تحلیل سیاست‌گذارانۀ میزان شیوع آسیب‌های اجتماعی و اولویت‌بندی آنها در محلات شهری؛ مورد مطالعه: محلات محروم و برخوردار شهر کرمانشاه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار، جامعه‌شناسی پژوهشکدۀ توسعۀ کالبدی، سازمان جهاد دانشگاهی استان کرمانشاه، ایران

2 دانشجوی دکترای جامعه شناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، تهران، ایران

چکیده

محلات محروم در کلان‌شهرها، مهم‌ترین بسترهای شکل‌گیری و گسترش مسائل اجتماعی و یکی از عوامل مهم تهدید‌کنندۀ امنیت شهرها محسوب می‌شوند. این مقاله با هدف ارائۀ تحلیلی متفاوت از میزان شیوع و اولویت‌بندی مسائل اجتماعی در محلات محروم شهر کرمانشاه، تدوین شده ‌است. روش پژوهش، ترکیبی (کمی و کیفی) بوده است. در بخش کمی، 800 نمونه از 15 محله، شامل 2 محلۀ برخوردار و 13 محلۀ محروم انتخاب شده ‌است. در بخش کیفی، 13 جلسه بحث گروهی متمرکز با حضور معتمدان محلات محروم تشکیل شده است. براساس نتایج پژوهش، بین میزان شیوع یک آسیب در محله و میزان اولویت رسیدگی به آن، تفاوت وجود دارد. در حالی که شایع‌ترین مسائل اجتماعی در تمام محلات بررسی‌شده، مسائل اقتصادی (بیکاری و فقر) است، اما مسائل اولویت‌دار برای رسیدگی از‌نظر ساکنان، اولاً در محلات مختلف متفاوت است؛ دوم، لزوماً اقتصادی نیستند و سوم، سطح مطالبات فراگیر و معطوف به رفع تبعیض از محلات محروم در قیاس با کل شهر است. نتایج پژوهش بر آن است که نشان دهد فضای فکری سیاست‌گذاری در تعقیب مسائل اجتماعی در محلات محروم، مبتنی بر اولویت‌بندی مسائل پر شیوع‌ و به همین دلیل محکوم به شکست است. همچنین نقش میانجی‌های اجرای برنامه‌های سیاست‌گذارانه، به‌نوعی مناسک‌گرایی تقلیل یافته است. علاوه بر آن، حاکمیت دیدگاه همه‌جانبه‌گرایانه به‌جای دیدگاه کل‌گرایانه، موجبات بازتولید مسائل اجتماعی را در محلات محروم ‌فراهم کرده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Examining Social Issues and Their Prioritization in Affluent vs. Deprived Urban Neighborhoods: A Policy Analysis of Kermanshah, Iran

نویسندگان [English]

  • Bita Hamed 1
  • Sajede Vaezzade 1
  • Omid Mansouree 2
1 Assistant Professor, Department of Sociology, Physical Development Research Institute, ACECR, Kermanshah, Iran
2 Ph.D. student of Sociology, Faculty of Social Sciences, Tehran University, Tehran, Iran
چکیده [English]

Introduction
A social problem is an issue that is widely seen as challenging within a society. This definition combines objective and subjective factors and varies across time and location. Marginalized and deprived neighborhoods are a major problem in modern cities, causing various types of social harm (Amiri et al., 2013). Kermanshah, a major Iranian city, faces this issue - it has 36 designated high-need areas, 13 of which are marginalized. Despite efforts to address these neighborhoods, the results have been unsatisfactory. The key question is: what prioritization framework should policies use to target social problems in these neighborhoods and how does it align with the actual prevalence of issues in the areas?
 
 
Materials & Methods
This study used a mixed-methods approach, incorporating both quantitative and qualitative components. For the quantitative portion, a survey was conducted. A multi-stage cluster sampling technique was used to select 800 households from 2 affluent neighborhoods and 13 deprived neighborhoods. The target population included all households in the selected areas (Statistics Center of Iran, 2015). The initial sample size, calculated using Cochran's formula, was 400 households. However, to ensure a minimum of 30 samples for smaller neighborhoods and a maximum of 100 for larger ones, the final sample size increased to 650 households in the deprived neighborhoods and 150 in the affluent ones. The validity of the survey questionnaire was confirmed through expert review. The qualitative component used a three-tier approach to establish the research validity and reliability.
 
Discussion of Results & Conclusion
The research findings indicated that the residents of deprived neighborhoods primarily viewed economic issues, such as poverty, unemployment, and deprivation, as the most pressing social problems. However, the specific priorities identified by the local stakeholders for addressing these issues did not always align with the actual prevalence of problems in the communities. A key insight was the disconnect between the severity of problems in a neighborhood and the prioritization for addressing them. While economic challenges were widely recognized as major social issues, the priorities identified by the local actors often focused on other concerns, such as security, accessibility, health, and education infrastructure. This suggested a duality between the prevalence of problems and prioritization of solutions. These findings indicated that policymaking around social problems in the deprived neighborhoods tended to prioritize common, easily-addressed issues, rather than the deeper, more systemic challenges facing these communities. This approach might aim to produce and reproduce certain individual and collective identities aligned with those of more affluent urban areas, rather than truly empowering the marginalized communities. The research findings revealed an interesting contrast. While economic problems were widely recognized as the most significant social issues across all the deprived neighborhoods, the specific priorities identified by local stakeholders varied. In some areas, priorities centered on security and accessibility, while in others, the focus was on health and education infrastructure. This suggested that the problems perceived as most pressing by community members were not necessarily the ones that were economically-driven. Moreover, the service institutions tasked with implementing neighborhood improvement programs, such as the police, welfare agencies, and religious centers, had struggled to effectively meet the communities' desired goals. These institutions, which were meant to serve as intermediaries in translating program principles to the target population, had fallen short in providing effective services aligned with the communities' needs and priorities. Notably, these findings came despite the government's reliance on these service institutions to drive neighborhood empowerment and improvement programs. The research indicated that the performance of these mediating organizations varied significantly across different localities. This suggested that the underlying rationale behind policymaking on social issues in these neighborhoods might be focused on addressing the most visible, common problems, rather than the deeper, systemic challenges. To this end, policymakers had often utilized available tools and techniques, such as increasing the duties and responsibilities of service providers. Additionally, this approach appeared to aim at producing and reproducing certain individual and collective identities that aligned with the standards of more affluent urban areas, rather than empowering the marginalized communities themselves.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Social Problems
  • Deprived Neighborhoods
  • Kermanshah City
  • Social Policy

مقدمه و بیان مسئله

مسئلۀ اجتماعی[1] وضعیتی است که از‌نظر تعداد زیادی از افراد جامعه، مایۀ سختی تلقی می‌شود. تعاریف مختلفی از این مفهوم وجود دارد، اما هیچ‌یک از آنها جهانی، ثابت و مطلق نیستند. مسائل اجتماعی با ترکیبی از معیارهای عینی و ذهنی تعریف می‌شوند که در جوامع مختلف و افراد و گروه‌های گوناگون جامعه و نیز در زمان‌های مختلف متفاوت‌اند. برخی صاحب‌نظران بین مسئلۀ اجتماعی و ‌ فردی تمایز قائل می‌شوند و معتقدند مسائل اجتماعی، وضعیت‌هایی‌اند که راه‌حلی بیرون از افراد و محیط بی‌واسطۀ خود دارند؛ برای مثال، رایت میلز[2] معتقد است یک مسئلۀ فردی امری شخصی است و برحسب ویژگی‌های شخصی افراد (انگیزه، سطح، خلق و خو، شخصیت، یا توانایی) یا ارتباطات نزدیک با دیگران (اعضای خانواده دوستان، آشنایان، یا همکاران) تبیین می‌شود و حل آن به تغییر انگیزه، خلق و خو، توانایی یا ارتباطات نزدیک فرد بستگی دارد. اما مسئلۀ اجتماعی موقعیتی‌ مؤثر بر عدۀ درخور توجهی از مردم است که به گمان آنان یا به گمان عدۀ چشمگیری از افراد جامعه، سرچشمۀ سختی و بدبختی به شمار می‌آید (کرون، 1390: 22) و راه‌حل آن در بیرون از افراد و محیط بی‌واسطۀ آنان است.‌ کرون (1390) سه معیار را برای تعریف مسئلۀ اجتماعی پیشنهاد کر‌د: 1-وضعیت اجتماعی خاصی که عامل به وجود آمدن مشکلات فردی می‌شود؛ 2-مسائل اجتماعی در سه سطح محلی، جامعه‌ای و جهانی مطرح می‌شوند؛ 3-مسائل اجتماعی دو بعد دارند: درک ذهنی و مشاهدۀ تجربی (عینی). از‌نظر او، «مسئلۀ اجتماعی وقتی پدید می‌آید که مردم به‌صورت ذهنی درک کنند و در تجربه مشاهده کنند که وضعیت اجتماعی خاصی در سطح محلی، جامعه‌ای و جهانی باعث به وجود آمدن مسائل فردی شده‌اند». لوزویک (1398) چهار نکته را در تعریف مسئلۀ اجتماعی، مطرح کرده است: اول، مسئلۀ اجتماعی به یک موقعیت نامطلوب و شرایط منفی اشاره دارد؛ دوم، آن موقعیت نامطلوب بخش بزرگی از جامعه را درگیر کرده باشد؛ سوم، این باور وجود داشته باشد که موقعیت نامطلوب مذکور‌ تغییردادنی است و چهارم، نه‌تنها‌ تغییردادنی است، لازم است و باید تغییر کند. بنابراین مسئلۀ اجتماعی شامل یک بعد عینی و موقعیت ملموسی است که به‌لحاظ ذهنی از سوی عدۀ کثیری منفی، ‌تغییردادنی و لازم به تحول تلقی می‌شود. نکتۀ حائز اهمیت در اینجا، وابستگی تعریف مسئلۀ اجتماعی به ارزش‌های جمعی کنشگران اجتماعی است که نشان می‌دهد یک موقعیت واحد ‌در یک اجتماع، مسئلۀ اجتماعی تعریف می‌شود، اما در اجتماعی دیگر نه. بنابراین در بحث سیاست‌گذاری اجتماعی، توجه به اولویت‌بندی مسائل اجتماعی از‌نظر کنشگران‌ اهمیت بسیاری دارد.

حاشیه‌نشینی و پدیدۀ محلات محروم شهری، که از آن به سکونت‌گاه‌های غیررسمی نیز یاد می‌شود، امروزه‌ به پاشنۀ آشیل مدیریت شهری، به‌ویژه در کلان‌شهرها تبدیل شده است. این پدیده در حال حاضر یک مسئلۀ اجتماعی حاد‌ است؛ زیرا منشأ بروز بسیاری از آسیب‌های اجتماعی از قبیل فقر، بیکاری، جرم، اعتیاد و غیره است (امیری و همکاران، 1392: 120). فشار ناشی از این عوامل و احساس محرومیت نسبی، افراد حاشیه‌نشین را به‌سمت جرم و جنایت می‌کشاند (ممتاز، 1390). ‌بنابراین با گسترش حاشیه‌نشینی، میزان مسائل اجتماعی افزایش می‌یابد و تشدید آنها راه را برای وقوع بحران‌های شهری هموار می‌کند.

براساس آمارهای موجود، در حال حاضر حدود 6 میلیون نفر معادل 9درصد از جمعیت شهری کشور حاشیه‌نشین‌اند (مرکز پژوهش‌های مجلس، 1401). مطالعۀ روند حاشیه‌نشینی در شهرهای مختلف ایران نشان می‌دهد که در چند دهۀ گذشته، این پدیده در سراسر ایران در حال گسترش بوده است (نقدی و زارع، 1390: 128). در این میان، آمارهای شهرهایی چون مشهد، بندرعباس، سنندج، زاهدان، تبریز و کرمانشاه نگران‌کننده است (ایراندوست، 1388: 202). گسترش حاشیه‌نشینی در کلان‌شهر کرمانشاه، به‌حدی نگران‌کننده است که براساس آمار‌های موجود، در این کلان‌شهر 36 منطقۀ ویژۀ اجتماعی و 13 محلۀ حاشیه‌نشین وجود دارد که‌ مشکلات و تنگناهای جدی‌تری دارند؛ شامل محله‌های نوکان، باغ ابریشم، چقاگلان، چقا کبود، حکمت‌آباد، شاطر‌آباد، جعفر‌آباد، آناهیتا، شهرک صادقیه، دولت‌آباد، چمن، دره‌دراز و کولی‌آباد. این 13 محله، جمعیتی معادل250 تا 300 هزار نفر را در خود جای داده‌اند که تقریباً یک سوم جمعیت شهر را شامل می‌شود.

دیدگاه‌های مختلفی در مواجهه با پدیدۀ حاشیه‌نشینی در سطح جهان تجربه شده است (جدول 1). در دیدگاه‌های لیبرالی و ساختارگرا، این سکونتگاه‌ها در برنامه‌ریزی نادیده گرفته می‌شوند. محافظه‌کاران رأی به برچیدن و حذف آنها می‌دهند. راهکارهای ایده‌آلیستی همچون مسکن اجتماعی و مکان و خدمات نیز، قادر به اصلاح وضعیت نیستند. در این میان، اصلاح‌گراها و رفرمیست‌ها راه‌حل را در سامان‌دهی و بهسازی و به شکلی توانمندسازی اجتماع محلی می‌بینند که با توجه به واقع‌بینانه‌بودن و عملی‌بودن، این رویکرد در چند دهۀ اخیر به شکل درخور توجهی ترویج‌ و تقریباً به رویکرد مسلط بدل شده است. درونمایۀ این رویکرد، این است که در صورت مهیابودن بستر، ساکنان این محله‌ها با کمترین اتکا‌ به منابع دولتی و عمومی قادرند نیازهای سکونتی و مشکلات محیط زندگی خود را حل کنند (ایراندوست، 1388: 203).

 

جدول 1- رهیافت‌های چاره‌اندیشی اسکان غیررسمی

Table1- Approaches to solving informal settlements

نگرش

رهیافت

محافظه‌کار

پدیده را ریشه‌کن کنیم

لیبرال

پدیده را رها کنیم

رادیکال

پدیده را ریشه‌ای حل کنیم

رفرمیست

پدیده را اصلاح کنیم

مأخذ: صرافی‌ (1382)

 

در ایران نیز هرچند این رویکرد از نیمۀ اول دهۀ 1380‌ به جریان مسلط تبدیل شده است، اما در عمل توفیق چندانی حاصل نشده است. به اعتقاد بولای[3] (2011)، تداوم گسترش مناطق حاشیه‌ای شهرها و غوطه‌ور‌ماندن این مناطق در فقر و محرومیت، به یکی از سه دلیل زیر بر‌می‌گردد:

1-فقدان عزم جدی در میان دولتمردان در جهت توانمندسازی این نواحی؛

2-ضعف منابع مالی مورد نیاز؛

3-نبودن یا‌ کفایت‌نداشتن ظرفیت‌های فردی و سازمانی برای اقدام به توانمندسازی مناطق حاشیه‌ای که خود این عامل بر انتخاب ابزارهای نامناسب و اقدامات ناصحیح تصمیم‌گیران تأثیر می‌گذارد (Bolay, 2011).

اجرای پی در پی طرح‌های توسعۀ شهری و توانمندسازی در کرمانشاه، مؤید وجود عزم جدی در میان دولتمردان در جهت سامان‌دهی مناطق محروم است. همچنین در طرح‌های اجرا‌شده، منابع مالی زیادی در نظر گرفته شده است، اما نتیجۀ پذیرفتنی به دست نیامده است. بنابراین‌ علت تداوم گسترش مناطق محروم کرمانشاه را باید در نبودن یا‌ کفایت‌نداشتن ظرفیت‌های فردی و سازمانی برای اقدام مؤثر در این زمینه جست‌وجو کرد. یکی از سؤالات مهم در این رابطه، آن است که اصولاً سیاست‌های عملی باید بر مبنای چه الگویی از اولویت‌بندی مسائل اجتماعی در محلات هدف باشد و الگوی مزبور چه نسبتی با میزان شیوع مسائل اجتماعی در این محلات دارد؟ در این مقاله سعی شده است تا براساس نتایج یک پژوهش میدانی، دربارۀ این الگو و چالش‌های آن‌ بحث شود.

 

بررسی پیشینه

پژوهش حاضر با تکیۀ بیشتر بر روش تحقیق کیفی انجام شده و در بخش کمی نیز، آزمون نظریه مدنظر نبوده است، بنابراین چارچوب نظری خاصی در آن مفروض گرفته نشده ‌است، با این‌ حال، به‌منظور افزایش حساسیت نظری نسبت‌به موضوع پژوهش، اقدام به معرفی چارچوب نظری گار[4] (1377)، برای تبیین اولویت‌بندی مسائل اجتماعی و رهیافت حکومت‌مندی[5] فوکو[6]، برای تحلیل سیاست‌گذاری مسائل اجتماعی می‌شود. گار (1377) نقطة عزیمت نظریۀ خود را در زمینۀ خشونت‌های اجتماعی، نظریۀ محرومیت نسبی قرار داده است. او محرومیت نسبی را درک کنشگر از تفاوت میان توانا‌یی‌های ارزشی (داشته‌ها) و انتظارات ارزشی (خواسته‌ها) می‌داند. انتظارات ارزشی عبارت‌اند از: منافع و شرایطی از زندگی که مردم خود را در به دست آوردن آن ذی‌‌‌حق می‌دانند، اما توانایی‌های ارزشی به محیط اجتماعی و فیزیکی بستگی دارد و عبارت است از :ظروفی که بخت مردم را برای به دست آوردن یا حفظ ارزش‌ها معین می‌کند. به عبارت دیگر، محرومیت نسبی عبارت است از: تفاوت بین انتظارات مشروع و برآورد مدعیان نسبت‌به احتمال دسترسی به هدف. گار (1377) در نظریۀ محرومیت نسبی خود بر این باور است که چنانچه در راه دستیابی افراد به اهداف و خواسته‌هایشان مانعی ایجاد شود، آنان دچار محرومیت نسبی می‌شوند و نتیجۀ طبیعی و زیستی این وضع، آسیب‌رساندن به منبع محرومیت است. او برای تبیین رفتار پرخاشگری احتمالی معتقد بود که باید نقطۀ عزیمت را از عوامل ذهنی و مجموعة فرآیندهای ذهنی شروع کرد‌. براساس نظریۀ او، سه الگوی متمایز برای محرومیت نسبی وجود دارد:

1-محرومیت نزولی که در آن انتظارات ارزشی یک گروه، نسبتاً ثابت باقی می‌مانند، اما این تصور وجود دارد که توانایی‏های ارزشی رو به کاهش‌اند؛

2-محرومیت ناشی از بلندپروازی یا محرومیت آرزویی که در آن توانایی‌های ارزشی به‌‌طور نسبی ایستا باقی مانده است، اما انتظارات افزایش می‌یابند و تشدید می‌شوند‌؛

3-محرومیت پیش‌رونده که در آن افزایش شدید انتظارات با کاهش هم‌زمان توانایی‌ها همراه است (گار، 1377: 80).

بنابراین احساس تفاوت میان توانایی‌ها و انتظارات در ابعاد اقتصادی و فرهنگی، این احساس را در شهروندان به وجود می‌آورد که به خواسته‌ها و نیازهای اقتصادی و فرهنگی خود نرسیده‌اند. با استفاده از این نظریه، در‌نهایت مشخص خواهد شد که ساکنان محلات محروم بر پایۀ ارزیابی از تفاوت بین خواسته‌ها و داشته‌های خود، در چه حوزه‌هایی بیشتر احساس محرومیت می‌کنند و از بین بردن کدام‌یک از منابع محرومیت در بین آنان، از اولویت بیشتری برخوردار است (گار، 1377: 54).

رهیافت حکومت‌مندی فوکو در تجزیه و تحلیل سیاست‌گذاری مسائل اجتماعی کاربرد دارد. براساس نظریۀ فوکو، سیاست‌گذاری اجتماعی از سه بُعد عقلانیت، تکنولوژی و سوژۀ حکومت‌، بررسی‌شدنی است. عقلانیت‌های حکومت به معنای بستر و زمینه‌ای است که در قالب آن، کوشش‌های فراوانی برای عقلانی‌کردن ماهیت، فرایندها، اهداف و شاخص‌های اقتدار حکومتی انجام می‌شود (Burshel et al., 1991). تکنیک‌های حکومت به این معنی است که حکومت با چه شیوه‌ای فرم تکنولوژیک یا عمل‌گرا پیدا می‌کند. فرم تکنولوژیکی حکومت، به فرایندهای عملی، ابزارها و وسایل، محاسبه‌ها، روندها، سازمان‌ها و اسنادی مرتبط می‌شود که نهادهای مختلف تلاش می‌کنند به‌وسیلۀ آنها، رفتار، فکر، تصمیم و مقاصد دیگران را در راستای حصول به اهدافی که مورد رضایت و مطلوب خودشان است، شکل دهند و بهنجار کنند (Rose & Miler, 1992). این محور، شامل مجموعه‌ای از تکنیک‌ها، تکنولوژی‌ها، ابزارها، اهرم‌ها، رویّه‌ها و برنامه‌هایی است که تلاش دارند فکر و اندیشه را به کردار تبدیل و درنهایت، عقلانیت‌های حکومت (خِردهای سیاسی) را محقق کنند. سوژه‌های حکومت گونه‌های مختلف خودها، کنشگران یا عاملیت‌هایی است که در نتیجۀ یک عمل حکومتی ایجاد می‌شوند یا اقدام به اطلاع‌رسانی آن می‌کنند. بر‌اساس چارچوب تحلیل حکومت‌مندی، تحلیل سوژه‌های حکومت در دو سطح ‌پیگیری‌شدنی است. در یک سو، کانون تمرکز سوژه‌های حکومت، توجه به این مسئله است که کردارها و برنامه‌های حکومتی به چه نحوی تلاش می‌کنند تا انواع ویژه‌ای از هویت فردی و جمعی و نیز انواع ویژه‌ای از عاملیت و ذهنیت را تولید و بازتولید کنند. در سطح دیگر، کانون تمرکز تحلیل سوژه‌ها، توجه به این مسئله است که عاملیت‌های خاص، به چه شکلی خودها و هویت‌هایشان را به وجود می‌آورند. ایدۀ اصلی آن است که کردارهای حکومتی تلاش دارند اشکال خاصی از سوژه‌ها را شکل دهند؛ اما معنی آن این نیست که آنها لزوماً و حتماً به‌طور کامل در این کار موفق خواهند شد. سوژه‌ها‌ دربارۀ این فرایندها، با دیگر سوژه‌ها مذاکره و همکاری می‌کنند (جلایی‌پور و همکاران، 1391: 189). در پژوهش حاضر، سیاست‌گذاری مسائل اجتماعی به‌منزلۀ عقلانیت‌های حکومت، ضمن تعریف مسائل پرشیوع به‌عنوان مسئلۀ محلات محروم، تکنیک‌ها و شیوه‌هایی را برای به‌هنجارسازی سوژه‌ها و درنهایت تنظیم نظم اجتماعی به کار می‌گیرد.

در ایران، تحقیقات زیادی با موضوع مسائل و آسیب‌های اجتماعی مناطق محروم انجام شده ‌است که در اینجا به تعدادی از آنها به‌منظور آشنایی با انواع مسائل پرشیوع و اولویت‌بندی آنها در مناطق محروم اشاره می‌شود؛ برای مثال، شکیبا (1387) با مطالعۀ مسائل اجتماعی نقاط آلودۀ شهر تهران دریافت که بیشترین مسائل اجتماعی در مناطق یاد‌شده، اعتیاد، توزیع مواد مخدر، ولگردی، تکدی‌گری، فروش سی‌دی‌های غیرمجاز و اعمال غیراخلاقی است. هزارجریبی و همکاران (1388) اثر حاشیه‌نشینی را بر وقوع جرائم اجتماعی شهرستان کرمانشاه‌ بررسی کردند و به این نتیجه دست یافتند که وقوع جرائم اجتماعی، از قبیل سرقت، حمل و نگه‌داشتن سلاح و مهمات غیرمجاز و مصرف مشروبات الکلی در مناطق حاشیه‌نشین، بیشتر است. صالحی و همکاران (1389) در مطالعه‌ای با عنوان «آسیب‌شناسى اجتماعى منطقۀ حاشیه‌نشین عباس‌آباد نکا»، گزارش کردند که مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلى به نسبت جمعیت منطقه بسیار بالاست و از‌نظر خود ساکنان، رفع بیکارى و کمبود امکانات، بالاترین اولویت را در این زمینه دارند. عبدل (1389) با بررسی مسائل اجتماعی مناطق حاشیه‌نشینی شهرستان‌های استان تهران، به این نتایج دست یافت که حاشیه‌نشینان مسائلی چون خرید و فروش مواد مخدر، ایجاد مزاحمت‌ها، انواع سرقت‌ها، نزاع‌های دسته‌جمعی و غیره را از‌جمله جرائم شایع در محلۀ خود می‌دانند. همچنین بی‌اعتمادی در بین آنها زیاد است و دلیل آن بی‌توجهی مسئولان به این مناطق، گرفتاری و مشغلۀ کاری مردم و‌ وجودنداشتن خدمات اجتماعی و رفاهی بیان شده ‌است. توسلی و نورمرادی (1391) در بررسی جامعه‌شناختی علل گسترۀ مسائل اجتماعی در محلۀ خاک سفید تهران، نشان دادند که انحرافات جنسی، دزدی و نداشتن امنیت، از مهم‌ترین مسائل اجتماعی این منطقه است. نقدی و زارع (1391) در مطالعه‌ای با عنوان «حاشیه‌نشینی به‌مثابۀ آپاندیست شهری»،‌ وضعیت آسیب‌های اجتماعی را در محلۀ جعفرآباد کرمانشاه بررسی کرد و نشان داد که نرخ آسیب‌های اجتماعی در این محله‌ و میزان تعلق شهروندی‌ بالاست. امیری و همکاران (1392)، مسائل اجتماعی منطقۀ 19 شهرداری تهران را اولویت‌بندی کردند و نشان دادند که از‌نظر مدیران شهرداری، بیکاری، اعتیاد و تکدی‌گری، مهم‌ترین مسائل اجتماعی منطقه‌اند. دلایل این مسائل خانوادگی و اقتصادی بوده و راهکارهای بهبود وضعیت، علاوه بر توجه به نیازهای اقتصادی، فعالیت‌های فرهنگی و افزایش آگاهی حاشیه‌نشینان نیز، پیشنهاد شده است. دهقانی و اکبرزاده (1396) نیز گزارش کردند که در سطح کلان، صنعتی‌شدن و مهاجرت، در سطح میانی برنامه‌ریزی و بودجه‌ریزی نادرست و در سطح خرد جست‌وجو برای کار و برخوردار‌نبودن از مسکن و رفاه اقتصادی، از دلایل شکل‌گیری و افزایش بی‌رویۀ حاشیه‌نشینی و مسائل اجتماعی در شهر اصفهان بوده‌اند. دهقانی (1398) با گونه‌شناسی مسائل اجتماعی در 15 محلۀ جرم‌خیز شهر اصفهان، اعلام کرد که تراکم شدید جمعیت در محلات فقیر، طرد اجتماعی، نبود زیرساخت‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، تقویت‌کنندۀ تاب‌آوری اجتماعی و ناامیدی مسئولان از مهم‌ترین دلایل استمرار مسائل اجتماعی در مناطق جرم‌خیر و محروم است. فولادیان و رضایی بحرآبادی (1398) نیز، عوامل تسهیل‌کنندۀ مسائل اجتماعی را در شهر مشهد بررسی کردند و به این نتیجه دست یافتند که رابطۀ مسائل اجتماعی و ویژگی‌های مناطق حاشیه‌ای دوسویه و متقابل است. فقر، محرومیت نسبی و پایین‌بودن کیفیت زندگی در این مناطق، باعث افزایش مسائل و جرائم ‌ و متقابلاً از سمت آنها تشدید می‌شود. همچنین تراکم مسائل و جرائم در این مناطق باعث جلب و افزایش مجرمان و بزهکارانی می‌شود که خود به بالا‌رفتن تراکم این مسائل در حاشیه‌ها می‌انجامد.

تحقیقات در زمینۀ نوع سیاست‌گذاری‌ها در مناطق محروم، به میزان کمتری در ایران انجام شده است که در اینجا به چند مورد اشاره می‌شود؛ از‌جمله رامین (1395) که با ارزیابی عملکرد شهرداری تهران در مدیریت مسائل اجتماعی نشان داد‌ نمایشگری عملکردی و توجه به منظرۀ ‌شهری، از راهبردهای اصلی شهرداری در مدیریت مسائل اجتماعی است. جمع‌آوری معتادان، متکدیان، کودکان کار، زنان ویژه و... بدون حل ریشه‌ای اعتیاد و تکدی‌گری، مهم‌ترین راهبرد شهرداری است. در این راهبرد، تمرکز اصلی بر معلول بوده و علت‌ها به حاشیه رانده شده‌اند. کاوه و همکاران (1400) با بررسی سیاست‌گذاری آسیب‌های اجتماعی در دهۀ 60، نشان دادند که منطبق با شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم بر دورۀ‌ بررسی‌شده (دهۀ 60)، سیاست‌گذاری انقلابی که از ترکیب مضامین همنشینی گناه/جرم/آسیب، سلطۀ رویکرد حقوقی و مداخلات قضایی انتظامی، پاک‌سازی اخلاقی، سیاست‌گذاری حمایتی و مواجهه با معلول‌ها معنا یافته بود Tبر سپهر سیاست‌گذاری آسیب‌های اجتماعی در ابتدای انقلاب تسلط یافت. به‌طورکلی در سیاست‌گذاری این دوره، ابعاد اجتماعی سیاست‌گذاری آسیب‌های اجتماعی به نفع ابعاد حقوقی و قضایی کمتر مدنظر قرار گرفته ‌است؛ اما نکتۀ مهم پذیرش اجتماعی آن سیاست‌ها بوده است. خاشعی و مستمع (1392) در پژوهشی با عنوان «سیاست‌گذاری فرهنگی در وضعیت آنومی فرهنگی و اجتماعی»، ‌موضوع ناهنجاری‌های اجتماعی را در مناطق حاشیه‌ای شهر کرج بررسی و اعلام کردند که اگرچه مناطق حاشیه‌ای مولد آنومی‌اند،‌ آنومی تنها به حاشیه‌نشینان تعلق ندارد،‌ فراتر از مرزبندی جغرافیایی نیز، مولود تنوع فرهنگی و رویه‌های متفاوت اجتماعی است. از‌نظر پژوهشگران، سیاست‌گذاری‌ها باید با در نظر گرفتن شرایط فرهنگی و اجتماعی هر منطقه انجام شود.

در میان تحقیقات خارجی، سامسون و گروز[7] (1989) نشان دادند‌ اجتماعات محلی که پیوندهای اجتماعی قوی‌تری دارند و کنترل غیررسمی در آنها بیشتر است، میزان مسائل و جرائم کمتری دارند. ویلسون[8] (2010) در پژوهشی در زمینۀ مسائل اجتماعی محلات فقیرنشین شهرهای آمریکا، انزوای اجتماعی را در بروز انواع آسیب‌های اجتماعی این محلات مهم یافته است. وو و وبستر[9] (2010) در مطالعۀ فقر شهری در محلات چین،‌ اثر خصوصیات خانوار و انواع محله را بر محرومیت اجتماعی ساکنان بررسی کرد و به این نتیجه دست یافت که فقر و سکونت در محلات حاشیه‌نشین، باعث استمرار فقر و تعمیق آن می‌شود. گلوپینی[10] (2020) در بررسی تحولات شهری و مسائل اجتماعی کوزوو، مهم‌ترین مشکلات ناشی از شهرنشینی را در این کشور، کمبود و گرانی مسکن، ترافیک، آلودگی هوا، کمبود آب، کلاس‌های درسی، آلودگی صوتی، ساخت و سازهای غیرقانونی، فساد و جرائم سازمان‌یافته، کمبود فضاهای سبز و حمل و نقل عمومی برشمرده است.

تحقیقات مرور‌شده در‌مجموع بیانگر آن است که جنس مسائل اجتماعی در محلات فقیرنشین همۀ شهرها، در کشورهای مختلف تقریباً یکسان است و عواملی همچون فقر، انزوای اجتماعی و سیاست‌های کلان نظام اقتصادی، فراهم‌کنندۀ اصلی شرایط برای بروز مسائل اجتماعی، استمرار و گسترش آنها در محلات محروم شهری محسوب می‌شوند. بر همین اساس، راهکارهای پیشنهادی پژوهش‌های انجام‌شده، عموماً معطوف به ابزارهای مستقیم اقتصادی در جهت کاهش فقر و ابزارهای غیرمستقیم از قبیل رفع انگ از محلات و بهبود شیوه‌های مدیریتی است.

 

روش‌شناسی تحقیق

روش انجام این پژوهش، ترکیبی (کمی و کیفی) بوده است. در روش کمی با استفاده از پیمایش در هر محله، مسائل اجتماعی مهم احصا‌ شده‎‍اند. برای بررسی جزئیات بیشتری از مسائل مطرح‌شده و شناسایی مسائل اجتماعی دارای اولویت، برای رسیدگی از روش کیفی استفاده شده است.

در بخش کمی، 800 نمونه از 2 محلۀ برخوردار (کسرا و 22 بهمن) و 13 محلۀ محروم (آناهیتا، باغ ابریشم، جعفرآباد، چقاکبود، چقاگلان، چمن، حکمت‌آباد، دره‌دراز، دولت‌آباد، کولی‌آباد، شاطرآباد، صادقیه، نوکان) به روش خوشه‌ای چند مرحله‌ای انتخاب شده‌اند. مبنای تفکیک محلات، محروم و برخوردار و دلیل انتخاب 13 محله از میان محلات محروم، مطالعات انجام‌شده در وزارت مسکن و شهرسازی ازطریق شرکت مهندسان مشاور تدبیر شهر (1382) بوده است. انتخاب 2 محلۀ برخوردار نیز به‌منظور انجام مقایسۀ بین دو گروه از محلات بوده و انتخاب آنها با توجه به اجماع صاحب‌نظران مشارکت‌کننده در پژوهش انجام شده است.

جمعیت آماری پژوهش در بخش کمی، شامل کلیۀ خانوارهای ساکن در محلات منتخب بوده است (مرکز آمار ایران، 1395). حجم نمونه در این بخش، با استفاده از فرمول کوکران 400 خانوار به دست آمد، اما با در نظر گرفتن حداقل 30 نمونه برای محلات کوچک و حداکثر 100 نمونه برای محلات بزرگ، تعداد نمونه به 650 خانوار در 13 محلۀ محروم افزایش یافت. در محلات برخوردار نیز با توجه به نسبت جمعیت آنها، 150 نمونه انتخاب شد که در‌مجموع حجم نمونۀ پژوهش به 800 خانوار رسید. انتخاب خانوارهای نمونه به شیوۀ نمونه‌گیری خوشه‌ای چند مرحله‌ای انجام شده ‌است. در بخش کیفی، 13 جلسه بحث گروهی متمرکز با مشارکت معتمدان محلی در 13 محلۀ محروم تشکیل شده ‌است. روش انتخاب مشارکت‌کنندگان در این بخش، هدفمند بوده است و افرادی برای شرکت در جلسات دعوت شده‌اند که بیشترین اطلاعات و درگیری را با مسائل محله داشته‌اند.

در بخش کمی، روایی[11] پرسش‌نامه به روش صوری به تأیید رسیده ‌است. در بخش کیفی، روایی و اعتبار پژوهش به روش سه سویه‌سازی تأمین شده ‌است؛ به این ترتیب که در کدگذاری اطلاعات از چند پژوهشگر استفاده ‌شد، تفسیرها و نتایج به مشارکت‌کنندگان ارائه و اصلاح شدند، همچنین تبیین‌ها و نتایج را چندین صاحب‌نظر‌ بازبینی کردند و نظرات اصلاحی آنها اعمال شد.

 

اولویت‌بندی مسائل اجتماعی

اطلاعات به ‌دست آمده از پاسخگویان دربارۀ مسائل اجتماعی محله‌شان در سه اولویت نشان می‌دهد که مسائل اقتصادی مهم‌ترین دغدغۀ آنهاست. این مسائل شامل شغل و شغل مناسب، وضعیت مسکن، درآمد، بیمه و... است. 84.1درصد از پاسخگوبان در اولویت نخست، 71.2درصد در اولویت دوم و 47.2درصد نیز در اولویت سوم، مسئلۀ اقتصادی را‌ مهم‌ترین مسئله مطرح کرده‌اند؛ سپس مسائلی چون بیماری یا مرگ یکی از اعضای خانواده، مسائل شهری و محله‌ای همچون فقدان امکانات، ترافیک، شلوغی محلات، فروش مواد مخدر و... را نیز مطرح کرده‌اند.

 

جدول 2- توزیع مشکلات پاسخگویان براساس اولویت

Table2- Distribution of the neighborhood problems according to respondents's Prioritization

مسئلۀ سوم

مسئلۀ دوم

مسئلۀ اول

الگوهای پاسخ

47.2

71.2

84.1

مسائل اقتصادی

0.9

0.6

1

مسائل آموزشی

3.5

1.1

2.6

فقدان وجودی

0.5

0.4

0.6

اعتیاد یکی از اعضای خانواده

3.2

4.3

4.2

بیماری یا مرگ یکی از اعضای خانواده

7.4

6.8

2.5

مسائل شهری و محله‌ای

0.5

0.6

0.4

سایر

36.9

14.9

4.8

بی‌پاسخ

100

100

100

کل

منبع: یافته‌های پژوهش

 

شکل 1- نمودار توزیع مسائل اجتماعی محلات براساس اولویت

Fig 1- Distribution of the neighborhood problems according to respondents's Prioritization

 

 

 

مشکلات اصلی زندگی ساکنان هر‌یک از محلات در اولویت نخست، مسائل اقتصادی است. در جدول 3، این اولویت‌ها با توجه به پراکندگی آنها در محلات مختلف، به‌طور مجزا و در دو موقعیت محروم و برخوردار گزارش شده است. طبق داده‌های مربوط به مسائل اقتصادی، با وجود آنکه 82.88درصد پاسخگویان محلات محروم، اولویت خود را این مسائل دانسته‌اند، اما در کل مسئلۀ 80.12درصد پاسخگویان از محلات برخوردار نیز مسائل اقتصادی بوده است. این امر نشان می‌دهد که اولویت‌های این دو بخش شهری از این نظر، تفاوت چندانی باهم ندارد. از سوی دیگر 10.34درصد پاسخگویان محلات برخوردار دیگر، مسئلۀ عمدۀ خویش را مسائل محله‌ای و شهری دانسته‌اند، در حالی که پاسخگویان محلات محروم در کل فقط 2.55درصد این مسائل را دغدغۀ خویش دانسته‌اند. این دغدغه تنها دغدغه‌ای است که در آن، آمار محلات برخوردار بیش از محلات محروم است. با وجود آنکه میزان دغدغه‌مندی محلات فقیرنشین نسبت‌به اعتیاد 0.75درصد است، اما چون محلات برخوردار از این نظر دغدغه‌ای نداشته‌اند، پس در وهلۀ نخست، اعتیاد آسیب خاص محلات محروم و به‌طور مشخص، جعفرآباد (60 درصد) است. درنهایت آنکه 4.51درصد پاسخگویان محلات محروم در فقدان اعضای خانواده در رنج‌اند و این آمار برای ساکنان محلات برخوردار 2.75درصد است.

 

 

جدول 3- پراکندگی مسائل اولویت اول پاسخگویان در محلات

Table 3- Dispersion of respondents' first priority issues in neighborhoods

محلات

مسائل اقتصادی

مسائل آموزشی

فقدان‌های وجودی

اعتیاد یکی از اعضای خانواده

بیماری یا مرگ یکی از اعضای خانواده

مسائل محله‌ای و شهری

کسرا

8.13

37.5

14.28

 

5.88

37.5

شاطرآباد

11.84

 

 

 

8.82

9.37

باغ‌ ابریشم

4.27

 

 

20

5.88

 

آناهیتا

4.27

 

9.52

 

 

 

حکمت‌آباد

2.42

25

 

20

23.52

3.12

چقاگلان

3.99

 

9.52

 

5.88

3.12

چقاکبود

4.13

 

19.04

 

 

 

دولت‌آباد

12.26

12.5

4.76

 

11.76

9.37

جعفرآباد

12.26

12.5

 

60

14.70

9.37

نوکان

5.56

 

9.52

 

2.94

3.12

صادقیه

3.70

 

 

 

 

6.25

دره‌دراز

3.70

 

 

 

5.88

 

22 بهمن

8.98

12.5

14.28

 

5.88

9.37

چمن

3.70

 

4.76

 

5.88

 

کولی‌آباد

10.69

 

14.28

 

2.94

9.37

کل

100

100

100

100

100

100

محلات محروم

82.88

 

50

 

71.42

 

100

 

88.23

 

53.12

 

درصد از کل

87.36

0.60

2.25

0.75

4.51

2.55

محلات برخوردار

17.12

50

28.58

0

11.77

46.88

درصد از کل

80.12

2.70

4.11

0

2.75

10.34

Chi-Square: 99.431 sig: 0.01

Cramer’s V: 0.210  sig: 0.01

 

شکل 2- نمودار توزیع پراکندگی مسائل اقتصادی به‌عنوان اولویت اول در محلات مختلف

Fig 2- Dispersion of economic issues as the first priority in different neighborhoods

 

 

مسائل اولویت‌دار برای رسیدگی در میان ساکنان محلات

در جدول 4 مسائل فرعی، مسائل اصلی و کلان مسئلۀ اجتماعی در هر‌یک از محلات محروم 13 گانه ارائه شده است. براساس اطلاعات به دست آمده، «محروم‌ شدگی» کلان مسئله در محلات محروم است. محروم‌شدگی در هر محله، از تعدادی مسائل اصلی تشکیل شده است و هریک از مسائل اصلی نیز، تعدادی مسائل فرعی را ذیل خود دارند. بسیاری از مسائل اصلی و فرعی در محلات یکسان‌اند، اما تعدادی از آنها به محلات خاصی اختصاص دارند. این یافته‌ها نشان می‌دهند که هرچند نوع مسائل تقریباً در همۀ محلات مشابه‌اند، اما اولویت رسیدگی به آنها در هر‌یک از محلات متفاوت است؛ برای مثال، در حالی که فقر و بیکاری یک مسئلۀ مهم در همۀ محلات شناسایی شده است، اما در شاطرآباد حساسیت بیشتری نسبت‌به اشغال این محله ازطریق ضایعاتی‌ها وجود دارد و مسائل بهداشتی و فرهنگی ناشی از آن را در اولویت رسیدگی قرار می‌دهند. به همین ترتیب، در محلۀ آناهیتا، انزوای اجتماعی و‌ دسترسی‌نداشتن به دیگر نقاط شهر، دارای اولویت رسیدگی معرفی شده است و در چقاگلان وجود خانه‌های تیمی، از اهمیت بیشتری برخوردار است. موارد یادشده نشان می‌دهد که بین میزان شیوع یک مسئله در محله و میزان اولویت رسیدگی به آن از‌نظر ساکنان، تفاوت وجود دارد. بنابراین به نظر می‌رسد ساکنان محلات در زمینۀ سیاست‌گذاری رفع مسائل اجتماعی محله، به‌درستی ریشه‌های مسائل را در محلۀ خود مدنظر دارند. به عبارت دیگر، هرچند اذعان دارند که برخی مسائل شیوع بالایی در محلۀ آنها دارند، اما در عمل، معتقدند که باید زمینه‌های شکل‎گیری آن مسائل برطرف شود؛ مانند سامان‌دهی ضایعات‌فروشی‌ها که برای از میان بردن مسئلۀ موادفروشی و اعتیاد جوانان پیشنهاد می‌شود. در ادامه، مصادیق هریک از مقولات تشکیل‌دهندۀ مسئلۀ محروم‌شدگی، به‌عنوان کلان مسئلۀ محلات محروم تشریح می‌شود.

 

 

 

جدول 4- مفاهیم و مقولات تشکیل‌دهندۀ مسئلۀ محروم‌شدگی از‌نظر ساکنان محلات محروم کرمانشاه

Table 4- Concepts and categories that make up the problem of deprivation from the point of view of the residents of the deprived areas of Kermanshah

محلات

مسائل فرعی

مسائل اصلی

کلان مسئله

شاطرآباد

شیرابه‌های فاضلاب در خیابان، ضایعاتی‌ها، خریدوفروش مواد مخدر، اعتیاد سنتی و صنعتی، خودکشی، خشونت خانوادگی، امنیت زنان، زورگیری و اخاذی اراذل و اوباش، مزاحمت برای نوامیس، کمبود امکانات فرهنگی، به‌خصوص‌‌ برای زنان و کودکان، کمبود امکانات ورزشی به‌خصوص‌ برای زنان و کودکان، فقدان دیدگاه مثبت مسئولان و سرمایه‌گذاران به شاطرآباد، نبود پاسگاه نیروی انتظامی

دیده‌نشدن

محروم‌شدگی

انحرافات ناگزیر

داغ ننگ

جنسیت

امنیت

نهادهای ناکارآمد

باغ‌ابریشم

بیکاری، برچسب‌خوردن محله، فقدان امکانات رفاهی- بهداشتی و آموزشی،‌ سرمایه‌گذاری‌نکردن بر‌ امکانات آن برای گردشگری، فروش مواد مخدر و مشروبات الکلی، سرقت، طلاق

معیشت

محروم‌شدگی

داغ ننگ

انحرافات ناگزیر

دیده‌نشدن

امنیت

از هم پاشیدگی خانواده

آناهیتا

دشواری دسترس‌پذیری به دیگر نقاط شهر، به‌خصوص‌ مرکز شهر (نبود امکانات حمل‌ونقل)، بیکاری، روسپی‌گری، انواع اعتیاد، خریدوفروش مواد مخدر و مشروبات الکلی، فضای آموزشی فقیر، نبود امنیت زنان، بی‌اعتمادی فراگیر به نهادهای رسمی و میانجی‌های آن، آلونک‌نشینی، فقدان امکانات بهداشتی: اعتقاد به اینکه احداث بیمارستان امام رضا اهمیتی در سرنوشت محله ندارد، چون آنها کارگرند و توان بهره‌مندی از این مرکز بهداشتی را ندارند، فقدان امکاناتی چون پارک یا سالن ورزشی دسترس‌پذیر، سرقت

معیشت

محروم‌شدگی

انحرافات ناگزیر

نهادهای ناکارآمد

امنیت

حکمت‌ آباد

فقر گسترده، اعتیاد، خریدوفروش مواد مخدر، مصرف عیان مواد مخدر در خیابان، فضای غیربهداشتی محله (به‌خصوص‌‌‌ اطراف چم‌بشیر)، برچسب‌زنی به دیگری (کولی‌ها)، روسپی‌گری، زورگیری، نبود امنیت و مزاحمت برای زنان، تکدی‌گری، فضای آموزشی نامناسب، فقدان امکانات بهداشتی، آموزشی و...، بی‌رونق‌سازی محله به‌دلیل احداث زیرگذر- روگذر لب‌آب و امام حسین، بن‌بست‌سازی محله، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین دلایل محروم‌سازی محله

معیشت

محروم‌شدگی

انحرافات ناگزیر

امنیت

داغ ننگ

چقاگلان

خانه‌های تیمی، خریدوفروش مواد، معتادان، بهداشت، ازدواج زودهنگام دختران، بیکاری، سرقت، فقدان فضاهای سبز و فراغت، کارتن‌خوابی، گسترش طلاق

انحرافات ناگزیر

محروم‌شدگی

امنیت

انحرافات ناگزیر

معیشت

از هم پاشیدگی خانواده

چقاکبود

آبگرفتگی معابر اصلی، کمبود درآمد و فقر شدید، مصرف مواد مخدر به ‌شکل علنی، تردد کارتن‌خواب‌ها، افزون‌بودن فقر فرهنگی در قیاس با فقر مادی، منفعلانه برخورد کردن مردم و بی‌تفاوتی نسبت‌به مسائل، وجود فروشنده و مصرف‌کنندۀ مواد مخدر، ظرف 20 سال گذشته مواردی از خودکشی وجود داشته است (در دو ماه اخیر، 2 مورد شنیده شده است)، نیاز مردم به مشاوره‌های روانی- اجتماعی، سرقت،‌ تمایل‌نداشتن به ماندن در محله

دیده‌نشدن

محروم‌شدگی

معیشت

امنیت

انحرافات ناگزیر

دولت‌آباد

بیکاری، سازوکارهای برچسب‌زنی یا دیگری ستیزی (بی‌اعتمادی تعمیم‌یافته و اعتماد درونی قوی)، فقر فضاهای آموزشی، اعتیاد، خریدوفروش مواد مخدر و مشاغل کاذب همچون دست‌فروشی، فقدان امکانات بهداشتی، ورزشی و فراغتی، سرقت و نبود امنیت در رهاکردن منازل و کودکان در محله

معیشت

محروم‌شدگی

داغ ننگ

انحرافات ناگزیر

دیده‌نشدن

امنیت

جعفرآباد

بهداشت (زباله و ضایعات)، خریدوفروش مواد مخدر، انواع اعتیاد، نزاع و درگیری، بیکاری، کودکان کار، فقدان چراغ‌قرمز و پل هوایی، فقدان فضای سبز، پیاده‌رو و فقدان امکاناتی مانند کتابخانه و...،‌ کارایی‌نداشتن سازمان‌های ذی‌ربط (کلانتری)، مسائل خاص زنان (امنیت پایین، پایین‌بودن سن ازدواج، مردسالاری و بهداشت ضعیف زنان)

دیده‌نشدن

محروم‌شدگی

انحرافات ناگزیر

نهادهای ناکارآمد

امنیت

جنسیت

نوکان

بیکاری و وضعیت نامناسب مشاغل، فاصلۀ اجتماعی بین نوکانی‌ها و غریبه‌ها، ساخت‌وساز غیراصولی (دلال‌بازی)، سطح پایین سواد محله، فضای نامناسب آموزشی و فقر فضاهای آموزشی، اعتیاد، خریدوفروش مواد مخدر، فقدان امکانات بهداشتی، فراغتی و ورزشی؛ مانند فضای سبز، نانوایی و داروخانه، سرقت، ازدواج کودکان، زورگیری، سطح امنیت پایین محله برای زنان، ضعف امکانات حمل‌ونقلی برای دسترسی به مرکز شهر

معیشت

محروم‌شدگی

انسجام اجتماعی

قرارگرفتن در بن‌بست

داغ ننگ

دیده‌نشدن

جنسیت

انحرافات ناگزیر

چمن

امنیت و زورگیری و مزاحمت برای نوامیس: امکان ضرب‌وشتم و قتل (به‌طور مشخص‌ برای زنان، کودکان و نوجوانان: ضرورت کلانتری)، فضای آموزشی، پدیدۀ برچسب‌زنی، دوگانۀ اهل محل- کولی، بهداشت عمومی (بیماری‌های وراثتی و ناقل)، حضور پرسه‌زنان معتاد در اطراف محله، خط واحد و دیگر وسایل حمل‌ونقل عمومی، پل عابر پیادۀ استاندارد، نظافت محله (آسفالت معابر، آشغال‌های رهاشده و نانوایی)، نظارت برای کار خانگی، میانجی‌های کارآمد برای تغییر وضعیت محله، خریدوفروش مواد مخدر، سرقت، تکدی‌گری، روسپی‌گری، اعتیاد شدید در میان مردان

امنیت

محروم‌شدگی

جنسیت

داغ ننگ

دیده‌نشدن

نهادهای ناکارآمد

انسجام اجتماعی

انحرافات ناگزیر

کولی‌آباد

بیکاری، فروش مواد مخدر، اعتیاد، معتادان خیابانی و کارتن‌خواب‌ها، امنیت، فقدان فضاهای آموزشی، روسپی‌گری و خانه‌های تیمی، قتل، نزاع و درگیری، زورگیری، سرقت، بهداشت محلی، فقدان دسترس‌پذیری به مرکز شهر، حضور دختران فراری در محله، زیست شبانۀ مطالعه‌نشده، مناسبات کینه‌توزانه در میان ساکنان و به‌طور مشخص‌ نسبت‌به کولی‌ها

معیشت

محروم‌‌شدگی

انحرافات ناگزیر

نهادهای ناکارآمد

دیده‌نشدن

انسجام اجتماعی

امنیت

منبع: یافته‌های پژوهش

 

 

دیده‌نشدن

یکی از مسائل اصلی تشکیل‌دهندۀ کلان مسئلۀ محروم‌شدگی، دیده‌نشدن است. این مسئله از مسائل فرعی متعددی همچون فقدان امکانات و خدمات شهری مانند پل عابر پیاده، وسایل نقلیۀ عمومی، نظافت محله، امکانات بهداشت و درمان و ... تشکیل شده است. دیده‌نشدن به توزیع نابرابر امکانات و زیرساخت‌ها در مناطق مختلف شهر و بی‌توجهی مسئولان به نیازهای ساکنان محلات محروم اشاره دارد؛ برای مثال یکی از ساکنان محله چقاگلان می‌گوید:

«بالای آب‌شوران باز است. بوی گند و بد و وجود موش و حشرات مضر برای کودکانمان خطرناک است» (زن 28 ساله، خانه‌دار).

دیده‌نشدن همچنین به آگاهی ساکنان نسبت‌به نوع نگاه تبعیض‌آمیز مسئولان نسبت‌به محلات برخوردار و محروم اشاره دارد. در این رابطه، یکی از ساکنان محلۀ چمن می‌گوید:

«معلم‌های معتاد را اینجا می‌فرستند، رفته است آبدارخانه، مواد کشیده» (زن 45 ساله، خانه‌دار).

ساکنان این محلات معتقدند که مشکلات محلۀ آنها تنها زمانی دیده می‌شود که نیازی از خود مسئولان را رفع کنند؛ مثلاً نیاز به تبلیغات در زمینۀ عملکرد فردی شهرداران، چنان‌که مشارکت‌کننده‌ای از محلۀ کولی‌آباد می‌گوید:

«اینجا هیچ بهداشتی ندارد، حتی جارو هم نمی‌زنند و پر از سرنگ آلوده است. اینجا وقتی تمیز می‌شود که قرار باشد مقامی بیاید اینجا. هیچ‌کس اقدامی نمی‌کند‌» (مرد، 40ساله، مشاور املاک محلۀ کولی‌آباد).

فقدان امکانات ورزشی و سپری‌کردن اوقات فراغت از نیازهای مهم ساکنان محلات محروم است. مسئله‌مندی نداشتن پارک و فضای بازی برای کودکان یا سیستم حمل و نقل، زمانی پر‌رنگ می‌شود که آنها بدانند مانع جدی در برابر ایجاد آنها وجود ندارد. یکی از ساکنان محلۀ چقاگلان در این زمینه می‌گوید:

«چقاگلان پارک ندارد، زمین خالی هست که پارک بشود؛ اما اقدام نمی‌کنند. فضای مناسب برای زن و بچه نیست. سیستم حمل‌ونقل عمومی ندارد. هر روز می‌روند پارک شاهد برای استفاده از دستگاه‌ها» (مرد، 70 ساله، بازنشستۀ ادارۀ دارایی، معتمد مسجد ابالفضل العباس چقاگلان).

این در حالی است که به اعتقاد ساکنان این محلات، برخورداری از امکانات ورزشی، زمینه‌ساز ارتقای شخصی و پیشرفت آنهاست. مشارکت‌کنندۀ ساکن محلۀ چمن در این زمینه می‌گوید:

«هیچ امکانات ورزشی نیست، بچه‌های ما یا نان‌خشکی در میاد یا کارگر و معتاد. به چه دلمان خوش باشد. وسایل ورزشی هست، ولی سگ اونجا زنجیر می‌کنند، کی جای ورزش است» (مرد، 34 سال، ساکن محلۀ چمن).

 

انحرافات ناگزیر

بسیاری از مسائل اجتماعی محلات، ناشی از درگیر‌شدن ساکنان در مشاغلی است که از روی ناچاری به آن مبادرت می‌ورزند؛ برای‌ مثال، تن‌فروشی رایج در بین زنان کولی، براساس گفتۀ یکی از ساکنان محلۀ کولی‌آباد، به این شرح است:

«کولی‌ها، مردها خرجشان را نمی‌دهند و زن‌ها با تن‌فروشی، خرج خانه را می‌دهند، می‌ایستند با آرایش غلیظ ماشین میاد دنبالشان و می‌بردشان» (زن، 70 ساله، ساکن محلۀ کولی‌آباد).

فروش مواد مخدر از جملۀ این مشاغل است که بر اثر بیکاری و با ضرورت امرار معاش انجام می‌شود. مشارکت‌کنندۀ ساکن کولی‌آباد در این رابطه می‌گوید:

«بیش از نیمی از موادفروش‌ها بیکار هستند، به این دلیل مواد می‌فروشند، چاره‌ای ندارند‌» (مرد، 40 ساله، معتمد محلۀ کولی‌آباد).

در محلۀ باغ ابریشم، معاملات مشروب در چنین شرایطی انجام می‌شود:

«9 تا مرکز فروش مشروبات هم داریم که هیچ آسیبی برای مردم محله ندارند. مشروب‌فروشان حاضرند با داشتن درآمد روزانه پنجاه هزار تومان، این کار را تعطیل کنند» (مرد، 38 ساله، کارشناس خانۀ امور اجتماعی بهزیستی باغ ابریشم).

 

داغ ننگ

داغ ننگ یا برچسب‌خوردگی محلات محروم، نقش مهمی در توسعه‌نیافتگی این محلات دارد. مشخص نیست که این عامل دقیقاً علت محرومیت‌ یا معلول آن است، اما در هر صورت‌‌ یک مسئلۀ اجتماعی است و در ابعاد مختلف، پیامدهایی را برای ساکنان در بردارد؛ برای مثال، یکی از ساکنان محلۀ جعفرآباد، به پیامد فرهنگی و اجتماعی داغ ننگ محرومیت اشاره می‌کند:

«خواستگاران با شنیدن اینکه محل زندگی من جعفرآباد است، نمی‌آیند. جعفرآباد، بهداشت ندارد، پارک ندارد، پر است از سرنگ معتادین، فروش مواد مخدر زیاد است و دم درب خانه، مواد مصرف می‌کنند» (زن، 30 ساله، معتمد محلۀ جعفرآباد).

یکی دیگر از ساکنان این محله، به ابعاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن اشاره می‌کند:

«اینجا خانه فروش نمی‌رود، کوچه‌ها پر از آشغال و زباله است. اقوام با ما رفت‌وآمد نمی‌کنند، معتاد زیاد دارد، از‌لحاظ بهداشتی فاجعه است، برخورد دیگران با ما خوب نیست، زن از ساعت خاصی دیگر نباید بیرون باشد و نگاه خوب نیست» (زن، 28 ساله، خانه‌دار، معتمد محلۀ جعفرآباد).

برچسب‌خوردگی، حتی مانع از اشتغال ساکنان به مشاغل رسمی و باعث آسیب‌دیدن آیندۀ شغلی فرزندان آنان می‌شود:

«اینجا هیچ‌کس به استخدام فکر نمی‌کند؛ چون محل زندگی مناسب نیست. پسرم می‌خواست نیروی انتظامی استخدام شود، جرئت نمی‌کرد آدرس اینجا را بدهد‌» (مرد، جوان، ساکن محلۀ چمن).

ساکنان محلات محروم، برچسب‌خوردگی را بی‌ارتباط با خلقیات و عملکرد هم‌محله‌ای‌های خود‌ و نوع نگاه تبعیض‌آمیز از بیرون را بر پایۀ نبود امکانات و زیرساخت‌ها را در شکل‌گیری آن مؤثر می‌‌دانند:

«شوهر من فرهنگیان کار می‌کرد، می‌گفت آنجا انقدر بی‌اخلاقی هست، ولی هیچ‌کس نمی‌گوید آنجا بد است. فرهنگیان شاید از اینجا بدتر باشد، ولی می‌گویند فرهنگیان؛ چون باکلاس است، ولی اینجا برچسب خورده است. من 30 سال است‌ اینجا زندگی می‌کنم. بچه‌های من همه سالم هستند، با اینکه بیکارند» (زن 45 ساله، ساکن محلۀ باغ ابریشم).

 

جنسیت

یکی از مسائل اجتماعی محلات محروم، بی‌توجهی به جایگاه زنان به‌عنوان یک قشر آسیب‌پذیر است. سختی زندگی‌کردن در محلات محروم، برای زنان بیشتر از مردان است. این سختی، ابعاد مختلفی دارد؛ از‌جمله آزادی تردد و فعالیت اجتماعی، حفاظت فیزیکی و جسمانی، اعتبار و آبرو، ارتقای شخصی و امنیت روانی؛ برای مثال، مشارکت‌کننده‌ای‌ به محدودیت فعالیت‌های مذهبی زنان در محله اشاره می‌کند:

«انقدر ناامنه که زن‌ها نمی‌توانند به مسجد بروند» (زن، 30 سال، ساکن محلۀ چمن).

مشارکت‌کنندۀ دیگری، نبود امنیت برای زنان را به ناامنی کل محله گره می‌زند:

«من به‌عنوان یک زن می‌گویم، جعفرآباد امنیت ندارد: سرقت بالاست، ماشین‌دزدی زیاد اتفاق می‌افتد، حتی لامپ‌ها هم دزدیده می‌شوند. این محله همه موادفروش هستند و کلانتری اصلاً در این زمینه فعال نیست» (زن، 30 ساله، جانشین دبیر کانون سلامت محله و معتمد محلۀ جعفرآباد).

در محلات محروم، دختران خانواده سربار محسوب می‌شوند و خانواده‌ها سعی می‌کنند در زودترین فرصت ممکن، این بار را بر دوش دیگری بیندازند:

«در این محله ازدواج زیر 18 سال دختران زیاد است. به‌خاطر فقر است که بچه‌ها را زود ازدواج می‌دهند» (زن، 36 ساله، مدیر دفتر تسهیلگری محلۀ چقاگلان).

وجه دیگر ازدواج زودهنگام دختران، مخاطرات موجود برای حضور دختران در فضای محله و هزینه‌های احتمالی آن برای خانواده‌هاست:

«یک زن را می‌شناسم، روز بارانی دخترش را به مدرسه‌ای در محلۀ منزه به مدرسه برده بود، برگشتنی به بدترین شکل ممکن بیمار شده بود و مورد آزار قرار گرفته بود. او پولی نداشت که با تاکسی برگردد» (زن، 28 ساله، ساکن محلۀ چمن).

در مواردی‌ بدنامی محله و مشاغل رایج در آن، به‌مثابۀ آتشی عمل می‌کند که شعله‌های آن دامن زنان و دختران را به هنجار محله ‌ نیز می‌گیرد. مشارکت‌کننده‌ای در این زمینه می‌گوید:

«دوتا خانۀ تیمی سر کمربندی بود که بستندش. الآن دوباره باز شده است. من به‌عنوان یک نوجوان [دختر]، جرئت ندارم کلاس بروم. ماشین‌ها همه برایم بوق می‌زنند‌»‌ (زن، 15 ساله، ساکن محلۀ کولی‌آباد).

 

امنیت

مسئلۀ ناامنی‌، زندگی ساکنان محلات محروم را از ابعاد مختلفی سخت و دشوار می‌کند. این موضوع یکی از مصادیق محروم‌شدگی محله است و فقدان زیرساخت‌های تأمین امنیت را در محلات بازتاب می‌دهد. ناامنی، مانع مشارکت ساکنان در فعالیت‌های شهری می‌شود و قلمرو فعالیت آنها را محدود می‌کند. مشارکت‌کنندۀ ساکن محلۀ چقا گلان در این زمینه می‌گوید:

«شوهرم صبح زود سر‌کار می‌رود. او کارگر کارخانۀ «چینی‌کرد» است. یک‌بار ساعت 6 صبح قصد داشتند از او زورگیری کنند که با دادوفریادش همسایه‌ها فرا رسیده و مانع شده‌اند. زورگیرها از اهالی همین محله بودند‌» (زن، 30 ساله، خانه‌دار، ساکن محلۀ چقاگلان).

محدود‌شدن فعالیت‌های کاری بر اثر ناامنی محله برای زنان ساکن در محلات، بیشتر نمود دارد:

«جایی نیست کار که زنان کار کنند. بعضی از آنها کارهای هنری انجام می‌دهند، ولی اکثراً توی کوچه می‌نشینند. اگر کار باشه و سرمایه هم باشه، ما هم کار می‌کنیم. صبح‌ها اینجا پانزده نفر یا بیشتر هستند که شیشه می‌کشند و ما جرئت نداریم بیایم بیرون. نمی‌دانم اصلاً از کجا میان» (زن 60 ساله، ساکن محلۀ باغ ابریشم).

علاوه بر ناامنی مالی در قالب سرقت از خانه‌ها، مغازه‌ها و اشخاص که در این محلات بسیار شایع است، مسئلۀ امنیت جانی نیز به‌طور جدی مشکل‌ساز است. مشارکت‌کنندۀ ساکن محلۀ شاطرآباد در این زمینه می‌گوید:

«بارها و بارها جوان‌ها الکل خورده و با قمه به جان هم می‌افتند. اینجا مکان برای مصرف مواد ندارند، فضای کودکانه تعریف نشده و با فقدان پارک‌ها و کمبود مهد‌کودک‌ها مواجه هستیم‌» (زن، 23 ساله، ساکن محلۀ شاطرآباد).

مشارکت‌کنندۀ دیگر در این زمینه می‌گوید:

«از سگ‌ها جرئت نداریم بیرون برویم. بچه‌ها هم در خطرند. از درد بمیریم، باید ساعت یه ربع به 12 درب مدرسه باشیم‌» (زن، 38 ساله، ساکن محلۀ چمن).

ابعاد دیگری از وجود ناامنی، از‌جمله نداشتن آسایش روانی، در گفتار مشارکت‌کنندۀ ساکن کولی‌آباد‌ یافت می‌شود:

«از دست معتاد، دزد و سر و صدا اینجا نمی‌توانیم زندگی کنیم‌» (زن، 65 ساله، ساکن محلۀ کولی‌آباد).

وجود ناامنی توأم با فقر، ارتباطات و تعاملات ساکنان محلات را با دیگر نقاط شهر به‌کلی مختل کرده است:

«خط واحد نداریم، 15 هزار تومان کرایۀ اینجا تا شهر است. ما جرئت نداریم از بین درخت‌ها بریم، آزارمان می‌دهند. پر است از معتاد و دزد‌» (مرد، 40 ساله، ساکن محلۀ چمن).

 

نهادهای ناکارآمد

محروم‌شدگی به‌عنوان کلان مسئلۀ اجتماعی محلات محروم، تا حدی با عملکرد نهادهای خدمات‌رسان در محلات مرتبط است. نهادهایی مانند کلانتری‌ها که به اعتقاد ساکنان محلات، نه در حالت عادی قادر به تأمین امنیت محلات‌اند و نه در مواقع بروز بحران‌های امنیتی کاری انجام می‌دهند. مشارکت‌کننده‌ای در این زمینه می‌گوید:

«وقتی جنگ می‌شود، 110 می‌آید و سر چمن می‌ایستد تا همدیگر را تکه‌پاره کنیم. نزاع زیاد است. کولی‌ها همه مست می‌کنند و فحاشی می‌کنند. یکی را زدند، گفتند چون خوش‌تیپی، باید تو را بزنیم. شهودی هم نمی‌توانی بدی. بچه‌هامان می‌روند شهر و برمی‌گردند، جیبشان را می‌زنند. اگر یک مرد مست، طی این مسیر که داریم می‌آییم و می‌رویم، به ما زد، چه بکنیم؟ کنار بیمارستان جای معتادها شده یا گوشی رو باید بدیم یا می‌کشنمان» (زن، 30 سال، ساکن محلۀ چمن).

نهادهای فرهنگی در محلات محروم نیز، براساس اظهارات مشارکت‌کنندگان عملکرد مؤثری ندارند؛ برای مثال، مسجد یک پایگاه مذهبی است که وظایفی در حوزۀ آموزش فرهنگی، اوقات فراغت و مناسبات و رویدادهای فرهنگی دارد، ولی نتوانسته است مطابق با شرایط محله و نیازهای ساکنان، وظایف خود را به‌درستی انجام دهد. مشارکت‌کنندۀ ساکن محلۀ چقاگلان در این رابطه می‌گوید:

«مسجد هم دچار انفعال هست. یک نقدی باید به خود مسجد هم کرد. اینجا هیچ کار فرهنگی‌ انجام نمی‌شود. چیزی نیست که جوانان را جذب کند. تفریح ندارند، درنتیجه همه سیگاری و قلیانی‌اند. البته الآن معتاد کمتر شده است، چند سال پیش خیلی زیاد بود. الآن انگار عیب شده است‌» (مرد، 35 ساله، گچ‌کار ساختمانی، آگاه محلۀ چقا گلان).

مراکز بهداشت مستقر در محلات محروم که وظیفۀ تأمین حداقل‌هایی در زمینۀ خدمات بهداشتی و درمانی را به ساکنان‌ بر عهده دارند، از‌نظر امکانات و یا نیروی انسانی تجهیز نیستند. مشارکت‌کننده‌ای در این زمینه می‌گوید:

«تراکم خانوار در اینجا بالاست. در حالی ‌که یک خانۀ بهداشت بسیار مناسب در محله وجود دارد که 22 اتاق دارد؛ اما هیچ متخصصی ندارد. در حالی‌ که مردم می‌توانند به‌جای رفتن به پارکینگ شهرداری، همین‌جا ویزیت می‌شوند‌» (زن، 30 ساله، معتمد محلۀ جعفرآباد).

فارغ از تجهیز‌بودن یا نبودن این مراکز به امکانات و نیروی انسانی مورد نیاز، ساکنان نسبت‌به عملکرد مراکز بهداشت محلات بدبین‌اند. این بدبینی در راستای بی‌اعتمادی عمومی نسبت‌به نهادهای خدمات‌رسان به محلات ارزیابی می‌شود. مشارکت‌کننده‌ای در این رابطه می‌گوید:

«بهداشت هیچ کاری نمی‌کند، پا روی پا می‌اندازند، هیچ کاری نمی‌کنند. دوتا قد و وزن می‌گیرند، انگار ما تا ابد در سن رشدیم» (زن، میان‌سال، ساکن محلۀ چمن).

حتی بهزیستی و استانداری، از اتهام بی‌عملی و بلکه بدعملی در رابطه با ساکنان محلات محروم در امان نیستند؛ چنان‌که مشارکت‌کننده‌ای ساکن محلۀ کولی‌آباد در این زمینه می‌گوید:

«اینجا طرف را با یک‌ونیم کیلو مواد گرفتند و بردند استانداری برای صورت‌جلسه. 150 گرمش کردند و برگشت. اینجا همه رشوه می‌گیرند. فساد ارگان‌های مختلف زیاد است. بهزیستی قرار شده که به نیازمندان وام بدهد. من تماس گرفتم و پرسیدم که شرایطش چیست؟ پرسیدم من که شرایط را ندارم چطور؟ جواب گرفتم که حق‌الزحمۀ مرا بده، برایت سندسازی می‌کنم‌» (مرد، 40 ساله، ساکن محلۀ کولی‌آباد).

 

معیشت

فقر و بیکاری و فشار معیشتی، یکی از مسائل اجتماعی عمدۀ تشکیل‌دهندۀ کلان مسئلۀ محروم‌شدگی در محلات محروم است. این موضوع زمینه‌ساز وقوع آسیب‌های اجتماعی در محلات محروم نیز محسوب می‌شود. به باور ساکنان، فشار معیشتی، موانع فرهنگی بازدارنده از ارتکاب به انحرافات اجتماعی را کنار می‌زند و جوانان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. نکتۀ دیگر این است که ازنظر ساکنان، فقر و بیکاری نتیجۀ سیاست‌گذاری‌های تبعیض‌آمیز در زمینۀ تأمین زیرساخت‌های محله است. مشارکت‌کنندۀ ساکن محلۀ باغ ابریشم در این رابطه می‌گوید:

«آسیب‌های اینجا ناشی از بیکاری و مشکلات اقتصادی است؛ چرا که مردم اینجا آرام و مذهبی هستند و اکثراً خانواده‌های سالمی دارند. هیچ ارگان رسمی ندارد، فقط مدرسه دارد. نه بانک و نه چیز دیگه‌ای که مردم بومی اینجا را مشغول به کار کنند. این‌جوری اینجا حتماً ارتقا پیدا می‌کند‌» (زن، 35 ساله، مسئول خانۀ امور اجتماعی بهزیستی باغ ابریشم).

بیکاری مانع از توسعۀ سطح دانش، مهارت و توانمندی‌های افراد و خروج از وضعیت فشار معیشتی می‌شود. مشارکت‌کننده‌ای در این زمنیه می‌گوید:

«هرجا می‌روم، می‌‌گویند باید یک ‌میلیون بابت یادگیری بپردازید. درآمد ما پایین است و اجازه نمی‌دهد بچۀ ما به بالای دیپلم برسد. پسر 14 ساله که می‌‌شود، می‌فرستمش دنبال کاری و دختر را شوهر می‌دهیم‌» (زن، 33 ساله، ساکن محلۀ باغ ابریشم).

 

از هم پاشیدگی خانواده

یکی از مسائل اجتماعی محلات محروم که خود در شکل‌گیری کلان مسئلۀ محروم‌شدگی نقش دارد، مشکلات خانوادگی است. فقر و فشار معیشتی باعث تخریب روابط زن و شوهرها، جدایی و از هم پاشیدگی خانوادگی می‌شود:

«ما دو خانواده‌ایم که در دو اتاق زندگی می‌کنیم. من تازه‌عروس هستم، اما هر وقت مهمان میاد، شب پیش ما می‌خوابد؛ چون جا نداریم. به‌خاطر فقر، مشکلات زیادی بین زن و شوهرها هست. من که ازدواج کردم، فقط یک انگشتر برایم گرفتند؛ چون وضع مالی خوبی نداشتند و فامیل بودیم، قبول کردم‌» (زن، 18 ساله، ساکن محلۀ کولی‌آباد).

در شرایط فقر و فشار معیشتی، افزایش طلاق به معنی بی‌سرپرست‌شدن زنان بیشتر و افزایش آسیب‌های مرتبط با آن و افزایش کودکان بی‌سرپرست و آسیب‌های تربیتی، آموزشی و روحی و روانی آن است. مشارکت‌کننده‎ای در این زمینه می‌گوید:

«طلاق زیاد است. وقتی درآمد نیست، طلاق هم هست. در یک کوچه 6 طلاق داشتیم که هرکدام 2 یا 3 بچه داشتند‌» (زن، 37 ساله، ساکن محلۀ باغ ابریشم).

 

انسجام اجتماعی

براساس اطلاعات به دست آمده، اختلافات بین قومیت‌های مختلف ساکن محلات نیز، از مصادیق محروم‌شدگی است. طردشدگان از دیگر مناطق شهری، شامل فقرا و اقلیت‌های قومی برچسب‌خورده، به‌اجبار در کنار یکدیگر در محلات محروم زندگی می‌کنند، اما به‌علت فقدان اشتراکات فرهنگی و نبود تاریخچه و تفاهم کافی مورد نیاز برای یک زندگی همدلانه در همسایگی یکدیگر، آنچه روابط آنها را تحت تأثیر ضعف زیرساخت‌های امنیتی محله تنظیم می‌کند، منطق زور است. در این زمینه یکی از ساکنان کرد محلۀ چمن می‌گوید:

«الآن اینجا (در جلسۀ بحث گروهی متمرکز) کولی نداریم، وگرنه نمی‌توانستیم صحبت کنیم. ما رو می‌کشتند. چمن را کاولی‌ها خراب کردند، با قیمت بالاتر خانه‌های محله رو خریدند‌» (زن، کهن‌سال، ساکن محلۀ چمن).

روایت یکی از ساکنان کولی محلۀ کولی‌آباد از ارتباط آنها با کردها نیز این موضوع را تأیید می‌کند:

«خب آنها با ما با فاصله برخورد می‌کنند؛ انگار می‌ترسند، ما هم خب چرا کاری نکنیم که بیشتر بترسند تا راحت‌تر زندگی کنیم؟» (مرد، میانسال، یکی از ساکنان کولی محلۀ چمن).

در‌نتیجه فاصلۀ اجتماعی بین قومیت‌ها، هر روز بیشتر می‌شود:

«سر کمربندی زن‌های بدکاره هستند. دولت باید کولی‌ها را از شهر بیرون ببرد و دورشان را بگیرد که در شهر کثافت‌کاری نکنند‌» (مرد، 40 ساله، فعال محلۀ کولی‌آباد).

خلاصه و نتیجه‌

براساس نتایج پژوهش، از‌نظر شهروندان مناطق محروم، مهم‌ترین اولویت‌های محلات در زمینۀ مسائل اجتماعی، معطوف به مسائل اقتصادی است، به عبارت دیگر، بیشتر مسائل اجتماعی محلات از ناحیۀ فقر، بیکاری و محرومیت‌های اقتصادی ناشی می‌شوند؛ اما نوع پیشنهادهای شهروندان در زمینۀ کاهش مسائل اجتماعی، نشان می‌دهد که بین میزان شیوع یک آسیب در محله و میزان اولویت رسیدگی به آن تفاوت وجود. به نظر می‌رسد همان‌گونه که گار (1377) بیان داشته ‌است، ساکنان محلات‌ بررسی‌شده، با توجه به درکی که از میزان تعارض مسائل اجتماعی محله با انتظارات ارزشی خود دارند، نسبت‌به اولویت‌بندی آنها اقدام می‌کنند. در‌واقع، احساس محرومیت و درخواست برای بهبود وضعیت در موقعیتی به وجود می‌آید که کنشگر دریابد بین توانایی‌های ارزشی او (داشته‌ها و هست‌ها) و انتظارات ارزشی‌اش (خواسته‌ها و بایدها)، تفاوت وجود دارد. بنابراین میزان شیوع مسائل اجتماعی که از توانایی‌های ارزشی حکایت دارد، تنها یک سوی قضیه است و زمانی به مطالبه تبدیل می‌شود و در اولویت رسیدگی قرار می‌گیرد که در تقابل با انتظارات ارزشی قرار گیرد.

نکتۀ شایان ذکر در رابطه با نتایج پژوهش، دوگانگی میزان شیوع مسائل در محله و اولویت‌بندی رسیدگی به آنهاست. در این پژوهش، مشخص شد که هرچند موضوعات اقتصادی در همۀ محلات، جزء مهم‌ترین مسائل اجتماعی تلقی می‌شوند، اما با توجه به ذهنیت کنشگران، موضوعات متنوعی در هر‌یک از محلات در اولویت رسیدگی قرار دارند که لزوماً اقتصادی نیستند. این موضوع در پژوهش صالحی و همکاران (1389) نیز به تأیید رسیده ‌است؛ به این ترتیب که در منطقۀ عباس‌آباد نکا، مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلى به نسبت جمعیت منطقه بسیار بالاست، اما از‌نظر خود ساکنان، رفع بیکارى و کمبود امکانات، بالاترین اولویت برای رسیدگی را داشته ‌است. این موضوع نشان می‌دهد که مسائل ‌‌رسیدگی‌پذیر در آگاهی ساکنان محلات محروم، لزوماً مسائل پرشیوع در این محلات نیستند، بلکه مسائلی‌اند‌ در لایه‌های پایین‌تر که ‌سرمنشأ مسائل پرشیوع شناخته می‌شوند. محروم‌شدگی به‌عنوان کلان مسئلۀ این محلات است که از مسائل فرعی مانند دیده‌نشدن، انحرافات ناگزیر، داغ ننگ، مخاطرات خاص زنان و دختران، امنیت، نهادهای ناکارآمد، معیشت، انحرافات ناگزیر، از هم پاشیدگی خانواده و انسجام اجتماعی تشکیل شده است و نسبتی با سیاست‌گذاری‌های معمول و متمرکز بر مسائل پرشیوع، همچون اعتیاد، خودکشی و بزهکاری ندارد. آنچه از نگاه ساکنان محلات محروم باید رسیدگی شود، برخورد تبعیض‌آمیز در قیاس با دیگر محلات شهری و الحاق محلات محروم به کلیت شهر است.

نکتۀ دیگر در رابطه با مسائل اجتماعی محلات محروم، تنوع مسائل‌ رسیدگی‌پذیر در محلات مختلف است. در حالی که در یک محله امنیت و دسترسی‌های محله مهم و دارای اولویت قلمداد می‌شود، در محلۀ دیگر، زیرساخت‌های بهداشتی و آموزشی اهمیت دارد. این موضوع حاکی از آن است که با وجود یکسان‌بودن مسائل پرشیوع در همۀ محلات، زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی محلات به‌گونه‌ای است که نمی‌توان برنامۀ واحدی را برای تمامی محلات به اجرا درآورد. به عبارت دیگر، هر محله باید بستۀ سیاستی خاص خود را داشته‌باشد.

نکتۀ سوم‌ براساس اطلاعات پژوهش، نهادهای خدمت‌رسان در محلات محروم، مانند نیروی انتظامی و سپاه، بهزیستی، پایگاه‌های بهداشت، مساجد و ... که میانجی‌های انتقال اصول برنامه‌ها به جامعۀ هدف‌اند و در این زمینه نقش‌آفرینی می‌کنند، نتوانسته‌اند خدمات مؤثری را در جهت اهداف مدنظر ارائه دهند. این در حالی است که عموماً تکیۀ اصلی دولت در اجرای برنامه‌های توانمندسازی و ارتقای محلات، بر فعالیت این نهادهاست. میانجی‌ها در همۀ محلات، به یک صورت عمل نمی‌کنند؛ برای مثال، مساجد و حسینیه‌ها میانجی‌هایی سنتی در محلات‌اند که در محلات مختلف، عملکردهای متفاوت و گاه متضادی دارند. مساجد‌ در جعفرآباد، دولت‌آباد و شاطرآباد، هنوز محل رجوع مردم‌اند و تلاش می‌کنند‌‌ نقش فعالی در تغییر وضعیت‌ داشته باشند؛ اما نقش این میانجی‌ها در چقاگلان و حکمت‌آباد تضعیف می‌شود و در آقاجان در وضعیتی بسیار نامناسب قرار دارد، حتی مساجد و حسینیه‌های فعال نیز به‌دلیل تکرار مناسک‌گرایی یادشده، به‌نحوی در متافیزیک ناکارایی گرفتار آمده‌اند و تلاش‌های آنان، که هزینه‌های مردمی و دولتی فراوانی نیز دارد، نتایج مناسبی در بر ندارد. برخی دیگر از میانجی‌ها، کمترین اعتباری در میان مردم ندارند و متهم به انواع عناوین طردکننده‌اند؛ نیروی انتظامی‌ میانجی برقراری امینت و مبارزه با آسیب‌های مجرمانه و مهم‌ترین سازمان نامعتبرشده در این محلات است. دفاتر تسهیل‌گری و پایگاه‌های بهداشت و سلامت محله نیز، ذیل همین متافیزیک وارد محلات شده‌اند و به‌دلیل آنکه عملکرد آنها از بالا تعیین شده و دستوراتی «خط تولیدی» را اجرا می‌کنند، نتوانسته‌اند به اندازۀ هزینه‌ها‌شان مؤثر باشند. سازمان‌های مردم‌نهاد نیز به‌دلیل نبود یک نقشۀ راه مشخص، اسیر مناسک‌گرایی رایج در دیگر میانجی‌ها بوده و قادر نبوده‌اند نقش‌ بهبودبخشی را در این محلات داشته باشند.

نکات مطرح‌شده حاکی از آن‌اند که عقلانیت مستتر در سیاست‌گذاری مسائل اجتماعی، مبتنی بر حذف صورت‌مسئله از‌طریق تمرکز بر مسائل پرشیوع است و در این راه از ابزارها و تکنیک‌های در دسترس، مانند افزایش سطح وظایف نهادهای خدمت‌رسان استفاده می‌شود. همچنین در این نوع سیاست‌گذاری، سعی بر آن است تا انواع ویژه‌ای از هویت فردی و جمعی مطابق با استانداردهای مناطق برخوردار شهر، تولید و بازتولید شوند.

          

پیشنهادهای سیاست‌گذارانه

سیاست‌گذاری در زمینۀ مسائل اجتماعی در محلات محروم، بیشتر براساس اولویت‌بندی مسائل پرشیوع در محلات انجام می‌شود. این امر مبتنی بر تصورات قالبی به دست آمده از اهمیت مسائل نزد سیاست‌گذاران‌ و تا حد زیادی بازتاب‌دهندۀ اولویت‌های محلات برخوردار است. اولویت‌بندی مسائل اجتماعی براساس مسائل پرشیوع، چندین چالش را برای رفع ریشه‌ای مسائل اجتماعی در این محلات به وجود می‌آورد که همراه با راه‌حل‌های پیشنهادی پژوهش در ذیل، تشریح می‌شوند:

مسائل پرشیوع نمودهایی از وجود اختلالاتی در لایه‌های پایین‌تر واقعیت اجتماعی‌اند که باید در سیاست‌گذاری‌ها به آنها توجه شود. تمرکز صرف بر پاک‌کردن نمودها و مصادیق، باعث روی‌آوردن به نوعی مناسک‌گرایی می‌شود که طی آن هدف اصلی، یعنی بهبود وضع زندگی و ارتقای وضعیت ساکنان محلات محروم، به‌طور ساختاری کنار گذاشته‌ می‌شود و به‌دلیل آنکه موتور تولید‌کنندۀ مسائل اجتماعی در لایه‌های پایین‌تر، همچنان فعالیت می‌کند، روند تولید مسائل اجتماعی هیچ‌گاه متوقف نمی‌شود؛

هدف‌گذاری رفع مسائل اجتماعی پرشیوع، باعث افزایش انتظارات از میانجی‌ها می‌شود. باید توجه داشت که میانجی‌ها اصولاً براساس وظایف معمول خود، رسالتی در زمینۀ حذف ریشه‌های مسائل اجتماعی در لایه‌های پایین‌تر ندارند؛ برای مثال، هیچ‌یک از نهادهای خدمت‌رسان، متولی از بین بردن داغ ننگ از محلات محروم نیستند، یا در رابطه با افزایش انسجام اجتماعی و کاستن از تنش‌های قومی در محلات، مسئولیتی ندارند. تکیۀ بیش از حد به میانجی‌ها، بدون تعریف‌کردن نقش‌های جدید برای آنها، مبتنی بر سیاست‌گذاری حل ریشه‌ای مسائل اجتماعی، باعث غفلت از بررسی راهکارهای اساسی‌تر و زیربنایی‌تر می‌شود. در یک برنامۀ جامع و هماهنگ (کل‌گرایانه)، لازم است برای حل مسئلۀ محروم‌شدگی در محلات محروم، به میانجی‌ها به‌صورت هدف‌گذاری‌شده برنامه داده ‌ و از آنها بازخورد دریافت شود؛

اولویت‌بندی حل مسائل اجتماعی براساس مسائل اجتماعی پرشیوع، باعث تمرکز سیاست‌گذاری‌ها بر محلات محروم می‌شود و نقش دیگر محلات شهری در فرایند محروم‌شدگی این محلات، مغفول واقع می‌شود. با توجه به اینکه محلات محروم،‌ بستر بروز و ظهور انواع مسائل اجتماعی پرشیوع‌اند، در مرکز توجه واقع می‌شوند و در خوش‌بینانه‌ترین حالت، با رویکردی همه‌جانبه‌گرایانه، یعنی دخالت‌دادن رشته‌های علمی مختلف، از‌جمله روان‌شناسی، بهداشت، حقوق، جامعه‌شناسی و ... در حل مسائل اجتماعی در معرض سیاست‌گذاری قرار می‌گیرند. این موضوع از آن‌ رو چالش محسوب می‌شود که در نظر بگیریم اصولاً محروم‌شدگی پدیده‌ای نیست که تنها‌ از درون محلات محروم برخاسته باشد؛ برای مثال، سازوکار برچسب‌زنی و موضع‌گیری خصمانه نسبت‌به دیگری در این محلات، در سطح بالایی رایج است و موجب بازتولید مسائل می‌شود. این موضع‌گیری‌ها که‌ به فاصله‌گیری از «دیگری برساخته» منجر شده است، باعث می‌شود‌ گروه‌های‌ خاص با هویت‌ منفی بازشناخته شوند. این مکانیسم بازشناسی، باعث می‌شود که آنها از امتیازات منفی آن بهره ببرند و با فراغت بیشتری دست به اقدامات مسئله‌زا بزنند. ضمن آنکه بخشی از این گروه‌ها، که از ارتکاب به اقدامات مسئله‌زای مختلف برحذرند، ناگزیر از‌طریق سازوکارهای موضع‌گیرانۀ برچسب‌زننده، طرد می‌شوند. این سازوکار از‌طریق دیگری‌های بزرگ‌تر، نسبت‌به ساکنان این محلات نیز اِعمال می‌شود؛ از‌جمله از طرف ساکنان محلات برخوردار و سیاست‌گذاران و پژوهشگران حوزۀ مسائل اجتماعی. به‌واسطۀ همین سازوکار است که همان متافیزیک مناسک‌گرایی ناکارا نیز، بر زندگی ساکنان این محلات تحمیل می‌شود. بنابراین این سازوکار از دو سو موجب از بین ‌رفتن اعتماد تعمیم‌یافته در درون این محلات، بین ساکنان و از بیرون، نسبت‌به ساکنان محلات محروم می‌شود؛ از این ‌رو این چرخه، کماکان بازتولید می‌شود. بنابراین مواجهه با این سازوکار، که بنیاد مسائل اجتماعی در این محلات است، باید کل‌نگر باشد. اینکه یک مسئله، وجوه روان‌شناختی، سلامت، حقوقی، اجتماعی و... دارد، یعنی رویکرد‌ دقیقی نیست؛ زیرا هرکدام از این رویکردها، مفروضات متفاوت و گاه متضادی دارند که در کنار هم قرار دادن آنها، به عقیم‌سازی تأثیراتشان منجر می‌شود. ضمن آنکه در حال حاضر سیطره در این زمینه با رویکردهای سلامت و روان‌شناسی است که ‌ مبنایی کارساز برای حل مسائل این محلات نیستند. در عوض، به نظر می‌رسد رویکرد کل‌گرایانه، مبنای محکم‌تری را برای رفع مسائل اجتماعی فراهم می‌کند.

رویکرد کل‌گرایانه امکان صورت‌بندی سازوکار عمل مسائل را مقدور و‌ ریشه‌های مسائل را در لایه‌های پایین‌تر واقعیت اجتماعی ردگیری می‌کند‌. در این رویکرد، محوریت با امکان مشارکت و تعلق به فضای شهری است که به‌دلیل سازوکارهای مطرودساز برچسب‌زنی در محلات محروم، عملاً ناممکن شده است. هر نوع اقدامی در زمینۀ مسائل اجتماعی در محلات محروم، باید در کلیت شهر کرمانشاه قرار گیرد؛ به این سبب که تقابل‌های فضایی در شهر، موجب شده ‌است امکان هرگونه اعتماد تعمیم‌یافته بین ساکنان از بین برود و ساکنان محلات مختلف نسبت‌به ‌هم مواضع تقابلی داشته باشند. این مواضع بیشتر به‌دلیل آن است که سیاست‌گذاری‌ها در شهر کرمانشاه و به‌طور مشخص‌ در زمینۀ مسائل اجتماعی، کل‌گرایانه نیست. برنامه‌های مربوط به بخشی از شهر،‌ به محروم‌سازی بخش‌های دیگر منجر شده ‌است. در‌نتیجه، این تقابل‌های منفی و موضع‌گیری‌های طردکننده از‌طریق برچسب‌زنی، که گاه برخی سازمان‌های میانجی از روی ناآگاهی آن را تسهیل می‌کنند، ضرورتاً شکل گرفته ‌است. یک برنامۀ کل‌گرایانه که محوریت آن، مشارکت اجتماعی ساکنان در فضای شهری و ایجاد حس تعلق به ساکنان در فضای شهری باشد، امری ضروری است. این بینش همواره به امور جزئی نیز توجه می‌کند و آنها را ذیل کلیت شهر در نظر می‌گیرد. نمی‌توان بدون توجه به جعفرآباد، برنامه‌ای برای 22 بهمن تدارک دید؛ زیرا تحولات یکی از این دو محله، بر مناسبات دیگری اثر ژرفی می‌گذارد. چمن نابود شد، اما بیشترین آسیب را ساکنان محلات آناهیتا، باغ ابریشم و جعفرآباد و ملاحسینی احساس کرده‌اند. این نوع سیاست‌گذاری، دفعتی و به‌تازگی بومی‌گرا، نه‌تنها مسائل را حل نمی‌کند، آنها را عمیق‌تر نیز کرده است. لازم است از چنین دیدگاه‌های جزءگرایانه و از بالا به پایین پرهیز کرد. بینش کل‌گرایانه، همواره در نسبتی جزئی- کلی، مسائل را بررسی می‌کند. این مهم‌ترین امکان آن برای تغییر وضعیت این محلات است. این بینش موجب ایجاد رویکرد بنیانی‌تری در نسبت با فضای شهری در سیاست‌گذاری می‌شود و حاکی از آن است که شهر، تجلی کلیت است.

با توجه به توضیحات ارائه‌شده، پیشنهادهای مشخص مقاله برای سیاست‌گذاری مسائل اجتماعی به شرح زیر تلخیص می‌شود:

به‌جای تمرکز بر حذف مسائل اجتماعی پرشیوع، سیاست‌گذاری مسائل اجتماعی بر مبنای حذف مکانیسم‌های ایجادکنندۀ مسائل اجتماعی در لایه‌های پایین‌تر انجام شود؛ برای مثال، اتصال محله به شهر از‌طریق بهبود راه‌های مواصلاتی، بازسازی تصویر محله در شهر از‌طریق پاک‌کردن داغ ننگ از محله، تأمین امنیت محله از‌طریق ساز و کارهای مشارکتی مؤثر و ...؛

مکانیسم‌های ایجادکنندۀ مسائل اجتماعی ممکن است در محلات مختلف متفاوت باشد؛ بنابراین هر محله نیازمند سیاست‌گذاری خاص خود است؛

اجرای یک برنامۀ زمان‌بندی‌شده، جامع و هدفمند برای ارتقای محلات محروم در کلیت شهر که در آن ضمن توجه به خصوصیات محلات مختلف، نقش میانجی‌ها به‌درستی تعریف شده باشد و مسیرهای تعیین‌شده، قابلیت ارزیابی و اصلاح مجدد را داشته باشند. چنین برنامه‌ای، نیازمند دبیرخانه و ساختارهای قانونی‌ و اجرای آن نیازمند بسیج ملی است.

 

تقدیر و تشکر

این مقاله مستخرج از پروژۀ «مطالعۀ اجتماعی مناطق اسکان غیررسمی شهر کرمانشاه با هدف ارائۀ راهکارها و مدل بومی توانمندسازی» به کارفرمایی مشترک دفتر مرکزی جهاد دانشگاهی و سازمان مدیریت استان کرمانشاه است. به این وسیله، از حمایت‌های مالی و معنوی این دو سازمان قدردانی می‌شود.

 

[1] Social Problem

[2] Wright Mills

[3] Bolay

[4] Gurr

[5]  Governmentaliity

[6] Foucault

[7] Sampson & Groves

[8] Wilson

[9] Wu & Webster

[10] Gollopeni

[11] Validity

امیری، م.؛ پورموسوی، س.م. و صادقی، م. (1392). مطالعۀ آسیب‌های اجتماعی ناشی از حاشیه‌نشینی در منطقۀ  19شهرداری تهران از دیدگاه مدیران شهری. اقتصاد و مدیریت شهری، 2(5)، 137-119.
ایراندوست، ک. (1388). سکونتگاه‌های غیررسمی و اسطورۀ حاشیه‌نشینی. تهران: شرکت پردازش و برنامه‌ریزی شهری (وابسته به شهرداری تهران).
توسلی،غ. و نورمرادی، س. (1391). بررسی جامعه‌شناختی علل گسترۀ آسیب‌های اجتماعی در بین حاشیه‌نشین‌های شهر تهران مورد مطالعه منطقۀ چهار. مطالعات توسعۀ اجتماعی ایران، 4(3)، ص65-79.
جلایی‌پور، ح.؛ سعیدی، ع.ا. و حبیب‌پور گتابی، ک. (1391). تحلیل سیاست‌گذاری اجتماعی با لنز حکومت‌مندی. مطالعات جامعه‌شناختی، 19(2)، 200-167. https://doi.org/10.22059/jsr.2013.56198
خاشعی، و. و مستمع، ر. (1392). سیاست‌گذاری فرهنگی در وضعیت آنومی فرهنگی و اجتماعی. مطالعات فرهنگ - ارتباطات، 14(24)، 81-63.
دهقانی، ح. (1398). تیپولوژی مناطق 51 گانۀ شهری اصفهان با تأکید بر آسیب‏های اجتماعی محله‌های فوق بدخیم. جامعهشناسی کاربردی،‌ 30 (2)، 117-136. https://doi.org/10.22108/jas.2018.112690.1472
دهقانی، ح. و اکبرزاده، ف. (1396). حاشیه‌نشینی همچون آپاندیسیت شهری، تحلیل مسائل و آسیب‌های اجتماعی اصفهان. تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
رامین، ع. (1395). بررسی نحوۀ عملکرد شهرداری تهران در حوزۀ مدیریت آسیب‌های اجتماعی. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد‌ رشتۀ مدیریت خدمات اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی تهران، دانشکدۀ علوم اجتماعی.
شکیبا، ز. (1387). بررسی عوامل و اثرات مؤثر بر حاشیه‌نشینی در شهرستان اندیمشک. پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر.
صالحی، م.؛ حاجی‌زاد، م. و محمدیان، ا. (1389). آسیب‏شناسى اجتماعى منطقۀ حاشیه‌نشین عباس‌آباد نکا و ارائۀ راهکارهاى عملى. مطالعات امنیت اجتماعى، 1(22)،136-123.
صرافی، م. (1382). بازنگری ویژگی‌های اسکان خود‌انگیخته در ایران (مجموعه مقالات). تهران: دانشگاه علوم بهزیستی.
عبدل، س. (1389). بررسی اثرات مؤثر حاشیه‌نشینی بر جمعیت. پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن. http://dorl.net/dor/20.1001.1.23452870.1392.2.5.9.6
فولادیان، م. و رضایی بحرآبادی، ح. (1398). نگاهی به آسیب‌های اجتماعی و جرائم در حاشیۀ شهر مشهد و بررسی عوامل تسهیل‌کنندۀ آن. جامعه‌شناسی مسائل اجتماعی ایران، 8(14)، 1-29.
کاوه، م.؛ طبیعی، م. و احمدی، ح. (1400). سیاست‌گذاری آسیب‎های اجتماعی در دهۀ 60. علوم اجتماعی، 28‌(95)، 35-1. https://doi.org/10.22054/qjss.2022.67728.2521
کرون، ج. (1390). جامعه‌شناسی مسائل اجتماعی، چگونه مسائل اجتماعی را حل کنیم؟. (ترجمۀ مهرداد نوابخش و فاطمه کرمی)، تهران: انتشارات جامعه‌شناسان‌ (اثر اصلی منتشرشده در سال 2015).
گار، ت. (1377). چرا انسان‌ها شورش می‌کنند؟. (ترجمۀ علی مرشدی‌زاد)، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات راهبردی. اثر اصلی منتشرشده در سال 2011).
لوزویک، د. (1398). نگرشی نو در تعریف مسئلۀ اجتماعی. (ترجمۀ سعید معیدفر)، تهران: شرکت چاپ و نشر بین‌الملل. اثر اصلی منتشرشده در سال 2003).
مرکز آمار ایران. (1395). نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن کل کشور. https://amar.org.ir/statistical-information/year/1395
مرکز پژوهش‌های مجلس. (1401). حاشیه‌نشینی (اسکان غیررسمی) در ایران، رویکردها، سیاست‌ها و اقدامات، تهران: دفتر مطالعات اجتماعی.
ممتاز، ف. (1390). انحرافات اجتماعی: نظریه‌ها و دیدگاه‌ها. تهران: شرکت سهامی انتشار.
مهندسان مشاور تدبیر شهر. (1382). مطالعات امکان‌سنجی بهسازی شهرنگر و توانمندسازی اجتماعی شهر کرمانشاه. گزارش طرح پژوهشی، وزارت مسکن، راه و شهرسازی.
نقدی، ا. و زارع، ص. (1390). الگوی زیست حاشیه، تهدیدی برای توسعه و سلامت پایدار شهری. مطالعات شهری، 1(1)، 146-125.
نقدی، ا. و زارع، ص. (1391). حاشیه‎‍نشینی به‌مثابۀ آپاندیست شهری؛ مطالعۀ موردی جعفر‌آباد کرمانشاه. برنامه‎‍ریزی منطقه‎‍ای، 2(5)، 81-65. https://jzpm.marvdasht.iau.ir/article_116.html?lang=en.
هزارجریبى، ج.؛ امین صارمی، ن. و یوسفوندى، ف. (1388). اثر حاشیه‌نشینى بر وقوع جرائم اجتماعى شهرستان کرمانشاه. مطالعات مدیریت انتظامی، 1 ،73-86. http://pmsq.jrl.police.ir/article_92289.html?lang=en
 
References
Abdol, S. (2010) Inquiry of the effective effects of marginalization on population. Master's thesis, Islamic Azad University, Roudhen Branch [In Persian].
Amiri, M., Pourmousavi, S. M., & Sadeghi, M. (2014) An investigation into social harms originating in squatter settlement in the district 19 of tehran municipality from urban managers’ perspective. Journal of Urban Economics and Management, 2 (5), 119-137 [In Persian]. http://dorl.net/dor/20.1001.1.23452870.1392.2.5.9.6
Bolay, J. C. (2011). Slum upgrading: Interdisciplinary perspective and intersectoral action towards urban sustainable development, Paper Presented in Track 3: Housing and Community Development at the 3rd World Planning Schools Congress, Perth (WA), 4-8 July 2011.
Burchell, G., Colin, G., & Peter, M. (1991). Foucault effect: Studies in Governmentality, with two lectures by and an interview with Michel Foucault. University of Chicago Press.
Cron, J. (2010) Sociology of social problems: How to resolve social problems?. Translated by Mehrdad Nawabakhsh & Fatemeh Karami, Tehran: Sociologists Publication [In Persian].
Dehghan, H. (2019). Urban typology focusing on the social pathologies in super wicked neighborhoods of fifteen areas of Isfahan. Journal of Applied Sociology, 30(2), 117-136. doi: 10.22108/jas.2018.112690.1472
Dehghani, H., & Akbarzadeh, F. (2017) Marginalization as urban appendicitis: Analysis of social problems and pathos in Isfahan, Tehran: Research Center for Culture, Art and Communications [In Persian].
Fooladian, M., & Rezaei Bahrabadi, H. (2019) A look at social pathos and crimes in the suburbs of Mashhad and examining its facilitating factors, Sociology of Social Problems of Iran, 8(14), 1- 29 [In Persian].
Gollopeni, B. (2020). Urban life and social problems in Kosovo. Micro, Macro & Mezzo Geoinformation, 15, 66-80.
Gurr, T. R. (1998) Why men rebel?. Translated by Ali Morshedizadeh, Tehran: Research Institute of Strategic Studies [In Persian].
Hezarjaribi, J., Amin Saremi, N., & Yousefbandi, F. (2008) The effect of marginalization on the occurrence social crimes in Kermanshah City. Quarterly of Police Management Research, 4 (1), 73- 86 [In Persian]. http://pmsq.jrl.police.ir/article_92289.html?lang=en
Irandoost, K. (2009) Informal settlements and the myth of marginality. Tehran: Urban Analysis and Planning Co [In Persian].
Iran Statistics Center. (2015). The results of the general population and housing census of the whole country [In Persian].
Islamic Council Research Center. (2022). Marginalization (informal settlement) in Iran, approaches, policies and measures. Office of Social Studies, Report No. 18545. [In Persian]. https://rc.majlis.ir/fa/report/show/1753875
Jalaeipour, H., Saeidi, A., & Habibipour, K. (2013) Analyzing social policy with governmentality lens. Sociological Review, 19 (2), 167-200, [In Persian]. https://doi.org/10.22059/jsr.2013.56198
Kaveh, M., Tabiee, M., Shahabi, M., & Ahmadi, H. (2023). Policymaking of social damages in the 60s. Quarterly Journal of Social Sciences, 28(95), 1- 35. https://doi.org/10.22054/qjss.2022.67728.2521 [In Persian].
Khashei, V., & Mostame, R. (2013). Policy making in the state of socio-cultural anomie. Quarterly Journal of Culture-Communication Studies, 14(24), 63-81. [In Persian]. Doi:20.1001.1.20088760.1392.14.24.4.5.
Loseke, D. R. (2019). Thinking about social problems. Translated by Saeid Moedfar, Tehran: Nashre Baynolmelal Co [In Persian].
Momtaz, F. (2011). Social deviations: Theories & Opinions, Tehran: Enteshar Co [In Persian].
Naghdi, A., & Zare, S. (2012). Marginalization as urban appendicitis (Case Study of Jafarabad of Kermanshah City). Journal of Regional Planning, 5(2), 65- 81 [In Persian]. https://jzpm.marvdasht.iau.ir/article_116.html?lang=en.
Naghdi, A., & Zare, S. (2011). The marginal bio-pattern, a threat to sustainable urban development and health. Journal of Sociological Urban Studies Islamic Azad University Dehaghan branch, 1(1), 125- 146 [In Persian].
Ramin, A. (2016). Inquiry of the management performance of tehran municipality in the field of social pathos. Master's Thesis, Department of Social Services Management, Allameh Tabatabai University, Tehran, School of Social Sciences [In Persian].
Rose, N., & Miller, P. (1992). Political power beyond the state: problematics of government. British Journal of Sociology, 43(20), 172-205. https://doi.org/10.1111/j.1468-4446.2009.01247.x
Salehi, M., Hajizadeh, M., & Mohamadian, A. (2010). Social pathophysiology of the marginalized area of Abbas Abad Naka and providing practical solutions. Quarterly of Social Security Studies, 22, 123- 136 [In Persian].
Sampson, R.J., & Groves, W.B. (1989). Community structure and crime: Testing social disorganization theory. American Journal of Sociology94, 774–802. https://psycnet.apa.org/doi/10.1086/229068
Sarafi, M. (2003) Reviewing the features of self-motivated settlement in Iran (collection of articles), Tehran: University of Welfare Sciences [In Persian].
Shakiba, Z. (2008). Inquiry of the effective factors and effects on marginalization in Andimeshk city, Master's thesis, Islamic Azad University, Shushtar branch [In Persian].
Tadbir Shahr Consulting Engineers. (2003). Feasibility studies for urban improvement and social empowerment of Kermanshah city. Research report, Ministry of Housing, Roads and Urban Development. [In Persian].
Tavassoli, Gh., & Noormoradi, S. (2012). Sociological investigation of the causes of the extent of social damage among the marginal residents of Tehran city (Khak Sefid) studied in Region Four. Journal of Iranian Social Development Studies, 4(3), 65-79. [In Persian]
Wilson, A. G. (2010). The general urban model: Retrospect and prospect. Papers Regional Science Association, 89(1), 27-42. https://doi.org/10.1111/j.1435-5957.2010.00282.x
Wu, S. H., & Webster, C. (2010). Path dependency and the neighborhood effect: urban poverty in impoverished neighborhoods in Chinese cities. Environment and Planning A: Economy and Space, 42(2), 134-152. DOI: 10.1068/a4264