)

 

فضای نامطلوب جامعۀ حاشیه‌نشین

موقعیت بیمارگون حاشیه: حاشیه‌نشینی به‌شیوه‌ای از زندگی شهری اطلاق می‌شود که با تراکم بیش از حد جمعیت، تعارض فرهنگی، بی‌ثباتی اجتماعی، بیکاری و مشاغل کاذب، بی‌هویتی، خشونت، جرم و جنایت، احساس حقارت، آمادگی برای آشوب و انفجار و غیره همراه است (حسنی و همکاران، 1398: 27) که این امر در برخی از گفت‌وگوها به‌عنوان دغدغۀ اصلی مطرح شده است.

«با سختی یه گوشی خریدم که با خواهرم باهم استفاده می‌کردیم. یه روز وقتی داشتم به محل کارم می‌رفتم، از بیچارگی من، گوشیم رو دزد زد. دنیا رو سرم آوار شد. آخه هنوز قسطای گوشی تموم نشده بود. تازه فهمیدم که چقدر بدبختم. فقط یه سرگرمی داشتم و با اون خوشحال بودم که به کامم زهر شد». (کد5)

«یه وقتایی که مجبور بودم به‌خاطر کار زیاد تا دیر وقت مغازه باشم، پدرم یا برادرم می‌اومد دنبالم که درمسیر برگشت به خونه تنها نباشم. نکنه کسی بخواد مزاحمتی برام درست کنه». (کد1)

شبکه‌های کنترلی وسیع: کنترل شدید رفتارها و یا به‌عبارتی، زیر‌نظر‌بودن با شدت بیشتری درفضای جامعۀ حاشیه‌نشین مشاهده می‌شود. مصاحبه‌شوندگان اغلب احساس می‌کنند، زیر ذره‌بین دنیای پیرامونشان هستند. ازنظر برخی از پاسخگویان جنسیت به‌عنوان یک محرک قوی سبب تنش فکری آنها شده است؛ زیرا به‌‌دلیل نگرانی از قضاوت‌ها و برداشت‌ها از شبکه‌های سنتی حاکم باید با وسواس بیشتری رفتار کرد.

«من دائم احساس می‌کنم، زیر ذره‌بینم. به‌خاطر حرف مردم خیلی از حرف‌ها و درددل‌های خودم رو حتی پیش دوستام هم نمیگم. همشون رو توی دلم زنده به گور می‌کنم». (کد13)

و یا به گفتۀ پاسخگوی دیگر:

«قبل از این شغلم، حتی به این فکر افتادم با مادرم برم و کارای خونۀ مردم رو انجام بدم؛ ولی مادرم به‌شدت مخالفت می‌کرد، می‌گفت تو دختری و این خونه، اون خونه‌رفتن، کلی حرف و حدیث برات درست میکنه». (کد17)

همچنین برخی از پاسخگویان اشاره کردند که شبکه‌های همسایگی، قدرت و نفوذ بسیاری در زندگی آنها دارد و گاهی سبب آسیب‌زدن و تجاوز به حریم خصوصی زندگی آنها و تصمیم‌گیری شخصی‌شان شده است.

«اینجا همسایه‌ها حدومرز نمی‌شناسن. خیلی توی زندگی آدم سرک می‌کشن. آدمو سؤال، جواب می‌کنن؛ حتی اگه کسی هم بیاد خونمون، سر‌و‌ته داستان رو در میارن. هیچ‌چیزی برای پنهان‌کردن و راز‌نگه‌داشتن وجود نداره». (کد7)

«هر‌تصمیمی که گرفتم، به‌جزء والدینم، بقیه متأسفانه دخالت می‌کنن. من یکبار تا نامزدی هم پیش‌رفتم؛ اما چون همه فامیل و حتی همسایه‌ها در این خصوص دخالت‌های بی‌جایی داشتن، باعث‌شدن که نظر خانواده هم تغییر‌کنه و متأسفانه نامزدیم رو به‌هم‌زدن». (کد2)

برخی از دختران از پیوند تعلق عمیق خانواده به محل زندگی ابراز ناامیدی کردند که این پیوستگی و شبکۀ روابط مانع تصمیم‌گیری‌های والدین برای تغییر محل سکونتشان می‌شود.

«امید به رهایی نیست؛ چون خانواده به این محیط پایبندن. اینجا می‌تونن اجارۀ خونه رو پرداخت کنن و جای دیگه براشون خیلی سخت میشه». (کد13)

به بیان یکی دیگر از مصاحبه‌شوندگان:

«خیلی میخوام از این منطقه بریم؛ ولی فکر کنم، محکوم به این سرنوشت هستیم که تا آخر عمر اینجا باشیم و این سختی‌ها رو تحمل کنیم. خانواده شرایطش رو ندارن، منطقۀ زندگی رو عوض کنن. واقعاً پذیرش شرایط برام دشواره». (کد1)

قید و بند شدید در تعامل‌ها: اغلب دختران به‌علت اضطراب از تحمیل برچسب منفی، خود را در چارچوب و حاشیۀ امن قرار می‌دهند و ارتباط‌های خود را از‌جمله: ارتباط با دوستانشان مدیریت می‌کنند.

«باید مثل مادرم خانومانه رفتار می‌کردم. به‌خاطر اینکه کسی پشت ‌سرم از واژۀ سبکسر استفاده نکنه». (کد18)

«چون اگر اینجا اعتراض کنیم، بهت میگن دختر بی‌چشم و رو، چشم سفید، حاضر جواب و ...». (کد3)

گرچه این امر تا حد چشمگیری به‌دلیل هراس، نشئت‌گرفته از قضاوت دیگران است. برخی از پاسخگویان بیان کردند که گاهی این موقعیت سبب احساس انزوای آنها شده است.

«اینجا یه جای تفریحی نداره که با خواهرم برم یه دوری بزنم. اگه زیاد رفت‌و‌آمد کنم، مردم یه چیزی پشت‌سرم میگن». (کد18) و یا «انگار همۀ مردم تحت‌نظرن. کافیه پاتو کج بذاری، کافیه اشتباهی خدایی‌نکرده مرتکب بشی، حرف دهن‌به‌دهن می‌چرخه و دیگه امکان ازدواج هم برات فراهم نمیشه». (کد10)

چشم‌انداز آموزشی شکننده: موقعیت و امکانات آموزشی محدود و شکننده در بافت جامعۀ حاشیه‌نشین، باعث کمترشدن انگیزۀ پیشرفت در دختران شده است. پاسخگویان ضمن ابراز نگرانی از کمبود امکانات و کلاس‌های کمک آموزشی، این امر را یکی از دلایل اصلی ضعف بسترهای یادگیری و آموزش بیان کردند.

«..... ولی تلاش‌هام بی‌ثمر شد. هرچقدرخوندم، نتونستم به نتیجۀ مطلوبی برسم. برای کنکور سال بعد خیلی اصرار کردم که منو کلاس کنکوری بزارن که اونم به هزارویه‌دلیل نشد. مجبور شدم به کتاب‌های درسی خودم و چند کتاب تست که از دوستام امانت گرفته بودم، اکتفا کنم». (کد10)

«یه چیزه آزاردهندۀ دیگه که از شاگردام می‌شنوم، اینکه خانواده‌ها معمولاً دوست دارن دخترهاشون زود ازدواج کنن و خونۀ بخت‌برن. این باعث میشه هیچ‌رغبتی برای درس خوندنشون باقی‌نمونه». (کد6)

«خرید کتاب کنکوری و خیلی از اقلامی که برای کنکور لازمه، برای دانش‌آموزان محلۀ ما سخته؛ ولی با این وجود تمام تلاشم رو می‌کنم و امیدوارم قبول بشم». (کد3)

موقعیت اقتصادی آسیب‌پذیر حاشیه‌نشینان: اسکان غیررسمی یکی از مؤلفه‌های اساسی فقر شهری است. وضعیت معیشتی نامناسب، پیامدهای نامطلوبی را برای ساکنان حاشیه‌نشین دارد.

«قبلاً هم شاگرد آرایشگر بودم، هم شاگرد خیاط، گاهی هم به همراه مادرم به نظافت خانه‌های مردم می‌رفتیم.گاهی اونا دلشون به حال ما می‌سوخت و کمی بیشتر از میزان توافق اولیه برای دستمزد به ما پول پرداخت می‌کردن». (کد8)

«پدرم متأسفانه معتاده و اصلاً تعادل روانی نداره. هرشب با برادرام درحال جنگ و دعوا هستن. یه شب نبود که ما آرامش روانی داشته باشیم. شاید اگه داداشام نبودن، ما از گشنگی مرده بودیم؛ چون بابام اصلاً وقت و بی‌وقت نمی‌شناسه. دائم پای بساطه». (کد16)

برخی از پاسخگویان ضمن اشاره به مشکلات مالی، بیکاری و فقر اذعان کردند که پایۀ اصلی محرومیت‌های آنها وضعیت اقتصادی نابه‌سامان خانواده‌هاست که باعث شده است آنها نتوانند درمسیر درست کشف استعدادها و توانایی‌های خود قرارگیرند.

«دوران نوجوانی، اوج سرخوردگیم بود. با اینکه توی تیم هندبال استانی پذیرفته شدم، باید برای آمادگی به باشگاه می‌رفتم؛ اما خانواده به‌خاطر مشکلات مالی و رفت‌وآمد خیلی مخالفت‌کردن؛ حتی مجبور شدم از تیم ورزشی مدرسه انصراف بدم». (کد14)

«گاهی به سرم می‌زد، مثل بقیه دخترها یک مهارت یاد بگیرم؛ مثل آرایشگری یا خیاطی که با اون بتونم پول دربیارم؛ اما هزینۀ کلاس‌های آرایشگری و خیاطی واقعاً بالا بود و بودجۀ مالی خانواده نمی‌تونست پاسخگو باشه. کاش منم مثل دوستام یه شغل حتی با حقوق کم داشتم که می‌تونستم بعضی از نیاز‌هامو تأمین کنم». (کد4)

فراغت بدون برنامه: نداشتن امکانات رفاهی مناسب در منطقۀ اسکان غیررسمی و وضعیت نامناسب مالی، باعث اظهار نارضایتی برخی از پاسخگویان شده‌ است. دختران منطقه بیشتر زمان اوقات فراغتشان به بطالت می‌گذرد و گاهی به وقت‌گذرانی صرف اشاره شده است.

«همه از روزهای تعطیل خوششون میاد ولی حتی موقعی که من دبیرستانی بودم از تابستون متنفر بودم؛ چون تنها تفریح و سرگرمی من، دیدن دوستام توی مدرسه بود. اینجا هیچ‌مکان تفریحی نداره. دل آدم میگیره». (کد4)

و یا

«بیشتر وقتم رو توی خونه‌ام. تنها سرگرمی من اینه: چند‌دقیقه توی گوشی باشم و نهایتاً احوالی رو از دوستام بگیرم. فقط همین». (کد10)

به‌نظر مصاحبه‌شوندگان تا زمانی که تأمین نیازهای اولیه و مادی خانواده با چالش‌های اساسی مواجه است، خانواده‌ها دغدغه و اولویت خاصی به نشاط و نحوۀ گذران اوقات فراغت دختران نشان نمی‌دهند.

«خانواده‌ها اگه پولدار باشن، میتونن بچه‌هاشونو به بهترین مدرسه بفرستن. هرکلاسی که دوست دارن بفرستن؛ ولی وقتی می‌بینم پدرم زیر فشار قرض و بدهیه و آه در بساط‌نداره، دیگه اوقات فراغت، تفریح و سرگرمی من از پنج تا بچۀ خانواده که سه تای اونا پسر هستن، خیلی خنده‌دار‌میشه». (کد9)

تفکر‌های کلیشه‌ای مرسوم: پاره‌ای از تفکر‌های مرسوم خانوادگی به‌عنوان یک بازدارندۀ قوی سبب شده است که آنها از ادامۀ تحصیل دانشگاهی محروم شوند و با ترغیب به پختگی زودرس، در برخی از موارد ناخواسته به ورطۀ ازدواج زودهنگام قدم بردارند.

«خیلی دوست دارم از این موقعیت رها بشم؛ ولی می‌ترسم خودم رو از چاله به چاه بندازم. هرچی خواستگار داشتم، اوضاع مالیشون از ما بدتر‌بوده. مادرم خیلی دوست‌داره زود سر‌وسامان بگیرم؛ ولی خب نمیشه به هر‌قیمتی ازدواج کرد». (کد11)

«اغلب دخترا رو زود خونۀ بخت می‌فرستن. حالا اگه شانس هم بیارن و شوهراشون باهاشون خوب باشه. در غیر این صورت، زندگی فقط براشون یه جهنم‌دره‌میشه و توی آتیشش میسوزن». (کد15)

همچنین برخی از مصاحبه‌شوندگان با ابراز ناخرسندی، بی‌توجهی والدین به تصمیم‌گیری آنها را یکی از مشکلات شخصی و مانع دستیابی به برخی از خواسته‌هایشان قلمداد کردند.

«تنها نقطۀ بارزی که می‌تونم درمورد محل زندگیم خدمتتون بگم، فقر و مشکلات فرهنگیه. معمولاً توی این قضیه دخترها بیشتر آسیب می‌بینن؛ چون خیلی بهشون سخت می‌گیرن. برای تمام برنامه‌ها و تصمیم‌گیری‌هاشون باید با بقیه مشورت کنن؛ یعنی علاوه‌بر اجازۀ پدر ‌و‌ مادر باید حتی رضایت مردم محل [با بیانی‌طنز‌آمیز] رو داشته‌باشن». (کد8).

 

طبقه‌بندی ویژگی‌های شخصیتی مصاحبه‌شوندگان

با‌توجه به توضیحات مصاحبه‌شوندگان دربارۀ تجربۀ زیستۀ آنها از مفهوم محرومیت در محیط حاشیۀ شهری، ویژگی شخصیتی دختران به سه دستۀ درماندگی، منتقد و قضاوت‌‌گر زیست‌حاشیه و فرصت‌آفرین: خلق ایده‌های مثبت از موقعیت فعلی تقسیم‌بندی شد. انتخاب ویژگی‌های شخصیتی با‌توجه به نوع نگاه و درک از محیط حاشیۀ شهری، مواجهه با موقعیت و محدودیت‌های حاشیه‌نشینی و پیامدهای آن در‌نظر گرفته شد. دسته‌بندی اطلاعات فوق در جدول 3 آمده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جدول 3- طبقه‌بندی ویژگی‌های شخصیتی مصاحبه‌شوندگان

Table 3- Classification of personality traits of the interviewees

ویژگی‌های شخصیتی

نوع نگاه به زندگی در محیط حاشیه‌نشینی

نحوۀ مواجهه با چالش‌های محیط حاشیه‌نشین

پیامدها

 

- تغییر‌نکردن بسترهای حاشیه‌نشینی؛

- غرق‌شدن در محرومیت چندگانه و ناتوانی در رها‌شدن از آن؛

- باورپذیری محدود به فرصت‌های تحرک و تغییر (هرچند محدود)؛

- اعتقاد به پایداری زنجیرۀ محرومیت در محیط حاشیه و ظلم‌شدن.

- قرارگرفتن در موضع نیازمندی و تکاپو‌نداشتن برای تغییر اوضاع؛

- تقدیرگرایی و بسندگی به وضعیت فعلی (سوختن و ساختن)؛

- ناتوانی در دفاع از حقوق خود و اقدام مناسب‌نکردن برای بهتر‌شدن موقعیت.

- انکار و کتمان توانمندی‌ها و استعدادها؛

- احساس قربانی‌شدن در اوضاع جامعه؛

- خود‌باوری‌نداشتن، عزت‌نفس و احساس خود‌کم‌بینی؛

- خدشه‌دار‌شدن سلامت روانی و جسمی؛

- رشد شخصیتی محدود؛

- گرفتارشدن در تنگدستی و احساس ناامیدی و سرافکندگی.

 

 
   

 

 


- باور به تسلط فرهنگ فقر در منطقه؛

- دسترسی‌نداشتن مستمر به خدمات و امکانات شهری (پارک، بیمارستان و ...)؛

- فرافکنی در محرومیت؛

- جدایی از جامعۀ شهری و احساس بیگانگی؛

- نارضایتی از بسترهای آموزشی، اقتصادی و اجتماعی و احساس شکاف با منطقه‌های مرفه‌نشین.

 

 

- سعی برای تغییر موقعیت به هر‌قیمتی مانند ازدواج زود‌هنگام (از چاله به چاه‌افتادن)؛

- برخورد انتقام‌جویانه و مقصر‌دانستن خانواده به‌علت اوضاع نامطلوب زندگی؛

- سعی در اتخاذ شغلی پاره‌وقت (هرچند با درآمد کم و سخت‌گیری‌های خانواده در این زمینه).

- احساس سرخوردگی و بیگانگی (انزوای اجتماعی)؛

- اختلاف‌های خانوادگی (به‌علت گریز از هنجارها)؛

- احتمال به دام‌افتادن در تلۀ انحراف‌های اجتماعی و از‌هم‌گسیختگی اخلاقی (خودکشی، فرار، اعتیاد و ...)؛

- نمایش حس عصیان به‌شکل داغ ننگ؛

- احساس خشم و نفرت به دیگران.

 

 

 

- امکان تشخیص فرصت‌ها از چالش‌های موجود زیست‌حاشیه و گاهی امکان اخذ ایده‌ها برای رفع برخی از موانع (اجتماعی، اقتصادی و ...)؛

- نگاه امیدوارانه به بهبود موقعیت و مشکلات زندگی در نواحی حومه؛

- بهره‌گیری همه‌جانبه از منابع و ظرفیت‌های فعلی.

 

- تسلیم‌نشدن در‌برابر موقعیت و تلاش برای جبران محدودیت‌ها؛

- شناخت دقیق از چالش‌های زندگی حاشیه‌نشینی و تکاپو برای عبور از پاره‌ای از مشکلات و دستیابی به برخی ازخواسته‌ها؛

- توجه و به کارگیری پتانسیل‌های مثبت فردی؛

- مشارکت در انجمن‌ها و فعالیت‌های اجتماعی.

- بالارفتن سطح تعامل‌های اجتماعی؛

- تلاش برای کشف استعدادها و شکوفایی توانایی‌ها؛

- اتخاذ سبک‌های مقابله‌ای برای مدیریت زندگی و کمرنگ‌کردن چالش‌ها؛

- توانمندی فکری، رشد و تکامل ابعاد شخصیت؛

- توانایی حل مسئله و افزایش انعطاف‌پذیری در مشکلات.

 

 

نتیجه‌

ازدیاد سکونتگاه‌های غیررسمی و درپی آن به‌وجود‌آمدن گروه‌های فقیر و آسیب‌پذیر، سبب ایجاد چهرۀ نامطلوب در بافت شهری شده است. این امر محرومیت‌های چندگانه‌ای را برای ساکنان منطقۀ حاشیه‌نشین به وجود آورده است. حاشیه‌نشینان از محروم‌ترین قشرهای جامعۀ شهری هستند که تجربۀ تلخ محرومیت را به‌صورت چشمگیر لمس می‌کنند. در این میان، قشر آسیب‌پذیر ازجمله: دختران منطقۀ حومه، از این موقعیت زیان بیشتری را متحمل می‌شوند. آنها به‌علت سلطۀ شبکه‌های سنتی و قالب‌های فکری رایج زیر کنترل و نظارت بیشتری هستند. محرومیت دختران نه‌تنها از اندیشه‌های قالب محدود نشئت می‌گیرد، ساخت جامعۀ حومه و فقر گستردۀ آنها را به آینده‌نگری و ترقی خودشان با شک و تردید‌های مداوم روبه‌رو کرده است و حتی در مواردی منجر به آشفتگی فکری و روانی آنها می‌شود. اوضاع برزخ‌گونۀ فضای حومه منجر به کناره‌گیری دختران از متن جامعه و فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی آنها شده است؛ زیرا فقر و محرومیت امکان انتخاب را محدود و فرصت‌ها را کاهش می‌دهد. در‌واقع، فقر و محرومیت علاوه‌بر شاخص‌های ذهنی، موقعیت عینی و مسلط فضای جامعه، شکاف عمیقی را بین انگیزه و دستیابی به هدف‌هایشان ایجاد کرده است.

اوضاع سخت اقتصادی و وضعیت نامناسب اجتماعی و فرهنگی به‌عنوان محدود‌کننده‌ترین عوامل از‌سوی مصاحبه‌کنندگان تلقی شد که حرکت دختران را در رسیدن به هدف‌های متعالی متوقف یا کند می‌کند. به همین سبب، بسیاری از دختران این محیط، رویۀ زندگی زنان محیط حاشیه را به‌عنوان الگوی زندگی خود قرار می‌دهند. تصور بیشتر دختران بر این اصل استوار است که راه گریزی از موقعیت موجود نیست؛ بنابراین باید با تمام ناخواسته‌های زندگی حاشیه‌نشینی خود را وفق دهند. گرچه در این میان برخی از دختران به پذیرش موقعیت موجود مقاومت می‌کنند و با برخی از تصمیم‌ها سعی در فرار از مشکلات و یا حل برخی از آنها دارند. با‌توجه به مصاحبه‌های صورت‌گرفته، برخی از دختران با ادامۀ تحصیل، گرفتن شغل پار‌ه‌وقت، ازدواج با موقعیت مطلوب‌تر از وضعیت منزل پدری، تغییر محیط و ... به‌دنبال برداشتن برخی از محدودیت‌های زندگی خود هستند. زندگی در حومۀ شهر فارغ از بُعد جنسیت، مشکلاتی را در‌زمینه‌های مختلف از‌جمله: انتخاب شریک زندگی، شغل، ادامۀ تحصیل، مسکن و دسترسی به خدمات مطلوب شهری را به وجود می‌آورد؛ اما دختران با‌توجه به تعصب‌های بیجای فرهنگی زیان بیشتری می‌بینند. گاهی حتی آنها برای ادامۀ علایق شخصی از‌جمله: انتخاب یک رشتۀ هنری یا ورزشی در چارچوب تصمیم‌های اعضای خانواده قرار می‌گیرند.

ساخت نامطلوب جامعۀ حاشیه‌نشین و خرده‌فرهنگ‌های بسیار در محیط حاشیه، فضای جامعه را بیمارگون‌کرده و زمینۀ بزهکاری را به وجود آورده است؛ درنتیجه، دختران در‌چنین محیطی ناسالم محدود می‌شوند و به‌دنبال آن خانواده‌ها آنها را به پذیرش اصول و هنجارهای بسیاری مقید می‌کنند. همچنین، به‌دلیل هراس از برچسب‌خوردن و قضاوت‌شدن از‌سوی دیگران از فعالیت در جامعه و ارتباط‌های خود تا حد زیادی با ممانعت‌هایی رو‌به‌رو می‌شوند. پاسخگویان مضمون‌های «اوضاع اقتصادی نامطلوب» و «تفکر‌های کلیشه‌ای مرسوم» را به‌عنوان ریشه‌های اصلی محرومیت درنظر گرفته‌اند و در بسیاری از موارد، این عوامل را در شکل‌گیری سایر رئوس محرومیت، مهم تلقی کردند. موارد فوق در نظریه‌های متعدّد محرومیت، بیان شده است که از این میان، نظریۀ «انسان حاشیه‌نشین» از رابرت پارک و نظریۀ تلۀ محرومیت حاکی از این مسئله است.

رابرت پارک، انسان حاشیه‌نشین را شخصیتی می‌شناسد که به‌دلایل گوناگون و با شرایط خاصی از تغییر و تحول فرهنگ‌ها، ارتباط منطقی خویش را با محیط از دست داده؛ ولی هنوز‌ نتوانسته و یا نخواسته است با فرهنگ و موقعیت جدیدی ارتباط برقرار کند که با آن روبه‌رو شده است. همچنین، ازدیدگاه چمبرز مجموعه‌ای از عوامل ازجمله: فقر، ضعف جسمانی، آسیب‌پذیری، انزوا و بی‌قدرتی درهم تنیده‌‌‌اند که به‌عنوان دور باطل فقر، بیماری فقر، تلۀ محرومت است و تا حدی شایان در زندگی دختران حومه مشاهده می‌شود. نتایج پژوهش حاضر با یافته‌های میرحسینی و همکاران (1399) و قاسم‌پور و همکاران (1400) دربارۀ اشاره و استنباط مواردی چون اوضاع محیطی ناسالم (ناامنی اجتماعی) و دسترسی‌نداشتن به فرصت‌های اجتماعی برای ساکنان حاشیه‌نشین هم‌راستاست.

علاوه‌بر آن، نتایج پژوهش با تحقیق پژوهشگران، نقدی و زارع (1392) و رضایی و همکاران (1395) هماهنگ و در یک راستاست. بی‌شک تلاش‌های هدفمند برای ارتقا وضعیت حاشیه‌نشینان از‌جمله: دختران، پیامدهای ناگوار محرومیت را کاهش می‌دهد که با بهبود وضعیت منطقۀ حومه‌نشین، سطح امید و انگیزۀ دختران ارتقا داده می‌شود. به نظر می‌رسد در شبکه‌های اجتماعی آنلاین و آفلاین با اجرای برنامه‌های مفید و به کارگیری نظر‌های متخصصان اجتماعی، مسئلۀ محرومیت و پیامدهای آن واکاوی و به‌دنبال آن راهکارهای مناسبی برای حل و رفع آن ارائه شود. همچنین، با به کارگیری درست از فناوری اطلاعات و ارتباطات عوامل ذهنی محدودکنندۀ دختران برای رشد و مشارکت آنها تغییر‌داده و با بهبود فرصت‌های آموزشی و حمایت‌های اجتماعی و اقتصادی برای دختران ازجمله: تسهیلات ویژه، فرصت تعامل‌ها و مشارکت برای آنها ایجاد شود.

 

[1] Vidovich

[2] Binte Latif et al.

[3] Wilson

[4] Hazarika

[5] Lewis

1 محلۀ دولت‌آباد در استان کرمانشاه و در محدودۀ غربی استان کرمانشاه واقع شده است که شش زیرمحله به نام‌های اسلامیه، سه راه شرکت، شرکت، چهل‌متری، بیست‌متری، ده‌متری و دو زیرمحله متداخل کوچک به نام‌های پشت مسجد امیر‌المومنین (ع) و پشت مسجد محمد مصطفی (ص) دارد (ایراندوست و پاکزاد، 1394: 162).گرچه در سال‌های اخیر منطقۀ مسکونی مسکن مهر نیز به آن اضافه شده است. جمعیت این منطقه درسال‌های اخیر روبه افزایش است و اغلب روستانشینان بعد از مهاجرت به شهر، تمایل بیشتری به سکونت در این منطقه دارند. این مسئله به همراه کمبود امکانات اقتصادی، رفاهی و ... چالش‌های متعدّدی را برای خانواده‌ها به‌ویژه دختران جوان به وجود آورده است.

ازکیا، م. و غفاری، غ. (1384). جامعه‌شناسی توسعه، تهران: انتشارات کیهان.
امام‌جمعه‌زاده، ج.؛ رهبرقاضی، م.؛ عیسی‌نژاد، ا. و مرندی، ز. (۱۳۹۰). «بررسی رابطۀ میان احساس محرومیت نسبی و مشارکت سیاسی درمیان دانشجویان دانشگاه اصفهان»، دوفصلنامۀ علمی پژوهشی دانش سیاسی، 8 (1)، 37-68.
ایراندوست،ک. و پاکزاد، ع. (1394). «ارزیابی دگرگونی کیفیت زندگی در سکونتگاه‌های غیررسمی در دهۀ گذشته: مطالعۀ موردی دولت‌آباد کرمانشاه»، رفاه اجتماعی، 15 (57)، 149-177.
بزی، خ.؛ موسی‌زاده، ح. و خداداد، م. (۱۳۹۴). «ارزیابی و تحلیل نقش شهرداری در توانمندسازی مناطق حاشیه‌نشین شهر: موردمطالعه شهر گرگان»، مطالعات نواحی شهری، 2 (3)، 23-39.
بهمنی، س.؛ همتی، ر.؛ ملتفت، ح. و ایزدی‌جیران، ا. (۱۳۹۸). «سهم فرایند شکل‌گیری تجربۀ حاشیه‌نشینی بر‌اساس نظریۀ داده‌بنیاد: مورد مطالعه محله‌های ملاشیه و تل برمی خوزستان»، توسعۀ اجتماعی، 14 (2)، ۱۵۸-۱۲۷.
چمبرز، ر. (۱۳8۷). توسعۀ روستایی: اولویت‌بخشی به فقرا، ترجمۀ مصطفی ازکیا، تهران: دانشگاه تهران.
حاج‌یوسفی، ع. (1381). «حاشیه‌نشینی شهری و فرایند تحول آن (قبل از انقلاب اسلامی)»، شهرسازی و معماری هفت شهر، 1 (8)، 12-24.
حسنی، و.؛ الهیاری، ر. و دهشیری، م. (۱۳۹۸). «توسعه‌نیافتگی ناشی از تأخیر فرهنگی برآمده ازحاشیه‌نشینی درشهرها»، دو ماهنامۀ علمی-تخصصی مطالعات کاربردی در علوم مدیریت و توسعه، 4 (1)، 25-31.
رابینگتن، ا. و واینبرگ، م. (۱۳۹۵). بررسی رویکردهای نظری هفتگانه در بررسی مسائل اجتماعی، ترجمۀ رحمت‌اله صدیق سروستانی، تهران: دانشگاه تهران.
راغفر، ح‌.؛ کردبچه، ح. و پاک‌نیت، م. (۱۳۹۱). «تله‌های فقر در اقتصاد متکی به منابع طبیعی ایران»، پژوهشنامۀ اقتصادی، 12 (45)، 143-171.
رضائی، م.، بلاغی، ر.؛ شمس‌الدینی، ع.؛ شاعر، ف. و ماندنی، س. (۱۳۹۵). «ارزیابی و تحلیل ابعاد اجتماعی حاشیه‌نشینی در کلان شهر‌ها: مطالعۀ موردی محلات شهر شیراز»، فصلنامۀ جغرافیایی سرزمین، 13 (52)، ۷۵-۵۷.
رشیدی آل‌هاشم، ر. و سلیمانی، م. (۱۳۹۱). «بررسی رفتارهای حاشیه‌نشین‌ها»، مطالعات علوم‌اجتماعی ایران، 9 (4)، 1-18.
رفیعیان، م. و زاهد، ن. (۱۴۰۰). «تحلیل فضایی تله‌های فقر و محرومیت شهری در شهر قم»، آمایش محیط، 14 (54)، 21-46.
فراستخواه، م. (1400). روش تحقیق کیفی در علوم‌اجتماعی با تأکید بر نظریۀ برپایه (گرندد تئوری GTM)، تهران: آگاه.
قاسم‌پور، آ.؛ قنواتی، ف. و داست‌زرین، ف. (۱۴۰۰). «طراحی مدل علی تأثیر حاشیه‌نشینی بر افزایش بزهکاری و آسیب‌های اجتماعی و فرهنگی شهر اهواز با رویکرد آزمایشگاه ارزیابی و تحلیل تصمیم‌گیری (دیمتل)»، فصلنامۀ رویکردهای پژوهشی نوین در مدیریت و حسابداری، 5 (67)، ۱19-136.
کرسول، ج. (1400). پویش کیفی و طرح پژوهش، ترجمۀ حسن دانایی‌فرد و حسین کاظمی، تهران: نشر صفار، چاپ پنجم.
محمدی‌تیراندازه، م. و صادقی‌سقدل،ح. (1401). سلامت شهروندان و حاشیه‌نشینی، تهران: نور علم.
ملتفت، ح. و بهمنی، س. (۱۴۰۰). «ارائۀ مدل پارادایمی مهاجرت به محلات حاشیه‌نشین کوی علوی و حصیر‌آباد اهواز: مطالعۀ کیفی با روش نظریۀ داده بنیاد»، مطالعات اجتماعی ایران، 15 (2)، 72-92.
میرحسینی، ز.؛ بوربور، ز.؛ صمصامی، م.؛ احمدی، ن. و اختری، ز. (۱۳۹۹). «چالش‌های زندگی روزمرۀ زنان حاشیه‌نشین شهر تهران: مطالعۀ کیفی»، مطالعات راهبردی زنان، 22 (89)، 7-36.
نقدی، ا. و زارع، ص. (۱۳۹۲). «مطالعۀ نگرش‌ها و رفتارهای اجتماعی فرهنگی زنان حاشیه‌نشین: مورد مطالعه شهرک سعدی شیراز»، مطالعات جامعه‌شناختی شهری ، 3 (9)، 67-96.
وصالی، س. و قاسمی‌نژاد، ا. (۱۳۹۸). «مطالعۀ داده‌بنیاد حاشیه‌نشینی و توسعۀ اجتماعی: شناسایی شرایط مداخله‌گر، راهبردها و پیامدهای تحقق‌نیافتگی توسعۀ اجتماعی در‌بین حاشیه‌نشینان پاکدشت»، فصلنامۀ توسعۀ اجتماعی، 14 (2)، 93-126.
Alexiadou, N. (2002). Social inclusion and social exclusion in england: tensions in education policy‚ Journal of Education Policy, 17 (1), 71-86.
Afroj, S. )2020(. Urbanization and informal settlement condition of dhaka: A Review of emerging challenges and policy approaches‚ Journal of Research in Infrastructure Designing, 2 (3), 1-8.
Anacker, K. B. (2015). The new American suburb: poverty, race and the economic crisis. farnham, Ashgate publishing: Ltd.
Bailey, N., Flint, J., Goodlad, R., Shucksmith, M., Fitzpatrick, S., & Pryce, G. (2003). Measuring deprivation in scotland: developing a long-term strategy. interim report, Scotland: Scottish centre for research on social justice edinburgh.
Bastos, A., Casaca, SF., Nunes, F., & Pereirinha, J. (2009). Women and poverty: a gender-sensitive approach, Journal of Behavioral and Experimental Economics (formerly The Journal of Socio-Economics), 38 (5), 764-778.
Binte Latif, M., Irin, A., & Ferdaus, J. (2016). Socioeconomic and health status of slum dwellers of the kalyanpur slum in dhaka city, Bangladesh Journal of Scientific Research, 29 (1), 73-83.
Cherunya, P.C., Ahlborg, H., & Truffer, B. (2020). Anchoring innovations in oscillating domestic spaces: why sanitation offerings fail in informal settlements‚ Research Policy, 49 (1), 1-37.
Harris, R., & Lehrer, U. (2018). The suburban land question: a global survey, Toronto: University of Toronto Press.
Hazarika, I. (2010). Women’s reproductive health in slum populations in India: evidence from NFHS-3, Journal of Urban Health: Bulletin of the New York Academy of Medicine, 87 (2), 267-277.
Keil, R. (2018). After suburbia: research and action in the suburban century, Urban Geography, 41 (1) 1–20.
Lewis, O. (1998). The culture of poverty‚ Society, 35 (2), 7-30.
Moos, M., & Mendez, P. (2015). Suburban ways of living and the geography of income: how homeownership single‐family dwellings and automobile use define the metropolitan social space, Urban Studies, 52 (10), 1864–1882.
Pagliarin, S., & De Decker, P. (2018). Regionalised sprawl: conceptualising suburbanisation in the european context, Urban Research & Practice, 14 (2), 138-156.
Rotenberg, M., Tuck, A., Anderson, K., & McKenzie, K. (2021). The incidence of psychotic disorders and area-level marginalization in ontario, canada: a population-based retrospective cohort study, The Canadian Journal of Psychiatry, 67 (3), 216-225.
Vidovich, D.L. (2021). Socio-spatial transformations at the urban fringes of rome: unfolding suburbanisms in fiano romano, European Urban and Regional Studies, 29 (2), 238-254.
Wilson, A.G. (2010). The general urban model: retrospect and prospect, Papers Regional Science Association, 89 (1), 27-42.
Zulu, M., Beguy, D., Ezeh, A.C., Bocquier, P., Madise, N.J., Cleland, J., & Falkingham, J. (2011). Overview of migration, poverty and health dynamics in nairobi city's slum settlements‚ Journal of Urban Health: Bulletin of the New York Academy of Medicine, 88 (2), 185-199.