دگردیسی تعاملِ هنری و سرگشتگیِ نهادی: ارائۀ الگوی دادۀ‎‍بنیاد تعیین‌کننده‌های جامعه‌شناختی رابطۀ هنرمندان هنرهای تجسمی با مخاطبان در شهر اصفهان

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکترای علوم ارتباطات دانشکدۀ علوم انسانی و حقوق، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران

2 دانشیار، گروه علوم ارتباطات وکسب وکار، دانشکدۀ علوم انسانی و حقوق، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران

3 استادیار، دانشکدۀ حکمرانی اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران

چکیده

 این پژوهش، با هدف ارائۀ الگوی داده‎‍بنیاد تعیین‎‍کننده‎‍های جامعه‎‍شناختی ارتباطات هنرمندان هنرهای تجسمی با مخاطبان و با استفاده از رویکرد کیفی و روش نظریۀ زمینه‎‍ای به انجام رسیده است. مشارکت‎‍کنندگان پژوهش شامل کارشناسان در حوزۀ هنر بودند که با استفاده از شیوۀ نمونه‎‍گیری هدفمند- نظری، تعداد 14 نفر از آنها به‌عنوان نمونه انتخاب شد. برای گردآوری داده‎‍ها از مصاحبۀ عمیق نیمه‎‍ساختاریافته و به‌منظور تجزیه‌وتحلیل داده‎‍ها، از سه شیوۀ‎‍ کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شده است. یافته‎‍های پژوهش بیانگر این است که عوامل تأثیرگذار بر رابطۀ هنرمند- مخاطب عبارت‌اند از: فهمِ تکه‌تکه‌شده از تعامل، شخصیت حرفه‌ای- اخلاقی و چرخش تکنولوژیک (شرایط علی)، ناکارآمدی نهادی و فساد نهادینه‌شده (شرایط زمینه‌ای)، اقتصاد هنر و دگردیسی مخاطب (شرایط مداخله‌گر). این عوامل و شرایط در وضعیت فعلی جامعۀ ایرانی، سبب تخریب نسبی رابطۀ هنرمند و مخاطب شده‌اند. برای رهایی از این وضعیت، مشارکت‌کنندگان این استراتژی‌ها را ارائه داده‌اند: تعامل همدلانه، مخاطب‌شناسی مداوم، بازسازی نهادی، فرهنگ‌سازی هنری و بازسازی اقتصاد هنر. در صورت تحقق این راهبردها، تعالی هنری-فکری، بازآفرینی ساحت فرهنگی هنر و بازآفرینی ساخت اجتماعی هنر (پیامدها) اتفاق خواهد افتاد. به‌طور کلی‌ نتایج پژوهش، نشانگر تعامل و رابطۀ دوسویۀ هنرمند-مخاطب، هنر-جامعه بود.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

The Sociological Determinants of the Artist-Audience Relationship in Isfahan's Visual Arts Scene: A Grounded Model of Artistic Transformation and Institutional Confusion

نویسندگان [English]

  • Fatemeh Raoufimanesh 1
  • Faezeh Taghipour 2
  • Hamid Davazdahemami 3
1 Ph.D. student, Faculty of Humanities, Islamic Azad University of Isfahan, Khorasgan Branch, Isfahan, Iran
2 Associate professor, Faculty of Humanities, Islamic Azad University of Isfahan, Khorasgan Branch, Isfahan, Iran
3 Assistant professor, Faculty of Islamic Governance, Islamic Azad University of Isfahan, Khorasgan Branch, Isfahan, Iran
چکیده [English]

Art is fundamentally a product of society. Artworks require social feedback and engagement to refine and develop their quality, which occurs through the interaction between the artist and the audience. In the pre-modern era, this relationship between the artist and audience was generally unidirectional. However, in the modern era, this dynamic has been transformed by the rise of network societies and new social media platforms. Art has become far more interconnected with the audience in the modern context. In Iranian society, the relationship between the artist and audience has fluctuated and evolved over time. Isfahan has long been one of Iran's premier centers for artistic production and creation. Isfahani culture has played a vital role in shaping these artistic works, underscoring the inherently social nature of art in this city and the deep bonds between artists and their audiences. Regrettably, this artist-audience relationship appears to have weakened in contemporary times. Rebuilding and reinvigorating this connection is essential for improving the quality of artworks in Isfahan and strengthening the cultural capital of the city's citizens. Accordingly, the present study sought to identify the key sociological determinants governing the relationship between visual artists and their audiences in Isfahan based on interpretations and insights from experts in the local visual arts scene. Ultimately, a grounded model outlining these crucial determinant factors was presented.
 
 
Materials & Methods
This study employed a qualitative research methodology utilizing the grounded theory approach. The participants comprised a total of 14 art experts. Data were collected through purposive-theoretical sampling techniques and in-depth, semi-structured interviews. The data analysis process involved open, axial, and selective coding, as well as the use of the paradigm analytical tool. To ensure the validity and rigor of the data collection, analysis, and resultant findings, the researchers leveraged a range of conventional validation techniques common to qualitative research, such as Member Checking, Analytical Comparison, and External Audits.
 
Discussion of Results and Conclusion
The findings revealed that the key impact factors governing the relationship between artists and audiences in Isfahan could be categorized as fragmented interaction, professional-ethical order, and technological transformation (causal conditions), institutional inefficiency and institutionalized corruption (contextual conditions), and art economy and audience transformation (intervening conditions). These various factors collectively contributed to the deterioration of the artist-audience dynamic. To address this concerning situation, the study participants proposed several strategic interventions, including fostering empathic interaction, continuous audience analysis, institutional restructuring, artistic cultivation, and reconstruction of the local art economy. Implementing these strategies was expected to yield positive consequences, such as artistic-intellectual advancement, re-creation of art's cultural arena, and social re-construction of art.
Fundamentally, the results illustrated the mutually interactive nature of the relationship between artists and audiences. This reciprocal dynamic could significantly influence the creation and quality of artworks. On the one hand, the semantic frameworks of audiences were transferred to and shaped the artistic mentalities of creators through their interactions. Conversely, the semantic systems of artists were also conveyed to audiences, enhancing their understanding and appreciation of art. Interestingly, the findings suggested that the existing theoretical approaches failed to adequately explain this complex, multifaceted relationship. Artists were inherently impacted by the cultural, social, political, and economic dynamics of the society, while simultaneously exerting influence over these very societal relationships. Consequently, it appeared that by synthesizing the theoretical perspectives of 'formation' and 'reflection' in the art-society relationship, a more comprehensive and effective understanding of the artist-audience dynamic could be achieved.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Visual Arts
  • Audience
  • Humanistic Interactions
  • Sociology of Art
  • Isfahan

مقدمه و بیان مسئله

هنر محصولِ اجتماع است. بسترها و زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، نقش بنیادی در تولیدِ اثر هنری دارند؛ هرچند این نقش‌آفرینی به‌صورت پنهانی و در اثر شکل‌گیری ذهنیتِ هنری هنرمند در بافتِ جامعه است. در تولیدِ اثر هنری، نظام‌های معنایی و ذهنیِ هنرمندی نقش بنیادی دارد که تحت تأثیر ساختارهای فرهنگی-اجتماعی شکل گرفته است‌، اما هنرِ بدون مخاطب، اساساً‌ تأثیرگذاری اجتماعی چندانی ندارد. بنابراین، هنر محصولِ تعامل هنرمند و مخاطب در درونِ بافت و ساختار جامعه است؛ ساختاری که در یک فرآیند تاریخی شکل گرفته‌ و نظام ذهنی-معنایی مخاطب و هنرمند را شکل داده است. هنر، ظهورِ هنرمند‌ و ظهور برای «دیگری» است. هرچند هنرِ اصیل در هنگام «خود‌بودن» هنرمند روی می‏نماید، ولی هر هنری مخاطبی را می‏طلبد‌ که هنرمند قصد انتقال احساس یا خیال یا به‌طور کلی پیام خود را به او دارد (هادوی تهرانی، 1379: 85). درواقع‌ آثار هنری برای ارائه به دیگری یا دیگران است که خلق می‎‍شوند، در غیر این صورت نه‌تنها اثری،‌ هنری هم ‌شکل نمی‎‍گرفت. انگیزش اولیۀ هنرمند در خلق اثر هنری، مخاطب است. اثر هنری همواره در طول تاریخ، محصول دو همزاد قرین هم (هنرمند و مخاطب) بوده و هست. اثر هنری از لحظۀ‎‍ ارائه، منش ارتباطی می‎‍یابد و این از خواست یا اکراه پدیده‎‍آورنده‎‍اش مستقل است (آقاربی، 1401: 16). بنابراین، زایش و خلقِ هنر، محصولِ نظام معنایی-ذهنیِ هنرمند است؛ نظامی که خود، محصولِ بافتِ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه است. در مقابل، مخاطب نیز در چنین بافتی زندگی می‌کند و نظامِ معنایی و ذهنیِ او نیز، از همین بافت شکل گرفته است. اثر هنری برای ارتقای کیفیت، به بازخوردِ اجتماعی نیاز دارد که از‌طریق تعامل هنرمند با مخاطب اتفاق می‌افتد. در‌واقع‌ هنرمند با ارائۀ اثر هنری به مخاطب، بازخوردِ اجتماعی هنرِ خود را دریافت و به ارتقای کیفیت اثر هنریِ هنرمند کمک می‌کند. البته با فرض این نکته که کیفیتِ اثر هنری در پیوندِ با مشروعیت اجتماعی و تأثیرگذاری فرهنگی-اجتماعی آن سنجیدنی باشد. در کنار این مسئله، مخاطب نیز با دریافتِ هنرِ هنرمند در اثر تعامل و ارتباط با او، سرمایۀ فرهنگی‌اش را ارتقا‌ می‌دهد؛ این مسئله‌ای است که هم در ارزیابیِ اجتماعی هنر در زمان‌های بعدی تأثیرگذار است و هم گام‌ مؤثری در توسعۀ فرهنگی یک جامعه محسوب می‌شود.

در دوران پیشامدرن، رابطۀ هنرمند و مخاطب عموماً یک‌طرفه بود؛ یعنی تنها تعداد معدودی از افراد توانایی درک اثر هنری را داشتند، آنها هم تنها مصرف‌کنندگانِ اثر هنری بودند و تأثیرگذاری چندانی بر هنرمند و‌ خلقِ اثر هنری نداشتند. هنر پس از دوران مدرن، تحولات چشمگیری را از سر گذارنده است که تغییر جایگاه مخاطب از مصرف‎‍کننده‎‍ای منفعل به وجود مؤثر در شکل‎‍گیری و معنا‌یافتن اثر هنری، از مهم‎‍ترین‎‍ آنهاست.‌ مؤثر‌بودن تعیین‎‍کنندگی، به‌نحوی ‌که شکل‎‍گیری و معنا‌یافتن اثر هنری در گروی مشارکت مخاطب باشد، در هنر تعاملی معاصر نمود عینی و حقیقی می‎‍یابد (پورمند، 1396: 62-61). برای برقراری ارتباطات مؤثر و ایجاد تغییرات لازم در باورهای مخاطب، باید‌ به اعماق ذهن و ژرفای دل او نفوذ داشت. رویکرد عاقلانه، عادلانه، صادقانه و منصفانه، سنگ‌بنای نفوذ در قلب مخاطب است (شریفی و سلیم، 1399: 68). نکتۀ مهم، تعاملاتی است که بین اثر هنری و بینندۀ اثر برقرار می‎‍شود. این تعامل یک فرآیند ساده و یک‌سویه نیست، بلکه تعاملی‌ پیچیده میان قابلیت‎‍های عوامل سازندۀ یک اثر هنری است که قرار است مشاهده یا تجربه شود و به مخاطبی توجه می‌کند که قرار است از اثر هنری تأثیر بپذیرد و با آن همذات‎‍پنداری کند (جنسن، 1398: 11). بنابراین‌ به نظر می‎‍رسد اکنون با تعریف‌ تازه‌ای از هنر مواجهیم که آن را همانند دیگر مفاهیم اجتماعی، که عمدتاً «بیناذهنی» توصیف می‎‍شوند، در تبادل، تعامل و مشارکت معنا می‎‍کنند. هنر تعاملی با خارج‌کردن فرایند خلق اثر از انحصار ذهنیت و تولید هنرمند و اعطای نقش تعیین‎‍کننده به مخاطب، شکل‎‍گیری آفریدۀ هنری را مستلزم مشارکت ذهنی و عملی مخاطب قرار می‎‍دهد (پورمند، 1396: 62). بر این اساس، هنر در دورۀ مدرن، ارتباط بیشتری با مخاطب پیدا کرده است. هنر دیگر محصولِ محضِ هنرمند نیست، بلکه مخاطب و جامعه نیز‌ در تولیدِ اثر هنری نقش دارند. این نقش عموماً از تعاملی شکل می‌گیرد که بین هنرمند و مخاطب برقرار می‌شود. علاوه بر این، مخاطب نیز از یک انسانِ غیر کنشگر و منفعل، در خوانش اثر هنری بیرون آمده و‌ به سوژه‌ای فعال، کنشگر و خلاق در خوانش اثر هنری تبدیل شده است. در این فعال‌بودگی، کنشگری و خلاقیت است که در اثر تأثیرگذاری مخاطب بر هنرمند شکل می‌گیرد.

این وضعیت با شکل‌گیری جامعۀ شبکه‌ای و ظهور رسانه‌های اجتماعی نوین دگرگون شده است. در دوران مدرن، ما شاهدِ مخاطب و هنرمندی بودیم که به‌صورت خلاقانه و کنشگرانه، از‌طریقِ «هنر» بر یکدیگر تأثیر می‌گذاشتند، اما امروزه‌ هم هنرمند و هم مخاطب، ماهیت‌ سیالی پیدا کرده‌اند. چرخش تکنولوژیک و دیجیتالیزه‌شدن نیز سبب شده است تا منابع معنایی مخاطبان و هنرمندان متکثر شود. این مسئله در‌نهایت باعث سیالیتِ هویتی این دو از یک طرف‌ و بریکولاژی‌شدنِ هویت آنها از طرف دیگر شده است. در‌واقع‌ ما در عصر دیجیتال، با یک سوژۀ سیال و بریکولاژ روبه‌روییم که هویت و معنا در نزدِ هویت تکه‌تکه شده است. این امر سبب سیالیتِ رابطۀ هنرمند و مخاطب نیز شده است. هنرمند برای تعامل با مخاطب، باید ‌به‌طور مداوم خود و نظام معنایی و هنری‌اش را بازآفرینی کند و از طرف دیگر، مخاطب نیز‌ به بازآفرینی ذهنی مداوم برای فهم هنر نیاز دارد. این امر مناسباتِ بین هنرمند و مخاطب را در عصر نوین، پیچیده‌تر از قبل کرده است. در‌واقع‌ ما شاهدِ دگردیسی در تعامل هنرمند-مخاطبیم.

هنرمند و مخاطب در جامعۀ ایرانی، در برهه‌های زمانی مختلف، پیوندِ عمیقی با یکدیگر داشته‌اند. بسیاری از آثار هنری ایرانی، برآمده از بنیادهای فرهنگی و اجتماعی جامعۀ ایرانی بوده‌اند که این خود ‌پیوندِ عمیق هنرمندان ایرانی را با جامعۀ ایرانی نشان می‌دهد. هرچند ممکن است برخی افراد این مسئله را به پوپولیستی‌شدن هنر و کاهش ارزش والای آثار هنری ربط بدهند، اما به نظر می‌رسد مخاطبان بیشتر از چنین آثاری (فراتر از والا‌بودن یا عامیانه‌بودن آنها) استقبال کرده‌اند. پیوند و تعامل هنرمند با مخاطب نیز عموماً ازطریقِ همین حضورِ بافتِ اجتماعی در هنر شکل گرفته و تقویت پیدا کرده است. با وجود این، این پیوند‌ امروز به دلایل مختلفی‌ تضعیف شده است؛ زیرا هم در کاهش کیفیتِ آثار هنری تأثیر گذاشته‌ و هم در خوانش هنری مخاطبان و سرمایۀ فرهنگی آنها نقش داشته است. عوامل نهادی، فردی-شخصیتی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نیز ... در این زمینه نقش بازی کرده‌اند. 

به هر حال، ارتباط هنرمند – مخاطب متأثر از مجموعه‎‍ای عوامل یا تعیین‎‍کننده‎‍هاست؛ ازجمله این عوامل به توانایی فنی هنرمند، شدت احساس و خیال او در هنگام آفرینش اثر هنری، خود‌بودن هنرمند در لحظۀ خلق اثر هنری (هادوی تهرانی، 1379)، ارزش‎‍های اجتماعی، اقتصادی و شخصی و همچنین تلقی از مخاطب (آقاربی، 1401)، ارزش‎‍گذاری آثار هنری، اعضای شبکۀ نهادی کسب‌وکار هنر یا نهاد هنری (محمدیان و همکاران، 1397)، تعریف و ویژگی‎‍های اثر هنری (زنگ‎‍ویل، 1401) اشاره می‌شود. با توجه به اینکه پیوندِ مخاطب با هنرمند و خلقِ اثر هنری، اساساً در بافت اجتماعی و فرهنگی شکل می‌گیرد، عوامل و تعیین‌کننده‌های جامعه‌شناختی، از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. با وجود اینکه‌ برخی از عوامل اجتماعی تأثیرگذار و تعیین‎‍کننده بر رابطۀ هنرمندان و مخاطبان در مبانی نظری و تجربی مشخص شده‎‍اند، با این ‌حال دربارۀ جزئیات این عوامل (به‌ویژه در رابطه با هنرهای مختلف)، دیدگاه شفاف و روشنی وجود ندارد. این مسئله به‌ویژه دربارۀ شهر اصفهان صادق است. اصفهان در طول تاریخ همواره یکی از مراکز اصلی تولید و خلقِ آثار هنری در ایران بوده است. فرهنگ اصفهانی در خلق این آثار، نقش مهمی ایفا کرده است که این امر ‌ اجتماعی‌بودنِ هنر در این شهر و پیوند عمیق هنرمندان را با مردم و مخاطبان نشان می‌دهد. به نظر می‌رسد امروزه این ارتباط تضعیف شده است. این در حالی است که بازسازی ارتباط بین هنرمند و مخاطب هم برای بهبود کیفیتِ آثار هنری در این شهر و هم برای تقویت سرمایۀ فرهنگی شهروندان اصفهانی، از اهمیت زیادی برخوردار است. قبل از ارائۀ راهبردهایی برای بازسازی این ارتباط، فهمِ عوامل تعیین‌کننده و تأثیرگذار بر این ارتباط، از اهمیت اساسی برخوردار است. با لحاظ این نکته‌ پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد کیفی و نگاه از درون (امیک[1])، به‌دنبال این بوده است که بر مبنای تفسیر کارشناسان حوزۀ هنرهای تجسمی در شهر اصفهان، تعیین‎‍کننده‎‍های جامعه‎‍شناختی ارتباطات هنرمندان هنرهای تجسمی با مخاطبان را شناسایی و درنهایت الگوی داده‎‍بنیاد مرتبط با این تعیین‎‍کننده‎‍ها را در قالب ابزار تحلیلی پارادایم ارائه کند.

 

پیشینۀ پژوهش

در ادامه برخی از پژوهش‎‍های داخلی و خارجی مربوط به ارتباط هنرمند – مخاطب، با تأکید بر عنوان، روش پژوهش و نتایج آنها، گزارش شده‎‍اند: شمخانی و گودرزی (1399) پژوهش «مربعِ هنرمند، مخاطب و محیط در هنر امروز» را با پرسش دربارۀ نقش هنرمند، اثر هنری، مخاطب و محیط در هنر امروز مطرح کردند و به این نتیجه رسیدند که یک چنین زمینۀ گشوده و گسترده‎‍ای که در جای خود، ضمن رد تفاوت میان حقیقت و روایت، همچنان به شیوه‎‍ای پارادوکسیکال از داده‎‍های علمی مثل فیزیک کوآنتومی و نظریۀ آشوب نیز برای مقاوم‌کردن نگره‎‍های خود بهره می‎‍برد و بیش از هر چیز، به خودبه‌خود‌انگاری پدیده‎‍های هنری اشتغال دارد، با اتکا‌ به افق رسانه‎‍ای شبکه‎‍ای جدید، که هم‌زمان از تعامل و تعارض و تفاهم اندیشه‌ها سخن می‎‍گوی،د به ظهور گفتمانی نهادی می‎‍انجامد که در آن چهارچوب‌ کلی و فراگیری برای ارائه و تأثیرگذاری ارکان یادشده فراهم می‎‍شود. رزاقی‎‍راد (1399)، تحقیق «تبیین نقش اخلاق در هنر و تأثیر آن را بر مخاطب»، با روش توصیفی-تحلیلی و از نوع پیمایشی انجام داده است. نتایج پژوهش او بیانگر این است که میزان به‎‍کارگیری اصول اخلاقی در آفرینش آثار هنری به‌وسیلۀ هنرمندان، کمتر از سطح متوسط است و میان مخاطبان عمومی اخلاق‌گرا و هنرمندان، که هنر را آزاد از هرگونه تفکیک اخلاقی و محدودیت دانسته‎‍اند، تفاوت معناداری وجود دارد. از طرفی اختلاف معناداری بین نظرهای هنرمندان و مخاطبان عمومی وجود دارد که به اهمیت بیشتر مخاطبان عمومی نسبت‌به هنرمندان، به مؤلفۀ اخلاق دلالت دارد. دیزگلی و علی‎‍پور (1399) تحقیق «طبقه‎‍بندی مخاطب در هنرهای تجسمی معاصر و هنرهای کلاسیک ایران را با مطالعۀ ادبیات تطبیقی»، به‌منظور بررسی جایگاه متزلزل مخاطب انجام داده‎‍اند که تحت تأثیر عوامل مختلفی همچون سیاست، قدرت و اقتصاد قرار دارد. نتایج به ‌دست ‌آمده حاکی از این است که مخاطبان هنر در بستر زمان، بر‌اساس عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... متفاوت بوده‎‍اند. همچنین برای تقسیم‌بندی مخاطب باید عوامل مؤثر و کلیدی را در هر زمان‌ در نظر گرفت. کفشچیان‌مقدم و عموئیان (1397) پژوهش «تعامل هنرهای تجسمی شهری را با مخاطب: مطالعۀ موردی: سالانۀ هنرهای شهری بهارستان تهران سال 1395»‌ با روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و استفاده از اسناد کتابخانه‎‍ای انجام داده‎‍اند. به باور نویسندگان، با توجه به اینکه توجه مخاطبان فضای شهری، سطحی و بدون تحلیل است، در این پژوهش تلاش شده است تا به دو سؤال اصلی پاسخ داده شود: نخست اینکه تعامل هنر شهری با مخاطب چگونه است؟ دوم اینکه سهم مخاطب در ایجاد تعامل مؤثر با سالانۀ هنرهای شهری تهران در چه مؤلفه‌هایی نهفته است؟ نتایج حاصل از پژوهش نشان می‌دهد که وجه فرهنگی، سمبلیک، تعاملی و زیست‌محیطی آثار و تصورات فرهنگی و فعالیت‎‍های اجتماعی شهر تهران در بازتعریف مفاهیم ارزشی به‌جهت ایجاد شادابی، ترویج صلح‎‍طلبی و آگاهی از توسعۀ پایدار زیست‌محیطی مؤثر بوده است و با ادراک و آموزش اطلاعات مخاطبان رابطۀ مستقیم دارد.

لی‎‍یو و همکاران[2] (2021) پژوهش «انتقال شناخت مخاطب به سبک هنری» را انجام داده‎‍اند. این مطالعه چارچوبی را برای ارزیابی انتقال سبک هنری به مخاطب پیشنهاد می‎‍دهد. با توجه به یافته‎‍های این مطالعه، مخاطبان همچنان ‌سبک‎‍های هنری مختلف را پس از انتقال ازطریق شبکه‎‍های عصبی تشخیص می‌دهند. به‌علاوه، ویژگی‌های بافت مغزی بهجای رنگ، بیشتر بر درک تناسب اجزا تأثیر می‌گذارد. این مخاطبان ممکن است نمونه‌هایی با شناخت بالا را در سطوح معنایی و اثربخشی ترجیح دهند. همچنین از‌طریق هوش مصنوعی، شناخت مخاطب از اثر هنری به‌طور خودکار انجام می‌شود. این اطلاعات‌ نگهداری‌شدنی و انتقال‌دادنی‌اند. گائو و همکاران[3] (2019) پژوهش «ارتباط بین هنرمند و مخاطب: مطالعۀ موردی سفر خلقت» را انجام داده‎‍اند. هدف از این مطالعه، ارائۀ چارچوبی است که بر چگونگی تأثیر مفهوم هنرمند بر فرآیند خلقت و چگونگی درک فرآیند خلق ازطریق مخاطب تمرکز دارد. فعالیت‌های آفرینش هنرمند در چارچوب چهار مرحله، با استفاده از مطالعۀ موردی با هدف تبدیل «احساس خانه» به «شکل بصری نقاشی» تجزیه‌وتحلیل شد. نتایج بیانگر این است که این رویکرد  برای درک نقاشی‌ها به کار گرفته می‌شود و به هنرمندان این ایده را ارائه می‌دهد که چگونه تلاش‌های خود را در مرحلۀ خلقت متمرکز و راحت‌تر با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند. علاوه بر این، به نظر می‌رسد چارچوب تحقیق، راه بهتری را برای کشف درک چگونگی تبدیل معنای کلامی به اشکال غیرکلامی ارائه می‌کند که به‌وضوح ارزش مطالعۀ بیشتری دارد.

وجه تمایز این پژوهش با پژوهش‎‍های پیشین داخلی، در این است که این پژوهش‎‍ها بر مبنای رویکرد از بیرون (اتیک[4])، بیشتر مشکلات ارتباطات هنرمند و مخاطب و ریشه‎‍یابی آنها را بررسی کرده‌اند، در حالی ‌که پژوهش حاضر، با اتخاذ رویکرد از درون (امیک) به‌دنبال ارائۀ مدلی داده‎‍بنیاد، مبتنی بر روایت افراد درگیر با این پدیده ،به‌منظور شناسایی تعیین‎‍کننده‎‍های جامعه‎‍شناختی ارتباط هنرمند مخاطب بوده است.

چارچوب مفهومی

در نظریۀ زمینه‌ای، حساسیتِ نظری اهمیتی کلیدی دارد. مرور نظری نه با هدف استفاده از آن در فرآیند کدگذاری و تحلیل،‌ به‌منظورِ جلوگیری از تحمیلِ بنیادهای نظری بر فرآیند کدگذاری و تحلیل است. حساسیتِ نظری به زبانِ ساده، یعنی اینکه پژوهشگر با مرور پیشینه‌های موجود در زمینۀ موضوع پژوهش، تسلطِ نظری کافی بیابد و از تحمیلِ نظریه بر داده‌ها جلوگیری کند؛ مرور نظری در این پژوهش نیز، به همین منظور انجام شده است. البته این به معنای آن نیست که پژوهشگر از هیچ مفهومِ نظری در تفسیر و تحلیل استفاده نمی‌کند. مفاهیمِ کشف‌شده و خلق‌شده در‌نهایت فرمِ مقولاتِ کشف‌شده را در میدان‌ شکل می‌دهند. در‌واقع‌ میدان، محتوایِ مقولات را تولید‌ و مفاهیمِ نظری، قالبِ مقولات را تنظیم می‌کند. این قاعدتاً به معنای تحمیل نظریه نیست و تنها قالب‌بندی فرمیِ مقولات کشف‌شده در میدان است. با این نگاه، پیشینۀ نظری در این پژوهش مرور شده است.

هنر نوعی از رسانه قلمداد می‌شود؛ یعنی رسانه‌ای که از‌طریقِ آن هنرمند پیامی را به مخاطب منتقل می‌کند. بنابراین‌ از‌لحاظِ نظری، برای فهمِ رابطۀ هنرمند و مخاطب، به فهم نقش مخاطب در دریافت پیام‌های رسانه‌ای نیاز است. در زمینۀ مخاطب‌شناسی، عموماً دو رویکرد غالب وجود دارد: مخاطب فعال و مخاطب منفعل. نظریۀ مخاطب منفعل بر این دیدگاه است که مخاطبان، گیرندگان منفعل پیام‌های رسانه‌ای‌اند. مخاطب، فردی است که پیام‌های رسانه‌ای را بدون تفکر دریافت می‌کند و به‌طور فعال و انتقادی، پیام‌های رسانه‌ای را تفسیر نمی‌کند. در مقابل، مخاطب به شیوه‌ای مستقیم و قطعی، تحت تأثیر پیام‌های رسانه‌ای قرار دارد (Carpentier, 2011: 191-193). رویکرد مخاطب منفعل این ایده را مطرح می‌کند که رسانه‌ها به‌حدی قدرتمندند که مخاطب توانی برای مقابلۀ معنایی و تفسیری با آنها‌ ندارد و به‌راحتی پیام‌های دریافت‌شده را می‌پذیرد (Kumar, 2019: 100). در مقابل، نظریۀ مخاطب فعال، نقش مخاطب را در فرآیند انتقال پیام پررنگ می‌بیند. این رویکرد فرض می‌گیرد که مخاطبان در برابر پیام‌های رسانه‌ای منفعل و ناتوان نیستند و‌ ظرفیت‌های مطلوبی برای فهم و تفسیر آنها دارند (Carpentier, 2011: 191-193). در فهمِ نظری رابطۀ هنرمند و مخاطب نیز، این دو رویکرد مشاهده می‌شود. از یک طرف، ممکن است هنرمند به دلایل مختلفی مانند احساس والا‌بودنِ هنر، مخاطب را منفعل و فاقد توانایی فهم و تفسیرِ اثر هنری خود قلمداد کند و به همین دلیل، تمایلی برای ایجاد ارتباط با او نداشته باشد. از طرف دیگر، هنرمند ممکن است مخاطب را دارای قدرتِ کنشگری، خوانشِ تفسیری و فهمِ انتقادی اثر هنری بداند و این‌گونه احساس کند که تقویت رابطه با او، به بهبودِ کیفیتِ اثر هنری خود منجر می‌شود.

علاوه بر این، ممکن است برخی از زمینه‌ها و عوامل بیرونی نیز، رابطۀ هنرمند و مخاطب را از‌لحاظ نظری تحت تأثیر قرار بدهد. بال‌روکیچ و دفلور[5] (1976) در چارچوب نظریۀ وابستگی معتقدند که رسانه‌های ارتباطی در درون سیستمِ اجتماعی قرار دارند و به آن وابسته‌اند؛ همان‌طور که جامعه نیز به رسانه‌های ارتباطی وابسته است. بنابراین، نوعی وابستگی بین ابعاد مختلف نظم اجتماعی در زمینۀ تولید، ارسال و دریافت محتوا و پیام وجود دارد. رسانه‌های ارتباطی، موجودیت‌های خودمختار نیستند، بلکه در یک سیستم اجتماعی بزرگ‌تر تعبیه شده‌اند. این سیستم شامل نهادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است که منابع را تأمین می‌کنند و بر عملکرد رسانه‌ها، تأثیر می‌گذارند. هنر در بافتِ فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسیِ تولد می‌یابد و طبیعی است که هنرمند نیز، از تأثیرپذیری این بافت دور نیست. در‌واقع‌ هنرِ هنرمند، محصولی اجتماعی است و در مقابل، مخاطب نیز سوژه‌ای است که در اجتماع زیست می‌کند و تحت تأثیر ساختارهای مختلف قرار دارد. این ساختارها رابطۀ هنرمند-مخاطب را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد و پیوندِ آنها را با یکدیگر‌ مداخله‌گری و واسطه‌گری می‌داند.

جامعه‌شناسی هنر، فهمِ نظری این وضعیت را تسهیل می‏کند. دو شیوه از روش‎‍های متداول در جامعه‎‍شناسی هنر برای نقد، بررسی رابطۀ متقابل اثر هنری و جامعه بر یکدیگر وجود دارد که در کلی‎‍ترین حالت، هنر از این منظر با دو نوع رویکرد بررسی می‌شود: الف. رویکرد شکل‎‍دهی؛ ب. رویکرد بازتاب. الف. رویکرد شکل‎‍دهی: این رویکرد در بررسی ارتباط میان جامعه و هنر، روندی است که تأثیرات هنر بر جامعه را‌ مطالعه می‌کند و بر این باور است که تأثیر آثار هنری بر جوامع معاصر خود، انکارناپذیر است و این آثار به رفتارها، ارزش‌ها و تحولات ارزش‌های اجتماعی شکل و‌ ایده‎‍ها و افکار را در ذهن مردم جای می‌دهد. در این رویکرد، هنرها برتر از جامعه در نظر گرفته شده‌اند و هنرمند کسی است که‌ با ارائۀ اثرش، ارزش‌ها و ایدئولوژی‎‍های جدید را در جامعه نهادینه می‌کند، به‌طوری‌که هنر روندی تأثیرگذار (مثبت یا منفی) بر جامعه در نظر گرفته می‌شود (Alexander, 2003: 35). ب. رویکرد بازتاب: بر‌اساس این رویکرد، هنر همانند آیینه‌ای، جامعۀ معاصر خود را بازتاب می‌دهد و محتویات هنرها از ارزش‌ها، اعتقادات و جریان‌های موجود در جامعه‎‍ای نشئت می‌گیرند که هنر در آن به وجود آمده است (Alexander, 2003: 22). همچنین این نظریه بر این اصل استوار است که موجودیت اثر هنری با ویژگی‌های یک دورۀه تاریخی، یک گروه اجتماعی و .. رابطه داشته است و هنرها آنچه را‌ از جامعۀ معاصر خود به‌لحاظ محتوایی دریافت می‌کنند، گاهی به‌وضوح و گاهی با نبود صراحت در قالب رمز و به‌طور نمادین، انعکاس می‌دهند (دووینیو، 1379: 75). بنابراین، هنر تنها در پیوندِ با جامعه است که معنا پیدا می‌کند و این پیوند نیز دوطرفه است؛ یعنی هم هنرمند از‌طریقِ خلقِ آثار هنری بر جامعه تأثیر می‌گذارد و هم جامعه در پیدایشِ هنر ازطریق هنرمند نقش دارد.

به‌طور کلی، از فهم و خوانشِ نظری رابطۀ هنرمند و مخاطب این نتیجه حاصل می‌شود که اولاً، هنر محصولی اجتماعی است که تحت تأثیر ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ... شکل می‌گیرد و به‌صورت چرخشی بر همین ساختارها نیز تأثیر می‌گذارد. هنرمند و مخاطب هم در این بافت زیست می‌کنند و بنابراین به تعامل و ارتباط با یکدیگر نیاز دارند. هنرمند برای خلقِ اثر هنری بهتر، به فهم و خوانش مخاطب نیاز دارد و مخاطب نیز برای بهبود سرمایۀ فرهنگی خودش، به ارتباط و تعامل با هنرمند نیازمند است؛ ثانیاً مخاطب هنر به‌مثابۀ یک ابژه منفعل فرض می‌شود. مخاطبِ هنر سوژه‌ای فعال، خلاق و معناساز است که با خوانشِ اثر هنری و در فرآیند رابطه و تعامل با هنرمند،‌ جریانِ خلقِ هنر را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

 

روش پژوهش

پژوهش حاضر در چارچوب رویکرد کیفی و با استفاده از روش نظریۀ زمینه‎‍ای به انجام رسیده است. نظریۀ زمینه‎‍ای طرح پژوهش کیفی است که محقق براساس آن اقدام به تولید یک تبیین عام (نظریه) از یک فرایند، کنش یا تعامل می‌کند که براساس دیدگاه، شماری از مشارکت‎‍کنندگان شکل می‎‍گیرد (استراوس و کُربین، 1391). در این پژوهش از رویکرد سیستماتیک[6]، نظریۀ زمینه‎‍ای استفاده شد. رویکرد سیستماتیک نظریۀ زمینه‎‍ای بر استفاده از مراحل کدگذاری باز، محوری و گزینشی و ارائۀ پارادایم منطقی یا تصاویر بصری از تولید نظریه تأکید دارد (Creswell, 2012: 424)؛ یعنی در این رویکرد پژوهش‎‍گر از‌طریق عمل نظام‎‍مند پژوهش، معانی موجود در داده‎‍ها را کشف می‌کند و طی مراحل کدگذاری سه‎‍گانۀ مشخص (باز[7]، محوری[8] و گزینشی[9])، معانی کشف‌ و استخراج‌شده را در ظرف‎‍های مقوله‎‍ای از قبل مشخص (مدل پارادایمی) می‎‍ریزد و نظریۀ داده‎‍بنیاد مرتبط با موضوع پژوهش و مبتنی بر واقعیت مشخص را ارائه می‎‍دهد. میدان پژوهش حاضر، شهر اصفهان و مشارکت‎‍کنندگان پژوهش، هنرمندان و کارشناسان حوزه نیز هنرهای تجسمی بودند که تعداد 14 نفر از آنها با استفاده از شیوۀ نمونه‎‍گیری هدفمند – نظری[10] انتخاب و مطالعه شدند.

ابزار گردآوری داده‎‍ها پژوهش مصاحبۀ عمیق نیمه‎‍ساختاریافته بوده است. پروتکل مصاحبه شامل مجموعه‎‍ای از پرسش‎‍های زمینه‎‍ای و پرسش‎‍های اصلی در راستای محورهای مرتبط با اهداف پژوهش بوده است. برای تجزیه‌وتحلیل داده‎‍های پژوهش، از سه شیوۀ کدکذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شد. در توضیح سه شیوۀ کدگذاری مذکور، گفته می‌شود در مرحلۀ کدگذاری باز، پژوهش‎‍گر بیشتر با مفاهیم سروکار دارد، کانون اصلی کدگذاری محوری مقولات‌اند و در مرحلۀ کدگذاری گزینشی، ارتباط بین مقوله‎‍ها و به عبارت دیگر قضایا هستند که بروز و ظهور پیدا می‎‍کنند (Corbin & Strauss, 2015). در پژوهش حاضر نیز ابتدا در مرحلۀ کدگذاری باز، مفاهیم اولیۀ پژوهش استخراج شدند، در مرحلۀ کدگذاری محوری مقوله‎‍های فرعی و اصلی پژوهش در راستای اجزای الگوی پارادایمی (شرایط، استراتژی‎‍ها و پیامدها) تقسیم‎‍بندی و درنهایت در مرحلۀ کدگذاری گزینشی، ضمن استخراج مقولۀ مرکزی پژوهش، خط داستان برآمده از ارتباط بین مقوله‎‍های اصلی پژوهش با همدیگر و مقولۀ مرکزی ارائه شده است.

 

جدول 1- مشخصات مشارکت‎‍کنندگان پژوهش

Table 1- Characteristics of participants research

ردیف

جنس

تحصیلات

رشته تحصیلی

شغل و سِمت

1          

زن

دکتری

ارتباطات

کارشناس ارتباط با رسانۀ ادارۀ آب و فاضلاب

2          

زن

دکتری

ارتباطات

استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان

3          

مرد

فوق‌لیسانس

نقاشی

نگارگر

4          

مرد

فوق‌لیسانس

پژوهش هنر

نگارگر در حوزۀ سینما و تئاتر

5          

زن

فوق‌لیسانس

گرافیک

مدیر آموزشگاه هنری اریکه

6          

مرد

فوق‌لیسانس

گرافیک

طراح و گرافیست

7          

مرد

دکتری

اقتصاد هنر

 نویسنده، پژوهشگر و کارآفرین فرهنگی

8          

مرد

دکتری

هنرهای تجسمی

 دانشیار دانشکدۀ هنرهای تجسمی، پردیس

9          

زن

فوق‌لیسانس

تئاتر

هنرمند و نویسنده

10       

مرد

لیسانس

نقاشی

نقاش

11       

مرد

فوق‌لیسانس

نقاشی

ویدیو آرتیست

12       

مرد

لیسانس

نقاشی

مدرس هنر

13       

مرد

لیسانس

هنرهای تجسمی

مجسمه‌ساز

14       

زن

لیسانس

برق

مدیر گالری

 

 

به‌منظور اعتباربخشی یا به‌ عبارت‌ دیگر دستیابی به اعتماد مورد نیاز برای تأیید علمی یافته‎‍های پژوهش، از تکنیک‎‍های رایج اعتباریابی در روش نظریۀ زمینه‎‍ای شامل کنترل یا اعتباریابی ازطریق اعضا[11] (Strauss & Corbin, 1990; Creswell & Miller, 2000)، مقایسه‎‍های تحلیلی[12] (بوستانی و محمدپور، 1388) و تکنیک ارزیاب یا بازرس خارجی[13] (Creswell & Miller, 2000)‌ استفاده شد. درواقع ابتدا صحت یافته‎‍های پژوهش در مرحلۀ کدگذاری باز به‌وسیلۀ تعدادی از مشارکت‎‍کنندگان پژوهش ‌تأیید شد (اعتباریابی ازطریق اعضا). در ادامه، پژوهشگر با مراجعۀ مستمر به داده‎‍های خام و درگیری مداوم با اطلاعات، ساخت‎‍بندی مدل پارادایمی پژوهش را با این داده‎‍ها مقایسه و به‌طور دقیق ارزیابی کرده است (مقایسه‎‍های تحلیلی) و دو نفر ‌ از متخصصان حوزۀ هنر و جامعه‌شناسی یافته‎‍های پژوهش را ارزیابی و تصدیق تفسیرها و نتیجه‎‍گیری‎‍ها به‌وسیلۀ داده‎‍ها را تأیید کردند (تکنیک ارزیاب خارجی). درنهایت علاوه بر اینکه متخصص نظریۀ زمینه‎‍ای نیز بر مراحل مختلف کدگذاری، مفهوم‎‍سازی و استخراج مقوله‎‍ها نظارت داشته است، از دو پژوهش‎‍گر آشنا با این روش درخواست شد. مقوله‎‍های اصلی و فرعی و همچنین مدل پارادایمی پژوهش را مطالعه و دیدگاه‎‍های خود را دربارۀ آن بیان کنند. نتایج مطالعه و ارزیابی این افراد نیز، مؤید تفسیرهای ارائه‌شده بود؛ هرچند برخی از مقولات در این فرآیند اصلاح‌شده و بازنویسی شدند. 

 

یافته‎‍های پژوهش

یافته‎‍های پژوهش به تفکیک اجزای الگوی پارادایمی مربوط به رویکرد سیستماتیک نظریۀ زمینه‎‍ای ارائه و مقوله‎‍های اصلی پژوهش با استناد به تفسیر مشارکت‎‍کنندگان پژوهش، توضیح داده ‎‍شده‎‍اند.

شرایط علی: شرایط علی یا سبب‎‍ساز، معمولاً آن دسته عواملی‌اند که بر پدیده‎‍ها اثر دارند. در پژوهش حاضر شرایط علی، تعیین‎‍کنندۀ ارتباط هنرمند – مخاطب به شرح جدول زیر است:

 

جدول 2- شرایط علی تعیین‏کننده ارتباط هنرمند مخاطب

Table 2- Determinant causal conditions of artist-audience relationship

مفاهیم اولیه

مقولۀ فرعی

مقولۀ اصلی

درک متفاوت مخاطب/ درک غیرتخصصی مخاطب/ درک متفاوت مخاطب و هنرمند/‌ وجودنداشتن پیشینۀ مشترک بین مخاطب و هنرمند/ قطع ارتباط هنرمند و مخاطب با نبود درک متقابل

درک متمایز

 

 

 

فهمِ تکه‌تکه‌شده از تعامل

انزوای برخی هنرمندان و نتیجۀ بی‌توجهی به مشکلات مردم/ پوچ‌گرایی برخی هنرمندان و گوشه‌گیری آنها

پوچ‌گرایی انزواطلبانه

نپذیرفته‌شدن نیاز هنرمند به داشتن مخاطب/‌ قبول‌نکردن ارزشمند‌شدن اثر هنری در سایۀ وجود مخاطب/ بی‌توجهی به مخاطب ازطریق هنرمندان سنتی/ بی‌توجهی به مخاطب با وجود غرور کاذب در هنرمندان مدرن

وهمِ بی‌نیازی به مخاطب

مقاومت هنرمند در حفظ آرمان‌های خود/ تعهد هنرمند نسبت‌به زندگی و هنر خود/ تعهد هنرمند به نیاز مخاطب/ مسئولیت‌پذیری هنرمند در قبال کمک به مردم/ تعهد هنرمند به کار‌کردن برای مردم

تعهد

حرفه‌ای

 

 

 

 

شخصیتِ حرفه‌ای-اخلاقی

نقش خودباوری کاذب در ‌پیشرفت‌نکردن هنرمند/ از دست دادن مخاطب با تصور بی‌نیازی از کسب دانش بیشتر/ نقش تواضع هنرمند در جلب اعتماد مخاطب/ نقش مخرب غرور در انزوای هنرمند

شخصیت

روانی

اهمیت شهرت هنرمند در جذب مخاطب عام/ اهمیت شهرت و خوش‌نامی برای هنرمند/ نقش مؤثر شهرت و خوش‌نامی در زندگی اجتماعی/ تعامل صحیح با مخاطب و الگوی خوش‌نامی هنرمند

خوش‌نامی

رفتاری

رعایت اخلاق حرفه‌ای/‌ زیر سؤال نبردن کار هنرمندان دیگر/ تأکید بر نقش اخلاق در کار هنری/ اهمیت کاربرد اخلاق در تعاملات با مخاطب/ ارتباط اصولی با مخاطب به‌واسطۀ اخلاق‌مداری

اخلاق

حرفه‌ای

وجود رقابت ناسالم بین هنرمندان در شبکه‌های اجتماعی/ ترور شخصیتی هنرمند با شخصیت‎‍های غیرواقعی/ استفادۀ ابزاری از تکنولوژی‌های جدید برای کپی آثار هنری/ تهدید هنر ازطریق تکنولوژی‌های دیجیتالی

ویرانیِ

دیجیتالی

 

 

 

چرخشِ

تکنولوژیک

استفاده از تکنولوژی‌های دیجیتالی برای خلق آثار بهتر/ استفاده از ابزارهای دیجیتالی برای تعامل بهتر با مخاطب/ دسترسی آسان‌تر مخاطب به هنر، با تکنولوژی‌های دیجیتالی

زایشِ

دیجیتالی

ساختارشکنی، خصیصۀ اصلی پست‌مدرنیسم/ خلاقیت و نوآوری برای کاربردی‌کردن هنر/ تبدیل نمادهای غیرهنری به اثر هنری با تلفیق هنر و تکنولوژی/ کمک به هنر و هنرمند با نوآوری‌های ساختارشکنانه

ساختارشکنیِ پست‌مدرنیستی

ناهماهنگی مخاطب عام با سرعت تکنولوژی/ ناهماهنگی مخاطب عام با سرعت تکنولوژی/ مخاطب‌گریزی نتیجۀ سرعت تکنولوژی/ لزوم ایجاد تعادل بین تکنولوژی و مخاطب عام از طریق هنرمند

فهم‌گریزی تکنولوژیک

 

مصاحبه‎‏شوندۀ (4):

«یکی از مشکلات در تعامل بین هنرمند و مخاطب، نگاه از بالای هنرمندان به جامعه است. هنرمندان این تصور را دارند که مردم ارزش هنر آنها را درک نمی‌کنند یا شعور هنری ضعیفی دارند. از طرف دیگر جامعه نیز به این رفتار عکس‌العمل نشان می‌دهد که هنرمندان کسی را تحویل نمی‌گیرند و تافتۀ جدا بافته‌اند».

مصاحبه‎‏شوندۀ (1):

«هنرمندی در برقراری ارتباط با مخاطب موفق می‌شود که به درد دل مردم گوش دهد و هنرمندانی که صرفاً برای دل خودشان کار می‌کنند، درنهایت منزوی می‌شوند و حتی ممکن است بعد از مرگشان معروف بشوند»‌.

شخصیتِ حرفه‌ای-اخلاقی: عامل دیگری که بر رابطۀ هنرمند-مخاطب تأثیر مستقیم می‌گذارد، شخصیت حرفه‌ای-اخلاقی هنرمند است. نوع ذهنیت و نظام روانی هنرمند، باعث می‌شود که او احساس نیاز به مخاطبش پیدا بکند یا اینکه به انزواطلبی و بی‌نیازی به مخاطب روی بیاورد. همان‌طور که بحث شد، غرور کاذب نقش مهمی در این زمینه دارد. رفتارهای هنرمند با افراد دیگر اجتماع نیز، در روابط او با مخاطبان نقش اساسی دارد. اینکه یک هنرمند به‌واسطۀ رفتارهای اجتماعی و فرهنگی‌اش، از شهرت خوبی‌ ‌برخوردار باشد، قاعدتاً سبب می‌شود خودش به رابطۀ بیشتر با مخاطب مشتاق باشد و هم اینکه مخاطبان تمایل بیشتری به رابطه و تعامل با او داشته باشند. علاوه بر این، تعهد حرفه‌ای هنرمند و پایبندی به اصول حرفه‌ای و هنری، ‌ سبب تعامل و ارتباط بیشتر با مخاطبان می‌شود. این تعهد فراتر از مباحث هنری و حرفه‌ای، مسئولیت‌پذیری اجتماعی را نیز شامل می‌شود. درواقع‌ هنرمندی که تعهد و مسئولیتِ هنر خودش را خدمت به مردم می‌داند، قاعدتاً روابط مناسب‌تری را نیز با مخاطبانش خواهد داشت. در کنار این مسائل، اخلاق حرفه‌ای نیز برای مطلوبیتِ این رابطه مهم است. رعایت ‌یا رعایت‌نکردن اخلاق حرفه‌ای از سوی هنرمندان، معادلۀ تعامل و رابطۀ آنها با مخاطبان تنظیم می‌کند. مخاطب عموماً اخلاق حرفه‌ای هنرمند را به‌عنوان یکی از فاکتورهای پذیرش او قرار می‌دهد و هنرمندی هم که اخلاق حرفه‌ای داشته باشد، اهمیت رابطه با مخاطب را می‌پذیرد.

مصاحبه‎‏شوندۀ (2):

«یه ‌جایی مثل ایران تعامله. شما هرچی تعامل پذیرتر باشین، خوش‌نام ترین. اگه تعامل نداشته باشین، میگن نه این آدم جالبی نیست، هنرمند خوبی نیست، مدیر خوبی نیست».

مصاحبه‎‍شونده (5):

«در کار هنری، اخلاق خیلی مهم است. ممکن است کیفیت کار یک هنرمند در سطح پایینی باشد، ولی به‌سبب اخلاقیات خوب و تعاملی که با مخاطب برقرار می‌کند، می‌تواند آثارش را به فروش برساند. برعکس این حالت هم وجود دارد‌».

چرخش تکنولوژیک: عامل تأثیرگذار دیگر بر روابط هنرمند و مخاطب، چرخش تکنولوژیک است. این چرخش سبب تلفیق تکنولوژی و هنر شده است که خود، نوعی ساختارشکنی پست‌مدرنیستی در زمینۀ هنر و تعامل با مخاطب را به‌دنبال دارد. در گذشته، ابزارهای ارتباطی بین هنرمند و مخاطب محدود بود، اما امروزه با رشد تکنولوژی‌های دیجیتالی این امکان بیشتر فراهم شده است. هنرمندان هم می‌توانند با بهره‌مندی از این تکنولوژی‌ها، کیفیت آثار خودشان را ارتقا‌ بدهند و تعامل بیشتری را با مخاطب داشته باشند. در طرف مقابل نیز، مخاطب امکان بیشتری برای رابطه و تعامل با هنرمندان پیدا کرده است. با وجود این، تکنولوژی‌های دیجیتالی سبب آسیب جدی به هنر می‌شوند؛ ازجمله ترور شخصیتی مداوم، هنرمندان در فضای مجازی، سرقت و کپی‌برداری اینترنتی و فهم‌گریزی مخاطب.

مصاحبه‎‏شوندۀ (2):

«برخی هنرمندان در مواقعی، شخصیت‌های مجازی برای توهین به یک هنرمند خاص ایجاد می‌کنند یا شخصیت‌هایی که فیک هستند و اصلاً وجود ندارند، از این طریق آن هنرمند را در جامعه تخریب می‌کنند. بنابراین می‌توان گفت شبکه‌های اجتماعی نیز، شمشیر دو‌لبه هستند و درواقع گاهی به سود ما باشد‌».

مصاحبه‎‍شوندۀ (4):

«الآن هیچ استاد نگارگری را پیدا نمی‌کنید که از آموزش کم بگذارد. ما در فضای مجازی تمامی آثار استاد صادقی رو به نمایش گذاشتیم. عده‌ای اعتراض کردن که از روی آثار کپی میشه منم گفتم خوب بشه. اصل اثر که جایی نمیره. کسی که دلش خواست کپی اثر استاد صادق‌زاده رو بخره میتونه بره هر کدوم رو دلش خواست بخره.»

شرایط زمینه‎‍ای: مجموعۀ خاصی از شرایط که (شکل‎‍های شرایط‌اند)‌ در یک زمان و مکان خاص، جمع می‎‍آیند تا مجموعۀ اوضاع‌واحوال یا مسائلی را به وجود آورند که اشخاص با عمل- تعامل‎‍های خود به آن پاسخ می‎‍دهند. در این پژوهش‌، شرایط زمینه‎‍ای مرتبط با ارتباط هنرمند – مخاطب، به شرح جدول زیر مشخص شده‎‍اند:

 

 

جدول 3- شرایط زمینه‎‍ای تعیین‍کنندۀ ارتباط هنرمند مخاطب

Table 3- Determinant contextual conditions of artist-audience relationship

مفاهیم اولیه

مقولۀ فرعی

مقولۀ اصلی

نقش بروکراسی اداری در نبود تعامل دولت با هنرمند/ الزام هنرمندان به استفاده از هنر سنتی صرف از طریق دولت/ تبعیت هنرمندان از دولت به‌سبب ورود به جشنواره‌ها/ نقش مخرب دولت در تحمیل هنرمند به مردم/ ضدتبلیغ‌بودن وابستگی به دولت برای هنرمند/ کنجکاوی مخاطب در پیگیری آثار هنرمند ممنوع الکار و ممنوع‌التصویر

دخالت

نهادی

 

 

 

 

 

ناکارآمدی

نهادی

‌وجودنداشتن مشاور هنری در کنار مسئولان/ شخصی‌سازی مسائل هنری در جایگاه مسئول/ ‌اهمیت‌ندادن به انتخاب مسئول صاحب‌نظر و متعهد به هنر/ ‌‌درک‌نکردن اهمیت و جایگاه هنر از سوی مسئولان

درک نهادی

ضعیف

نابودی فرهنگ و هنر در‌نتیجۀ مدیریت ناکارآمد/ تصویب قوانین نادرست در زمینۀ هنر شهری/ تخریب سلیقۀ مردم با آثار مبتذل شهری از طریق شهرداری‌ها/ نامشخص‌بودن متولی فرهنگ‌سازی هنری در جامعه

سرگشتگی

نهادی

فراهم‌نبودن امکانات برای تدریس هنر/ سیستم نادرست درسی و برنامه‌ریزی غلط/ دروس غیر مرتبط و غیرسودمند/ وجود چالش در رشتۀ تاریخ هنر و تدریس آن/ فراهم‌نبودن بستر مناسب برای تربیت هنرمند متفکر

ناکارآمدی آموزشی

‌ توفیق‌نداشتن رسانۀ ملی در جلب اعتماد مردم/ نقش مخرب سانسور در‌ تطابق‌نداشتن دیدگاه هنرمند و مردم/ توفیق اجباری برای هنرمندان طردشده از سوی رسانۀ ملی/ اکتفا به رسانۀ ملی به‌سبب فقر بنیاد سازی هنری

ناکارآمد رسانه‌ای

وجود باند و باندبازی در عرصۀ آثار هنری/ نقش دلالان در تعیین سرنوشت هنرمندان/ خطر تنزل سلیقۀ عمومی با ارائۀ آثار ضعیف‌ دلالان/ اجبار هنرمندان در همکاری با دلالان به‌سبب شرایط اقتصادی/ سوءاستفاده واسطه‌ها از هنرمندان به بهانۀ نمایش آثارشان در گالری/ خروج غیرقانونی آثار هنری اصیل از ایران

واسطه‌گری

سیستماتیک

 

فساد

نهادینه‌شده

روابط ناسالم اقتصادی در عرصۀ خریدوفروش آثار هنری/ نقش منفی رانت و پارتی در اخذ مجوز برگزاری نمایشگاه/ وجود رانت در زمینۀ فروش اثر هنری/ تضییع حقوق هنرمندان در سایۀ منفعت‌طلبی گالری‌دارها

رانتِ سیستماتیک

 

 

 

ناکارآمدی نهادی: اولین عامل زمینه‌ای تأثیرگذار بر روابط هنرمند-مخاطب، ناکارآمدی نهادی است. برای شکل‌گیری این روابط، نیاز است که بسترهای نهادی وجود داشته باشد. هنگامی ‌که این بسترها مناسب نباشند، رابطۀ بین هنرمند و مخاطب نیز تحت تأثیر منفی قرار می‌گیرد. دخالت نهادهای دولتی و سیاسی در هنر و تلاش برای دستوری‌کردنِ خلق هنری، از جملۀ این عوامل است که سبب کاهش کیفیت آثار هنری از یک‌ طرف و کاهش اعتماد مخاطب به هنرمند از طرف دیگر شده است. مسئولان و نهادهای دولتی و سیاسی عموماً درک ضعیفی از هنر دارند و مشاورۀ هنری چندانی نیز دریافت نمی‌کنند. این درک ضعیف سبب شده است که سیاست‌گذاری‌های نامناسبی را نیز در این حوزه اتخاذ کنند. این امر تنها محدود به نهادهای دولتی خاص نیست، نهادهای آموزشی و رسانه‌ای را نیز شامل می‌شود. بسترهای سخت‌افزاری و نرم‌افزاری چندانی برای آموزش هنر در ایران به‌صورت مداوم و از کودکی وجود ندارد که این امر، فهم هنری افراد در بزرگ‌سالی را تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ فهمی که در رابطۀ بین هنرمند و مخاطب نقش مهمی دارد. رسانۀ ملی نیز سیاستِ دقیق و مطلوبی در قبال هنر و هنرمندان ندارد. سیاست کلی رسانۀ ملی جناحی‌ است، تنها نوعی هنر خاص را ترویج می‌دهد و از هنرمندان خاصی تمجید می‌کند. در مقابل، شاهد تخریب انواع دیگر هنر و هنرمندان در رسانۀ ملی هستیم. به‌طور کلی، نوعی سرگشتگی نهادی را در زمینۀ هنر در ایران شاهد هستیم؛ مسئله‌ای که زمینه‌ها و بسترهای تعامل هنرمند و مخاطب را تضعیف کرده است.

مصاحبه‎‏شوندۀ (4):

«متأسفانه مسئولین هنری ما دو دسته هستند: یک عده‌ای که هنر خوندن، ولی عقدۀ هنرمند‌نشدن دارن و هنر واقعی یک هنرمند رو تحمل نمی‌کنن؛ دوم دسته‎‍ای که هیچ پست و مقامی دم دست نبوده گذاشتن مسئول هنری. ناکارآمدی این مسئول حالا مشخص نمیشه؛ مثلاً دکتر نیست که بیمارش فوت کنه. عواقب این نوع مدیریت 20 سال بعد مشخص میشه و مرگ هنر و فرهنگ اتفاق میفته‌».

مصاحبه‎‏شوندۀ (1):

«مردم اعتماد کمی به رسانه صداوسیما دارند و مخاطبان می‌دانند که هنرمند به کار گرفته شده در رسانۀ صداوسیما، از یک‌سری فیلتر رد شده و همین فیلترها سبب عدم تطابق هنرمند با نگرش‌های عموم مردم می‌شود و در‌نتیجه آن هنرمند، در بین مردم محبوبت خویش را از دست می‌دهد‌».

 

فساد نهادینه‌شده: عامل زمینه‌ای‌ تأثیرگذار دیگر بر روابط هنرمند و مخاطب، فساد نهادینه‌شده است که سبب کاهش کیفیت آثار هنری، کاهش اعتماد مخاطبان به هنرمندان و وابستگی اقتصادی، سیاسی و نهادی هنرمندان شده است. در این زمینه، دو مسئله وجود دارد: اول، واسطه‌گری و دلالی سیستماتیک و دوم، رانت سیستماتیک. به‌دلیل مسائل و چالش‌های اقتصادی، فقدان نظارت‌های نهادی و خلأهای قانونی، واسطه‌ها و دلال‌ها نقش بنیادی در بازار هنر پیدا کرده‌اند؛ برای نمونه، نمایش آثار هنرمندان در گالری‌ها در موارد زیادی نیازمند نقش‌آفرینی اقتصادی و هنری واسطه‌هایی است که عموماً مسائل مالی و اقتصادی برایشان در اولویت است. این امر درنهایت سبب ویرانیِ هنر، اعتماد و سلیقۀ هنری مخاطب می‌شود. علاوه بر روابط ناسالم اقتصادی در خریدوفروش و عرضۀ آثار هنری، رانت نیز نقشی مهمی بازی می‌کند. گروه خاصی در جامعۀ هنری و اقتصادی به منابع دسترسی نامحدود دارند و همین امر سبب شده است تا برای حضور هنرمندان دیگر در نمایشگاه‌ها، گالری‌ها و ... شرایط خاصی را تعیین کنند. به ‌هر حال، این فساد نهادینه‌شده سبب از بین رفتن اعتماد مخاطب، کاهش کیفیت آثار هنری و درنهایت تجاری‌سازی هنر می‌شود.

مصاحبه‎‏شوندۀ (2):

«این باند و باندبازی‌ها که تو همه‌چی هست، توی هنر هم هست که یهویی اینا میان روی یه هنرمند دست میذارن و یا روی یه کاری دست میذارن و اینو از خاک بلندش می‌کنند و به افلاک می‌برندش و یا برعکس هنرمندی که‌ خیلی هم توانمنده، ولی اعتقادی به این چیزا نداره بایکوتش می‌کنند، تحریمش می‌کنن و اصلاً آثارش دیده نمیشه‌».

مصاحبه‎‏شوندۀ (4):

«اگر یک بررسی صورت بگیره روی نمایشگاه‌های هنرهای تجسمی ایران در خارج از کشور، مشخص میشه که چه فاجعه‌ای در جریانه؛ یعنی بعضاً اصلاً هنرمندی در اون نمایشگاه حضور نداره. با استفاده از رانت چند تا از آثار سنتی مثل خاتم و مینا رو بردن و نمایشگاه گذاشتن. اگه آثار فروش رفت که بهتر، اگه نرفت چون از طرف میراث فرهنگی رفتن، یه سفر مجانی رو تجربه کردن‌».

شرایط مداخله‎‍گر: شرایط مداخله‎‍گر شرایطی‌اند که عوامل تأثیرگذار بر راهبردهای کنش یا عمل- تعامل‎‍ها را تسهیل یا محدود می‎‍کنند، به ‌عبارت ‌دیگر این شرایط آنهایی‌اند که شرایط علی را تخفیف یا تغییر می‎‍دهند. در این پژوهش شرایط مداخله‎‍گر مرتبط با ارتباط هنرمند-مخاطب به شرح جدول زیر است:

 

 

جدول 4- شرایط مداخله‎‍گر تعیین‏کننده ارتباط هنرمند مخاطب

Table 4- Determinant intervening conditions of artist-audience relationship

مفاهیم اولیه

مقولۀ فرعی

مقولۀ اصلی

اولویت مسائل اقتصادی نسبت‌به مسائل هنری/ بی‌توجهی به هنر به‌سبب شرایط اقتصادی/ تبدیل‌شدن هنر به کالای لوکس در شرایط اقتصادی نامناسب/ نبود خریدار داخلی برای آثار هنری نفیس و گران‌قیمت ایرانی/‌ استقبال‌نکردن مخاطب از اثر هنری به‌واسطۀ قیمت‌گذاری نامتعارف/ کاهش درآمد و لوکس‌بودن مصرفِ هنر

لوکس‌شدنِ

اقتصادیِ هنر

 

 

 

اقتصادِ

 هنر

‌سودآوری‌نداشتن کار هنری برای هنرمند/ مشکلات اقتصادی عامل دلسردی و تغییر شغل هنرمندان/ فاصله‌گیری هنرمند از هنر به‌سبب مشکلات معیشتی/ تأثیر شرایط بد اقتصادی بر عملکرد هنرمندان/ تأثیر منفی شرایط اقتصادی جامعه بر مخاطبان آثار هنری/ بی‌توجهی به مسائل اقتصادی هنرمندان/ چالش جدی بیمۀ هنرمندان و آثار هنری

ویرانیِ زیستِ

 اقتصادی

نگاه تجاری صِرف به اثر هنری/‌ همخوانی‌نداشتن بین روحیۀ هنری و فعالیت اقتصادی/ اجبار هنرمند برای گرفتن کار سفارشی/ کاهش ذوق هنرمند با عدول از اصول هنری و اقتصادی‌کردن هنر/ شناخت کمتر هنرمند از مخاطب به‌واسطۀ فضای تجاری در عرصۀ هنر/ اقتصادی‌شدن هنر در ایران/ نقش گالری‌دارها در اقتصادی‌شدن هنر

تجاری‌سازی

 هنر

تغییر مخاطب با رسانه‌های جدید/ معادل‌بودن نظر مخاطب با نظر نخبه در عصر رسانه/ سیال‌شدن مخاطب در عصر اینترنت

مجازی‌شدنِ

 مخاطب

دگردیسی

 مخاطب

تحلیل‌گر‌بودن بیشتر مخاطبان در دوران جدید/ قدرت انتخاب و تحلیل هنری مخاطبان جدید/ نپذیرفتن بی‌چون‌و‌چرا به‌وسیلۀ مخاطب

تحلیلگرشدن مخاطب

دشواری شناخت ذائقه و سلیقۀ مخاطب با ظهور وسایل ارتباطی جدید/ سیال‌بودن ذائقۀ‌ مخاطبان و تغییر مداوم آنها/ ناتوانی هنرمند در فهم ذائقۀ مخاطبان به‌دلیل تغییر مداوم آنها/ متفاوت‌بودن سلایق و روحیۀ مخاطبان/ تفاوت در روش‌های متقاعدسازی مخاطب عام و خاص/ تغییر سلیقۀه مخاطب متناسب با زمان و مکان

سیالیتِ ذائقه‌ای مخاطب

وجود تفاوت‌های فکری بین مخاطبان یک هنرمند/ نبود امکان در نظر گرفتن مخاطبان به‌عنوان یک کل/‌ انتخاب‌نکردن گزینشی مخاطبان/ پیش‌بینی تغییر رفتار مخاطبان/ پذیرش یکدست‌نبودن جامعۀ هدف از‌نظر فکری

تنوع‌پذیری

 مخاطب

 

 

اقتصادِ هنر: اولین عامل مداخله‌گر در روابط بین هنرمند و مخاطب، اقتصاد هنر است. هنرمندان مانند هر قشر دیگری، نیازهای اقتصادی دارند و هنر نیز مانند هر پدیدۀ دیگری به اقتصاد وابسته است. در شرایط اقتصادی ناپایدار، طبیعتاً هنر نیز وضعیت ناپایداری پیدا می‌کند. در وضعیت کنونی جامعۀ ایرانی، کار هنری اساساً سود و منفعت اقتصادی برای هنرمند به‌دنبال ندارد. شرایط اقتصادی نامناسب ایران سبب شده است که هنرمندان به‌سبب مسائل معیشتی، از هنر اصیل و واقعی فاصله بگیرند و هنر ماهیتی تجاری و بازاری پیدا کند. درواقع‌ هنرمند به‌جای خلقِ اثر اصیل هنری، یک اثر بازارپسند تولید می‌کند. در چنین وضعیتی، شاهد تجاری‌سازی هنر نیز خواهیم بود که پیامد آن کاهش کیفیت آثار هنری، مبادله‌ای‌شدنِ ماهیتِ هنر و بی‌اعتمادی مخاطبان در نتیجۀ نگاهِ صرفاً تجاری به هنر است. این امر متفاوت از اقتصادی‌کردن هنر است. اقتصاد، بخش بنیادی هنر است، اما نگاه تجاری به معنای نادیده‌انگاری ماهیتِ هنر و تقلیل آن به یک امرِ مبادله‌ای است. این شرایط تنها بر هنرمند تأثیر نگذاشته است، بلکه مخاطب هنر را نیز تحت تأثیر منفی قرار داده است. در شرایط ناپایدار اقتصادی، مخاطب بیشتر به‌دنبال برآورده‌سازی اولویت‌های دیگر زندگی است و هنر به ‌مرور به یک کالای لوکس تبدیل می‌شود. درواقع‌ در چنین شرایطی، مصرف اقتصادی بر مصرف فرهنگی اولویت پیدا می‌کند که هنر بخشی از آن است.

مصاحبهشونده (1):

«مورد بعدی که رابطۀ بین هنرمند و مخاطب را تحت تأثیر قرار می‌دهد، شرایط بد اقتصادی خود هنرمندان است که درواقع می‎‍توان گفت به‌علت تحریم یا وضعیت اقتصادی کشور به وجود آمده و این سبب کاهش انگیزۀ هنرمند می‌شود‌»‌.

مصاحبهشونده (7):

«در بازار سطح بالای هنر، اساساً تمامی گرایش‌ها، اقتصادی است و اگر گرایشات اجتماعی هم هست، صرفاً برای پز‌دادن است‌».

اقتصادِ هنر: عامل مداخله‌گر دیگر، دگردیسی مخاطب است. تحت تأثیر چرخش تکنولوژیک و سیالیتِ جامعه، مخاطب نیز دچار تغییر شده و ماهیتی سیال پیدا کرده است. رشد رسانه‌های اجتماعی مجازی، سبب شده است تا مخاطب بیشتر از بسترهای دیگر، در فضای شبکه‌های اجتماعی مجازی به‌دنبال تعامل با هنرمند باشد. در چنین وضعیتی، مخاطب دیگر پذیرای صرف پیام و معنای اثر هنری نیست، بلکه قدرت تحلیلگری پیدا کرده است. علاوه بر این، مخاطب‌ در اثر تکه‌تکه‌شدن هویت و بریکولاژ‌شدن آن، دچار تنوع زیادی شده است. در هویت بریکولاژ، تکه‌های هویتی از بسترها و منابع معنایی مختلف در کنار یکدیگر قرار می‌گیرد و هویت فرد را شکل می‌دهد. مخاطبان هرکدام به صورتی متفاوت، این مفصل‌بندی هویتی را شکل می‌دهند و به همین دلیل ذائقه‌های فرهنگی و هنری آنها نیز متفاوت خواهد بود. بنابراین ما در عصر نوین، با تنوع مخاطب مواجهیم. این مسئله بر رابطۀ هنرمند و مخاطب نیز تأثیر می‌گذارد. هنرمند مانند گذشته با یک مخاطبِ دارای هویت مشخص و ثابت مواجه نیست، بلکه با مخاطبی روبه‌رو است که هرلحظه ذائقه و هویتش دچار تغییر می‌شود.

مصاحبهشونده (8):

 «مخاطب با رسانه‌های جدید تغییر می‌کند. در عصر رسانه، رأی مخاطب معادل با نظر نخبه است و اعتقاد به اینکه مخاطب می‌تواند هنرمند باشد، در حال تسری است. هنرمند باید بین مخاطب منفعل، سیال، منتقد، یا تحلیلگر انتخاب کند و استراتژی‌ خود را به تناسب این انتخاب، تنظیم نماید‌».

مصاحبهشونده (9):

«رابطۀ ما بین هنرمند و مخاطب دیگر مشابه گذشته نیست، امروز ما در عصر انفجار اطلاعات و دهکدۀ جهانی هستیم، جهان با آنچه که قبل از گسترش وسایل ارتباطی جمعی بوده، کاملاً متفاوت است، این وسایل همانند موبایل مخاطبی جدید خلق کرده، پس مخاطب تغییر کرده است و طبیعی است که شناخت ذوق، ذائقه و سلیقۀ او کاری بس دشوار به ‌حساب آید، هنرمند امروز کشور ما، با عنصری به نام مخاطب سروکار دارد که مخاطبی دیگر است، این مخاطب نه مخاطب تعزیه و نه مخاطب روحوضی و نه مخاطب سالیان گذشته، بلکه مخاطبی نو و متفاوت است‌».

راهبردها [عمل- تعامل‎‍ها]: راهبردها برای اشاره به تاکتیک‎‍های راهبردی و طرز عمل عادی یا روتین و چگونگی مدیریت موقعیت‎‍ها ازطریق افراد در مواجهه با مسائل و امور به کار برده می‎‍شود. به عبارت دیگر عمل- تعامل‎‍ راهبردی کنش‎‍های با منظور عمدی‎‍اند که برای حل یک مسئله انجام می‌شوند و با به وجود آمدن آنها، پدیده شکل می‎‍گیرد. شایان ذکر است که عمل- تعامل به آنچه فرد در درون خود می‎‍گوید و می‎‍کند نیز، اطلاق می‎‍شود. در این پژوهش راهبردها به شرح جدول زیر مشخص شده‎‍اند:

 

 

جدول 5- راهبردهای تعیینکننده ارتباط هنرمند مخاطب

Table 5- Determinant strategies of artist-audience relationship

مفاهیم اولیه

مقولۀ فرعی

مقولۀ اصلی

رابطه‌داشتن مداوم هنرمند با مخاطب/ تأثیرپذیری رابطه با نوع نگرش هنرمند به مخاطب/ تقویت تعامل ارتباطی هنرمندان با مخاطب/ ارتباطات سازندۀ هنرمند با در نظر گرفتن علاقۀ مخاطب/ ارتباط رو در روی هنرمند با مخاطبان/ توجه به رفتارهای کلامی و غیر کلامی در ارتباط با مخاطب

تعامل

مداوم

 

 

 

 

تعاملِ همدلانه هنرمند-مخاطب

اهمیت‌دادن به علایق مخاطبان/ جذابیت شخصیت هنرمند برای مخاطب با همدلی و همفکری/ارتباط صمیمانه با مخاطب/ تأثیر نزدیکی افکار در جذب مخاطب

همدلی و

درک

تقویت ارتباطات مجازی هنرمند با مخاطب/ برگزاری نمایشگاه و تبلیغات اینترنتی/ فعالیت هنرمند در صفحات مجازی/ امکان برقراری ارتباط دو‌ طرفه با مخاطب در شبکه‌های اجتماعی/ پاسخ به سؤالات مخاطبان از‌طریق شبکه‌های اجتماعی فراگیری تکنولوژی‎‍های روز دنیا برای ارتباط مؤثرتر با مخاطب/ لزوم طراحی اپلیکیشن هنری

تعامل

مجازی‌شده

روزآمد‌بودن اطلاعات مدیر برنامه/ ارتباط با مخاطب و معرفی هنر ازطریق مدیر برنامه/ زمینه‌سازی برقراری ارتباط هنرمند با مخاطب ازطریق مدیر برنامه/ اتصال هنرمند با دیگر متخصصان ازطریق مدیر برنامه/ مدیریت صفحات مجازی هنرمند ازطریق مدیر برنامه/ متقاعدسازی مسئولان به لزوم وجود مدیر برنامه و روابط عمومی در جامعۀ هنری ایران/ تقسیم ‌کار بین هنرمند و مدیر هنری او

 

مدیر برنامه‌ای کردن تعامل

توجه به روزآمد‌بودن مخاطبان ابهام در موضوع اندیشه‌شناسی مخاطب در گذشته و اصلاح آن/ ظهور اندیشۀ مخاطبمحوری در جامعهشناسی هنر و بهره‌مندی از آن/ توجه به عوامل مؤثر در مخاطب‌سازی

فهمِ ماهیت

مخاطب

 

مخاطب‌شناسی مداوم

نیازسنجی‌های اجتماعی از مخاطبان/ لحاظ‌کردن نظر مخاطبان دربارۀ نقاشی و معماری شهری/ لزوم نیازسنجی از مخاطبان/ شناسایی نیاز جامعۀ مخاطبان/ اهمیت برآورده‌کردن نیاز مخاطب و فهم آنها

نیازسنجی

مخاطب

تقویت نقش رسانۀ ملی در پر‌کردن خلأ بین هنرمند و مخاطب/ تقویت نقش رسانۀ ملی در تبیین هنر و آثار هنری/ نقش رسانه در تقویت رابطۀ مخاطب عام با هنرمند/ برنامه‌سازی رسانۀ ملی در راستای معرفی هنر به مخاطبان

بازسازی

نقش رسانه

 

 

 

 

 

 

بازسازیِ

 نهادی

آموزش از کودکی برای اهمیت‌دادن به هنر/ لزوم کار زیربنایی برای آموزش هنر/ ارتقای فهم هنری از‌طریق آموزش در مدارس/ توجه نهادهای آموزشی به مقولۀ هنر/ آموزش درک هنری به مخاطب/آموزش سواد هنری از دبستان

بازسازی نهاد

آموزشی

لزوم تعامل دولت و هنرمندان/ لزوم تعامل هنرمندان با یکدیگر/ همکاری‌های گروهی به‌واسطۀ سود منافع مشترک مالی/ ایجاد تشکل‌های صنفی برای گالری‌دارها/ همکاری گالری دارها در راستای نوآوری صنفی

تقویت تعامل

نهادی

تقویت نقش نهادهای نظارتی در بازار آثار هنری/ تصویب قوانین مربوط به هنر و هنرمندان/ اجرایی‌شدن قانون کپی‌رایت/ لزوم توجه دولت به هنرهای اصیل ایرانی/ تشویق و حمایت از هنرمندان اصیل

تقویت حمایت نهادی

آشنایی مسئولان مختلف با هنر/ تقویت درک مسئولان از ماهیت و کارکرد هنر در جامعه/ استفاده از مشاوران هنری در کنار مسئولان نهادها برای فهم بهتر هنر

تقویت فهمِ

نهادی

فرهنگ‌سازی استفاده صحیح از فضای مجازی/ فرهنگ‌سازی‌ کپی‌برداری‌نکردن اینترنتی آثار هنری/ فرهنگ‌سازی تبلیغ آثار هنری در فضای مجازی

فرهنگ‌سازی مجازی

 

 

 

فرهنگ‌سازی

 هنری

اجرای سیاست توسعۀ فرهنگی در خانواده، مدرسه و مراکز فرهنگی و دینی غرب/ فرهنگ‌سازی با برگزاری نمایشگاه‌های هنری/ رسالت رسانه، گالری‌دارها و مطبوعات در عرضه و معرفی هنر به مردم/ برگزاری جلسات نقد و بررسی آثار هنری برای عموم/ ارتقا‌ی دیدگاه جامعه نسبت‌به هنر با برگزاری جلسات

فرهنگ‌سازی عمومی

تبلیغات صحیح و منسجم هنری در رسانۀ ملی/ نهادینه‌سازی هنر در جامعه با برنامه‌های تلویزیونی/ کاهش سطح تخریب هنرمندان در رسانۀ ملی/ برگزاری میزگردهای تلویزیونی برای تعامل هنرمند و مخاطب

فرهنگ‌سازی رسانه‌ای

تقویت آموزش هنری در مدارس/ تقویت آموزش هنری در دانشگاه‌ها/ تقویت آموزش هنری در آموزشگاه‌های تخصصی هنر/ بازسازیِ سنت‌های آموزش هنر مانند شاگرد-استادی

فرهنگ‌سازی آموزشی

تقویت سرمایه‌گذاری ثروتمندان با خرید آثار هنری/ رونق‌گرفتن بازار هنر با سرمایه‌گذاری‌های مناسب/ افزایش مشارکت بخش خصوصی در بازار هنر

تقویت سرمایه‌گذاری

 

بازسازی اقتصادِ هنر

نقش دیجیتال‌مارکتینگ در بازاریابی آثار هنری/ استفاده از فضای مجازی برای معرفی آثار هنری/ لزوم ارتقای سئو برای هنرمند

بازاریابی دیجیتالی

حمایت اقتصادی دولت از هنر و هنرمندان/ ورود نهادهای مختلف در عرصۀ اقتصاد هنر/ اختصاص بودجه در راستای اشاعۀ هنر/ حل مسائل بیمه‌ای و مالیاتی هنر و هنرمندان

حمایت اقتصادی

 

تعامل همدلانۀ هنرمند- مخاطب: اولین راهبرد تقویت رابطۀ هنرمند و مخاطب، تعامل همدلانه است. نیاز است که هنرمند به‌طور مداوم با مخاطبان خود ارتباط داشته باشد. این تعامل و ارتباط در وضعیتی کارآمدی بهتری دارد که ماهیت همدلانه داشته باشد؛ یعنی مخاطب احساس کند‌ هنرمند نیازها و احساسات او را درک می‌کند و برایش اهمیت دارد. در گذشته این تعامل به‌صورت عینی و واقعی انجام می‌شد، اما امروزه ماهیت مجازی پیدا کرده است. شبکه‌های اجتماعی مجازی و تکنولوژی‌های دیجیتالی، بستر مناسبی برای توسعۀ تعامل هنرمند و مخاطب‌اند. گسترش این فرم از تعاملات‌، بر بهبود رابطۀ هنرمند و مخاطب تأثیرگذار است. علاوه بر این، به نظر می‌رسد که بهتر است چنین تعاملاتی از‌طریق مدیر‌برنامه‌های هنرمندان تنظیم شود. ممکن است یک هنرمند‌ به‌صورت مداوم با مخاطبان در تعامل نباشد. در این وضعیت‌ مدیر‌برنامه‌های او، ‌ این تعاملات را مدیریت‌ و از فرسودگی آنها جلوگیری می‌کنند. به ‌هر حال، تعامل همدلانه اولین راهبرد تقویت روابط هنرمند و مخاطب است.

مصاحبهشونده (1):

«آنچه که سبب نزدیکی مخاطب و هنرمند می‌شود، همفکری و همدلی بین این دو می‌باشد و درواقع این همفکری و همدلی سبب می‌شود که مخاطبان جلب شخصیت هنرمند شوند‌».

مصاحبهشونده (3):

«یک نقاش باید کسی به‌عنوان مدیر‌برنامه داشته باشد. یک نگارگر معاصر نباید خود را در حجره یا به عبارت بهتر در آتلیۀ خود محدود کند. او باید هنر خود را در سطح محلی، کشوری و بین‌المللی مطرح کند. این کار وظیفۀ مدیر‌برنامه است که بتواند تمام ارتباطات را سامان‌دهی نماید. مدیر‌برنامه باید اطلاعاتش در این زمینه کافی بوده و زمینۀ برقراری ارتباط هنرمند با جامعۀ هدف را مهیا نماید‌».

مخاطب‌شناسی: یکی دیگر از راهبردهای تقویت رابطۀ هنرمند و مخاطب، مخاطب‌شناسی مداوم است. هنرمند لازم است که به‌طور مداوم دربارۀ مخاطبان خود و ماهیت آنها آگاهی کسب کند. همین‌طور که بحث شد، مخاطب در عصر نوین ماهیتی سیال و بریکولاژ پیدا کرده است. به همین سبب نمی‌توان بر مبنای شناختِ سنتی به فهم مخاطب دست زد. اندیشه‌های نوین در جامعه‌شناسی هنر، در این زمینه به هنرمند کمک می‌کند. علاوه بر این، به نظرسنجی و نیازسنجی‌های اجتماعی در زمینۀ تغییرات ذائقۀ هنری و سلیقۀ فرهنگی مخاطب نیاز است تا‌ به فهم بهتری از نیازهای هنری مخاطبان دست یافت. تلاش برای برآورده‌سازی این نیازها، تقویت رابطۀ هنرمند با مخاطب را به‌دنبال دارد.

مصاحبهشونده (9):

«در جوامع پیشرفته‌ای که از توسعۀ فرهنگی موزون و پایدار برخوردارند و در آن خلاقیت نسبتی مستقیم با تکامل هنر و جامعه دارد، بحث ارتباط هنرمند و مخاطب بحثی اساسی است، به‌واقع در این نوع از جوامع، هنرمند با آثارش آگاهی مردم و جامعه را تقویت می‌کند، یعنی دست به مخاطب‌سازی می‌زند و پیشتاز در تقویت اندیشۀ مخاطب‌سازی و راه‌اندازی چرخۀ پیام آزاد و رونق ذهنیت جامعۀ هنرمدار است‌».

مصاحبهشونده (8):

«در اروپا حتی برای تعیین رنگ مد فصل، مؤسسات متعدد شامل کمیته‌های گوناگون که اغلب شاید بالغ به چند صد‌تن افراد متخصص باشند، به امر نظرسنجی و نیازسنجی می‌پردازند و درنهایت نتایج کار این مؤسسات، موضوع بحث و تبادل‌نظر نخبه‌ترین افراد متخصص جهت تعیین رنگ فصل می‌باشد، فقدان چنین پژوهش‌هایی در ایران را منشأ ظهور فیلم‌ها و آثاری دانست که موجب تنزل فرهنگی مردم می‌شود‌».

بازسازی نهادی: یکی دیگر از راهبردهای تقویت رابطۀ هنرمند و مخاطب، بازسازی نهادی است. همان‌طور که بحث شد، ناکارآمدی نهادی یکی از عوامل کلیدی است که رابطۀ هنرمند و مخاطب را تخریب کرده است. برای قطع این زنجیرۀ تخریب، باید بازسازی نهادی انجام شود. رسانه باید نقش مثبت‌تری در این زمینه ایفا کند و‌ با تبیین هنر و آثار هنری در برنامه‌های تلویزیونی و دعوت غیرایدئولوژیک از هنرمندان، به تقویت رابطۀ مخاطب و هنرمند کمک کند. نهاد آموزش هم لازم است بازسازی شود و آموزش هنر و تقویت فهم هنری را از مدارس تا دانشگاه‌ پیگیری کند. همچنین نیاز است که تعامل نهادی نیز تقویت شود. این امر دو بخش را شامل می‌شود: اول اینکه تعامل بین هنرمندان و نهادهای مختلف باید بازسازی‌ شود و در راستای تقویت هنر و رابطۀ بین هنرمند و مخاطب عمل کند؛ دوم اینکه بین هنرمندان و صنف‌های هنری باید تعامل و ارتباط سیستماتیک شکل بگیرد تا‌ برای منافع صنفی خودشان به‌طور منسجم عمل کنند. حمایت نهادی از هنر و هنرمندان راهبرد خرد دیگر در راستای بازسازی نهادی است. نهادهای دولتی باید در زمینه‌های مختلف اقتصادی، حقوقی و فرهنگی از هنر و هنرمندان حمایت کنند. این امر به بهبود کیفیت آثار هنری و ایجاد بستر و زمینۀ مطلوب‌‌تر برای ارتباط هنرمندان با مخاطبان کمک می‌کند. درنهایت، فهم هنری مسئولان نهادهای مختلف نیز باید تقویت شود تا در سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری مرتبط با هنر، بهتر‌ عمل کنند.

مصاحبهشونده (4):

«باید مسئولین حتماً مشاور هنری داشته باشند. یک هنرمند واقعی مثلاً یک لیسانس گرافیک رو که هیچی از دغدغۀ هنرمندان نمیدونه رو مشاور قرار بدن». 

مصاحبهشونده (6):

«مهم‌تر از همه، خود دولت است که می‌تواند با سیستم آموزشی و فرهنگی، کاری انجام بدهد که سلیقه‌های کاذب از بین برود و یک نوع سلیقه‌های اساسی جایگزین آن بشود؛ به‌عنوان ‌مثال توجه به هنرهای اصیل ایرانی و تشویق هنرمند، اینها عواملی هستند که می‌توانند مسیر را عوض بکنند‌».

فرهنگ‌سازی هنری: راهبرد دیگر برای تقویت رابطۀ هنرمند و مخاطب، فرهنگ‌سازی هنری است. همان‌طور که بحث شد، بسترها و زمینه‌های فرهنگی برای تقویت تعامل هنرمند و مخاطب در وضعیت فعلی، چندان مناسب نیست. ناکارآمدی نهادی نیز به این وضعیت دامن زده است. فرهنگ‌سازی راهبردی برای مواجهه با این وضعیت است. فرهنگ‌سازی هنری، شامل فرهنگ‌سازی رسانه‌ای، فرهنگ‌سازی آموزشی، فرهنگ‌سازی مجازی و فرهنگ‌سازی عمومی است. با پی‌گرفتن این راهبردها، زمینه‌ها و بسترهای فرهنگی برای تقویت رابطۀ هنرمند و مخاطب فراهم می‌‌شود. با توجه به نقش کلیدی رسانه و فضای مجازی در جهان امروز‌، بهتر است بیشتر ابعاد فرهنگ‌سازی هنری از‌طریق رسانه‌های ارتباطی نوین و به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی مجازی انجام شود. شایان ذکر است که استفاده از همین رسانه‌ها و نوع مواجهۀ استفاده‌کنندگان از آ‌نها، در موضوع هنر و رابطۀ با هنرمند نیز، نیازمند فرهنگ‌سازی است. به‌ هر حال، فرهنگ‌سازی هنری یک راهبرد بنیادی برای تقویت رابطۀ هنرمند و مخاطب است.

مصاحبهشونده (2):

«جلسات نقدی که برای عموم بذارن، نقد آثار هنری هرچی جلسات عمومی برگزار بشه در این خصوص بهتره دید جامعه بالاتر میره‌».

مصاحبهشونده (9):

«امروز در کشور ما تنها وسیلۀ فراگیر صداوسیماست، با استفادۀ مطلوب از این رسانه‌ها، شاید بتوان امیدوار بود که بدبینی حاصل از عدم شناخت غیرمخاطبان ایرانی از انواع هنرها از میان برو‌د».

بازسازی اقتصاد هنر: یکی دیگر از راهبردهای تقویت رابطۀ بین هنرمند و مخاطب، بازسازی اقتصاد هنر است. همان‌طور که در بخش‌های قبل ذکر شد، ویرانی اقتصادی و چالش‌های موجود در این زمینه، یکی از عوامل بنیادی است که رابطۀ هنرمند-مخاطب را تخریب کرده است. بازسازی اقتصاد هنر‌ تا حدودی به رفع این چالش‌ها کمک می‌کند. بازاریابی دیجیتالی به‌لحاظ وسعت استفادۀ عمومی از تکنولوژی‌های دیجیتالی و مجازی، سبب بهبود کیفیت آثار هنری، بهبود وضعیت اقتصادی هنرمندان و شرایط اقتصادِ هنر و در‌نهایت تمایل بیشتر مخاطبان و هنرمندان به تعامل و ارتباط با یکدیگر می‌شود. علاوه بر این‌ تقویت سرمایه‌گذاری، به‌ویژه ازطریق بخش خصوصی در حوزۀ هنر، تا حدود زیادی در رفع مسائل و چالش‌های اقتصادی این حوزه کمک می‌کند. درنهایت به نظر می‌رسد که حمایت اقتصادی دولت و نهادهای دولتی از هنر و هنرمندان نیز، عامل کلیدی در حل این چالش‌هاست و‌ به بازسازی روابط هنرمند و مخاطب کمک می‌کند.

مصاحبهشونده (1):

«یک هنرمند علاوه بر برگزاری نمایشگاه در برقراری رابطۀ رودررو، باید یکسری ارتباطات دیجیتالی را هم با مخاطب خویش فراهم آورد. در دیجیتال مارکتینگ باید هنرمند سایت داشته باشد، وبلاگ داشته باشد و غیره؛ به‌گونه‌ای که مثلاً ما به‌عنوان یک مخاطب خاص و یا حتی یک مخاطب عام، به‌راحتی بتوانیم به اطلاعاتی در مورد هنرمند دست پیدا کنیم؛ چراکه در بین هنر، افکار هنرمند در خلق آثار بدون تأثیر نیست‌».

مصاحبهشونده (7):

 «یکی از دلایل خرید آثار هنری توسط ثروتمندان، سود بالای حاصل از سرمایه‌گذاری در بازار سطح بالایِ هنر است. سرمایه‌دار مایل است سبد سرمایه‌اش را متنوع کند تا خطر کم‌شدن ارزش مالش را به حداقل برساند. این کار که ممکن است بازار هنر را هم رونق دهد‌».

پیامدها: هر جا انجام یا‌ انجام‌ندادن عمل- تعامل معینی در پاسخ به امر یا مسئله‎‍ای یا به‌منظور اداره یا حفظ موقعیتی از سوی فرد یا افرادی انتخاب شود، پیامدهایی پدید می‎‍آید که برخی از آنها خواسته و بعضی ناخواسته‎‍اند. در این پژوهش، پیامدهای ارتباط هنرمند – مخاطب به شرح جدول زیر مشخص شده‎‍اند:

 

 

 

جدول 6- پیامدهای ارتباط هنرمند مخاطب

Table 6- Consequences of artist-audience relationship

مفاهیم اولیه

مقولۀ فرعی

مقولۀ اصلی

افزایش کیفیت آثار هنری/ تقویت هنر اصیل و معنادار/ تقویت هنر اصیل ایرانی

کیفیت هنری

تعالی هنری-

فکری

بهبود درک هنری مخاطبان/ بهبود فهم هنری مسئولان و نهادها/ تقویت دانشِ هنری جامعه

تعالی فکری

تقویت سرمایۀ فرهنگی/ افزایش تعاملات هنری و فرهنگی در جامعه/ ایجاد درک مشترک هنری در جامعه/ حفظ و تقویت بنیادهای فرهنگی جامعه

تقویت سرمایۀ فرهنگی

 

بازآفرینی ساحتِ فرهنگی هنر

افزایش مرجعیت فکری هنرمندان در جامعه/ الگوگیری فرهنگی- رفتاری هنرمندان ازطریق مخاطبان/ بازسازی سرمایه‌های نمادین هنری تاریخی/ تولید سرمایه‌های نمادین هنری نوین

تقویت سرمایۀ نمادین

بازآفرینی سنت‌های فرهنگی ایرانیِ مولدِ هنر و پذیرش بیشتر هنر ازطریق مردم/ تقویت بسترهای فرهنگی پذیرش‌کنندۀ هنر

پذیرشِ فرهنگی

هنر

افزایش نقش هنر در زندگی روزمره/ پیوند عمیق‌تر هنر و سنت‌های اجتماعی مردم/ نزدیکی بیشتر هنرمندان و مردم و بالندگی اجتماعی بیشتر هنر

مردمی‌شدن هنر

 

 

بازآفرینی ساحتِ اجتماعی هنر

تقویت تعاملات اجتماعی/ تقویت هویت اجتماعی با عمومی‌شدن عناصر هنری ملی/ تقویت شبکه‌های اجتماعی هنری/ تقویت همکاری‌های درون‌گروهی هنرمندان و بین‌گروهی با اقشار دیگر/ تقویت اعتماد عمومی مردم و هنرمندان به یکدیگر/ تقویت اعتماد نهادی مسئولان و هنرمندان و مخاطبان

تقویت سرمایۀ اجتماعی

بازسازی مرجعیت فکری هنر/ بازسازی مرجعیت اجتماعی هنر/ بازسازی مرجعیت فرهنگی هنر

تقویت مرجعیت هنری

 

 

تعالی هنری- فکری: اولین پیامد تقویت رابطۀ هنرمند-مخاطب با اتخاذ راهبردهای ذکرشده، تعالی هنری-فکری است. تحقق این راهبردها و تقویت رابطۀ هنرمند-مخاطب سبب می‌شود که کیفیت آثار هنری بهبود پیدا کند و از بازاری‌شدن و غیراصیل‌شدن هنر جلوگیری شود. این مسئله نقش‌ مهمی در بازسازی فرهنگِ هنری در جامعه دارد؛ برای نمونه تقویت هنر اصیل ایرانی، پیامد تحقق این مسئله است. علاوه بر این، مخاطبان نیز درک بهتری از هنر، ماهیت و کارکردهای آن پیدا خواهند کرد. همین مسئله دربارۀ مسئولان و نهادهای مرتبط با حوزۀ هنر نیز صدق می‌کند. درنهایت با تحقق این راهبردها دانش هنری جامعه، به‌طور کلی تقویت خواهد شد؛ بنابراین تعالی هنری-فکری یک پیامد کلیدی تقویت رابطۀ هنرمند-مخاطب با اتخاذ راهبردهای ارائه‌شده در بخش قبل است.

مصاحبهشونده (10):

«در سال‌های اخیر برپایی نمایشگاه آثار کوچک و ارزان‌قیمت به مردم کمک کرده است که آثار هنری اورجینال برای خانه‌هایشان بخرند که این آثار دکوراتیو منظره و از‌لحاظ زیباشناسی قابل‌فهم برای مردم است‌».

مصاحبهشونده (9):

«دانش هنری آسان به دست نمی‌آید، وقتی مخاطب با اثری مواجه شود، به‌دلیل پیچیدگی زبان هنر، شاید احتیاج به خود هنرمند داشته باشد تا به دریافتی از زبان اثر هنری برسد، در چنین وضعیتی مخاطب در درک مشکل دارد، ولی به‌دلیل دانش هنری در پی فهم اثر هنری است، این شیفتگی و جست‌وجو جز حضور روح و احساس هنری در فرد چیزی دیگر نیست، عنصری که اگر در مردم یک جامعه تقویت گردد‌، به‌طور حتم زمینه‌سازی شکوفایی معنویت و زیبایی در آن جامعه است‌».

بازسازی ساحت فرهنگی هنر: دومین پیامد تقویت رابطۀ هنرمند-مخاطب با اتخاذ راهبردهای ذکر‌شده، بازسازی ساحت فرهنگی هنر است. همان‌طور که بحث شد، غالب‌شدن تفکر تجاری بر ساحت هنر، سبب فرهنگ‌زدایی از آن شده است. هنر در اصل یک مقولۀ فرهنگی است، اما به دلایل مختلف، ماهیت تجاری پیدا کرده است. این امر هم بر کیفیت آثار هنری و هم بر رابطۀ هنرمند- مخاطب تأثیر گذاشته است. با اتخاذ راهبردهای ذکر‌شده، انتظار می‌رود ساحتِ فرهنگی هنر دوباره بازآفرینی شود. تقویت سرمایۀ اجتماعی ازطریق افزایش دانش و فهم هنری مخاطبان، مسئولان و خودِ هنرمندان، تقویت بنیادهای فرهنگی جامعه، تقویت مرجعیت فکری هنرمندان و الگو‌شدن آنان برای جامعه، تقویت ماهیت سرمایۀ نمادین بودن هنرمندان و درنهایت بازآفرینی سنت‌های فرهنگی و تقویت بسترهای فرهنگی، پذیرش هنر در جامعه ازجمله پیامدهای مهمی‌اند که با اتخاذ راهبردهای ذکر‌شده به وجود می‌آیند و در بازآفرینی ساحت فرهنگی هنر، نقش‌آفرینی می‌کنند.

مصاحبهشونده (9):

«در میان همۀ انواع فعالیت‌های انسانی، تنها و تنها آفرینش هنری است که به بهترین و صحیح‌ترین شکل ممکن، فرهنگ و تمدنی را آشکار و علنی می‌سازد و به بیانی مناسب از آن دست می‌زند، اگر هنرمندی در حرکت فرهنگ‌سازی به درجه‌ای از کمال خلاقیت دست یازد، بدون شک قادر است در صف مقدم و متقدم تأثیرگذاران فرهنگی تمدنی حرکت کند‌».

مصاحبهشونده (8):

«هنر از جایگاه ویژه‌ای در ساختار فرهنگ‌ها و تمدن‌ها برخوردار است و با یک نگاه تاریخی درمی‌یابیم که تا چه اندازه هنرمندان در طول تاریخ در شکل‌گیری، هدایت و دگرگونی‌های جوامع نقش کلیدی داشته‏اند‌».

بازسازی ساحت اجتماعی هنر: سومین پیامد تقویت رابطۀ هنرمند-مخاطب با اتخاذ راهبردهای ذکرشده، بازسازی ساحت اجتماعی هنر است. هنر و جامعه همواره رابطل تنگاتنگی با یکدیگر داشته‌اند و از دلِ این مناسبات است که رابطۀ هنرمند و مخاطب شکل می‌گیرد. در سال‌های اخیر با تضعیف بنیادهای اجتماعی هنر‌ در کنار چالش‌های اقتصادی و فرهنگی، این رابطه تضعیف ‌شده است. اتخاذ راهبردهای ذکرشده در بخش قبل، به بازسازی این رابطه و پیوند کمک می‌کند. تعامل بین هنرمند و مخاطب، تعامل نهادی هنرمندان‌ و تعامل درون‌نهادی هنرمندان سطح سرمایۀ اجتماعی را در جامعه‌ افزایش خواهد داد. همچنین افزایش اعتماد عمومی و نهادی نیز در این میان اتفاق خواهد افتاد که خود، نقش‌ مهمی در بازسازی سرمایۀ اجتماعی دارد. علاوه بر این، تقویت رابطۀ هنرمند و مخاطب، سبب مردمی‌شدن بیشتر هنر و نزدیکی بیشتر هنرمندان به جامعه و ارزش‌ها و سنت‌های اجتماعی می‌شود. درنهایت‌ اتخاذ این راهبردها‌، مرجعیت اجتماعی هنرمندان را بازیابی کند که در تاریخ معاصر ایران همواره در رخدادهای مهم نمود داشته است. به ‌هر حال، هنر اصیل با جامعه عجین شده است؛ یعنی از درون آن شکل می‌گیرد و بر مناسبات اجتماعی آن نیز، تأثیر می‌گذارد.

مصاحبهشونده (4):

«نزدیک به 200 هزار نفر از این راه امرار معاش می‌کنند؛ چون هنر اصیل با جامعه عجین شده و با تحولات جامعه از بین نمی‌رود. اگر هنرمند ریشۀ سنتی خود را داشته باشد، ولی با هنر روز نوآوری و خلاقیت هم به آن اضافه کند، مخاطب جهانی نیز پیدا می‌کند‌».

مصاحبهشونده (10):

«هنر فاخر به‌صورت ناخودآگاه بر روی جامعه تأثیر می‌گذارد و جامعه را تغییر می‌دهد، هنر یک ضرورت غیرقابل‌انکار برای تلطیف روح آدمی و ارتباطش با دیگران و طبیعت است‌».

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 1- مدل پارادایمی رابطۀ هنرمند- مخاطب

Fig 1- Paradigmatic model of artist-audience relationship

 

 

مقولۀ مرکزی: دگردیسی تعاملِ هنری و سرگشتگیِ نهادی

مخاطب در عصر دیجیتال، ماهیتی سیال پیدا کرده است. از طرف دیگر، این سیالیت در هنرمند نیز شکل گرفته است. درواقع‌ در عصر دیجیتال، ما با یک سوژۀ سیال و بریکولاژ مواجهیم؛ سوژه‌ای که هویتی تکه‌تکه دارد و هرلحظه تغییر هویتی و معنایی را تجربه می‌کند. علاوه بر این، ما شاهد نوعی چرخش تکنولوژیکِ پست‌مدرنیم که ساحت هنر را نیز تحت تأثیر قرار داده است. این وضعیت سبب تغییر رابطۀ هنرمند-مخاطب شده است. بنیادِ این تغییر سیالیت است. هنرمند برای تعامل با مخاطب، نیاز است به‌طور مداوم خود و نظام معنایی و هنری‌اش را بازآفرینی کند و از طرف دیگر، مخاطب نیز‌ به بازآفرینی ذهنی مداوم برای فهم هنر نیاز دارد؛ بنابراین، نیاز به بازآفرینی مناسبات ارتباطی هنرمند-مخاطب وجود دارد. از طرف دیگر، ساختارها و نهادهای مرتبط با هنر در جامعۀ ایرانی، دچار سرگشتگی شده‌ و کارآمدی خودشان را در مواجهه با هنر از دست داده‌اند. نهادها در مواجهه با هنر، ماهیت دستوری پیدا کرده‌اند و توانی برای تنظیم مناسبات هنری در جامعه ندارند. آنها قدرت فرهنگ‌سازی را از دست داده‌اند و‌ در این زمینه اقدام مثبتی انجام نمی‌دهند. از طرف دیگر، شرایط اقتصادی جامعۀ ایرانی و فساد نهادینه‌شده، سبب شده است که هنر ماهیت تجاری به خود بگیرد و از وجه فرهنگی‌اش دور شود. این شرایط در مفصل‌بندی با یکدیگر، رابطۀ هنرمند-مخاطب را تخریب کرده‌اند. برای رهایی از این وضعیت، به بازسازی نهادی نیاز است. لازم است نهادهای مرتبط با هنر، کارآمدی خودشان را به دست بیاورند و نهادهای هنری و هنرمند نیز به‌طور مداوم، در فهم نظام معنایی مخاطبان بکوشند. فرهنگ‌سازی هنری در ابعاد و حوزه‌های مختلف، یک ضرورت است و نیاز جدی به بازسازی اقتصاد هنر وجود دارد. در صورت تحقق این استراتژی‌ها، باید انتظار تعالی هنری-فکری، بازسازی ساحت فرهنگی هنر و بازسازی ساحت اجتماعی هنر را داشت.

 

بحث و نتیجه

هنر و جامعه همواره پیوندی ناگسستنی با یکدیگر داشته‌اند. هنرمند در خلقِ اثر هنری، از جامعه الهام می‌گرفته‌ و جامعه نیز تحت تأثیر کنش‌های هنری هنرمند قرار داشته است. هنرمند سوژه‌ای است که زیستِ فرهنگی-اجتماعی در جامعه دارد و بدیهی است که در خلق هنر، تحت تأثیر آن قرار داشته باشد. این پیوند در عصر دیجیتال و تحت تأثیر تحولات رادیکال معنایی- عینی دچار گسست شده است. مخاطب‌ نمایندۀ جامعه در تعامل با هنرمند، دچار دگردیسی و سیالیت بی‌پایان شده است. منابع معناییِ هویت‌بخش دیگر، مانند گذشته ‌ثبات ندارند و همین مسئله سبب سیال‌شدن سوژه‌های نوین به‌ویژه مخاطبان شده است. از طرف دیگر، خودِ هنر نیز دچار نوعی چرخش دیجیتالی-پست‌مدرن شده است که بر این وضعیتِ سیال، بار شده است. نهادهای متولی هنر در ایران نیز، دچار سرگشتگی شده‌اند که این امر در کنار ویرانیِ اقتصادی، تخریب بیشتر رابطۀ هنرمند-مخاطب را به‌دنبال داشته است.

ظهور شبکه‌های اجتماعی مجازی و فضای دیجیتال، به این وضعیت سرگشته افزوده است. البته فضای دیجیتالی و مجازی، امکاناتِ فراوانی را برای توسعۀ رابطۀ هنر و جامعه، هنرمند و مخاطب‌ فراهم آورده است. شبکه‌های اجتماعی مجازی، فضای مطلوبی را برای تعامل و ارتباط مداوم هنرمندان و مخاطبان با یکدیگر فراهم کرده است. در وضعیت سنتی، تعامل بین این دو به‌دلیل فقدان فضاهای ارتباطی مناسب، به ‌مرور دچار فرسودگی‌ و قطع می‌‌شد، اما با توسعۀ شبکه‌های اجتماعی مجازی، این تعامل ماهیت دائمی به خود گرفته و از طرف دیگر، فضای دیجیتالی و مجازی بازاریابی هنر را دچار تحول اساسی کرده است. بازاریابی دیجیتالی، به مهم‌ترین رکن اقتصادی هنر در عصر دیجیتال تبدیل شده است. در مقابل، فضای دیجیتالی‌ پیامدهای منفی نیز برای هنر و تعامل هنرمند و مخاطب به‌دنبال دارد. گسترش کپی‌برداری اینترنتی از آثار هنری، ترور شخصیتی هنرمندان، کاهش کیفیت آثار هنری در اثر رواج روزمرگی در فضای مجازی و ... ازجمله این پیامدها هستند. به‌طور کلی، فضای مجازی هم زایشِ مناسبات نوین هنری و هم ویرانی ساحت هنر را با گسترش کپی‌برداری هنری، سرقت اینترنتی، ترور شخصیتی و ... به‌دنبال داشته است. شمخانی و گودرزی (1399) در پژوهش خویش، به این تعارضات و وضعیت پارادوکسیکال اشاره کرده‌اند. لی‎‍یو و همکاران (2021) در پژوهش خویش، بیشتر‌ وجه مثبت فضای دیجیتالی نوین را در خلق و زایش هنری و تعامل این وضعیت را با مخاطب بررسی کرده‌اند. آنها هوش مصنوعی را مرکز تحولات نوین در زمینۀ رابطۀ هنرمند و مخاطب می‌دانند. به نظر می‌رسد توجه به این مفهوم نوین در مطالعات جامعه‌شناسی هنر در ایران نیز، یک ضرورت باشد.

رابطۀ بین هنرمند-مخاطب، تحت تأثیر عوامل فرهنگی-اجتماعی مختلف قرار دارد. ناکارآمدی نهادی، فرهنگ‌سازی ضعیف هنری از سوی نهادهایی مانند نظام آموزشی و رسانه، بسترهای فرهنگی و اجتماعی، وضعیت اقتصادی و شرایط رفاهی حاکم بر جامعه، فهمِ اجتماعی هنر، نظام شخصیتی و رفتاری هنرمند، فهم نهادی از هنر و ... ازجمله این عوامل‌اند که به ‌مرور، رابطۀ بین هنرمند و مخاطب را تخریب کرده‌اند. دخالت غیراصولی و ایدئولوژیک نهادهای مختلف در حوزۀ هنر، سبب کاهش کیفیت آثار هنری از یک ‌طرف‌ و شکل‌گیری بی‌اعتمادی نهادی مخاطبان به هنر، از سوی دیگر شده است. شهروندان عموماً به این نهادها اعتماد نمی‌کنند و دخالت نهادی آنها در حوزۀ هنر، چنین حسی را به مخاطب انتقال می‌دهد که هنرمندان وابستگی نهادی دارند. این مسئله درنهایت به بی‌اعتمادی نهادی به هنرمندان منجر می‌شود که عاملی منفی در رابطۀ هنرمند و مخاطب است. سرگشتگی نهادهای مختلف در سیاست‌گذاری حوزۀ هنر و فهم پایین هنری آنها، عامل منفی دیگر در این زمینه است. این نهادها حتی در حوزۀ قانون‌گذاری هنر نیز، عملکرد مناسبی نداشته‌اند. گسترش فساد نهادینه‌شده و واسطه‌گری اقتصادی در بازار هنر، کپی‌برداری اینترنتی و ویرانیِ اقتصاد هنر، ازجمله پیامدهای سرگشتگی نهادی در حوزۀ هنر است. به ‌هر حال، عوامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مختلفی بر ماهیت این رابطه و فرآیند آن تأثیرگذارند. دیزگلی و علیپور (1399) و کفشچیان مقدم و عموئیان (1397) بر تأثیرگذاری این عوامل بر فرآیند رابطۀ هنرمند-مخاطب تأکید دارند. علاوه بر این، عوامل روان‌شناختی و خرد نیز در رابطۀ بین هنرمند و مخاطب نقش دارند. نظام شخصیتی و اخلاقی هنرمند به‌طور مستقیم بر تعامل او با مخاطب تأثیر می‌گذارد. در صورتی ‌که هنرمند‌ اخلاقیات، رفتار اجتماعی و شخصیت فرهنگی-اجتماعی مطلوب و مناسبی داشته باشد، تعامل او با مخاطب نیز مطلوب‌تر خواهد بود. رازقی‌راد (1399) به همین مسئله اشاره می‌کند و معتقد است نظام اخلاقی هنرمند در شکل‌دهی به تعامل مناسب با مخاطب، نقش اساسی دارد. همان‌طور که اشاره شد،

به ‌هر حال‌ رابطۀ هنرمند- مخاطب، فرآیند خلق اثر هنری و کیفیت آن را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. نظام معنایی مخاطبان در تعامل با هنرمند به او منتقل می‌شود و این امر در شکل‌دهی به ذهنیت هنری هنرمند، نقش دارد. از طرف دیگر، نظام معنایی هنرمند نیز به مخاطب منتقل‌ و سبب می‌شود فهم و خوانش دقیق‌تری از هنر داشته باشد. گائو و همکاران (2019) به همین مسئله اشاره می‌کنند. ازنظر آنان، خلق اثر هنری در فرآیند تعامل هنرمند با مخاطب، به‌صورت دقیق‌تر و اجتماعی‌تری اتفاق می‌افتد. بنابراین، رابطۀ هنرمند و مخاطب از اهمیت محوری برخوردار است. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که در صورت تخریب این رابطه، جامعه، فرهنگ و هنر نیز به ‌مرور دچار تخریب می‌شود، اما در صورت تقویت آن با استراتژی‌هایی مانند بازسازی اقتصادِ هنر، بازآفرینی نهادی، فرهنگ‌سازی هنری و تقویت تعاملات همدلانه، می‌توان انتظار تعالی هنری، فکری و فرهنگی-اجتماعی را داشت.

نتایج پژوهش حاضر، بیانگر تأثیر متقابل هنرمند و مخاطب، هنر و جامعه بر یکدیگر بود. همان‌طور که در بخش چارچوب مفهومی بحث شد، دو رویکرد شکل‌دهی و بازتابی در زمینۀ تعامل هنر و جامعه وجود دارد. رویکرد شکل‌دهی معتقد به تأثیرگذاری هنر بر جامعه است و رویکرد بازتابی،‌ به تأثیرپذیری هنر از جامعه باور دارد (Alexander, 2003). با توجه به نتایج پژوهش، به نظر می‌رسد که هیچ‌کدام از این رویکردهای نظری، مسئله را به‌طور دقیق تبیین نمی‌کنند. هنرمند تحت تأثیر جامعه و مناسبات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن قرار دارد و هم‌زمان، بر این مناسبات نیز تأثیر می‌گذارد. بنابراین‌ رابطۀ بین هنر و جامعه، همانند رابطۀ هنرمند و جامعه، یک رابطۀ دوسویه است؛ از این ‌رو‌ به نظر می‌رسد تلفیقِ دیدگاه‌های نظری شکل‌دهی و بازتابی در زمینۀ رابطۀ هنر و جامعه، هنرمند و مخاطب، کارآمدی بهتری داشته باشد.

 

[1] Emic

[2] Lyu et al.

[3] Gao et al.

[4] Etic

[5] Ball-Rokeach & DeFleur

[6] Systematic

مقدمه و بیان مسئله

هنر محصولِ اجتماع است. بسترها و زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، نقش بنیادی در تولیدِ اثر هنری دارند؛ هرچند این نقش‌آفرینی به‌صورت پنهانی و در اثر شکل‌گیری ذهنیتِ هنری هنرمند در بافتِ جامعه است. در تولیدِ اثر هنری، نظام‌های معنایی و ذهنیِ هنرمندی نقش بنیادی دارد که تحت تأثیر ساختارهای فرهنگی-اجتماعی شکل گرفته است‌، اما هنرِ بدون مخاطب، اساساً‌ تأثیرگذاری اجتماعی چندانی ندارد. بنابراین، هنر محصولِ تعامل هنرمند و مخاطب در درونِ بافت و ساختار جامعه است؛ ساختاری که در یک فرآیند تاریخی شکل گرفته‌ و نظام ذهنی-معنایی مخاطب و هنرمند را شکل داده است. هنر، ظهورِ هنرمند‌ و ظهور برای «دیگری» است. هرچند هنرِ اصیل در هنگام «خود‌بودن» هنرمند روی می‏نماید، ولی هر هنری مخاطبی را می‏طلبد‌ که هنرمند قصد انتقال احساس یا خیال یا به‌طور کلی پیام خود را به او دارد (هادوی تهرانی، 1379: 85). درواقع‌ آثار هنری برای ارائه به دیگری یا دیگران است که خلق می‎‍شوند، در غیر این صورت نه‌تنها اثری،‌ هنری هم ‌شکل نمی‎‍گرفت. انگیزش اولیۀ هنرمند در خلق اثر هنری، مخاطب است. اثر هنری همواره در طول تاریخ، محصول دو همزاد قرین هم (هنرمند و مخاطب) بوده و هست. اثر هنری از لحظۀ‎‍ ارائه، منش ارتباطی می‎‍یابد و این از خواست یا اکراه پدیده‎‍آورنده‎‍اش مستقل است (آقاربی، 1401: 16). بنابراین، زایش و خلقِ هنر، محصولِ نظام معنایی-ذهنیِ هنرمند است؛ نظامی که خود، محصولِ بافتِ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه است. در مقابل، مخاطب نیز در چنین بافتی زندگی می‌کند و نظامِ معنایی و ذهنیِ او نیز، از همین بافت شکل گرفته است. اثر هنری برای ارتقای کیفیت، به بازخوردِ اجتماعی نیاز دارد که از‌طریق تعامل هنرمند با مخاطب اتفاق می‌افتد. در‌واقع‌ هنرمند با ارائۀ اثر هنری به مخاطب، بازخوردِ اجتماعی هنرِ خود را دریافت و به ارتقای کیفیت اثر هنریِ هنرمند کمک می‌کند. البته با فرض این نکته که کیفیتِ اثر هنری در پیوندِ با مشروعیت اجتماعی و تأثیرگذاری فرهنگی-اجتماعی آن سنجیدنی باشد. در کنار این مسئله، مخاطب نیز با دریافتِ هنرِ هنرمند در اثر تعامل و ارتباط با او، سرمایۀ فرهنگی‌اش را ارتقا‌ می‌دهد؛ این مسئله‌ای است که هم در ارزیابیِ اجتماعی هنر در زمان‌های بعدی تأثیرگذار است و هم گام‌ مؤثری در توسعۀ فرهنگی یک جامعه محسوب می‌شود.

در دوران پیشامدرن، رابطۀ هنرمند و مخاطب عموماً یک‌طرفه بود؛ یعنی تنها تعداد معدودی از افراد توانایی درک اثر هنری را داشتند، آنها هم تنها مصرف‌کنندگانِ اثر هنری بودند و تأثیرگذاری چندانی بر هنرمند و‌ خلقِ اثر هنری نداشتند. هنر پس از دوران مدرن، تحولات چشمگیری را از سر گذارنده است که تغییر جایگاه مخاطب از مصرف‎‍کننده‎‍ای منفعل به وجود مؤثر در شکل‎‍گیری و معنا‌یافتن اثر هنری، از مهم‎‍ترین‎‍ آنهاست.‌ مؤثر‌بودن تعیین‎‍کنندگی، به‌نحوی ‌که شکل‎‍گیری و معنا‌یافتن اثر هنری در گروی مشارکت مخاطب باشد، در هنر تعاملی معاصر نمود عینی و حقیقی می‎‍یابد (پورمند، 1396: 62-61). برای برقراری ارتباطات مؤثر و ایجاد تغییرات لازم در باورهای مخاطب، باید‌ به اعماق ذهن و ژرفای دل او نفوذ داشت. رویکرد عاقلانه، عادلانه، صادقانه و منصفانه، سنگ‌بنای نفوذ در قلب مخاطب است (شریفی و سلیم، 1399: 68). نکتۀ مهم، تعاملاتی است که بین اثر هنری و بینندۀ اثر برقرار می‎‍شود. این تعامل یک فرآیند ساده و یک‌سویه نیست، بلکه تعاملی‌ پیچیده میان قابلیت‎‍های عوامل سازندۀ یک اثر هنری است که قرار است مشاهده یا تجربه شود و به مخاطبی توجه می‌کند که قرار است از اثر هنری تأثیر بپذیرد و با آن همذات‎‍پنداری کند (جنسن، 1398: 11). بنابراین‌ به نظر می‎‍رسد اکنون با تعریف‌ تازه‌ای از هنر مواجهیم که آن را همانند دیگر مفاهیم اجتماعی، که عمدتاً «بیناذهنی» توصیف می‎‍شوند، در تبادل، تعامل و مشارکت معنا می‎‍کنند. هنر تعاملی با خارج‌کردن فرایند خلق اثر از انحصار ذهنیت و تولید هنرمند و اعطای نقش تعیین‎‍کننده به مخاطب، شکل‎‍گیری آفریدۀ هنری را مستلزم مشارکت ذهنی و عملی مخاطب قرار می‎‍دهد (پورمند، 1396: 62). بر این اساس، هنر در دورۀ مدرن، ارتباط بیشتری با مخاطب پیدا کرده است. هنر دیگر محصولِ محضِ هنرمند نیست، بلکه مخاطب و جامعه نیز‌ در تولیدِ اثر هنری نقش دارند. این نقش عموماً از تعاملی شکل می‌گیرد که بین هنرمند و مخاطب برقرار می‌شود. علاوه بر این، مخاطب نیز از یک انسانِ غیر کنشگر و منفعل، در خوانش اثر هنری بیرون آمده و‌ به سوژه‌ای فعال، کنشگر و خلاق در خوانش اثر هنری تبدیل شده است. در این فعال‌بودگی، کنشگری و خلاقیت است که در اثر تأثیرگذاری مخاطب بر هنرمند شکل می‌گیرد.

این وضعیت با شکل‌گیری جامعۀ شبکه‌ای و ظهور رسانه‌های اجتماعی نوین دگرگون شده است. در دوران مدرن، ما شاهدِ مخاطب و هنرمندی بودیم که به‌صورت خلاقانه و کنشگرانه، از‌طریقِ «هنر» بر یکدیگر تأثیر می‌گذاشتند، اما امروزه‌ هم هنرمند و هم مخاطب، ماهیت‌ سیالی پیدا کرده‌اند. چرخش تکنولوژیک و دیجیتالیزه‌شدن نیز سبب شده است تا منابع معنایی مخاطبان و هنرمندان متکثر شود. این مسئله در‌نهایت باعث سیالیتِ هویتی این دو از یک طرف‌ و بریکولاژی‌شدنِ هویت آنها از طرف دیگر شده است. در‌واقع‌ ما در عصر دیجیتال، با یک سوژۀ سیال و بریکولاژ روبه‌روییم که هویت و معنا در نزدِ هویت تکه‌تکه شده است. این امر سبب سیالیتِ رابطۀ هنرمند و مخاطب نیز شده است. هنرمند برای تعامل با مخاطب، باید ‌به‌طور مداوم خود و نظام معنایی و هنری‌اش را بازآفرینی کند و از طرف دیگر، مخاطب نیز‌ به بازآفرینی ذهنی مداوم برای فهم هنر نیاز دارد. این امر مناسباتِ بین هنرمند و مخاطب را در عصر نوین، پیچیده‌تر از قبل کرده است. در‌واقع‌ ما شاهدِ دگردیسی در تعامل هنرمند-مخاطبیم.

هنرمند و مخاطب در جامعۀ ایرانی، در برهه‌های زمانی مختلف، پیوندِ عمیقی با یکدیگر داشته‌اند. بسیاری از آثار هنری ایرانی، برآمده از بنیادهای فرهنگی و اجتماعی جامعۀ ایرانی بوده‌اند که این خود ‌پیوندِ عمیق هنرمندان ایرانی را با جامعۀ ایرانی نشان می‌دهد. هرچند ممکن است برخی افراد این مسئله را به پوپولیستی‌شدن هنر و کاهش ارزش والای آثار هنری ربط بدهند، اما به نظر می‌رسد مخاطبان بیشتر از چنین آثاری (فراتر از والا‌بودن یا عامیانه‌بودن آنها) استقبال کرده‌اند. پیوند و تعامل هنرمند با مخاطب نیز عموماً ازطریقِ همین حضورِ بافتِ اجتماعی در هنر شکل گرفته و تقویت پیدا کرده است. با وجود این، این پیوند‌ امروز به دلایل مختلفی‌ تضعیف شده است؛ زیرا هم در کاهش کیفیتِ آثار هنری تأثیر گذاشته‌ و هم در خوانش هنری مخاطبان و سرمایۀ فرهنگی آنها نقش داشته است. عوامل نهادی، فردی-شخصیتی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نیز ... در این زمینه نقش بازی کرده‌اند. 

به هر حال، ارتباط هنرمند – مخاطب متأثر از مجموعه‎‍ای عوامل یا تعیین‎‍کننده‎‍هاست؛ ازجمله این عوامل به توانایی فنی هنرمند، شدت احساس و خیال او در هنگام آفرینش اثر هنری، خود‌بودن هنرمند در لحظۀ خلق اثر هنری (هادوی تهرانی، 1379)، ارزش‎‍های اجتماعی، اقتصادی و شخصی و همچنین تلقی از مخاطب (آقاربی، 1401)، ارزش‎‍گذاری آثار هنری، اعضای شبکۀ نهادی کسب‌وکار هنر یا نهاد هنری (محمدیان و همکاران، 1397)، تعریف و ویژگی‎‍های اثر هنری (زنگ‎‍ویل، 1401) اشاره می‌شود. با توجه به اینکه پیوندِ مخاطب با هنرمند و خلقِ اثر هنری، اساساً در بافت اجتماعی و فرهنگی شکل می‌گیرد، عوامل و تعیین‌کننده‌های جامعه‌شناختی، از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. با وجود اینکه‌ برخی از عوامل اجتماعی تأثیرگذار و تعیین‎‍کننده بر رابطۀ هنرمندان و مخاطبان در مبانی نظری و تجربی مشخص شده‎‍اند، با این ‌حال دربارۀ جزئیات این عوامل (به‌ویژه در رابطه با هنرهای مختلف)، دیدگاه شفاف و روشنی وجود ندارد. این مسئله به‌ویژه دربارۀ شهر اصفهان صادق است. اصفهان در طول تاریخ همواره یکی از مراکز اصلی تولید و خلقِ آثار هنری در ایران بوده است. فرهنگ اصفهانی در خلق این آثار، نقش مهمی ایفا کرده است که این امر ‌ اجتماعی‌بودنِ هنر در این شهر و پیوند عمیق هنرمندان را با مردم و مخاطبان نشان می‌دهد. به نظر می‌رسد امروزه این ارتباط تضعیف شده است. این در حالی است که بازسازی ارتباط بین هنرمند و مخاطب هم برای بهبود کیفیتِ آثار هنری در این شهر و هم برای تقویت سرمایۀ فرهنگی شهروندان اصفهانی، از اهمیت زیادی برخوردار است. قبل از ارائۀ راهبردهایی برای بازسازی این ارتباط، فهمِ عوامل تعیین‌کننده و تأثیرگذار بر این ارتباط، از اهمیت اساسی برخوردار است. با لحاظ این نکته‌ پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد کیفی و نگاه از درون (امیک[1])، به‌دنبال این بوده است که بر مبنای تفسیر کارشناسان حوزۀ هنرهای تجسمی در شهر اصفهان، تعیین‎‍کننده‎‍های جامعه‎‍شناختی ارتباطات هنرمندان هنرهای تجسمی با مخاطبان را شناسایی و درنهایت الگوی داده‎‍بنیاد مرتبط با این تعیین‎‍کننده‎‍ها را در قالب ابزار تحلیلی پارادایم ارائه کند.

 

پیشینۀ پژوهش

در ادامه برخی از پژوهش‎‍های داخلی و خارجی مربوط به ارتباط هنرمند – مخاطب، با تأکید بر عنوان، روش پژوهش و نتایج آنها، گزارش شده‎‍اند: شمخانی و گودرزی (1399) پژوهش «مربعِ هنرمند، مخاطب و محیط در هنر امروز» را با پرسش دربارۀ نقش هنرمند، اثر هنری، مخاطب و محیط در هنر امروز مطرح کردند و به این نتیجه رسیدند که یک چنین زمینۀ گشوده و گسترده‎‍ای که در جای خود، ضمن رد تفاوت میان حقیقت و روایت، همچنان به شیوه‎‍ای پارادوکسیکال از داده‎‍های علمی مثل فیزیک کوآنتومی و نظریۀ آشوب نیز برای مقاوم‌کردن نگره‎‍های خود بهره می‎‍برد و بیش از هر چیز، به خودبه‌خود‌انگاری پدیده‎‍های هنری اشتغال دارد، با اتکا‌ به افق رسانه‎‍ای شبکه‎‍ای جدید، که هم‌زمان از تعامل و تعارض و تفاهم اندیشه‌ها سخن می‎‍گوی،د به ظهور گفتمانی نهادی می‎‍انجامد که در آن چهارچوب‌ کلی و فراگیری برای ارائه و تأثیرگذاری ارکان یادشده فراهم می‎‍شود. رزاقی‎‍راد (1399)، تحقیق «تبیین نقش اخلاق در هنر و تأثیر آن را بر مخاطب»، با روش توصیفی-تحلیلی و از نوع پیمایشی انجام داده است. نتایج پژوهش او بیانگر این است که میزان به‎‍کارگیری اصول اخلاقی در آفرینش آثار هنری به‌وسیلۀ هنرمندان، کمتر از سطح متوسط است و میان مخاطبان عمومی اخلاق‌گرا و هنرمندان، که هنر را آزاد از هرگونه تفکیک اخلاقی و محدودیت دانسته‎‍اند، تفاوت معناداری وجود دارد. از طرفی اختلاف معناداری بین نظرهای هنرمندان و مخاطبان عمومی وجود دارد که به اهمیت بیشتر مخاطبان عمومی نسبت‌به هنرمندان، به مؤلفۀ اخلاق دلالت دارد. دیزگلی و علی‎‍پور (1399) تحقیق «طبقه‎‍بندی مخاطب در هنرهای تجسمی معاصر و هنرهای کلاسیک ایران را با مطالعۀ ادبیات تطبیقی»، به‌منظور بررسی جایگاه متزلزل مخاطب انجام داده‎‍اند که تحت تأثیر عوامل مختلفی همچون سیاست، قدرت و اقتصاد قرار دارد. نتایج به ‌دست ‌آمده حاکی از این است که مخاطبان هنر در بستر زمان، بر‌اساس عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... متفاوت بوده‎‍اند. همچنین برای تقسیم‌بندی مخاطب باید عوامل مؤثر و کلیدی را در هر زمان‌ در نظر گرفت. کفشچیان‌مقدم و عموئیان (1397) پژوهش «تعامل هنرهای تجسمی شهری را با مخاطب: مطالعۀ موردی: سالانۀ هنرهای شهری بهارستان تهران سال 1395»‌ با روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و استفاده از اسناد کتابخانه‎‍ای انجام داده‎‍اند. به باور نویسندگان، با توجه به اینکه توجه مخاطبان فضای شهری، سطحی و بدون تحلیل است، در این پژوهش تلاش شده است تا به دو سؤال اصلی پاسخ داده شود: نخست اینکه تعامل هنر شهری با مخاطب چگونه است؟ دوم اینکه سهم مخاطب در ایجاد تعامل مؤثر با سالانۀ هنرهای شهری تهران در چه مؤلفه‌هایی نهفته است؟ نتایج حاصل از پژوهش نشان می‌دهد که وجه فرهنگی، سمبلیک، تعاملی و زیست‌محیطی آثار و تصورات فرهنگی و فعالیت‎‍های اجتماعی شهر تهران در بازتعریف مفاهیم ارزشی به‌جهت ایجاد شادابی، ترویج صلح‎‍طلبی و آگاهی از توسعۀ پایدار زیست‌محیطی مؤثر بوده است و با ادراک و آموزش اطلاعات مخاطبان رابطۀ مستقیم دارد.

لی‎‍یو و همکاران[2] (2021) پژوهش «انتقال شناخت مخاطب به سبک هنری» را انجام داده‎‍اند. این مطالعه چارچوبی را برای ارزیابی انتقال سبک هنری به مخاطب پیشنهاد می‎‍دهد. با توجه به یافته‎‍های این مطالعه، مخاطبان همچنان ‌سبک‎‍های هنری مختلف را پس از انتقال ازطریق شبکه‎‍های عصبی تشخیص می‌دهند. به‌علاوه، ویژگی‌های بافت مغزی بهجای رنگ، بیشتر بر درک تناسب اجزا تأثیر می‌گذارد. این مخاطبان ممکن است نمونه‌هایی با شناخت بالا را در سطوح معنایی و اثربخشی ترجیح دهند. همچنین از‌طریق هوش مصنوعی، شناخت مخاطب از اثر هنری به‌طور خودکار انجام می‌شود. این اطلاعات‌ نگهداری‌شدنی و انتقال‌دادنی‌اند. گائو و همکاران[3] (2019) پژوهش «ارتباط بین هنرمند و مخاطب: مطالعۀ موردی سفر خلقت» را انجام داده‎‍اند. هدف از این مطالعه، ارائۀ چارچوبی است که بر چگونگی تأثیر مفهوم هنرمند بر فرآیند خلقت و چگونگی درک فرآیند خلق ازطریق مخاطب تمرکز دارد. فعالیت‌های آفرینش هنرمند در چارچوب چهار مرحله، با استفاده از مطالعۀ موردی با هدف تبدیل «احساس خانه» به «شکل بصری نقاشی» تجزیه‌وتحلیل شد. نتایج بیانگر این است که این رویکرد  برای درک نقاشی‌ها به کار گرفته می‌شود و به هنرمندان این ایده را ارائه می‌دهد که چگونه تلاش‌های خود را در مرحلۀ خلقت متمرکز و راحت‌تر با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند. علاوه بر این، به نظر می‌رسد چارچوب تحقیق، راه بهتری را برای کشف درک چگونگی تبدیل معنای کلامی به اشکال غیرکلامی ارائه می‌کند که به‌وضوح ارزش مطالعۀ بیشتری دارد.

وجه تمایز این پژوهش با پژوهش‎‍های پیشین داخلی، در این است که این پژوهش‎‍ها بر مبنای رویکرد از بیرون (اتیک[4])، بیشتر مشکلات ارتباطات هنرمند و مخاطب و ریشه‎‍یابی آنها را بررسی کرده‌اند، در حالی ‌که پژوهش حاضر، با اتخاذ رویکرد از درون (امیک) به‌دنبال ارائۀ مدلی داده‎‍بنیاد، مبتنی بر روایت افراد درگیر با این پدیده ،به‌منظور شناسایی تعیین‎‍کننده‎‍های جامعه‎‍شناختی ارتباط هنرمند مخاطب بوده است.

چارچوب مفهومی

در نظریۀ زمینه‌ای، حساسیتِ نظری اهمیتی کلیدی دارد. مرور نظری نه با هدف استفاده از آن در فرآیند کدگذاری و تحلیل،‌ به‌منظورِ جلوگیری از تحمیلِ بنیادهای نظری بر فرآیند کدگذاری و تحلیل است. حساسیتِ نظری به زبانِ ساده، یعنی اینکه پژوهشگر با مرور پیشینه‌های موجود در زمینۀ موضوع پژوهش، تسلطِ نظری کافی بیابد و از تحمیلِ نظریه بر داده‌ها جلوگیری کند؛ مرور نظری در این پژوهش نیز، به همین منظور انجام شده است. البته این به معنای آن نیست که پژوهشگر از هیچ مفهومِ نظری در تفسیر و تحلیل استفاده نمی‌کند. مفاهیمِ کشف‌شده و خلق‌شده در‌نهایت فرمِ مقولاتِ کشف‌شده را در میدان‌ شکل می‌دهند. در‌واقع‌ میدان، محتوایِ مقولات را تولید‌ و مفاهیمِ نظری، قالبِ مقولات را تنظیم می‌کند. این قاعدتاً به معنای تحمیل نظریه نیست و تنها قالب‌بندی فرمیِ مقولات کشف‌شده در میدان است. با این نگاه، پیشینۀ نظری در این پژوهش مرور شده است.

هنر نوعی از رسانه قلمداد می‌شود؛ یعنی رسانه‌ای که از‌طریقِ آن هنرمند پیامی را به مخاطب منتقل می‌کند. بنابراین‌ از‌لحاظِ نظری، برای فهمِ رابطۀ هنرمند و مخاطب، به فهم نقش مخاطب در دریافت پیام‌های رسانه‌ای نیاز است. در زمینۀ مخاطب‌شناسی، عموماً دو رویکرد غالب وجود دارد: مخاطب فعال و مخاطب منفعل. نظریۀ مخاطب منفعل بر این دیدگاه است که مخاطبان، گیرندگان منفعل پیام‌های رسانه‌ای‌اند. مخاطب، فردی است که پیام‌های رسانه‌ای را بدون تفکر دریافت می‌کند و به‌طور فعال و انتقادی، پیام‌های رسانه‌ای را تفسیر نمی‌کند. در مقابل، مخاطب به شیوه‌ای مستقیم و قطعی، تحت تأثیر پیام‌های رسانه‌ای قرار دارد (Carpentier, 2011: 191-193). رویکرد مخاطب منفعل این ایده را مطرح می‌کند که رسانه‌ها به‌حدی قدرتمندند که مخاطب توانی برای مقابلۀ معنایی و تفسیری با آنها‌ ندارد و به‌راحتی پیام‌های دریافت‌شده را می‌پذیرد (Kumar, 2019: 100). در مقابل، نظریۀ مخاطب فعال، نقش مخاطب را در فرآیند انتقال پیام پررنگ می‌بیند. این رویکرد فرض می‌گیرد که مخاطبان در برابر پیام‌های رسانه‌ای منفعل و ناتوان نیستند و‌ ظرفیت‌های مطلوبی برای فهم و تفسیر آنها دارند (Carpentier, 2011: 191-193). در فهمِ نظری رابطۀ هنرمند و مخاطب نیز، این دو رویکرد مشاهده می‌شود. از یک طرف، ممکن است هنرمند به دلایل مختلفی مانند احساس والا‌بودنِ هنر، مخاطب را منفعل و فاقد توانایی فهم و تفسیرِ اثر هنری خود قلمداد کند و به همین دلیل، تمایلی برای ایجاد ارتباط با او نداشته باشد. از طرف دیگر، هنرمند ممکن است مخاطب را دارای قدرتِ کنشگری، خوانشِ تفسیری و فهمِ انتقادی اثر هنری بداند و این‌گونه احساس کند که تقویت رابطه با او، به بهبودِ کیفیتِ اثر هنری خود منجر می‌شود.

علاوه بر این، ممکن است برخی از زمینه‌ها و عوامل بیرونی نیز، رابطۀ هنرمند و مخاطب را از‌لحاظ نظری تحت تأثیر قرار بدهد. بال‌روکیچ و دفلور[5] (1976) در چارچوب نظریۀ وابستگی معتقدند که رسانه‌های ارتباطی در درون سیستمِ اجتماعی قرار دارند و به آن وابسته‌اند؛ همان‌طور که جامعه نیز به رسانه‌های ارتباطی وابسته است. بنابراین، نوعی وابستگی بین ابعاد مختلف نظم اجتماعی در زمینۀ تولید، ارسال و دریافت محتوا و پیام وجود دارد. رسانه‌های ارتباطی، موجودیت‌های خودمختار نیستند، بلکه در یک سیستم اجتماعی بزرگ‌تر تعبیه شده‌اند. این سیستم شامل نهادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است که منابع را تأمین می‌کنند و بر عملکرد رسانه‌ها، تأثیر می‌گذارند. هنر در بافتِ فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسیِ تولد می‌یابد و طبیعی است که هنرمند نیز، از تأثیرپذیری این بافت دور نیست. در‌واقع‌ هنرِ هنرمند، محصولی اجتماعی است و در مقابل، مخاطب نیز سوژه‌ای است که در اجتماع زیست می‌کند و تحت تأثیر ساختارهای مختلف قرار دارد. این ساختارها رابطۀ هنرمند-مخاطب را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد و پیوندِ آنها را با یکدیگر‌ مداخله‌گری و واسطه‌گری می‌داند.

جامعه‌شناسی هنر، فهمِ نظری این وضعیت را تسهیل می‏کند. دو شیوه از روش‎‍های متداول در جامعه‎‍شناسی هنر برای نقد، بررسی رابطۀ متقابل اثر هنری و جامعه بر یکدیگر وجود دارد که در کلی‎‍ترین حالت، هنر از این منظر با دو نوع رویکرد بررسی می‌شود: الف. رویکرد شکل‎‍دهی؛ ب. رویکرد بازتاب. الف. رویکرد شکل‎‍دهی: این رویکرد در بررسی ارتباط میان جامعه و هنر، روندی است که تأثیرات هنر بر جامعه را‌ مطالعه می‌کند و بر این باور است که تأثیر آثار هنری بر جوامع معاصر خود، انکارناپذیر است و این آثار به رفتارها، ارزش‌ها و تحولات ارزش‌های اجتماعی شکل و‌ ایده‎‍ها و افکار را در ذهن مردم جای می‌دهد. در این رویکرد، هنرها برتر از جامعه در نظر گرفته شده‌اند و هنرمند کسی است که‌ با ارائۀ اثرش، ارزش‌ها و ایدئولوژی‎‍های جدید را در جامعه نهادینه می‌کند، به‌طوری‌که هنر روندی تأثیرگذار (مثبت یا منفی) بر جامعه در نظر گرفته می‌شود (Alexander, 2003: 35). ب. رویکرد بازتاب: بر‌اساس این رویکرد، هنر همانند آیینه‌ای، جامعۀ معاصر خود را بازتاب می‌دهد و محتویات هنرها از ارزش‌ها، اعتقادات و جریان‌های موجود در جامعه‎‍ای نشئت می‌گیرند که هنر در آن به وجود آمده است (Alexander, 2003: 22). همچنین این نظریه بر این اصل استوار است که موجودیت اثر هنری با ویژگی‌های یک دورۀه تاریخی، یک گروه اجتماعی و .. رابطه داشته است و هنرها آنچه را‌ از جامعۀ معاصر خود به‌لحاظ محتوایی دریافت می‌کنند، گاهی به‌وضوح و گاهی با نبود صراحت در قالب رمز و به‌طور نمادین، انعکاس می‌دهند (دووینیو، 1379: 75). بنابراین، هنر تنها در پیوندِ با جامعه است که معنا پیدا می‌کند و این پیوند نیز دوطرفه است؛ یعنی هم هنرمند از‌طریقِ خلقِ آثار هنری بر جامعه تأثیر می‌گذارد و هم جامعه در پیدایشِ هنر ازطریق هنرمند نقش دارد.

به‌طور کلی، از فهم و خوانشِ نظری رابطۀ هنرمند و مخاطب این نتیجه حاصل می‌شود که اولاً، هنر محصولی اجتماعی است که تحت تأثیر ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ... شکل می‌گیرد و به‌صورت چرخشی بر همین ساختارها نیز تأثیر می‌گذارد. هنرمند و مخاطب هم در این بافت زیست می‌کنند و بنابراین به تعامل و ارتباط با یکدیگر نیاز دارند. هنرمند برای خلقِ اثر هنری بهتر، به فهم و خوانش مخاطب نیاز دارد و مخاطب نیز برای بهبود سرمایۀ فرهنگی خودش، به ارتباط و تعامل با هنرمند نیازمند است؛ ثانیاً مخاطب هنر به‌مثابۀ یک ابژه منفعل فرض می‌شود. مخاطبِ هنر سوژه‌ای فعال، خلاق و معناساز است که با خوانشِ اثر هنری و در فرآیند رابطه و تعامل با هنرمند،‌ جریانِ خلقِ هنر را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

 

روش پژوهش

پژوهش حاضر در چارچوب رویکرد کیفی و با استفاده از روش نظریۀ زمینه‎‍ای به انجام رسیده است. نظریۀ زمینه‎‍ای طرح پژوهش کیفی است که محقق براساس آن اقدام به تولید یک تبیین عام (نظریه) از یک فرایند، کنش یا تعامل می‌کند که براساس دیدگاه، شماری از مشارکت‎‍کنندگان شکل می‎‍گیرد (استراوس و کُربین، 1391). در این پژوهش از رویکرد سیستماتیک[6]، نظریۀ زمینه‎‍ای استفاده شد. رویکرد سیستماتیک نظریۀ زمینه‎‍ای بر استفاده از مراحل کدگذاری باز، محوری و گزینشی و ارائۀ پارادایم منطقی یا تصاویر بصری از تولید نظریه تأکید دارد (Creswell, 2012: 424)؛ یعنی در این رویکرد پژوهش‎‍گر از‌طریق عمل نظام‎‍مند پژوهش، معانی موجود در داده‎‍ها را کشف می‌کند و طی مراحل کدگذاری سه‎‍گانۀ مشخص (باز[7]، محوری[8] و گزینشی[9])، معانی کشف‌ و استخراج‌شده را در ظرف‎‍های مقوله‎‍ای از قبل مشخص (مدل پارادایمی) می‎‍ریزد و نظریۀ داده‎‍بنیاد مرتبط با موضوع پژوهش و مبتنی بر واقعیت مشخص را ارائه می‎‍دهد. میدان پژوهش حاضر، شهر اصفهان و مشارکت‎‍کنندگان پژوهش، هنرمندان و کارشناسان حوزه نیز هنرهای تجسمی بودند که تعداد 14 نفر از آنها با استفاده از شیوۀ نمونه‎‍گیری هدفمند – نظری[10] انتخاب و مطالعه شدند.

ابزار گردآوری داده‎‍ها پژوهش مصاحبۀ عمیق نیمه‎‍ساختاریافته بوده است. پروتکل مصاحبه شامل مجموعه‎‍ای از پرسش‎‍های زمینه‎‍ای و پرسش‎‍های اصلی در راستای محورهای مرتبط با اهداف پژوهش بوده است. برای تجزیه‌وتحلیل داده‎‍های پژوهش، از سه شیوۀ کدکذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شد. در توضیح سه شیوۀ کدگذاری مذکور، گفته می‌شود در مرحلۀ کدگذاری باز، پژوهش‎‍گر بیشتر با مفاهیم سروکار دارد، کانون اصلی کدگذاری محوری مقولات‌اند و در مرحلۀ کدگذاری گزینشی، ارتباط بین مقوله‎‍ها و به عبارت دیگر قضایا هستند که بروز و ظهور پیدا می‎‍کنند (Corbin & Strauss, 2015). در پژوهش حاضر نیز ابتدا در مرحلۀ کدگذاری باز، مفاهیم اولیۀ پژوهش استخراج شدند، در مرحلۀ کدگذاری محوری مقوله‎‍های فرعی و اصلی پژوهش در راستای اجزای الگوی پارادایمی (شرایط، استراتژی‎‍ها و پیامدها) تقسیم‎‍بندی و درنهایت در مرحلۀ کدگذاری گزینشی، ضمن استخراج مقولۀ مرکزی پژوهش، خط داستان برآمده از ارتباط بین مقوله‎‍های اصلی پژوهش با همدیگر و مقولۀ مرکزی ارائه شده است.

 

جدول 1- مشخصات مشارکت‎‍کنندگان پژوهش

Table 1- Characteristics of participants research

ردیف

جنس

تحصیلات

رشته تحصیلی

شغل و سِمت

1          

زن

دکتری

ارتباطات

کارشناس ارتباط با رسانۀ ادارۀ آب و فاضلاب

2          

زن

دکتری

ارتباطات

استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان

3          

مرد

فوق‌لیسانس

نقاشی

نگارگر

4          

مرد

فوق‌لیسانس

پژوهش هنر

نگارگر در حوزۀ سینما و تئاتر

5          

زن

فوق‌لیسانس

گرافیک

مدیر آموزشگاه هنری اریکه

6          

مرد

فوق‌لیسانس

گرافیک

طراح و گرافیست

7          

مرد

دکتری

اقتصاد هنر

 نویسنده، پژوهشگر و کارآفرین فرهنگی

8          

مرد

دکتری

هنرهای تجسمی

 دانشیار دانشکدۀ هنرهای تجسمی، پردیس

9          

زن

فوق‌لیسانس

تئاتر

هنرمند و نویسنده

10       

مرد

لیسانس

نقاشی

نقاش

11       

مرد

فوق‌لیسانس

نقاشی

ویدیو آرتیست

12       

مرد

لیسانس

نقاشی

مدرس هنر

13       

مرد

لیسانس

هنرهای تجسمی

مجسمه‌ساز

14       

زن

لیسانس

برق

مدیر گالری

 

 

به‌منظور اعتباربخشی یا به‌ عبارت‌ دیگر دستیابی به اعتماد مورد نیاز برای تأیید علمی یافته‎‍های پژوهش، از تکنیک‎‍های رایج اعتباریابی در روش نظریۀ زمینه‎‍ای شامل کنترل یا اعتباریابی ازطریق اعضا[11] (Strauss & Corbin, 1990; Creswell & Miller, 2000)، مقایسه‎‍های تحلیلی[12] (بوستانی و محمدپور، 1388) و تکنیک ارزیاب یا بازرس خارجی[13] (Creswell & Miller, 2000)‌ استفاده شد. درواقع ابتدا صحت یافته‎‍های پژوهش در مرحلۀ کدگذاری باز به‌وسیلۀ تعدادی از مشارکت‎‍کنندگان پژوهش ‌تأیید شد (اعتباریابی ازطریق اعضا). در ادامه، پژوهشگر با مراجعۀ مستمر به داده‎‍های خام و درگیری مداوم با اطلاعات، ساخت‎‍بندی مدل پارادایمی پژوهش را با این داده‎‍ها مقایسه و به‌طور دقیق ارزیابی کرده است (مقایسه‎‍های تحلیلی) و دو نفر ‌ از متخصصان حوزۀ هنر و جامعه‌شناسی یافته‎‍های پژوهش را ارزیابی و تصدیق تفسیرها و نتیجه‎‍گیری‎‍ها به‌وسیلۀ داده‎‍ها را تأیید کردند (تکنیک ارزیاب خارجی). درنهایت علاوه بر اینکه متخصص نظریۀ زمینه‎‍ای نیز بر مراحل مختلف کدگذاری، مفهوم‎‍سازی و استخراج مقوله‎‍ها نظارت داشته است، از دو پژوهش‎‍گر آشنا با این روش درخواست شد. مقوله‎‍های اصلی و فرعی و همچنین مدل پارادایمی پژوهش را مطالعه و دیدگاه‎‍های خود را دربارۀ آن بیان کنند. نتایج مطالعه و ارزیابی این افراد نیز، مؤید تفسیرهای ارائه‌شده بود؛ هرچند برخی از مقولات در این فرآیند اصلاح‌شده و بازنویسی شدند. 

 

یافته‎‍های پژوهش

یافته‎‍های پژوهش به تفکیک اجزای الگوی پارادایمی مربوط به رویکرد سیستماتیک نظریۀ زمینه‎‍ای ارائه و مقوله‎‍های اصلی پژوهش با استناد به تفسیر مشارکت‎‍کنندگان پژوهش، توضیح داده ‎‍شده‎‍اند.

شرایط علی: شرایط علی یا سبب‎‍ساز، معمولاً آن دسته عواملی‌اند که بر پدیده‎‍ها اثر دارند. در پژوهش حاضر شرایط علی، تعیین‎‍کنندۀ ارتباط هنرمند – مخاطب به شرح جدول زیر است:

 

جدول 2- شرایط علی تعیین‏کننده ارتباط هنرمند مخاطب

Table 2- Determinant causal conditions of artist-audience relationship

مفاهیم اولیه

مقولۀ فرعی

مقولۀ اصلی

درک متفاوت مخاطب/ درک غیرتخصصی مخاطب/ درک متفاوت مخاطب و هنرمند/‌ وجودنداشتن پیشینۀ مشترک بین مخاطب و هنرمند/ قطع ارتباط هنرمند و مخاطب با نبود درک متقابل

درک متمایز

 

 

 

فهمِ تکه‌تکه‌شده از تعامل

انزوای برخی هنرمندان و نتیجۀ بی‌توجهی به مشکلات مردم/ پوچ‌گرایی برخی هنرمندان و گوشه‌گیری آنها

پوچ‌گرایی انزواطلبانه

نپذیرفته‌شدن نیاز هنرمند به داشتن مخاطب/‌ قبول‌نکردن ارزشمند‌شدن اثر هنری در سایۀ وجود مخاطب/ بی‌توجهی به مخاطب ازطریق هنرمندان سنتی/ بی‌توجهی به مخاطب با وجود غرور کاذب در هنرمندان مدرن

وهمِ بی‌نیازی به مخاطب

مقاومت هنرمند در حفظ آرمان‌های خود/ تعهد هنرمند نسبت‌به زندگی و هنر خود/ تعهد هنرمند به نیاز مخاطب/ مسئولیت‌پذیری هنرمند در قبال کمک به مردم/ تعهد هنرمند به کار‌کردن برای مردم

تعهد

حرفه‌ای

 

 

 

 

شخصیتِ حرفه‌ای-اخلاقی

نقش خودباوری کاذب در ‌پیشرفت‌نکردن هنرمند/ از دست دادن مخاطب با تصور بی‌نیازی از کسب دانش بیشتر/ نقش تواضع هنرمند در جلب اعتماد مخاطب/ نقش مخرب غرور در انزوای هنرمند

شخصیت

روانی

اهمیت شهرت هنرمند در جذب مخاطب عام/ اهمیت شهرت و خوش‌نامی برای هنرمند/ نقش مؤثر شهرت و خوش‌نامی در زندگی اجتماعی/ تعامل صحیح با مخاطب و الگوی خوش‌نامی هنرمند

خوش‌نامی

رفتاری

رعایت اخلاق حرفه‌ای/‌ زیر سؤال نبردن کار هنرمندان دیگر/ تأکید بر نقش اخلاق در کار هنری/ اهمیت کاربرد اخلاق در تعاملات با مخاطب/ ارتباط اصولی با مخاطب به‌واسطۀ اخلاق‌مداری

اخلاق

حرفه‌ای

وجود رقابت ناسالم بین هنرمندان در شبکه‌های اجتماعی/ ترور شخصیتی هنرمند با شخصیت‎‍های غیرواقعی/ استفادۀ ابزاری از تکنولوژی‌های جدید برای کپی آثار هنری/ تهدید هنر ازطریق تکنولوژی‌های دیجیتالی

ویرانیِ

دیجیتالی

 

 

 

چرخشِ

تکنولوژیک

استفاده از تکنولوژی‌های دیجیتالی برای خلق آثار بهتر/ استفاده از ابزارهای دیجیتالی برای تعامل بهتر با مخاطب/ دسترسی آسان‌تر مخاطب به هنر، با تکنولوژی‌های دیجیتالی

زایشِ

دیجیتالی

ساختارشکنی، خصیصۀ اصلی پست‌مدرنیسم/ خلاقیت و نوآوری برای کاربردی‌کردن هنر/ تبدیل نمادهای غیرهنری به اثر هنری با تلفیق هنر و تکنولوژی/ کمک به هنر و هنرمند با نوآوری‌های ساختارشکنانه

ساختارشکنیِ پست‌مدرنیستی

ناهماهنگی مخاطب عام با سرعت تکنولوژی/ ناهماهنگی مخاطب عام با سرعت تکنولوژی/ مخاطب‌گریزی نتیجۀ سرعت تکنولوژی/ لزوم ایجاد تعادل بین تکنولوژی و مخاطب عام از طریق هنرمند

فهم‌گریزی تکنولوژیک

 

مصاحبه‎‏شوندۀ (4):

«یکی از مشکلات در تعامل بین هنرمند و مخاطب، نگاه از بالای هنرمندان به جامعه است. هنرمندان این تصور را دارند که مردم ارزش هنر آنها را درک نمی‌کنند یا شعور هنری ضعیفی دارند. از طرف دیگر جامعه نیز به این رفتار عکس‌العمل نشان می‌دهد که هنرمندان کسی را تحویل نمی‌گیرند و تافتۀ جدا بافته‌اند».

مصاحبه‎‏شوندۀ (1):

«هنرمندی در برقراری ارتباط با مخاطب موفق می‌شود که به درد دل مردم گوش دهد و هنرمندانی که صرفاً برای دل خودشان کار می‌کنند، درنهایت منزوی می‌شوند و حتی ممکن است بعد از مرگشان معروف بشوند»‌.

شخصیتِ حرفه‌ای-اخلاقی: عامل دیگری که بر رابطۀ هنرمند-مخاطب تأثیر مستقیم می‌گذارد، شخصیت حرفه‌ای-اخلاقی هنرمند است. نوع ذهنیت و نظام روانی هنرمند، باعث می‌شود که او احساس نیاز به مخاطبش پیدا بکند یا اینکه به انزواطلبی و بی‌نیازی به مخاطب روی بیاورد. همان‌طور که بحث شد، غرور کاذب نقش مهمی در این زمینه دارد. رفتارهای هنرمند با افراد دیگر اجتماع نیز، در روابط او با مخاطبان نقش اساسی دارد. اینکه یک هنرمند به‌واسطۀ رفتارهای اجتماعی و فرهنگی‌اش، از شهرت خوبی‌ ‌برخوردار باشد، قاعدتاً سبب می‌شود خودش به رابطۀ بیشتر با مخاطب مشتاق باشد و هم اینکه مخاطبان تمایل بیشتری به رابطه و تعامل با او داشته باشند. علاوه بر این، تعهد حرفه‌ای هنرمند و پایبندی به اصول حرفه‌ای و هنری، ‌ سبب تعامل و ارتباط بیشتر با مخاطبان می‌شود. این تعهد فراتر از مباحث هنری و حرفه‌ای، مسئولیت‌پذیری اجتماعی را نیز شامل می‌شود. درواقع‌ هنرمندی که تعهد و مسئولیتِ هنر خودش را خدمت به مردم می‌داند، قاعدتاً روابط مناسب‌تری را نیز با مخاطبانش خواهد داشت. در کنار این مسائل، اخلاق حرفه‌ای نیز برای مطلوبیتِ این رابطه مهم است. رعایت ‌یا رعایت‌نکردن اخلاق حرفه‌ای از سوی هنرمندان، معادلۀ تعامل و رابطۀ آنها با مخاطبان تنظیم می‌کند. مخاطب عموماً اخلاق حرفه‌ای هنرمند را به‌عنوان یکی از فاکتورهای پذیرش او قرار می‌دهد و هنرمندی هم که اخلاق حرفه‌ای داشته باشد، اهمیت رابطه با مخاطب را می‌پذیرد.

مصاحبه‎‏شوندۀ (2):

«یه ‌جایی مثل ایران تعامله. شما هرچی تعامل پذیرتر باشین، خوش‌نام ترین. اگه تعامل نداشته باشین، میگن نه این آدم جالبی نیست، هنرمند خوبی نیست، مدیر خوبی نیست».

مصاحبه‎‍شونده (5):

«در کار هنری، اخلاق خیلی مهم است. ممکن است کیفیت کار یک هنرمند در سطح پایینی باشد، ولی به‌سبب اخلاقیات خوب و تعاملی که با مخاطب برقرار می‌کند، می‌تواند آثارش را به فروش برساند. برعکس این حالت هم وجود دارد‌».

چرخش تکنولوژیک: عامل تأثیرگذار دیگر بر روابط هنرمند و مخاطب، چرخش تکنولوژیک است. این چرخش سبب تلفیق تکنولوژی و هنر شده است که خود، نوعی ساختارشکنی پست‌مدرنیستی در زمینۀ هنر و تعامل با مخاطب را به‌دنبال دارد. در گذشته، ابزارهای ارتباطی بین هنرمند و مخاطب محدود بود، اما امروزه با رشد تکنولوژی‌های دیجیتالی این امکان بیشتر فراهم شده است. هنرمندان هم می‌توانند با بهره‌مندی از این تکنولوژی‌ها، کیفیت آثار خودشان را ارتقا‌ بدهند و تعامل بیشتری را با مخاطب داشته باشند. در طرف مقابل نیز، مخاطب امکان بیشتری برای رابطه و تعامل با هنرمندان پیدا کرده است. با وجود این، تکنولوژی‌های دیجیتالی سبب آسیب جدی به هنر می‌شوند؛ ازجمله ترور شخصیتی مداوم، هنرمندان در فضای مجازی، سرقت و کپی‌برداری اینترنتی و فهم‌گریزی مخاطب.

مصاحبه‎‏شوندۀ (2):

«برخی هنرمندان در مواقعی، شخصیت‌های مجازی برای توهین به یک هنرمند خاص ایجاد می‌کنند یا شخصیت‌هایی که فیک هستند و اصلاً وجود ندارند، از این طریق آن هنرمند را در جامعه تخریب می‌کنند. بنابراین می‌توان گفت شبکه‌های اجتماعی نیز، شمشیر دو‌لبه هستند و درواقع گاهی به سود ما باشد‌».

مصاحبه‎‍شوندۀ (4):

«الآن هیچ استاد نگارگری را پیدا نمی‌کنید که از آموزش کم بگذارد. ما در فضای مجازی تمامی آثار استاد صادقی رو به نمایش گذاشتیم. عده‌ای اعتراض کردن که از روی آثار کپی میشه منم گفتم خوب بشه. اصل اثر که جایی نمیره. کسی که دلش خواست کپی اثر استاد صادق‌زاده رو بخره میتونه بره هر کدوم رو دلش خواست بخره.»

شرایط زمینه‎‍ای: مجموعۀ خاصی از شرایط که (شکل‎‍های شرایط‌اند)‌ در یک زمان و مکان خاص، جمع می‎‍آیند تا مجموعۀ اوضاع‌واحوال یا مسائلی را به وجود آورند که اشخاص با عمل- تعامل‎‍های خود به آن پاسخ می‎‍دهند. در این پژوهش‌، شرایط زمینه‎‍ای مرتبط با ارتباط هنرمند – مخاطب، به شرح جدول زیر مشخص شده‎‍اند:

 

 

جدول 3- شرایط زمینه‎‍ای تعیین‍کنندۀ ارتباط هنرمند مخاطب

Table 3- Determinant contextual conditions of artist-audience relationship

مفاهیم اولیه

مقولۀ فرعی

مقولۀ اصلی

نقش بروکراسی اداری در نبود تعامل دولت با هنرمند/ الزام هنرمندان به استفاده از هنر سنتی صرف از طریق دولت/ تبعیت هنرمندان از دولت به‌سبب ورود به جشنواره‌ها/ نقش مخرب دولت در تحمیل هنرمند به مردم/ ضدتبلیغ‌بودن وابستگی به دولت برای هنرمند/ کنجکاوی مخاطب در پیگیری آثار هنرمند ممنوع الکار و ممنوع‌التصویر

دخالت

نهادی

 

 

 

 

 

ناکارآمدی

نهادی

‌وجودنداشتن مشاور هنری در کنار مسئولان/ شخصی‌سازی مسائل هنری در جایگاه مسئول/ ‌اهمیت‌ندادن به انتخاب مسئول صاحب‌نظر و متعهد به هنر/ ‌‌درک‌نکردن اهمیت و جایگاه هنر از سوی مسئولان

درک نهادی

ضعیف

نابودی فرهنگ و هنر در‌نتیجۀ مدیریت ناکارآمد/ تصویب قوانین نادرست در زمینۀ هنر شهری/ تخریب سلیقۀ مردم با آثار مبتذل شهری از طریق شهرداری‌ها/ نامشخص‌بودن متولی فرهنگ‌سازی هنری در جامعه

سرگشتگی

نهادی

فراهم‌نبودن امکانات برای تدریس هنر/ سیستم نادرست درسی و برنامه‌ریزی غلط/ دروس غیر مرتبط و غیرسودمند/ وجود چالش در رشتۀ تاریخ هنر و تدریس آن/ فراهم‌نبودن بستر مناسب برای تربیت هنرمند متفکر

ناکارآمدی آموزشی

‌ توفیق‌نداشتن رسانۀ ملی در جلب اعتماد مردم/ نقش مخرب سانسور در‌ تطابق‌نداشتن دیدگاه هنرمند و مردم/ توفیق اجباری برای هنرمندان طردشده از سوی رسانۀ ملی/ اکتفا به رسانۀ ملی به‌سبب فقر بنیاد سازی هنری

ناکارآمد رسانه‌ای

وجود باند و باندبازی در عرصۀ آثار هنری/ نقش دلالان در تعیین سرنوشت هنرمندان/ خطر تنزل سلیقۀ عمومی با ارائۀ آثار ضعیف‌ دلالان/ اجبار هنرمندان در همکاری با دلالان به‌سبب شرایط اقتصادی/ سوءاستفاده واسطه‌ها از هنرمندان به بهانۀ نمایش آثارشان در گالری/ خروج غیرقانونی آثار هنری اصیل از ایران

واسطه‌گری

سیستماتیک

 

فساد

نهادینه‌شده

روابط ناسالم اقتصادی در عرصۀ خریدوفروش آثار هنری/ نقش منفی رانت و پارتی در اخذ مجوز برگزاری نمایشگاه/ وجود رانت در زمینۀ فروش اثر هنری/ تضییع حقوق هنرمندان در سایۀ منفعت‌طلبی گالری‌دارها

رانتِ سیستماتیک

 

 

 

ناکارآمدی نهادی: اولین عامل زمینه‌ای تأثیرگذار بر روابط هنرمند-مخاطب، ناکارآمدی نهادی است. برای شکل‌گیری این روابط، نیاز است که بسترهای نهادی وجود داشته باشد. هنگامی ‌که این بسترها مناسب نباشند، رابطۀ بین هنرمند و مخاطب نیز تحت تأثیر منفی قرار می‌گیرد. دخالت نهادهای دولتی و سیاسی در هنر و تلاش برای دستوری‌کردنِ خلق هنری، از جملۀ این عوامل است که سبب کاهش کیفیت آثار هنری از یک‌ طرف و کاهش اعتماد مخاطب به هنرمند از طرف دیگر شده است. مسئولان و نهادهای دولتی و سیاسی عموماً درک ضعیفی از هنر دارند و مشاورۀ هنری چندانی نیز دریافت نمی‌کنند. این درک ضعیف سبب شده است که سیاست‌گذاری‌های نامناسبی را نیز در این حوزه اتخاذ کنند. این امر تنها محدود به نهادهای دولتی خاص نیست، نهادهای آموزشی و رسانه‌ای را نیز شامل می‌شود. بسترهای سخت‌افزاری و نرم‌افزاری چندانی برای آموزش هنر در ایران به‌صورت مداوم و از کودکی وجود ندارد که این امر، فهم هنری افراد در بزرگ‌سالی را تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ فهمی که در رابطۀ بین هنرمند و مخاطب نقش مهمی دارد. رسانۀ ملی نیز سیاستِ دقیق و مطلوبی در قبال هنر و هنرمندان ندارد. سیاست کلی رسانۀ ملی جناحی‌ است، تنها نوعی هنر خاص را ترویج می‌دهد و از هنرمندان خاصی تمجید می‌کند. در مقابل، شاهد تخریب انواع دیگر هنر و هنرمندان در رسانۀ ملی هستیم. به‌طور کلی، نوعی سرگشتگی نهادی را در زمینۀ هنر در ایران شاهد هستیم؛ مسئله‌ای که زمینه‌ها و بسترهای تعامل هنرمند و مخاطب را تضعیف کرده است.

مصاحبه‎‏شوندۀ (4):

«متأسفانه مسئولین هنری ما دو دسته هستند: یک عده‌ای که هنر خوندن، ولی عقدۀ هنرمند‌نشدن دارن و هنر واقعی یک هنرمند رو تحمل نمی‌کنن؛ دوم دسته‎‍ای که هیچ پست و مقامی دم دست نبوده گذاشتن مسئول هنری. ناکارآمدی این مسئول حالا مشخص نمیشه؛ مثلاً دکتر نیست که بیمارش فوت کنه. عواقب این نوع مدیریت 20 سال بعد مشخص میشه و مرگ هنر و فرهنگ اتفاق میفته‌».

مصاحبه‎‏شوندۀ (1):

«مردم اعتماد کمی به رسانه صداوسیما دارند و مخاطبان می‌دانند که هنرمند به کار گرفته شده در رسانۀ صداوسیما، از یک‌سری فیلتر رد شده و همین فیلترها سبب عدم تطابق هنرمند با نگرش‌های عموم مردم می‌شود و در‌نتیجه آن هنرمند، در بین مردم محبوبت خویش را از دست می‌دهد‌».

 

فساد نهادینه‌شده: عامل زمینه‌ای‌ تأثیرگذار دیگر بر روابط هنرمند و مخاطب، فساد نهادینه‌شده است که سبب کاهش کیفیت آثار هنری، کاهش اعتماد مخاطبان به هنرمندان و وابستگی اقتصادی، سیاسی و نهادی هنرمندان شده است. در این زمینه، دو مسئله وجود دارد: اول، واسطه‌گری و دلالی سیستماتیک و دوم، رانت سیستماتیک. به‌دلیل مسائل و چالش‌های اقتصادی، فقدان نظارت‌های نهادی و خلأهای قانونی، واسطه‌ها و دلال‌ها نقش بنیادی در بازار هنر پیدا کرده‌اند؛ برای نمونه، نمایش آثار هنرمندان در گالری‌ها در موارد زیادی نیازمند نقش‌آفرینی اقتصادی و هنری واسطه‌هایی است که عموماً مسائل مالی و اقتصادی برایشان در اولویت است. این امر درنهایت سبب ویرانیِ هنر، اعتماد و سلیقۀ هنری مخاطب می‌شود. علاوه بر روابط ناسالم اقتصادی در خریدوفروش و عرضۀ آثار هنری، رانت نیز نقشی مهمی بازی می‌کند. گروه خاصی در جامعۀ هنری و اقتصادی به منابع دسترسی نامحدود دارند و همین امر سبب شده است تا برای حضور هنرمندان دیگر در نمایشگاه‌ها، گالری‌ها و ... شرایط خاصی را تعیین کنند. به ‌هر حال، این فساد نهادینه‌شده سبب از بین رفتن اعتماد مخاطب، کاهش کیفیت آثار هنری و درنهایت تجاری‌سازی هنر می‌شود.

مصاحبه‎‏شوندۀ (2):

«این باند و باندبازی‌ها که تو همه‌چی هست، توی هنر هم هست که یهویی اینا میان روی یه هنرمند دست میذارن و یا روی یه کاری دست میذارن و اینو از خاک بلندش می‌کنند و به افلاک می‌برندش و یا برعکس هنرمندی که‌ خیلی هم توانمنده، ولی اعتقادی به این چیزا نداره بایکوتش می‌کنند، تحریمش می‌کنن و اصلاً آثارش دیده نمیشه‌».

مصاحبه‎‏شوندۀ (4):

«اگر یک بررسی صورت بگیره روی نمایشگاه‌های هنرهای تجسمی ایران در خارج از کشور، مشخص میشه که چه فاجعه‌ای در جریانه؛ یعنی بعضاً اصلاً هنرمندی در اون نمایشگاه حضور نداره. با استفاده از رانت چند تا از آثار سنتی مثل خاتم و مینا رو بردن و نمایشگاه گذاشتن. اگه آثار فروش رفت که بهتر، اگه نرفت چون از طرف میراث فرهنگی رفتن، یه سفر مجانی رو تجربه کردن‌».

شرایط مداخله‎‍گر: شرایط مداخله‎‍گر شرایطی‌اند که عوامل تأثیرگذار بر راهبردهای کنش یا عمل- تعامل‎‍ها را تسهیل یا محدود می‎‍کنند، به ‌عبارت ‌دیگر این شرایط آنهایی‌اند که شرایط علی را تخفیف یا تغییر می‎‍دهند. در این پژوهش شرایط مداخله‎‍گر مرتبط با ارتباط هنرمند-مخاطب به شرح جدول زیر است:

 

 

جدول 4- شرایط مداخله‎‍گر تعیین‏کننده ارتباط هنرمند مخاطب

Table 4- Determinant intervening conditions of artist-audience relationship

مفاهیم اولیه

مقولۀ فرعی

مقولۀ اصلی

اولویت مسائل اقتصادی نسبت‌به مسائل هنری/ بی‌توجهی به هنر به‌سبب شرایط اقتصادی/ تبدیل‌شدن هنر به کالای لوکس در شرایط اقتصادی نامناسب/ نبود خریدار داخلی برای آثار هنری نفیس و گران‌قیمت ایرانی/‌ استقبال‌نکردن مخاطب از اثر هنری به‌واسطۀ قیمت‌گذاری نامتعارف/ کاهش درآمد و لوکس‌بودن مصرفِ هنر

لوکس‌شدنِ

اقتصادیِ هنر

 

 

 

اقتصادِ

 هنر

‌سودآوری‌نداشتن کار هنری برای هنرمند/ مشکلات اقتصادی عامل دلسردی و تغییر شغل هنرمندان/ فاصله‌گیری هنرمند از هنر به‌سبب مشکلات معیشتی/ تأثیر شرایط بد اقتصادی بر عملکرد هنرمندان/ تأثیر منفی شرایط اقتصادی جامعه بر مخاطبان آثار هنری/ بی‌توجهی به مسائل اقتصادی هنرمندان/ چالش جدی بیمۀ هنرمندان و آثار هنری

ویرانیِ زیستِ

 اقتصادی

نگاه تجاری صِرف به اثر هنری/‌ همخوانی‌نداشتن بین روحیۀ هنری و فعالیت اقتصادی/ اجبار هنرمند برای گرفتن کار سفارشی/ کاهش ذوق هنرمند با عدول از اصول هنری و اقتصادی‌کردن هنر/ شناخت کمتر هنرمند از مخاطب به‌واسطۀ فضای تجاری در عرصۀ هنر/ اقتصادی‌شدن هنر در ایران/ نقش گالری‌دارها در اقتصادی‌شدن هنر

تجاری‌سازی

 هنر

تغییر مخاطب با رسانه‌های جدید/ معادل‌بودن نظر مخاطب با نظر نخبه در عصر رسانه/ سیال‌شدن مخاطب در عصر اینترنت

مجازی‌شدنِ

 مخاطب

دگردیسی

 مخاطب

تحلیل‌گر‌بودن بیشتر مخاطبان در دوران جدید/ قدرت انتخاب و تحلیل هنری مخاطبان جدید/ نپذیرفتن بی‌چون‌و‌چرا به‌وسیلۀ مخاطب

تحلیلگرشدن مخاطب

دشواری شناخت ذائقه و سلیقۀ مخاطب با ظهور وسایل ارتباطی جدید/ سیال‌بودن ذائقۀ‌ مخاطبان و تغییر مداوم آنها/ ناتوانی هنرمند در فهم ذائقۀ مخاطبان به‌دلیل تغییر مداوم آنها/ متفاوت‌بودن سلایق و روحیۀ مخاطبان/ تفاوت در روش‌های متقاعدسازی مخاطب عام و خاص/ تغییر سلیقۀه مخاطب متناسب با زمان و مکان

سیالیتِ ذائقه‌ای مخاطب

وجود تفاوت‌های فکری بین مخاطبان یک هنرمند/ نبود امکان در نظر گرفتن مخاطبان به‌عنوان یک کل/‌ انتخاب‌نکردن گزینشی مخاطبان/ پیش‌بینی تغییر رفتار مخاطبان/ پذیرش یکدست‌نبودن جامعۀ هدف از‌نظر فکری

تنوع‌پذیری

 مخاطب

 

 

اقتصادِ هنر: اولین عامل مداخله‌گر در روابط بین هنرمند و مخاطب، اقتصاد هنر است. هنرمندان مانند هر قشر دیگری، نیازهای اقتصادی دارند و هنر نیز مانند هر پدیدۀ دیگری به اقتصاد وابسته است. در شرایط اقتصادی ناپایدار، طبیعتاً هنر نیز وضعیت ناپایداری پیدا می‌کند. در وضعیت کنونی جامعۀ ایرانی، کار هنری اساساً سود و منفعت اقتصادی برای هنرمند به‌دنبال ندارد. شرایط اقتصادی نامناسب ایران سبب شده است که هنرمندان به‌سبب مسائل معیشتی، از هنر اصیل و واقعی فاصله بگیرند و هنر ماهیتی تجاری و بازاری پیدا کند. درواقع‌ هنرمند به‌جای خلقِ اثر اصیل هنری، یک اثر بازارپسند تولید می‌کند. در چنین وضعیتی، شاهد تجاری‌سازی هنر نیز خواهیم بود که پیامد آن کاهش کیفیت آثار هنری، مبادله‌ای‌شدنِ ماهیتِ هنر و بی‌اعتمادی مخاطبان در نتیجۀ نگاهِ صرفاً تجاری به هنر است. این امر متفاوت از اقتصادی‌کردن هنر است. اقتصاد، بخش بنیادی هنر است، اما نگاه تجاری به معنای نادیده‌انگاری ماهیتِ هنر و تقلیل آن به یک امرِ مبادله‌ای است. این شرایط تنها بر هنرمند تأثیر نگذاشته است، بلکه مخاطب هنر را نیز تحت تأثیر منفی قرار داده است. در شرایط ناپایدار اقتصادی، مخاطب بیشتر به‌دنبال برآورده‌سازی اولویت‌های دیگر زندگی است و هنر به ‌مرور به یک کالای لوکس تبدیل می‌شود. درواقع‌ در چنین شرایطی، مصرف اقتصادی بر مصرف فرهنگی اولویت پیدا می‌کند که هنر بخشی از آن است.

مصاحبهشونده (1):

«مورد بعدی که رابطۀ بین هنرمند و مخاطب را تحت تأثیر قرار می‌دهد، شرایط بد اقتصادی خود هنرمندان است که درواقع می‎‍توان گفت به‌علت تحریم یا وضعیت اقتصادی کشور به وجود آمده و این سبب کاهش انگیزۀ هنرمند می‌شود‌»‌.

مصاحبهشونده (7):

«در بازار سطح بالای هنر، اساساً تمامی گرایش‌ها، اقتصادی است و اگر گرایشات اجتماعی هم هست، صرفاً برای پز‌دادن است‌».

اقتصادِ هنر: عامل مداخله‌گر دیگر، دگردیسی مخاطب است. تحت تأثیر چرخش تکنولوژیک و سیالیتِ جامعه، مخاطب نیز دچار تغییر شده و ماهیتی سیال پیدا کرده است. رشد رسانه‌های اجتماعی مجازی، سبب شده است تا مخاطب بیشتر از بسترهای دیگر، در فضای شبکه‌های اجتماعی مجازی به‌دنبال تعامل با هنرمند باشد. در چنین وضعیتی، مخاطب دیگر پذیرای صرف پیام و معنای اثر هنری نیست، بلکه قدرت تحلیلگری پیدا کرده است. علاوه بر این، مخاطب‌ در اثر تکه‌تکه‌شدن هویت و بریکولاژ‌شدن آن، دچار تنوع زیادی شده است. در هویت بریکولاژ، تکه‌های هویتی از بسترها و منابع معنایی مختلف در کنار یکدیگر قرار می‌گیرد و هویت فرد را شکل می‌دهد. مخاطبان هرکدام به صورتی متفاوت، این مفصل‌بندی هویتی را شکل می‌دهند و به همین دلیل ذائقه‌های فرهنگی و هنری آنها نیز متفاوت خواهد بود. بنابراین ما در عصر نوین، با تنوع مخاطب مواجهیم. این مسئله بر رابطۀ هنرمند و مخاطب نیز تأثیر می‌گذارد. هنرمند مانند گذشته با یک مخاطبِ دارای هویت مشخص و ثابت مواجه نیست، بلکه با مخاطبی روبه‌رو است که هرلحظه ذائقه و هویتش دچار تغییر می‌شود.

مصاحبهشونده (8):

 «مخاطب با رسانه‌های جدید تغییر می‌کند. در عصر رسانه، رأی مخاطب معادل با نظر نخبه است و اعتقاد به اینکه مخاطب می‌تواند هنرمند باشد، در حال تسری است. هنرمند باید بین مخاطب منفعل، سیال، منتقد، یا تحلیلگر انتخاب کند و استراتژی‌ خود را به تناسب این انتخاب، تنظیم نماید‌».

مصاحبهشونده (9):

«رابطۀ ما بین هنرمند و مخاطب دیگر مشابه گذشته نیست، امروز ما در عصر انفجار اطلاعات و دهکدۀ جهانی هستیم، جهان با آنچه که قبل از گسترش وسایل ارتباطی جمعی بوده، کاملاً متفاوت است، این وسایل همانند موبایل مخاطبی جدید خلق کرده، پس مخاطب تغییر کرده است و طبیعی است که شناخت ذوق، ذائقه و سلیقۀ او کاری بس دشوار به ‌حساب آید، هنرمند امروز کشور ما، با عنصری به نام مخاطب سروکار دارد که مخاطبی دیگر است، این مخاطب نه مخاطب تعزیه و نه مخاطب روحوضی و نه مخاطب سالیان گذشته، بلکه مخاطبی نو و متفاوت است‌».

راهبردها [عمل- تعامل‎‍ها]: راهبردها برای اشاره به تاکتیک‎‍های راهبردی و طرز عمل عادی یا روتین و چگونگی مدیریت موقعیت‎‍ها ازطریق افراد در مواجهه با مسائل و امور به کار برده می‎‍شود. به عبارت دیگر عمل- تعامل‎‍ راهبردی کنش‎‍های با منظور عمدی‎‍اند که برای حل یک مسئله انجام می‌شوند و با به وجود آمدن آنها، پدیده شکل می‎‍گیرد. شایان ذکر است که عمل- تعامل به آنچه فرد در درون خود می‎‍گوید و می‎‍کند نیز، اطلاق می‎‍شود. در این پژوهش راهبردها به شرح جدول زیر مشخص شده‎‍اند:

 

 

جدول 5- راهبردهای تعیینکننده ارتباط هنرمند مخاطب

Table 5- Determinant strategies of artist-audience relationship

مفاهیم اولیه

مقولۀ فرعی

مقولۀ اصلی

رابطه‌داشتن مداوم هنرمند با مخاطب/ تأثیرپذیری رابطه با نوع نگرش هنرمند به مخاطب/ تقویت تعامل ارتباطی هنرمندان با مخاطب/ ارتباطات سازندۀ هنرمند با در نظر گرفتن علاقۀ مخاطب/ ارتباط رو در روی هنرمند با مخاطبان/ توجه به رفتارهای کلامی و غیر کلامی در ارتباط با مخاطب

تعامل

مداوم

 

 

 

 

تعاملِ همدلانه هنرمند-مخاطب

اهمیت‌دادن به علایق مخاطبان/ جذابیت شخصیت هنرمند برای مخاطب با همدلی و همفکری/ارتباط صمیمانه با مخاطب/ تأثیر نزدیکی افکار در جذب مخاطب

همدلی و

درک

تقویت ارتباطات مجازی هنرمند با مخاطب/ برگزاری نمایشگاه و تبلیغات اینترنتی/ فعالیت هنرمند در صفحات مجازی/ امکان برقراری ارتباط دو‌ طرفه با مخاطب در شبکه‌های اجتماعی/ پاسخ به سؤالات مخاطبان از‌طریق شبکه‌های اجتماعی فراگیری تکنولوژی‎‍های روز دنیا برای ارتباط مؤثرتر با مخاطب/ لزوم طراحی اپلیکیشن هنری

تعامل

مجازی‌شده

روزآمد‌بودن اطلاعات مدیر برنامه/ ارتباط با مخاطب و معرفی هنر ازطریق مدیر برنامه/ زمینه‌سازی برقراری ارتباط هنرمند با مخاطب ازطریق مدیر برنامه/ اتصال هنرمند با دیگر متخصصان ازطریق مدیر برنامه/ مدیریت صفحات مجازی هنرمند ازطریق مدیر برنامه/ متقاعدسازی مسئولان به لزوم وجود مدیر برنامه و روابط عمومی در جامعۀ هنری ایران/ تقسیم ‌کار بین هنرمند و مدیر هنری او

 

مدیر برنامه‌ای کردن تعامل

توجه به روزآمد‌بودن مخاطبان ابهام در موضوع اندیشه‌شناسی مخاطب در گذشته و اصلاح آن/ ظهور اندیشۀ مخاطبمحوری در جامعهشناسی هنر و بهره‌مندی از آن/ توجه به عوامل مؤثر در مخاطب‌سازی

فهمِ ماهیت

مخاطب

 

مخاطب‌شناسی مداوم

نیازسنجی‌های اجتماعی از مخاطبان/ لحاظ‌کردن نظر مخاطبان دربارۀ نقاشی و معماری شهری/ لزوم نیازسنجی از مخاطبان/ شناسایی نیاز جامعۀ مخاطبان/ اهمیت برآورده‌کردن نیاز مخاطب و فهم آنها

نیازسنجی

مخاطب

تقویت نقش رسانۀ ملی در پر‌کردن خلأ بین هنرمند و مخاطب/ تقویت نقش رسانۀ ملی در تبیین هنر و آثار هنری/ نقش رسانه در تقویت رابطۀ مخاطب عام با هنرمند/ برنامه‌سازی رسانۀ ملی در راستای معرفی هنر به مخاطبان

بازسازی

نقش رسانه

 

 

 

 

 

 

بازسازیِ

 نهادی

آموزش از کودکی برای اهمیت‌دادن به هنر/ لزوم کار زیربنایی برای آموزش هنر/ ارتقای فهم هنری از‌طریق آموزش در مدارس/ توجه نهادهای آموزشی به مقولۀ هنر/ آموزش درک هنری به مخاطب/آموزش سواد هنری از دبستان

بازسازی نهاد

آموزشی

لزوم تعامل دولت و هنرمندان/ لزوم تعامل هنرمندان با یکدیگر/ همکاری‌های گروهی به‌واسطۀ سود منافع مشترک مالی/ ایجاد تشکل‌های صنفی برای گالری‌دارها/ همکاری گالری دارها در راستای نوآوری صنفی

تقویت تعامل

نهادی

تقویت نقش نهادهای نظارتی در بازار آثار هنری/ تصویب قوانین مربوط به هنر و هنرمندان/ اجرایی‌شدن قانون کپی‌رایت/ لزوم توجه دولت به هنرهای اصیل ایرانی/ تشویق و حمایت از هنرمندان اصیل

تقویت حمایت نهادی

آشنایی مسئولان مختلف با هنر/ تقویت درک مسئولان از ماهیت و کارکرد هنر در جامعه/ استفاده از مشاوران هنری در کنار مسئولان نهادها برای فهم بهتر هنر

تقویت فهمِ

نهادی

فرهنگ‌سازی استفاده صحیح از فضای مجازی/ فرهنگ‌سازی‌ کپی‌برداری‌نکردن اینترنتی آثار هنری/ فرهنگ‌سازی تبلیغ آثار هنری در فضای مجازی

فرهنگ‌سازی مجازی

 

 

 

فرهنگ‌سازی

 هنری

اجرای سیاست توسعۀ فرهنگی در خانواده، مدرسه و مراکز فرهنگی و دینی غرب/ فرهنگ‌سازی با برگزاری نمایشگاه‌های هنری/ رسالت رسانه، گالری‌دارها و مطبوعات در عرضه و معرفی هنر به مردم/ برگزاری جلسات نقد و بررسی آثار هنری برای عموم/ ارتقا‌ی دیدگاه جامعه نسبت‌به هنر با برگزاری جلسات

فرهنگ‌سازی عمومی

تبلیغات صحیح و منسجم هنری در رسانۀ ملی/ نهادینه‌سازی هنر در جامعه با برنامه‌های تلویزیونی/ کاهش سطح تخریب هنرمندان در رسانۀ ملی/ برگزاری میزگردهای تلویزیونی برای تعامل هنرمند و مخاطب

فرهنگ‌سازی رسانه‌ای

تقویت آموزش هنری در مدارس/ تقویت آموزش هنری در دانشگاه‌ها/ تقویت آموزش هنری در آموزشگاه‌های تخصصی هنر/ بازسازیِ سنت‌های آموزش هنر مانند شاگرد-استادی

فرهنگ‌سازی آموزشی

تقویت سرمایه‌گذاری ثروتمندان با خرید آثار هنری/ رونق‌گرفتن بازار هنر با سرمایه‌گذاری‌های مناسب/ افزایش مشارکت بخش خصوصی در بازار هنر

تقویت سرمایه‌گذاری

 

بازسازی اقتصادِ هنر

نقش دیجیتال‌مارکتینگ در بازاریابی آثار هنری/ استفاده از فضای مجازی برای معرفی آثار هنری/ لزوم ارتقای سئو برای هنرمند

بازاریابی دیجیتالی

حمایت اقتصادی دولت از هنر و هنرمندان/ ورود نهادهای مختلف در عرصۀ اقتصاد هنر/ اختصاص بودجه در راستای اشاعۀ هنر/ حل مسائل بیمه‌ای و مالیاتی هنر و هنرمندان

حمایت اقتصادی

 

تعامل همدلانۀ هنرمند- مخاطب: اولین راهبرد تقویت رابطۀ هنرمند و مخاطب، تعامل همدلانه است. نیاز است که هنرمند به‌طور مداوم با مخاطبان خود ارتباط داشته باشد. این تعامل و ارتباط در وضعیتی کارآمدی بهتری دارد که ماهیت همدلانه داشته باشد؛ یعنی مخاطب احساس کند‌ هنرمند نیازها و احساسات او را درک می‌کند و برایش اهمیت دارد. در گذشته این تعامل به‌صورت عینی و واقعی انجام می‌شد، اما امروزه ماهیت مجازی پیدا کرده است. شبکه‌های اجتماعی مجازی و تکنولوژی‌های دیجیتالی، بستر مناسبی برای توسعۀ تعامل هنرمند و مخاطب‌اند. گسترش این فرم از تعاملات‌، بر بهبود رابطۀ هنرمند و مخاطب تأثیرگذار است. علاوه بر این، به نظر می‌رسد که بهتر است چنین تعاملاتی از‌طریق مدیر‌برنامه‌های هنرمندان تنظیم شود. ممکن است یک هنرمند‌ به‌صورت مداوم با مخاطبان در تعامل نباشد. در این وضعیت‌ مدیر‌برنامه‌های او، ‌ این تعاملات را مدیریت‌ و از فرسودگی آنها جلوگیری می‌کنند. به ‌هر حال، تعامل همدلانه اولین راهبرد تقویت روابط هنرمند و مخاطب است.

مصاحبهشونده (1):

«آنچه که سبب نزدیکی مخاطب و هنرمند می‌شود، همفکری و همدلی بین این دو می‌باشد و درواقع این همفکری و همدلی سبب می‌شود که مخاطبان جلب شخصیت هنرمند شوند‌».

مصاحبهشونده (3):

«یک نقاش باید کسی به‌عنوان مدیر‌برنامه داشته باشد. یک نگارگر معاصر نباید خود را در حجره یا به عبارت بهتر در آتلیۀ خود محدود کند. او باید هنر خود را در سطح محلی، کشوری و بین‌المللی مطرح کند. این کار وظیفۀ مدیر‌برنامه است که بتواند تمام ارتباطات را سامان‌دهی نماید. مدیر‌برنامه باید اطلاعاتش در این زمینه کافی بوده و زمینۀ برقراری ارتباط هنرمند با جامعۀ هدف را مهیا نماید‌».

مخاطب‌شناسی: یکی دیگر از راهبردهای تقویت رابطۀ هنرمند و مخاطب، مخاطب‌شناسی مداوم است. هنرمند لازم است که به‌طور مداوم دربارۀ مخاطبان خود و ماهیت آنها آگاهی کسب کند. همین‌طور که بحث شد، مخاطب در عصر نوین ماهیتی سیال و بریکولاژ پیدا کرده است. به همین سبب نمی‌توان بر مبنای شناختِ سنتی به فهم مخاطب دست زد. اندیشه‌های نوین در جامعه‌شناسی هنر، در این زمینه به هنرمند کمک می‌کند. علاوه بر این، به نظرسنجی و نیازسنجی‌های اجتماعی در زمینۀ تغییرات ذائقۀ هنری و سلیقۀ فرهنگی مخاطب نیاز است تا‌ به فهم بهتری از نیازهای هنری مخاطبان دست یافت. تلاش برای برآورده‌سازی این نیازها، تقویت رابطۀ هنرمند با مخاطب را به‌دنبال دارد.

مصاحبهشونده (9):

«در جوامع پیشرفته‌ای که از توسعۀ فرهنگی موزون و پایدار برخوردارند و در آن خلاقیت نسبتی مستقیم با تکامل هنر و جامعه دارد، بحث ارتباط هنرمند و مخاطب بحثی اساسی است، به‌واقع در این نوع از جوامع، هنرمند با آثارش آگاهی مردم و جامعه را تقویت می‌کند، یعنی دست به مخاطب‌سازی می‌زند و پیشتاز در تقویت اندیشۀ مخاطب‌سازی و راه‌اندازی چرخۀ پیام آزاد و رونق ذهنیت جامعۀ هنرمدار است‌».

مصاحبهشونده (8):

«در اروپا حتی برای تعیین رنگ مد فصل، مؤسسات متعدد شامل کمیته‌های گوناگون که اغلب شاید بالغ به چند صد‌تن افراد متخصص باشند، به امر نظرسنجی و نیازسنجی می‌پردازند و درنهایت نتایج کار این مؤسسات، موضوع بحث و تبادل‌نظر نخبه‌ترین افراد متخصص جهت تعیین رنگ فصل می‌باشد، فقدان چنین پژوهش‌هایی در ایران را منشأ ظهور فیلم‌ها و آثاری دانست که موجب تنزل فرهنگی مردم می‌شود‌».

بازسازی نهادی: یکی دیگر از راهبردهای تقویت رابطۀ هنرمند و مخاطب، بازسازی نهادی است. همان‌طور که بحث شد، ناکارآمدی نهادی یکی از عوامل کلیدی است که رابطۀ هنرمند و مخاطب را تخریب کرده است. برای قطع این زنجیرۀ تخریب، باید بازسازی نهادی انجام شود. رسانه باید نقش مثبت‌تری در این زمینه ایفا کند و‌ با تبیین هنر و آثار هنری در برنامه‌های تلویزیونی و دعوت غیرایدئولوژیک از هنرمندان، به تقویت رابطۀ مخاطب و هنرمند کمک کند. نهاد آموزش هم لازم است بازسازی شود و آموزش هنر و تقویت فهم هنری را از مدارس تا دانشگاه‌ پیگیری کند. همچنین نیاز است که تعامل نهادی نیز تقویت شود. این امر دو بخش را شامل می‌شود: اول اینکه تعامل بین هنرمندان و نهادهای مختلف باید بازسازی‌ شود و در راستای تقویت هنر و رابطۀ بین هنرمند و مخاطب عمل کند؛ دوم اینکه بین هنرمندان و صنف‌های هنری باید تعامل و ارتباط سیستماتیک شکل بگیرد تا‌ برای منافع صنفی خودشان به‌طور منسجم عمل کنند. حمایت نهادی از هنر و هنرمندان راهبرد خرد دیگر در راستای بازسازی نهادی است. نهادهای دولتی باید در زمینه‌های مختلف اقتصادی، حقوقی و فرهنگی از هنر و هنرمندان حمایت کنند. این امر به بهبود کیفیت آثار هنری و ایجاد بستر و زمینۀ مطلوب‌‌تر برای ارتباط هنرمندان با مخاطبان کمک می‌کند. درنهایت، فهم هنری مسئولان نهادهای مختلف نیز باید تقویت شود تا در سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری مرتبط با هنر، بهتر‌ عمل کنند.

مصاحبهشونده (4):

«باید مسئولین حتماً مشاور هنری داشته باشند. یک هنرمند واقعی مثلاً یک لیسانس گرافیک رو که هیچی از دغدغۀ هنرمندان نمیدونه رو مشاور قرار بدن». 

مصاحبهشونده (6):

«مهم‌تر از همه، خود دولت است که می‌تواند با سیستم آموزشی و فرهنگی، کاری انجام بدهد که سلیقه‌های کاذب از بین برود و یک نوع سلیقه‌های اساسی جایگزین آن بشود؛ به‌عنوان ‌مثال توجه به هنرهای اصیل ایرانی و تشویق هنرمند، اینها عواملی هستند که می‌توانند مسیر را عوض بکنند‌».

فرهنگ‌سازی هنری: راهبرد دیگر برای تقویت رابطۀ هنرمند و مخاطب، فرهنگ‌سازی هنری است. همان‌طور که بحث شد، بسترها و زمینه‌های فرهنگی برای تقویت تعامل هنرمند و مخاطب در وضعیت فعلی، چندان مناسب نیست. ناکارآمدی نهادی نیز به این وضعیت دامن زده است. فرهنگ‌سازی راهبردی برای مواجهه با این وضعیت است. فرهنگ‌سازی هنری، شامل فرهنگ‌سازی رسانه‌ای، فرهنگ‌سازی آموزشی، فرهنگ‌سازی مجازی و فرهنگ‌سازی عمومی است. با پی‌گرفتن این راهبردها، زمینه‌ها و بسترهای فرهنگی برای تقویت رابطۀ هنرمند و مخاطب فراهم می‌‌شود. با توجه به نقش کلیدی رسانه و فضای مجازی در جهان امروز‌، بهتر است بیشتر ابعاد فرهنگ‌سازی هنری از‌طریق رسانه‌های ارتباطی نوین و به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی مجازی انجام شود. شایان ذکر است که استفاده از همین رسانه‌ها و نوع مواجهۀ استفاده‌کنندگان از آ‌نها، در موضوع هنر و رابطۀ با هنرمند نیز، نیازمند فرهنگ‌سازی است. به‌ هر حال، فرهنگ‌سازی هنری یک راهبرد بنیادی برای تقویت رابطۀ هنرمند و مخاطب است.

مصاحبهشونده (2):

«جلسات نقدی که برای عموم بذارن، نقد آثار هنری هرچی جلسات عمومی برگزار بشه در این خصوص بهتره دید جامعه بالاتر میره‌».

مصاحبهشونده (9):

«امروز در کشور ما تنها وسیلۀ فراگیر صداوسیماست، با استفادۀ مطلوب از این رسانه‌ها، شاید بتوان امیدوار بود که بدبینی حاصل از عدم شناخت غیرمخاطبان ایرانی از انواع هنرها از میان برو‌د».

بازسازی اقتصاد هنر: یکی دیگر از راهبردهای تقویت رابطۀ بین هنرمند و مخاطب، بازسازی اقتصاد هنر است. همان‌طور که در بخش‌های قبل ذکر شد، ویرانی اقتصادی و چالش‌های موجود در این زمینه، یکی از عوامل بنیادی است که رابطۀ هنرمند-مخاطب را تخریب کرده است. بازسازی اقتصاد هنر‌ تا حدودی به رفع این چالش‌ها کمک می‌کند. بازاریابی دیجیتالی به‌لحاظ وسعت استفادۀ عمومی از تکنولوژی‌های دیجیتالی و مجازی، سبب بهبود کیفیت آثار هنری، بهبود وضعیت اقتصادی هنرمندان و شرایط اقتصادِ هنر و در‌نهایت تمایل بیشتر مخاطبان و هنرمندان به تعامل و ارتباط با یکدیگر می‌شود. علاوه بر این‌ تقویت سرمایه‌گذاری، به‌ویژه ازطریق بخش خصوصی در حوزۀ هنر، تا حدود زیادی در رفع مسائل و چالش‌های اقتصادی این حوزه کمک می‌کند. درنهایت به نظر می‌رسد که حمایت اقتصادی دولت و نهادهای دولتی از هنر و هنرمندان نیز، عامل کلیدی در حل این چالش‌هاست و‌ به بازسازی روابط هنرمند و مخاطب کمک می‌کند.

مصاحبهشونده (1):

«یک هنرمند علاوه بر برگزاری نمایشگاه در برقراری رابطۀ رودررو، باید یکسری ارتباطات دیجیتالی را هم با مخاطب خویش فراهم آورد. در دیجیتال مارکتینگ باید هنرمند سایت داشته باشد، وبلاگ داشته باشد و غیره؛ به‌گونه‌ای که مثلاً ما به‌عنوان یک مخاطب خاص و یا حتی یک مخاطب عام، به‌راحتی بتوانیم به اطلاعاتی در مورد هنرمند دست پیدا کنیم؛ چراکه در بین هنر، افکار هنرمند در خلق آثار بدون تأثیر نیست‌».

مصاحبهشونده (7):

 «یکی از دلایل خرید آثار هنری توسط ثروتمندان، سود بالای حاصل از سرمایه‌گذاری در بازار سطح بالایِ هنر است. سرمایه‌دار مایل است سبد سرمایه‌اش را متنوع کند تا خطر کم‌شدن ارزش مالش را به حداقل برساند. این کار که ممکن است بازار هنر را هم رونق دهد‌».

پیامدها: هر جا انجام یا‌ انجام‌ندادن عمل- تعامل معینی در پاسخ به امر یا مسئله‎‍ای یا به‌منظور اداره یا حفظ موقعیتی از سوی فرد یا افرادی انتخاب شود، پیامدهایی پدید می‎‍آید که برخی از آنها خواسته و بعضی ناخواسته‎‍اند. در این پژوهش، پیامدهای ارتباط هنرمند – مخاطب به شرح جدول زیر مشخص شده‎‍اند:

 

 

 

جدول 6- پیامدهای ارتباط هنرمند مخاطب

Table 6- Consequences of artist-audience relationship

مفاهیم اولیه

مقولۀ فرعی

مقولۀ اصلی

افزایش کیفیت آثار هنری/ تقویت هنر اصیل و معنادار/ تقویت هنر اصیل ایرانی

کیفیت هنری

تعالی هنری-

فکری

بهبود درک هنری مخاطبان/ بهبود فهم هنری مسئولان و نهادها/ تقویت دانشِ هنری جامعه

تعالی فکری

تقویت سرمایۀ فرهنگی/ افزایش تعاملات هنری و فرهنگی در جامعه/ ایجاد درک مشترک هنری در جامعه/ حفظ و تقویت بنیادهای فرهنگی جامعه

تقویت سرمایۀ فرهنگی

 

بازآفرینی ساحتِ فرهنگی هنر

افزایش مرجعیت فکری هنرمندان در جامعه/ الگوگیری فرهنگی- رفتاری هنرمندان ازطریق مخاطبان/ بازسازی سرمایه‌های نمادین هنری تاریخی/ تولید سرمایه‌های نمادین هنری نوین

تقویت سرمایۀ نمادین

بازآفرینی سنت‌های فرهنگی ایرانیِ مولدِ هنر و پذیرش بیشتر هنر ازطریق مردم/ تقویت بسترهای فرهنگی پذیرش‌کنندۀ هنر

پذیرشِ فرهنگی

هنر

افزایش نقش هنر در زندگی روزمره/ پیوند عمیق‌تر هنر و سنت‌های اجتماعی مردم/ نزدیکی بیشتر هنرمندان و مردم و بالندگی اجتماعی بیشتر هنر

مردمی‌شدن هنر

 

 

بازآفرینی ساحتِ اجتماعی هنر

تقویت تعاملات اجتماعی/ تقویت هویت اجتماعی با عمومی‌شدن عناصر هنری ملی/ تقویت شبکه‌های اجتماعی هنری/ تقویت همکاری‌های درون‌گروهی هنرمندان و بین‌گروهی با اقشار دیگر/ تقویت اعتماد عمومی مردم و هنرمندان به یکدیگر/ تقویت اعتماد نهادی مسئولان و هنرمندان و مخاطبان

تقویت سرمایۀ اجتماعی

بازسازی مرجعیت فکری هنر/ بازسازی مرجعیت اجتماعی هنر/ بازسازی مرجعیت فرهنگی هنر

تقویت مرجعیت هنری

 

 

تعالی هنری- فکری: اولین پیامد تقویت رابطۀ هنرمند-مخاطب با اتخاذ راهبردهای ذکرشده، تعالی هنری-فکری است. تحقق این راهبردها و تقویت رابطۀ هنرمند-مخاطب سبب می‌شود که کیفیت آثار هنری بهبود پیدا کند و از بازاری‌شدن و غیراصیل‌شدن هنر جلوگیری شود. این مسئله نقش‌ مهمی در بازسازی فرهنگِ هنری در جامعه دارد؛ برای نمونه تقویت هنر اصیل ایرانی، پیامد تحقق این مسئله است. علاوه بر این، مخاطبان نیز درک بهتری از هنر، ماهیت و کارکردهای آن پیدا خواهند کرد. همین مسئله دربارۀ مسئولان و نهادهای مرتبط با حوزۀ هنر نیز صدق می‌کند. درنهایت با تحقق این راهبردها دانش هنری جامعه، به‌طور کلی تقویت خواهد شد؛ بنابراین تعالی هنری-فکری یک پیامد کلیدی تقویت رابطۀ هنرمند-مخاطب با اتخاذ راهبردهای ارائه‌شده در بخش قبل است.

مصاحبهشونده (10):

«در سال‌های اخیر برپایی نمایشگاه آثار کوچک و ارزان‌قیمت به مردم کمک کرده است که آثار هنری اورجینال برای خانه‌هایشان بخرند که این آثار دکوراتیو منظره و از‌لحاظ زیباشناسی قابل‌فهم برای مردم است‌».

مصاحبهشونده (9):

«دانش هنری آسان به دست نمی‌آید، وقتی مخاطب با اثری مواجه شود، به‌دلیل پیچیدگی زبان هنر، شاید احتیاج به خود هنرمند داشته باشد تا به دریافتی از زبان اثر هنری برسد، در چنین وضعیتی مخاطب در درک مشکل دارد، ولی به‌دلیل دانش هنری در پی فهم اثر هنری است، این شیفتگی و جست‌وجو جز حضور روح و احساس هنری در فرد چیزی دیگر نیست، عنصری که اگر در مردم یک جامعه تقویت گردد‌، به‌طور حتم زمینه‌سازی شکوفایی معنویت و زیبایی در آن جامعه است‌».

بازسازی ساحت فرهنگی هنر: دومین پیامد تقویت رابطۀ هنرمند-مخاطب با اتخاذ راهبردهای ذکر‌شده، بازسازی ساحت فرهنگی هنر است. همان‌طور که بحث شد، غالب‌شدن تفکر تجاری بر ساحت هنر، سبب فرهنگ‌زدایی از آن شده است. هنر در اصل یک مقولۀ فرهنگی است، اما به دلایل مختلف، ماهیت تجاری پیدا کرده است. این امر هم بر کیفیت آثار هنری و هم بر رابطۀ هنرمند- مخاطب تأثیر گذاشته است. با اتخاذ راهبردهای ذکر‌شده، انتظار می‌رود ساحتِ فرهنگی هنر دوباره بازآفرینی شود. تقویت سرمایۀ اجتماعی ازطریق افزایش دانش و فهم هنری مخاطبان، مسئولان و خودِ هنرمندان، تقویت بنیادهای فرهنگی جامعه، تقویت مرجعیت فکری هنرمندان و الگو‌شدن آنان برای جامعه، تقویت ماهیت سرمایۀ نمادین بودن هنرمندان و درنهایت بازآفرینی سنت‌های فرهنگی و تقویت بسترهای فرهنگی، پذیرش هنر در جامعه ازجمله پیامدهای مهمی‌اند که با اتخاذ راهبردهای ذکر‌شده به وجود می‌آیند و در بازآفرینی ساحت فرهنگی هنر، نقش‌آفرینی می‌کنند.

مصاحبهشونده (9):

«در میان همۀ انواع فعالیت‌های انسانی، تنها و تنها آفرینش هنری است که به بهترین و صحیح‌ترین شکل ممکن، فرهنگ و تمدنی را آشکار و علنی می‌سازد و به بیانی مناسب از آن دست می‌زند، اگر هنرمندی در حرکت فرهنگ‌سازی به درجه‌ای از کمال خلاقیت دست یازد، بدون شک قادر است در صف مقدم و متقدم تأثیرگذاران فرهنگی تمدنی حرکت کند‌».

مصاحبهشونده (8):

«هنر از جایگاه ویژه‌ای در ساختار فرهنگ‌ها و تمدن‌ها برخوردار است و با یک نگاه تاریخی درمی‌یابیم که تا چه اندازه هنرمندان در طول تاریخ در شکل‌گیری، هدایت و دگرگونی‌های جوامع نقش کلیدی داشته‏اند‌».

بازسازی ساحت اجتماعی هنر: سومین پیامد تقویت رابطۀ هنرمند-مخاطب با اتخاذ راهبردهای ذکرشده، بازسازی ساحت اجتماعی هنر است. هنر و جامعه همواره رابطل تنگاتنگی با یکدیگر داشته‌اند و از دلِ این مناسبات است که رابطۀ هنرمند و مخاطب شکل می‌گیرد. در سال‌های اخیر با تضعیف بنیادهای اجتماعی هنر‌ در کنار چالش‌های اقتصادی و فرهنگی، این رابطه تضعیف ‌شده است. اتخاذ راهبردهای ذکرشده در بخش قبل، به بازسازی این رابطه و پیوند کمک می‌کند. تعامل بین هنرمند و مخاطب، تعامل نهادی هنرمندان‌ و تعامل درون‌نهادی هنرمندان سطح سرمایۀ اجتماعی را در جامعه‌ افزایش خواهد داد. همچنین افزایش اعتماد عمومی و نهادی نیز در این میان اتفاق خواهد افتاد که خود، نقش‌ مهمی در بازسازی سرمایۀ اجتماعی دارد. علاوه بر این، تقویت رابطۀ هنرمند و مخاطب، سبب مردمی‌شدن بیشتر هنر و نزدیکی بیشتر هنرمندان به جامعه و ارزش‌ها و سنت‌های اجتماعی می‌شود. درنهایت‌ اتخاذ این راهبردها‌، مرجعیت اجتماعی هنرمندان را بازیابی کند که در تاریخ معاصر ایران همواره در رخدادهای مهم نمود داشته است. به ‌هر حال، هنر اصیل با جامعه عجین شده است؛ یعنی از درون آن شکل می‌گیرد و بر مناسبات اجتماعی آن نیز، تأثیر می‌گذارد.

مصاحبهشونده (4):

«نزدیک به 200 هزار نفر از این راه امرار معاش می‌کنند؛ چون هنر اصیل با جامعه عجین شده و با تحولات جامعه از بین نمی‌رود. اگر هنرمند ریشۀ سنتی خود را داشته باشد، ولی با هنر روز نوآوری و خلاقیت هم به آن اضافه کند، مخاطب جهانی نیز پیدا می‌کند‌».

مصاحبهشونده (10):

«هنر فاخر به‌صورت ناخودآگاه بر روی جامعه تأثیر می‌گذارد و جامعه را تغییر می‌دهد، هنر یک ضرورت غیرقابل‌انکار برای تلطیف روح آدمی و ارتباطش با دیگران و طبیعت است‌».

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 1- مدل پارادایمی رابطۀ هنرمند- مخاطب

Fig 1- Paradigmatic model of artist-audience relationship

 

 

مقولۀ مرکزی: دگردیسی تعاملِ هنری و سرگشتگیِ نهادی

مخاطب در عصر دیجیتال، ماهیتی سیال پیدا کرده است. از طرف دیگر، این سیالیت در هنرمند نیز شکل گرفته است. درواقع‌ در عصر دیجیتال، ما با یک سوژۀ سیال و بریکولاژ مواجهیم؛ سوژه‌ای که هویتی تکه‌تکه دارد و هرلحظه تغییر هویتی و معنایی را تجربه می‌کند. علاوه بر این، ما شاهد نوعی چرخش تکنولوژیکِ پست‌مدرنیم که ساحت هنر را نیز تحت تأثیر قرار داده است. این وضعیت سبب تغییر رابطۀ هنرمند-مخاطب شده است. بنیادِ این تغییر سیالیت است. هنرمند برای تعامل با مخاطب، نیاز است به‌طور مداوم خود و نظام معنایی و هنری‌اش را بازآفرینی کند و از طرف دیگر، مخاطب نیز‌ به بازآفرینی ذهنی مداوم برای فهم هنر نیاز دارد؛ بنابراین، نیاز به بازآفرینی مناسبات ارتباطی هنرمند-مخاطب وجود دارد. از طرف دیگر، ساختارها و نهادهای مرتبط با هنر در جامعۀ ایرانی، دچار سرگشتگی شده‌ و کارآمدی خودشان را در مواجهه با هنر از دست داده‌اند. نهادها در مواجهه با هنر، ماهیت دستوری پیدا کرده‌اند و توانی برای تنظیم مناسبات هنری در جامعه ندارند. آنها قدرت فرهنگ‌سازی را از دست داده‌اند و‌ در این زمینه اقدام مثبتی انجام نمی‌دهند. از طرف دیگر، شرایط اقتصادی جامعۀ ایرانی و فساد نهادینه‌شده، سبب شده است که هنر ماهیت تجاری به خود بگیرد و از وجه فرهنگی‌اش دور شود. این شرایط در مفصل‌بندی با یکدیگر، رابطۀ هنرمند-مخاطب را تخریب کرده‌اند. برای رهایی از این وضعیت، به بازسازی نهادی نیاز است. لازم است نهادهای مرتبط با هنر، کارآمدی خودشان را به دست بیاورند و نهادهای هنری و هنرمند نیز به‌طور مداوم، در فهم نظام معنایی مخاطبان بکوشند. فرهنگ‌سازی هنری در ابعاد و حوزه‌های مختلف، یک ضرورت است و نیاز جدی به بازسازی اقتصاد هنر وجود دارد. در صورت تحقق این استراتژی‌ها، باید انتظار تعالی هنری-فکری، بازسازی ساحت فرهنگی هنر و بازسازی ساحت اجتماعی هنر را داشت.

 

بحث و نتیجه

هنر و جامعه همواره پیوندی ناگسستنی با یکدیگر داشته‌اند. هنرمند در خلقِ اثر هنری، از جامعه الهام می‌گرفته‌ و جامعه نیز تحت تأثیر کنش‌های هنری هنرمند قرار داشته است. هنرمند سوژه‌ای است که زیستِ فرهنگی-اجتماعی در جامعه دارد و بدیهی است که در خلق هنر، تحت تأثیر آن قرار داشته باشد. این پیوند در عصر دیجیتال و تحت تأثیر تحولات رادیکال معنایی- عینی دچار گسست شده است. مخاطب‌ نمایندۀ جامعه در تعامل با هنرمند، دچار دگردیسی و سیالیت بی‌پایان شده است. منابع معناییِ هویت‌بخش دیگر، مانند گذشته ‌ثبات ندارند و همین مسئله سبب سیال‌شدن سوژه‌های نوین به‌ویژه مخاطبان شده است. از طرف دیگر، خودِ هنر نیز دچار نوعی چرخش دیجیتالی-پست‌مدرن شده است که بر این وضعیتِ سیال، بار شده است. نهادهای متولی هنر در ایران نیز، دچار سرگشتگی شده‌اند که این امر در کنار ویرانیِ اقتصادی، تخریب بیشتر رابطۀ هنرمند-مخاطب را به‌دنبال داشته است.

ظهور شبکه‌های اجتماعی مجازی و فضای دیجیتال، به این وضعیت سرگشته افزوده است. البته فضای دیجیتالی و مجازی، امکاناتِ فراوانی را برای توسعۀ رابطۀ هنر و جامعه، هنرمند و مخاطب‌ فراهم آورده است. شبکه‌های اجتماعی مجازی، فضای مطلوبی را برای تعامل و ارتباط مداوم هنرمندان و مخاطبان با یکدیگر فراهم کرده است. در وضعیت سنتی، تعامل بین این دو به‌دلیل فقدان فضاهای ارتباطی مناسب، به ‌مرور دچار فرسودگی‌ و قطع می‌‌شد، اما با توسعۀ شبکه‌های اجتماعی مجازی، این تعامل ماهیت دائمی به خود گرفته و از طرف دیگر، فضای دیجیتالی و مجازی بازاریابی هنر را دچار تحول اساسی کرده است. بازاریابی دیجیتالی، به مهم‌ترین رکن اقتصادی هنر در عصر دیجیتال تبدیل شده است. در مقابل، فضای دیجیتالی‌ پیامدهای منفی نیز برای هنر و تعامل هنرمند و مخاطب به‌دنبال دارد. گسترش کپی‌برداری اینترنتی از آثار هنری، ترور شخصیتی هنرمندان، کاهش کیفیت آثار هنری در اثر رواج روزمرگی در فضای مجازی و ... ازجمله این پیامدها هستند. به‌طور کلی، فضای مجازی هم زایشِ مناسبات نوین هنری و هم ویرانی ساحت هنر را با گسترش کپی‌برداری هنری، سرقت اینترنتی، ترور شخصیتی و ... به‌دنبال داشته است. شمخانی و گودرزی (1399) در پژوهش خویش، به این تعارضات و وضعیت پارادوکسیکال اشاره کرده‌اند. لی‎‍یو و همکاران (2021) در پژوهش خویش، بیشتر‌ وجه مثبت فضای دیجیتالی نوین را در خلق و زایش هنری و تعامل این وضعیت را با مخاطب بررسی کرده‌اند. آنها هوش مصنوعی را مرکز تحولات نوین در زمینۀ رابطۀ هنرمند و مخاطب می‌دانند. به نظر می‌رسد توجه به این مفهوم نوین در مطالعات جامعه‌شناسی هنر در ایران نیز، یک ضرورت باشد.

رابطۀ بین هنرمند-مخاطب، تحت تأثیر عوامل فرهنگی-اجتماعی مختلف قرار دارد. ناکارآمدی نهادی، فرهنگ‌سازی ضعیف هنری از سوی نهادهایی مانند نظام آموزشی و رسانه، بسترهای فرهنگی و اجتماعی، وضعیت اقتصادی و شرایط رفاهی حاکم بر جامعه، فهمِ اجتماعی هنر، نظام شخصیتی و رفتاری هنرمند، فهم نهادی از هنر و ... ازجمله این عوامل‌اند که به ‌مرور، رابطۀ بین هنرمند و مخاطب را تخریب کرده‌اند. دخالت غیراصولی و ایدئولوژیک نهادهای مختلف در حوزۀ هنر، سبب کاهش کیفیت آثار هنری از یک ‌طرف‌ و شکل‌گیری بی‌اعتمادی نهادی مخاطبان به هنر، از سوی دیگر شده است. شهروندان عموماً به این نهادها اعتماد نمی‌کنند و دخالت نهادی آنها در حوزۀ هنر، چنین حسی را به مخاطب انتقال می‌دهد که هنرمندان وابستگی نهادی دارند. این مسئله درنهایت به بی‌اعتمادی نهادی به هنرمندان منجر می‌شود که عاملی منفی در رابطۀ هنرمند و مخاطب است. سرگشتگی نهادهای مختلف در سیاست‌گذاری حوزۀ هنر و فهم پایین هنری آنها، عامل منفی دیگر در این زمینه است. این نهادها حتی در حوزۀ قانون‌گذاری هنر نیز، عملکرد مناسبی نداشته‌اند. گسترش فساد نهادینه‌شده و واسطه‌گری اقتصادی در بازار هنر، کپی‌برداری اینترنتی و ویرانیِ اقتصاد هنر، ازجمله پیامدهای سرگشتگی نهادی در حوزۀ هنر است. به ‌هر حال، عوامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مختلفی بر ماهیت این رابطه و فرآیند آن تأثیرگذارند. دیزگلی و علیپور (1399) و کفشچیان مقدم و عموئیان (1397) بر تأثیرگذاری این عوامل بر فرآیند رابطۀ هنرمند-مخاطب تأکید دارند. علاوه بر این، عوامل روان‌شناختی و خرد نیز در رابطۀ بین هنرمند و مخاطب نقش دارند. نظام شخصیتی و اخلاقی هنرمند به‌طور مستقیم بر تعامل او با مخاطب تأثیر می‌گذارد. در صورتی ‌که هنرمند‌ اخلاقیات، رفتار اجتماعی و شخصیت فرهنگی-اجتماعی مطلوب و مناسبی داشته باشد، تعامل او با مخاطب نیز مطلوب‌تر خواهد بود. رازقی‌راد (1399) به همین مسئله اشاره می‌کند و معتقد است نظام اخلاقی هنرمند در شکل‌دهی به تعامل مناسب با مخاطب، نقش اساسی دارد. همان‌طور که اشاره شد،

به ‌هر حال‌ رابطۀ هنرمند- مخاطب، فرآیند خلق اثر هنری و کیفیت آن را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. نظام معنایی مخاطبان در تعامل با هنرمند به او منتقل می‌شود و این امر در شکل‌دهی به ذهنیت هنری هنرمند، نقش دارد. از طرف دیگر، نظام معنایی هنرمند نیز به مخاطب منتقل‌ و سبب می‌شود فهم و خوانش دقیق‌تری از هنر داشته باشد. گائو و همکاران (2019) به همین مسئله اشاره می‌کنند. ازنظر آنان، خلق اثر هنری در فرآیند تعامل هنرمند با مخاطب، به‌صورت دقیق‌تر و اجتماعی‌تری اتفاق می‌افتد. بنابراین، رابطۀ هنرمند و مخاطب از اهمیت محوری برخوردار است. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که در صورت تخریب این رابطه، جامعه، فرهنگ و هنر نیز به ‌مرور دچار تخریب می‌شود، اما در صورت تقویت آن با استراتژی‌هایی مانند بازسازی اقتصادِ هنر، بازآفرینی نهادی، فرهنگ‌سازی هنری و تقویت تعاملات همدلانه، می‌توان انتظار تعالی هنری، فکری و فرهنگی-اجتماعی را داشت.

نتایج پژوهش حاضر، بیانگر تأثیر متقابل هنرمند و مخاطب، هنر و جامعه بر یکدیگر بود. همان‌طور که در بخش چارچوب مفهومی بحث شد، دو رویکرد شکل‌دهی و بازتابی در زمینۀ تعامل هنر و جامعه وجود دارد. رویکرد شکل‌دهی معتقد به تأثیرگذاری هنر بر جامعه است و رویکرد بازتابی،‌ به تأثیرپذیری هنر از جامعه باور دارد (Alexander, 2003). با توجه به نتایج پژوهش، به نظر می‌رسد که هیچ‌کدام از این رویکردهای نظری، مسئله را به‌طور دقیق تبیین نمی‌کنند. هنرمند تحت تأثیر جامعه و مناسبات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن قرار دارد و هم‌زمان، بر این مناسبات نیز تأثیر می‌گذارد. بنابراین‌ رابطۀ بین هنر و جامعه، همانند رابطۀ هنرمند و جامعه، یک رابطۀ دوسویه است؛ از این ‌رو‌ به نظر می‌رسد تلفیقِ دیدگاه‌های نظری شکل‌دهی و بازتابی در زمینۀ رابطۀ هنر و جامعه، هنرمند و مخاطب، کارآمدی بهتری داشته باشد.

 

[1] Emic

[2] Lyu et al.

[3] Gao et al.

[4] Etic

[5] Ball-Rokeach & DeFleur

[6] Systematic

[7] Open Coding

[8] Axial Coding

[9] Selective Coding

[10] Purposive-theoretical sampling

[11] Member Check

[12] Analytical Comparison

[13] Auditing

[7] Open Coding

[8] Axial Coding

[9] Selective Coding

[10] Purposive-theoretical sampling

[11] Member Check

[12] Analytical Comparison

[13] Auditing

استراوس، ا. و کُربین، ج. (1391). مبانی پژوهش کیفی، فنون و مراحل تولید نظریۀ زمینه‎‍ای (ترجمۀ ابراهیم افشار). تهران: نی.
آقاربی، ک. (1401). بررسی مثلث هنرمند، اثر، مخاطب (توجه به تعامل نقاشی با مخاطب). مطالعات هنرهای زیبا، 3 (7)، 25-14.
بوستانی، د. و محمدپور، ا. (1388). بازسازی معنایی جهت‎‍گیری جنسیتی پسران نسبت‌به دختران (ارائۀ یک نظریۀ زمینه‎‍ای). مطالعات راهبردی زنان، 11(44)، 172-142. Doi: 20.1001.1.20082827.1388.11.0.6.9
پورمند، ف. (1396). افق بیناذهنی هنرمند و مخاطب در هنر تعاملی معاصر (با نگاهی به پروژۀ تعاملی کتابخانۀ قلب). مبانی نظری هنرهای تجسمی، 2 (3،1)، 76-61.
 Doi: 10.22051/JTPVA.2017.3979
جنسن، چ. (1398). تجزیه‌وتحلیل آثار هنرهای تجسمی (ترجمۀ بتی آواکیان)، تهران: سمت.
دووینیو، ژ. (1379). جامعهشناسی هنر (ترجمۀ مهدی سحابی)، تهران: نشر مرکز.
دیزگلی، س. و علیپور، ش. (1399). طبقهبندی مخاطب در هنرهای تجسمی معاصر و هنرهای کلاسیک ایران با مطالعۀ ادبیات تطبیقی. مطالعات ادبیات تطبیقی، 14(54)، 51-75. https://sanad.iau.ir/Journal/clq/Article/850504
رزاقی راد، م. (1399). تبیین نقش اخلاق در هنر و تأثیر آن بر مخاطب. مبانی نظری هنرهای تجسمی، 5(1، 9)، 68-77. .Doi: 10.22051/jtpva.2020.28577.1131
زنگ‎‍ویل، ن. (1401). هنر و مخاطب. مطالعات هنرهای زیبا، 3(7)، 48-67.
شریفی، س.م. و سلیم، ح. (1399). ارتباطات اقناعی مبتنی بر شناخت چندبعدی مخاطب. مطالعات میانرشته‎‍ای ارتباطات و رسانه، 3(1، 7)، 67-92.
. Doi: 10.22034/jiscm.2020.222500.1098
شمخانی، م. و گودرزی، م. (1399). مربعِ هنرمند، مخاطب و محیط در هنر امروز. مطالعات عالی هنر، 2(1، 3)، 95-107. http://art-studies.ir/article-1-74-fa.html
کفشچیانمقدم، ا. و عموئیان، ف. (1397). تعامل هنرهای تجسمی شهری با مخاطب، مطالعۀ موردی: سالانۀ هنرهای شهری بهارستان تهران سال 1395. پیکره، 7(13)، 72-55. Doi: 10.22055/pyk.2018.14469
محمدیان، م.؛ کامرانی، ب.؛ دهقانان، ح. و گیاهی، ی. (1397). چارچوب شبکۀ کسب‌وکار نهادی هنرهای تجسمی مبتنی بر رویکرد فراترکیب. نامۀ هنرهای تجسمی و کاربردی، 11(21)، 50-25. 10.30480/VAA.2018.671
هادوی تهرانی، م. (1379). جستاری در باب هنر. هنر دینی، 6، 79-88.
 
References
Agharabi, K. (2022). Examining the triangle of artist, work, audience (attention to the interaction between the painting and audience). Fine Arts Studies, 3(7), 14-25. [In Persian]
Alexander, V. (2003). Sociology of the arts exploring fine and popular forms. Blackwell publishing.
Boostani, D., & Mohammadpur, A. (2009). Meaning reconstruction of young men's gender orientation toward young women (A grounded theory study). Women's Strategic Studies11(44), 142-172. doi: 20.1001.1.20082827.1388.11.0.6.9 [In Persian]
Carpentier, N. (2011). The handbook of media audiences (pp. 1-15) (V. Nightingale, Ed). Wiley-Blackwell.
Corbin, J., & Strauss, A. (2015). Basic of qualitative research: Techniques and procedures developing grounded theory. Thousand Oaks, Sage.
Creswell, J. W. (2005). Educational research: Planning, conducting, and evaluating quantitative and qualitative research (2nd edition). Upper Saddle River. Pearson.
Creswell, J. W., & Miller, D. L. (2000). Determining validity in qualitative research. Theory Into Practice, 39(3), 124 -130. http://www.jstor.org/stable/1477543.
Creswell, J.W. (2012). Educational reserach: Planning, conducting and evaluating quantitative and qualitative research. Pearson.
Dizgoli, S., & Ali Poori Meraloo, Sh. (2020). Audience classification in contemporary visual arts and classical arts of Iran by studying comparative literature. Comparative Literature Studies, 14 (54), 51-75. [In Persian]
Duvignaud, J. (2000). The sociology of art. Translate in Persian by M. Sahabi, Tehran: Markaz. [In Persian]
Gao, Y., Wu, J., Lee, S., & Lin, R. (2019) Communication between artist and audience: A case study of creation journey. Pearson Education, Inc. p. 33–44. https://doi.org/10.3390/app11073290
Hadavi Tehrani, M. (2002). An inquiry on art. Religious Art, 6, 79-88. [In Persian]
Jansen, Ch R. (2019). Studying art history. Translate in Persian by B. Avakian, Tehran: Samt. [In Persian]
Mohammadian, M., Kamrani, B., Dehghanan, H., & Giahi, Y. (2018). The visual arts institutional business network. Journal of Visual and Applied Arts11(21), 25-50. doi: 10.30480/vaa.2018.67. [In Persian]
Pourmand, F. (2017). The intersubjective horizon of artist and audience in the contemporary interactive art (A glance at an interactive project: The heart library). Theoretical Principles of Visual Arts2(1), 61-76. [In Persian]
Rezghirad, M. (2020). Role of ethics in art & its impact on the audience. Theoretical Principles of Visual Arts5(1), 68-77. doi: 10.22051/jtpva.2020.28577.1131 [In Persian]
Shamkhani, M. (2020). the square of artist, artwork, audience and environment in the art of today. Advanced Studies of Art, 2(1), 95-108. [In Persian]
Sharifee, S. M., & Salim, H. (2020). Persuasive communication based on multi-dimensional cognition of audience. Journal of Interdisciplinary Studies in Communication and Media3(7), 67-92. doi: 10.22034/jiscm.2020.222500.1098 [In Persian]
Strauss, A. L., & Corbin, J. (1990). Basics of qualitative research: Grounded theory procedures and techniques. Thousand Oaks.
Strauss, A. L., & Corbin, J. (2012). Basics of qualitative research: Grounded theory procedures and techniques. Translate in Persian by E. Afshar, Tehran: Ney. [In Persian]
Zangwill, N. (2022). Art and audience. Translate in Persian by M. Emami, Fine Arts Studies, 3(7), 47-67. [In Persian]